eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 ورود مسلم بن عقیل به کوفه - پنجم ماه شوّال ▪️مسلم بن عقیل به امر امام حسین علیه السّلام در پانزدهم ماه رمضان از مکّه حرکت کرد. خود امام حسین علیه السّلام تا روز هشتم ماه ذی‌الحجّه در مکّه ماندند. امام در پانزدهم ماه رمضان به مسلم بن عقیل ماموریت دادند که به کوفه برود‌ ▪️او هم پانزدهم ماه رمضان از مکّه بیرون آمد و در پنجم ماه شوّال وارد کوفه شد که با آن استقبال عظیم مواجه شد و آن جمع عظیم به نمایندگی از امام حسین علیه السّلام با او بیعت کردند. امّا بعد که حکم ابن زیاد به فرمانداری کوفه رسید و خودش هم در کوفه مستقر شد، این مردم سست عهد و پیمان شکن که در طول تاریخ رویشان سیاه است، او را تنها گذاشتند.... ▪️آن بزرگوار را چقدر غریبانه ترک کردند! تنهایش گذاشتند! به گونه‌ای که هیچ کس نبود او را پناه دهد، حتی یک نفر. چقدر غریبانه در این شهر به شهادت رسید. تنها یک زن که از همۀ مردان عالم مردانگی بیشتری داشت به مسلم پناه داد..... ◾️استاد مهدی طیّب ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️توحید افعالی در چهار مرتبه است و مردم از این جهت بر چهار دسته ­اند: ▪️۱) اکثر مردم کارها را منوط به اسباب و وسایل و نیروی خود می­دانند و همین­طور عوامل طبیعت و حتی اگر بلایی به آن­ها برسد، آن را خشم طبیعت می­دانند و به تقدیرات الهی معتقد نیستند و این قسم کافرند. ▪️۲) توحید منافقین که قبول دارند خداوند قادر است و به زبان اقرار می­کنند که کارها تحت تقدیر اوست، لکن تکیه به اسباب دارند و یا تارک عبادت و مرتکب معاصی­اند. ▪️۳) که آثار آن هم در قلب ظاهر است و تمام اسباب و وسائط را مقهور تحت قدرت او می­دانند که این توحید خواص است. ▪️۴) توحید انبیاء و ائمه و اولیاء (علیهم السلام) که ابداً به اسباب نظر ندارند و به کلّی از اسباب و وسائط و نیروی خود چشم­پوشی نموده ­اند و معتقدند تا مشیّت حق تعلّق نگیرد، حتی یک برگ از درخت ساقط نشود و اگر تعلّق گرفت، رادع و مانعی نمی­تواند جلوی آن را بگیرد این قسم ایمان کامل دارند. گویند: «لا حول و لا قوه اِلّا بالله العلی العظیم.» ▪️توحید یعنی آن­که بشناسی که حرکات و سکنات خلق، همه فعل خداست و کسی را با او شرکت نیست. چون این به جا آوردی، شرط توحید به جا آوردی. - از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از آن نیست. اگر این نکته را رعایت کنی از وادی اَمن سر در می­آوری. هروقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی از ربّت تعریف کن. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● بحث روايتى در كتاب عيون در حديثى كه گفتگوى حضرت رضا (
آيات 41 - 35، آل عمران ،قسمت اول بخش اول1⃣ إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(35) فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(36) فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(37) هُنَالِك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً إِنَّك سمِيعُ الدُّعَاءِ(38) فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى مُصدِّقَا بِكلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سيِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِيًّا مِّنَ الصلِحِينَ(39) قَالَ رَب أَنى يَكُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْكبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِك اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ(40) قَالَ رَب اجْعَل لى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُك أَلا تُكلِّمَ النَّاس ‍ ثَلَثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّك كثِيراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْكرِ(41) ● ترجمه آیات بياد آر زمانى را كه همسر عمران گفت پروردگارا من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم محرر يعنى خالص خدمتكار تو باشد از من قبول كن كه تو، آرى تنها توئى كه شنواى دانايى (35) ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 266 همين كه وضع حمل كرد گفت پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده ) و معلوم است كه براى خدمتگذارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه دادم (36) پروردگارش دختر را قبول كرد آن هم به بهترين قبول و او را پرورش داد آنهم بهترين پرورش و زكريا را كفيل او كرد كه هر وقت در محراب او بر او وارد مى شد رزقى مخصوص نزد او مى ديد مى پرسيد: اى مريم اين رزق كذائى از ناحيه چه كسى برايت آورده اند؟ مى گفت اين رزق از ناحيه خدا است آرى خدا به هركس كه بخواهد بى حساب رزق مى دهد (37) اينجا بود كه طمع زكريا وادارش كرد و دست به دعا برداشته بپروردگار خود گفت پروردگارا مرا از ناحيه خود فرزندى و نسلى پاك ببخش كه تو شنواى دعائى (38) ملائكه (كه گوئى از راهى دور سخن مى گفتند) خطابش كردند و در حالى كه او در محراب نماز مى خواند گفتند خداى تعالى تو را به يحيى مژده مى دهد فرزندى كه تصديق كننده كلمه اى از خدا است (يعنى عيسى ) و سيدى است كه زن نمى گيرد، و پيامبرى است از صالحان (39) زكريا گفت چگونه مرا فرزندى خواهد شد با اينكه عمرم به نهايت رسيده و همچنين عمر همسرم علاوه بر اينكه او در جوانى هم نازا بود فرمود: اين چنين خدا هر چه بخواهد مى كند (40) عرضه داشت پروردگارا برايم علامتى قرار ده فرمود علامت فرزنددار شدنت اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر باشاره پروردگارت را بسيار يادآور و صبح و شام به تسبيح بپرداز (41). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آيات 41 - 35، آل عمران،قسمت اول بخش اول1⃣ إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَ
آيات 41 - 35، آل عمران ،قسمت اول بخش اول2⃣ ● بیان آیات إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ ... كلمه ((نذر)) به معناى اين است كه انسان چيزى بر خود واجب كند كه واجب نباشد، و كلمه ((تحرير)) كه مصدر كلمه اسم مفعول ((محرر)) است ، به معناى آزاد كردن از قيد و زنجير است ، و به همين جهت آزاد كردن برده را هم تحرير مى گويند، و نيز نوشتن كتاب را هم تحرير مى گويند، چون با اين عمل مفاهيم و آن معانى كه در محفظه ذهن و فكر زندانى است آزاد مى شود، و كلمه ((تقبل )) به معناى قبول كردن چيزى است از روى رغبت و رضا، مانند تقبل هديه و تقبل دعا و امثال آن . و اينكه فرمود: ((قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى )) دلالت دارد بر اينكه اين مناجات را وقتى كرده كه به فرزندش ‍ حامله بوده است ، و حملش از عمران بوده ، و اين مناجات خالى از اشاره به اين نكته نيست كه همسر وى عمران در آن روزها زنده نبوده ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 267 وگرنه او حق نداشت فرزند در شكم خود را مستقلا تحرير كند. همچنان كه آيه شريفه : ((و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم )) كه سخن از اين دارد كه براى تعيين كفيلى براى مريم قرعه كشى كردند، نيز به بيانى كه در تفسيرش مى آيد دلالت دارد بر اينكه همسر وى در آن روز زنده نبوده . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️غزلی از علامه که تمام کلماتش فارسی است. : ▪️« ...حالا که بحث شیرین زبان فارسی است اجازه بدهید به علامه‌طباطبایی بازگردیم و تأکید کنیم که او، علاوه بر مراتب حوزوی، ادیب هم بود. او اهل تبریز و آذربایجان بود و با اینکه آذری سخن می‌گفت، به زبان فارسی توجه جدی داشت. شاید شنیده باشید که علامه غزلی دارد که تمام کلماتش فارسی است و حتی یک کلمه عربی در آن وجود ندارد. چند بیت آن را برایتان می‌خوانم: ‌ « گذر ز دانه و دام جهان و خویش مباز که مرغ با پر آزاد می‌کند پرواز ‌‌ به کوهپایه زان بامداد با یاران که دور باد دل پاکشان ز سوز و گداز ‌‌ چه گویمت که چه می‌گفت باد مشک فشان که می‌گشود به گفتار خود هزاران راز ‌ ز من نیوش و میاسا در این دو روز جهان که پیش روی تو راهی‌ست سخت دور و دراز » ‌ ‌ ◾️آفاق‌حکمت‌درسپهرمعرفت، گفت‌وگوی حامدزارع با دکتر سیدمصطفی محقق‌داماد، صفحهٔ۵۷◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ☑️جدایی دین از فلسفه!! ستمی‌است آشکار ‌ ▪️به راستی به دور از انصاف، بلکه ستمی آشکار است که در میان ادیان آسمانی و فلسفهٔ الهی جدایی بیندازیم. ‌ ▪️دین چیزی جز یک سلسله معارف اصیل اعتقادی (اصول) و مجموعه‌ای از مسائل حقوقی و اخلاقی (فروع) نمی‌باشد. مگر نه این است که پیامبران الهی مردان پاکی بودند که جامعهٔ بشریت را به فرمان خداوندی به سوی زندگی ایده‌آل و سعادت حقیقی رهبری می‌کردند؟ و آیا سعادت حقیقی انسان جز در این است که انسان در پرتو هوش سرشار و استعداد ذاتی خود به شناخت حقایق نائل آید و با درک اسرار و رموز جهان هستی، روش درست و معتدلی را در زندگی علمی، پیشهٔ خود سازد؟ و آیا برای به دست آوردن این معارف، راهی جز استدلال و اقامهٔ برهان در پیش دارد؟ پس در صورتی که استدلال و اقامه برهان با سرشت انسان آمیخته است، چگونه ممکن است که ادیان آسمانی و پیامبران الهی مردم را بر خلاف فطرت و سرشت آنها به پذیرش چیزی بدون دلیل فراخوانند و از آنها بخواهند که از راه فطرت و طبیعت خود منحرف شوند و مطالب آنها را بدون دلیل برهان بپذیرند. ‌ ▪️در حقیقت بین روش انبیا در دعوت مردم به سوی حق و حقیقت و بین آنچه انسان با دلیل و برهان و آن می‌رسد فرقی نیست. ‌ ◾️رساله علی‌وفلسفه‌الهی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️‌تو مسئول هدایت مردم نیستی! ‏"وَماأَنْتَ‌عَلَيْهِمْ‌بِوَكِيلٍ"◾️ ‌ ▪️يعنی امر آنان (مردم) به تو واگذار نشده تا در تدبير شؤون آنان مسئول باشی و در نتيجه تلاش كنی تا هدايت را به هر نحوی شده در دل آنان وارد سازی. ‏و معنای آن اين است كه ما به تو دستور داده‌ايم ايشان را به آنچه گفته‌ايم تهديد كنی، چون ما قرآن را به حق و برای اين نازل كرده‌ايم كه آن را بر مردم بخوانی و بس، حال هر كس با آن هدايت يافت، نفع هدايتش عايد خودش می‌شود و هر كس گمراه شد و هدايت نيافت، ضرر گمراهی نيز عايد خودش می‌شود، و تو از طرف من وكيل و مدبر شؤون آنان نيستی، تا هدايت را در دل آنان جای دهی، تو از اين بابت هيچ اختياری و مسئوليتی نداری. ☑️تفسیرالمیزان، ذیل‌آیهٔ۴۱سورة‌زمر @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️آخر کار، خدا به دوستان اهل بیت علیهم السّلام نشان می‎دهد که برای فسّاق و فجّار هم آن پایین‎ها سور
▪️آخر کار، خدا به دوستان اهل بیت علیهم السّلام نشان می‎دهد که برای فسّاق و فجّار هم آن پایین‎ها سور و ساتی درست کرده و غصّه‎ی آنها هم تمام شده است. آخر کار همان دوازده نفر، اهل تابوت باقی می‎مانند که شش نفرشان از امم سَلفند، از جمله فرعون و نمرود و شدّاد، و شش نفرشان از این امّتند، از جمله اوّلی و دومی و سومی. ◾️مصباح_الهدی/ ص ١٥٦ و ١٥٧ شرح و توضيح مبحث چهاردهم: ٤/ استاد مهدی طيّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آيات 41 - 35، آل عمران،قسمت اول بخش اول2⃣ ● بیان آیات إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى
آیات41-35 آل عمران، قسمت اول بخش دوم ⚫️معنای سخن مادر مریم : (( ندرت لک ما فی بطنی محررا)) این نکته هم روشن است که تحریر فرزند چه به وسیله پدر باشد یا مادر، تحریر از بردگی نیست و دختر عمران برده نبوده ، تا مادرش او را آزاد كند، پس تحرير در اين آيه آزاد كردن از قيد ولايتى است كه والدين بر فرزند خود دارند، و با داشتن آن ولايت ، او را تربيت مى كنند، و در مقاصد خود بكار مى برند و اطاعتشان بر فرزند واجب است . پس با تحرير، فرزند از تسلطى كه پدر و مادر بر او دارند خارج مى شود، ديگر پدر و مادر، او را بخدمت نمى گيرند، و اگر اين تحرير به وسيله نذر و بخاطر خدا انجام شود، معنايش اين مى شود كه اين فرزند در ولايت خدا داخل شود، تنها او را بپرستد و خدمت كند و خدمت خدا كردن به اين است كه در مسجد و كليسا و اماكن مقدسه اى كه مختص عبادت خدا است خدمت كند، در حالى كه اگر اين نذر نبود، فرزند مى بايست پدر و مادر خود را خدمت مى كرد. بعضى هم گفته اند: رسم اين بوده كه پدران و مادران فرزند خود را براى خدا تحرير مى كردند، و بعد از اين تحرير ديگر فرزند خود را در منافع شخصى خود بكار نمى گرفتند، و در حوائج خود استخدام نمى نمودند، بلكه او را در كنيسه مى بردند، تا آنجا را آب و جاروب كند، و خادم آنجا باشد و اين فرزند هم چنان به خدمت خود ادامه مى داد، تا به حد بلوغ مى رسيد، در آن موقع ديگر اختيار با خودش بود، مى توانست به خدمت خود در معبد ادامه دهد، و مى توانست از آنجا بيرون شود. و اين آيه دلالت دارد بر اينكه مادر مريم معتقد بوده به اينكه فرزندى كه در شكم دارد پسر است ، نه دختر چون مناجاتى كه با خدا دارد قاطعانه است و در آن شرط نكرده كه اگر فرزندم پسر بود تحرير مى كنيم ، بلكه بطور قطع گفته : ((نذرت لك ما فى بطنى محررا)) از اينجا معلوم مى شود مطمئن بوده كه فرزندش پسر است . بعضى خيال كرده اند كه اگر كلمه ((محررا)) مذكر آمده براى اين بوده كه حال از كلمه ((ما)) باشد، ماء موصوله كه مذكر و مؤنثش يكسان است و معنايش اينست كه هر چه در شكم من است چه پسر و چه دختر محرر باشد، و اين خيال درست نيست ، زيرا اگر اينطور نذر ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 268 كرده بود، ديگر جا نداشت وقتى كه بچه را آورد، و ديد كه دختر است از در حسرت و تاسف بگويد: ((رب انى وضعتها انثى )) خدايا من فرزندم را دختر آوردم ، و نيز جا نداشت دنبال اين جمله بگويد: ((و خدا داناتر است به اينكه او چه زاييده ، و پسر مثل دختر نيست ))، كه بيانش بزودى مى آيد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️« عزت نفس » ‌ ▪️دستگاه آفرینش که انسان را اجتماعی و نیازمند به تعاون آفریده است، او را طوری مجهز نموده که در محیط اجتماع با نیروی شخصی خود می‌تواند گِلیم خود را از آب بیرون کشیده و از بهره کاری که انجام می‌دهد، چرخ زندگی خود را بگرداند! ‌ ▪️با تامل در این امر، جای تردید باقی نمی‌ماند که صفت «عزت نفس»، عبارت از آن است که انسان در زندگی از نیروهای خدادادی استفاده کند و در راه رسیدن به مقاصد خویش، آنها را به کار اندازد و «به نیروی دیگران تکیه نکند» و این خود یکی از «اخلاق فطری» و پسندیده انسان است. ‌ ▪️عزت نفس سدی است که انسان را از زندگی پست و بسیاری از کارهای ناروا و کردارهای زشت نگه می‌دارد. کسی که عزت نفس ندارد و چشم به دست این و آن دوخته است، به آسانی می‌تواند اراده و شخصیت خود را به دیگران بفروشد! و به طمع نوایی ناچیز، هر چه بگویند آن کند! و هر چه از او بخواهند- اگر چه آزادی فطری و آبرو و عزت و شرافت باشد- نثار کند. ‌ ◾️تعالیم‌اسلام، صفحهٔ۲۳۵◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️فلسفهٔ الهی مارا به چیزی جز معارف‌الهی رهبری نمی‌کند. اینی که اینها می‌گویند، عدمش بهتر از وجود است. ▪️شما هرگز به سخنان این گروه گوش نکنید و به سخنان جمعی از نویسندگان خود ما نیز اعتنا نکنید که می‌گویند: «دین بر روی فلسفه خط بطلان کشیده و با آن سرِ سازگاری ندارد و موضع دین غیر از موضع فلسفه است و هدف دین چیزی جز هدف فلسفه است » اینها فلسفه را چنین معرفی می‌کنند: «فلسفه مجموعه ای از آراء و افکار گروهی از مردان یونانی و غیریونانی است که در میان آنها خداشناس و منکر خدا، ملحد و پرهیزگار، مؤمن و کافر، حقیقت جو و خطاگر یافت می‌شوند. پس طرح مسائل فلسفی چیزی جز پیروی از دانشمندان معروف آنها و به کار بستن آراء و نظریات آنها نمیباشد.» ▪️اگر فلسفه این باشد که اینها برای ما ترسیم می‌کنند و حقیقت آن همان باشد که اینها میپندارند عدمش بهتر از وجود آن است و بر اشخاص ارزشمند است که خود را باآن آلوده نسازند و بر دین است که با قاطعیت تمام در برابر آن بایستد و از آن بیزاری بجوید، ولی خوشبختانه مطلب از این قرار نیست و این عقیده در مورد فلسفه صحیح نیست. ▪️این عقیده تنها در برخی از رشته‌ها صادق است که به آراء و عقاید دانشمندان اعتماد می‌کنند و در مسائلی که دلیلی جز اتفاق آراء ندارد به استقرای عقاید دانشمندان می‌پردازند و آن را ملاک و معیار قرار می‌دهند اما در مورد فلسفه، حقیقت برعکس پندار این گروه است، زیرا فلسفه به طوری که یادآور شدیم عبارت است از بحث و کاوش استدلالی از حقیقت اشیاء، و هرگز به گفتهٔ این و آن توجهی ندارد و حتی وحدت نظر و اتفاق آراء در فلسفه ارزش و اعتباری ندارد. و هرگز نمی‌توان در شناخت واقعیت اشیاء به سخنان این و آن اعتماد کرد، و آراء و عقاید دانشمندان هرگز نمی‌تواند در این مسائل، آرامش بخش و اطمینان آور باشد چه رسد به این که به صورت پناهگاه علمی درآید. ▪️روی این بیان بی اعتبار بودن این عقیده روشن می‌شود، شما نیز این حرفها را به دور اندازید و مطمئن باشید که فلسفهٔ الهی مارا به چیزی جز معارف الهی رهبری نمی کند که "دین حقیقی نیز هیچ تضادی با آن ندارد و هر دو یک هدف را دنبال میکنند." ◾️رساله علی و فلسفهٔ الهی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️« مضار زندگی اتکالی (وابسته) » ‌ ▪️زندگی اتكالى (وابسته) یعنی به امید و پشتیبانی دیگران زیستن، در حقیقت از دست دادن افتخارِ انسانی و شرافت استقلال و آزادی و منشأ همه گونه بزه و زشتکاری‌های اجتماعی است که از خواری و پستی، سرچشمه می گیرد. ‌ ▪️کسی که به امید دیگران نشسته چشم به دست این و آن می‌دوزد، در حقیقت اراده و شعور خود را در این راه می‌فروشد؛ باید تملق کند. باید هر چه بخواهند و بگویند -حق یا باطل زشت یا زیبا- انجام دهد. به هر عار و ننگی تن در دهد، بیگانه پرستی نماید. به هر ستم و ناروایی راضی شود و بالاخره همه حدود و مقررات انسانی را به هیچ شمرد. ‌ ◾️تعالیم‌اسلام، صفحهٔ۲۴۹◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei