eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️تفسیر المیزان نکته دوم: ▪️هر سوره یک غرض خاص دارد ، و بسم الله هر سوره برای آن غرض است ، لذا بسم الله هر سوره با سوره دیگر تفاوت دارد. ✔️المیزان ج ۱ ص ۲۶ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته سوم: ▪️خدا را اله گفته اند چون معبود است ، و یا بخاطر آن است که عقول بشر در شناخت آن واله و حیران است . ✔️المیزان ج ۱ ص ۲۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته چهارم: ▪️چرا باید خدا را منزه از حمد خودمان بدانیم ؟ زیرا فقط خود خداوند به افعال و صفات جمیل خود احاطه دارد ، لذا وقتی حمد او را می کنیم ، گویی به اندازه فهم خود به افعال و اوصاف الهی احاطه داریم ، و در اندازه وسع خودمان آن حمد را می گوییم ، لذا اول باید سبحان الله بگوییم و سپس حمد را ، زیرا جمال الهی حد و مرزی ندارد و فقط خودش به خود آگاه است. ✔️المیزان ج ۱ ص ۳۳ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️یکى از روحیّات دیگر که در پى ثبات در توحید و نیل به مرتبه‌ى اطمینان و یقین در سالک پدید مى‌آید، صبر است. ▪️در برخوردارى از ایمان و طى مراحل سلوک، صبر نقش کلیدى دارد. امام سجّاد علیه السّلام مى‌فرمایند: اَلصَّبرُ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا ایمانَ لِمَن لا صَبرَ لَهُ: صبر در رابطه با ایمان به منزله‌ى سر در رابطه با پیکر است و کسى که صبر ندارد، ایمان ندارد. ▪️صبر یعنى با وجود احساس تلخى و کراهت از امرى در درون خویش، به خاطر نتایج و ثمرات مثبت و مطلوبى که دارد، از آن اظهار شکایت و اعتراض ننمودن و جزع و بى‌تابى نکردن. بنا به ضرب المثل مشهور، «صبر تلخ است و لکن برِ شیرین دارد.» ▪️با توجّه به اینکه صبر بر آنچه خدا مى‌کند و آنچه فرمان مى‌دهد، از مقامات متوسّطین است، کاربرد واژه‌ى صبر درمورد پیامبر اکرم و ائمّه‌ى اطهار علیهم السّلام، به احتمال قوى به معناى صبر بر فراق محبوب ازلى و صبر عَنِ الله است. ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️علامه طباطبایی(ره) می فرمود : ▪️ما بزرگترین و مهم ترین کاری که در عالم داریم و هیچ کاری از اَطوار و شؤون زندگی ما مهم تر از آن نیست؛ (آن است) که خودمان را درست بسازیم... ▪️کاری مهم تر از خود سازی نداریم... ▪️ما، ابد در پیش داریم... ▪️هستیم که هستیم: « وَ إنَّمَا تَنْتَقِلُونَ مِنْ دَارٍ إلَی‌ دَارٍ » ▪️شما برای‌ معدوم‌ شدن‌ و نابود گشتن‌ آفريده‌ نشده‌ايد بلكه‌ برای‌ بقاء و ابديّت‌ بوجود آمديد؛ ▪️و اينست‌ و جز اين‌ نيست‌ كه‌ بواسطۀ مُردن‌ از خانه‌ای به‌ خانۀ دگری كوچ‌ میكنيد... ✔️[رمز موفقیت علامه طباطبایی، ص ۱۴۴] @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته پنجم: ▪️خدای رحمان یعنی خدای کثیرالرحمه و خدای رحیم یعنی خدای دائم الرحمه که مخصوص مومن است در عالم آخرت ، که عالمی فناناپذیر و باقی و دائم است. ✔️المیزان ج ۱ ص ۳۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#صبر ▪️یکى از روحیّات دیگر که در پى ثبات در توحید و نیل به مرتبه‌ى اطمینان و یقین در سالک پدید مى‌آ
▪️برای صبر ده مرتبه می‌توان برشمرد که چهار مرتبه‌ی آن در آستانه‌ی سلوک مصداق دارد و شش مرتبه‌ی دیگر، مخصوص عارفان در مراحل بعدی سلوک است. ☑️مراتب چهارگانه‌ی صبر مبتدیان عبارت است از : ۱- صبر در ترک معصیت، هوای نفس و لذت‌ها و شهوت‌های جسمانی و نفسانی ۲- صبر در انجام طاعت و تحمّل دشواری تزکیه ۳- صبر در مصائب، شدائد، ناملایمات و محرومیّت‌ها ۴- صبر در نعمت و راحت ☑️مراتب ششگانه‌ی صبر عارفان عبارت است از : ۱- صبر لِله ۲- صبر بِالله ۳- صبر عَلَی الله ۴- صبر فِی الله ۵- صبر مَعَ الله ۶- صبر عَنِ الله ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مراتب_صبر ▪️برای صبر ده مرتبه می‌توان برشمرد که چهار مرتبه‌ی آن در آستانه‌ی سلوک مصداق دارد و شش م
☑️آثار و پیامدهاى صبر - بخش اوّل (مراتب صبر مبتدیان) ▪️نفس با صبر پیشه کردن، به‌ تدریج به آنچه خلاف میلش است عادت مى‌کند و بدین وسیله ترقّى مى‌کند. این امر در هر مرتبه از صبر به‌ نحوى واقع مى‌شود. ▪️۱- مبتلا بودن به معاصى و غوطه‌ورى در لذّت‌ها و شهوت‌هاى نفسانى، انسان را از نیل به مدارج کمال باز مى‌دارد، از نیل به مقصود محروم مى‌کند و او را به انحطاط و تنزّل به حیات حیوانى دچار مى‌سازد. مقاومت در برابر وساوس شیطانى و تمنّیات نفسانى و باز داشتن خویش از آلوده شدن به معاصى و لذّت‌جویى‌هاى حیوانى، انسان را از معرض خطر محرومیّت از کمال و مبتلا شدن به انحطاط حفظ مى‌کند. این صبر همچون مرهمى است که بر روى دُمَل چرکینى قرار مى‌دهند تا آن دُمَل برسد و آماده‌ى تخلیه شود. صبر در برابر معاصى منشأ تقواى نفس است. ▪️۲- انجام طاعات و عبادات و پرداختن به تزکیه‌ى خویش، شرط نیل به مدارج کمال است. سالک قبل از انجام طاعت و عبادت و پرداختن به تزکیه، باید دشوارى خالص ساختن نیّت خویش را متحمّل شود. در هنگام انجام عمل نیز باید بر راحت‌طلبى و تنبلى خود فائق آید و خود را به تحمّل سختى اداى عمل وادار کند. پس از انجام آن نیز مى‌بایست دشوارى ممانعت نفس از مبتلا شدن به عُجب و خودپسندى، کبر و غرور، فخر و مباهات، و ریا و خودنمایى را پذیرا شود. این صبر همانند دارویى است که روى دُمَل چرکین رسیده و آماده‌ى تخلیه قرار مى‌دهند تا چرک آن را بیرون بکشد. صبر در طاعت و عبادت منشأ انس با حضرت حق است. ▪️۳- در جریان زندگى اشخاص، خداوند، چه به دست انسان‌هاى دیگر و چه از طریق عوامل طبیعى و ماوراء طبیعى، مصائب، شدائد، محرومیّت‌ها و ناملایماتى براى آنها پیش مى‌آورد. ▪️امام صادق علیه السّلام مى‌فرمایند: ما اَفلَتَ المُؤمِنُ مِن واحِدَةٍ مِن ثَلاثٍ وَ لَرُبَّمَا اجتَمَعَتِ الثَّلاثُ عَلَیهِ. اِمّا اَن یَکونَ مَعَهُ فِى الدّارِ مَن یُغِلقُ عَلَیهِ البابَ یُؤذیهِ، اَو جارٌ یُؤذیهِ، اَو شىءٌ فى طَریقِهِ وَ حَوائِجِهِ یُؤذیهِ. وَ لَو اَنَّ مُؤمِناً عَلى قُلَّةِ جَبَلٍ لَبَعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیهِ شَیطاناً یُؤذیهِ وَ یَجعَلُ اللهُ لَهُ مِن ایمانِهِ اُنساً لا یَستَوحِشُ مَعَهُ اِلى اَحَدٍ ▪️مؤمن نمى‌تواند خود را از یکى از سه چیز برهاند و گاهى هر سه براى او جمع مى‌شود. یا شخصى با او در خانه است که در بر او مى‌بندد و آزارش مى‌کند، یا همسایه‌اى اذیّتش مى‌کند و یا چیزى در راهش و در مسیر نیازمندى‌هایش او را اذیّت مى‌کند. و اگر مؤمنى بر سر کوهى باشد، خداى عزّوجلّ شیطانى را برمى‌انگیزد تا او را اذیّت کند. و خدا از ایمانش براى او مونسى قرار مى‌دهد که از وحشت به کسى پناه نبرد. ▪️از آنجا که هیچ حادثه و رخدادى در عالم واقع نمى‌شود مگر اینکه کار خداست و از خداى حکیم هم کار عبث و بیهوده سر نمى‌زند، لذا مصائب و بلایایى که خداوند در زندگى انسان‌ها به‌وجود مى‌آورد، حکمت‌هایى دارند. ▪️حکمت گرفتارى‌هایى که خداوند بر سر راه زندگى اشخاص قرار مى‌دهد، به تناسب ویژگى‌هاى افراد، متفاوت است. امیرالمؤمنین علیه السلام مى‌فرمایند: اِنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلمُؤمِنِ امتِحانٌ وَ لِلاَنبیاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلاَولیاءِ کَرامَةٌ ▪️بلا و گرفتارى براى ظالم، به خاطر تنبیه و تأدیب اوست و براى مؤمن، به‌منظور امتحان کردن اوست و براى پیامبران، مایه‌ى بالا رفتن درجات کمال آنهاست و براى اولیا، موجب بزرگى و کرامت آنان است. ▪️[ مصائب، شدائد، محرومیّت‌ها و گرفتارى‌هایى که خداوند به اقتضاى ربوبیّت خویش، در زندگى شخص مؤمن به‌وجود مى‌آورد، حکمت‌هاى فراوانى دارد که در بخش برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن به پاره‌اى از آنها اشاره خواهیم کرد.] ▪️۴- دل نبستن بر راحت و نعمتى که در زندگى دنیوى براى شخص پیش مى‌آید و معتاد نشدن به رفاه و تنعّم در زندگى و کنترل خویش براى غوطه‌ور نشدن بیش از حد در رفاه و تنعّم و هدر ندادن عمر در لذّت‌جویى‌هاى مادّى و نیز کنترل خود از طغیان و سرکشى در اثر احساس بى‌نیازى، برخوردارى و توانمندى، مستلزم تحمّل دشوارى‌هایى است که چهارمین مرتبه‌ى صبر را تشکیل مى‌دهد. صبر در نعمت و راحت سبب رهایى شخص از جاذبه‌ى دنیا و اسارت عالم طبیعت و آمادگى او براى عروج و راه یافتن به عوالم بالاست. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۳‌ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️در سیر به سوی خدا هر یک از اشخاص از نفس خود یک جاده‎ی شخصی دارد که از جنس نور است و مثل طنابی است که به وسیله‎ی آن بالا و پایین می‎رود. در این مرحله راه‎ها به تعداد نفوس خلایق متعدّد است. ▪️ولی وقتی شخص از مرحله‎ی نفس عبور کند، به شاهراهی می‎رسد که همه‎ی راه‎های نفس‎های اشخاص به آن منتهی می‎شود. شاهراه همان صراط مستقیم است و یکی بیشتر نیست. این شاهراه به مقصد ختم می‎شود؛ یعنی توحید. ▪️امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: منم صراط مستقیم. پس به وادی توحید جز از طریق شاهراه ولایت نمی‎توان رسید. ▪️لذا همه‎ی عارفان تمامی ‎فرق و مذاهب که از نفس عبور کرده‎اند، گرچه به عللی تقیّه کرده و ابراز ننموده باشند، علی علیه السّلام را ملاقات و قبول کرده‎اند. ▪️همه‎ی کسانی که از بیت نفس خود خارج شده و به شاهراه رسیده‎اند، با هم یگانه‎اند و اختلافی ندارند. اختلاف مال کسانی است که هنوز از نفس عبور نکرده‎اند. البته کسانی که در شاهراهند، برخی در پایان راهند و به مقصد رسیده‎اند، برخی در میانه‎ی راه و برخی در ابتدای راهند، ولی با هم اختلاف و نزاع ندارند و یکدیگر را نفی نمی‎کنند.  ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
: ☘عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم. این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم. ☘مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد واگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ ☘شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. ☘پس به راستی این عجیب نیست که ما واماندگان در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم. ✔️شادی روح شهدا صلوات ☘سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر مبارک☘ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 41-35 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم2⃣ ● رزقى كه همواره نزد مريم بوده رزق معمولى و عادى نبوده
آیات 41-35 آل عمران، قسمت دوم بخش پنجم ● شباهت بسيار بين عيسى و يحيى (على نبينا و آله و عليهما السلام ) و نامگذارى فرزند زكريا قبل از ولادتش و اينكه اين نامگذارى از ناحيه خداى تعالى بوده ، و اينكه نام او از بين همه نام ها ((يحيى )) انتخاب شده ، همه مويد بيان قبلى ما است كه گفتيم منظور زكريا از در خواستى كه كرد اين بود كه خدا به وى فرزندى دهد كه شاءن مريم را داشته باشد، مريمى كه او و پسرش عيسى يك آيت بودند، همچنان كه قرآن فرموده : ((و جعلناها و ابنها آية للعالمين )). نتيجه مى گيريم كه همه آن امتيازها كه در مريم و عيسى رعايت شده بود در يحيى (عليه السلام ) نيز رعايت شده است ، و در عيسى رعايت شد آنچه كه در مريم رعايت شد، پس آنچه كه در يحيى رعايت شده شباهت تام و محاذات كامل با آنچه كه در عيسى رعايت شده است دارد، و اين شباهت تا حد امكان در نظر گرفته شده است ، چيزى كه هست عيسى بطور كامل مقدم بر يحيى است براى اينكه وجود و پديد آمدن او قبل از دعاى پدر يحيى مقدر بوده ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 276 و به همين جهت است كه او از پيامبران اولوا العزم و صاحب شريعت و كتاب و غيره شد، چيزى كه هست اين دو پيامبر تا آنجا كه ممكن بوده بيكديگر شبيه شده اند. و اگر خواننده عزيز بخواهد گفتار ما را تصديق كند، بايد در آيات زير كه داستان يحيى و عيسى (عليهما السلام ) را حكايت مى كند دقت فرمايد: درباره يحيى مى فرمايد: ((يا زكريا انا نبشرك بغلام ...)) تا آنجا كه مى فرمايد - ((اى يحيى كتاب را بقوت بگير، و ما در حال كودكى به او حكم داديم ، و محبتى از ناحيه خود و پاكى مخصوصى ارزانيش ‍ داشتيم ، كه او مردى پرهيزگار و نيكوكار نسبت به والدين خود بود، و مردى جبار و عصيانگر نبود، و سلام بر او، روزى كه متولد شد و روزى كه مى ميرد و روزى كه زنده و مبعوث مى شود)). و درباره عيسى (عليه السلام ) مى فرمايد: ((فارسلنا اليها روحنا)) تا آنجا كه مى فرمايد: ((روح ما به مريم گفت : من بشر نيستم ، بلكه فرستاده پروردگار توام تا بتو فرزندى پاكيره دهم )) - تا آنجا كه مى فرمايد - ((روح ما به مريم گفت پروردگارت فرموده : كه اين براى من آسانست كه فرزندى بدون پدر بسازم ، تا او را آيتى براى مردم و رحمتى از ناحيه خود كنم )) - آنگاه مى فرمايد - ((مريم به مردم رو نموده اشاره به قنداقه عيسى كرد، كه از خود كودك بپرسيد، گفتند: چگونه با طفلى كه در گهواره است سخن بگوئيم ؟ عيسى به زبان آمد و گفت : من بنده خدايم ، خدا به من كتاب داده و پيامبرم كرده و مرا مبارك در همه احوال ساخته ، و به نماز و دادن زكات مادام كه زنده باشم ، و احسان به مادرم سفارشم فرموده و مرا جبارى شقى قرار نداده ، و سلام بر من روزى كه متولد شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده مبعوث مى شوم )). بطورى كه ملاحظه مى فرمائيد اين دو داستان بسيار بهم شبيه اند آياتى هم كه در سوره مورد بحث درباره يحيى و عيسى آمده ، اگر با هم تطبيق شود نظير آيات سوره مريم است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته ششم ▪️مملوک هر چه دارد از مالک است ، لذا از او غیر از عبادت( بندگی) چیزی صادر نمیشود و نباید هم بشود ، لذا "عبادت" یعنی اظهار مملوکیت کردن با حضور تام و تمام در حال نماز ، که اگر حضور نباشد و دل مشغول به غیر از مالک باشد ، چه امید بهشت و یا ترس از دوزخ و یا هر چه که باشد ، دیگر عبادت نیست . ✔️المیزان ج ۱ ص ۴۳ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته هفتم ▪️«هدیً للمتّقین الّذین یُؤمنون بالغیب و....» هدایت قرآن که شامل "متقین" است ، برای این است که این افراد قبل از اینکه هدایت قرآن شامل آنها بشود ، داری خصال پنجگانه ی ایمان به غیب ، نماز ، انفاق ، ایمان به آنچه بر انبیا نازل شده و یقین به آخرت بودند ، پس متقین دو هدایت داشتند ؛ اول :که دارای این خصال اند و دوم: که هدایت به نور قرآن است. ✔️المیزان ج۱ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️آثار و پیامدهاى صبر - بخش اوّل (مراتب صبر مبتدیان) ▪️نفس با صبر پیشه کردن، به‌ تدریج به آنچ
☑️آثار و پیامدهاى صبر - بخش دوّم (مراتب صبر عارفان) ▪️۵- انسان تا وقتى اسیر نفس و در حجاب خودى خود است، تمام حرکات و سکنات و مناسک و عباداتش براى خودش است. حق تعالى و توحید و اطاعت او را هم براى خودش مى‌خواهد. ▪️شخص تا از بیت نفس خود خارج نشده و از انانیّت بیرون نرفته است، سفرش به سوى خدا آغاز نشده و سالک نیست و مانند کسى است که در داخل شهرى، از این سو به آن سو مى‌رود. به چنین کسى مسافر گفته نمى‌شود. تحمّل سختى خروج از بیت نفس و بیرون آمدن از خود و خواسته‌ها و آرزوهاى خود و آغاز مهاجرت الى الله، «صبر ِللهِ» نام دارد. شخص با موفّقیّت در این امر، دیگر هرچه بکند براى حقّ است نه براى خودش. ▪️۶- پس از خروج از نفسانیّت و انانیّت و آغاز هجرت الى الله، تمام حرکات و سکنات سالک به حول و قوّه الهى است و خودش در آن دخالت و نقشى ندارد. در این مرتبه سالک به شهود باطنى، بالعیان مشاهده مى‌کند که صبرش، همانند همه‌ى چیزهاى دیگرش، بِالله است و خودش در آن نقشى ندارد. سالک در این مرتبه، به «صبر بِالله» نایل شده است. ▪️۷- وقتى صبر بِالله در وجود سالک استقرار و ثبات یافت و سالک در وجود خود و در همه‌ى عالَم، متصرّف و فاعلى غیر از حق ندید، صبرش «صبر عَلَى الله» است. چنین سالکى تمام بلیّات و مصائب را جلوه‌هاى اسماء و صفات خدا مى‌بیند و همان‌طور که قبلاً بر بلیّات صبر مى‌کرد، اکنون بر خدا و شئون اسمائیّه یا ذاتیّه‌ى او صبر مى‌کند. ▪️۸- پس از اینکه سالک اهل حضور شد و به مشاهده‌ى جمال اسمائى موفّق گشت، ثبات و پایداریش در آن مشاهدات و جَلَوات و حفظ دلش از استهلاک و اضمحلال، «صبر فِى الله» نام دارد. ▪️۹- پس از اینکه سالک از مشاهده‌ى اسمائى بیرون رفت و به مشاهده‌ى ذاتى رسید، پایدارى و ثباتش در جلوات ذات، «صبر مَعَ الله» نامیده مى‌شود. ▪️۱۰- پس از اینکه سالک از محو و سُکر وصال، به صحو و هوشیارى بازگشت و به مملکت وجود خویش بازگردانده شد، در عین اشتیاق و حبّ شدید به جمال محبوب، براى اطاعت از محبوب، باید از جمال جمیل او محجوب باشد. تحمّل سختى این محجوبیّت و فراق، شدیدترین مرتبه‌ى صبر است و «صبر عَنِ الله» نامیده مى‌شود. ▪️در این مقام است که امیرالمؤمنین علیه السّلام به محضر حضرت حق عرضه مى‌دارند: فَهَبنى یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَولاىَ وَ رَبّى صَبَرتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیفَ اَصبِرُ عَلى فِراقِکَ اى معبود من، آقاى من، سرور من و پروردگار من! گیرم بر عذاب تو صبر کنم، چگونه بر فراق تو صبر نمایم؟! ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۴ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️معاد همان مبدأ است؛ سَر بِنِه آنجا که باده خورده‎ای ▪️قرآن از زبان حضرت عیسی علیه السّلام می‎فرماید: اَلسَّلامُ عَلَیَّ یَومَ وُلِدتُ وَ یَومَ اَمُوتُ وَ یَومَ اُبعَثَ حَیّاً: سلام بر من روزی که متولد شدم و روزی که می‎میرم و روزی که زنده برانگیخته می‎شوم. این خطّ سیر همه است. عیسی علیه السّلام فرمود در هر سه روز من تسلیم خداوند هستم. ▪️همه‎ی عُمر ما، مِنَ ‌اللهِ، اِلَی ‌اللهِ، سه روز است. یک روز به دنیا رفتم، یک روز آنجا ماندم، یک روز هم به جای اوّل بازگشتم. برای ملاقات امام و خدا این سه روز لازم است. یکی تولّد از مادر است که برای ما انجام شده است، دوتای دیگر لازم است که پیامبر ما آن را به کسانی که به او ایمان آوردند، تعلیم داد؛ یکی لا اِلهَ که موت است و مال دنیا است و دیگری اِلاَّ اللهُ که حیات است و مال آخرت است. خودت نگاه کن و ببین کجای راهی؟ به موت رسیده‎ای؟ چقدر از لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ اللهُ را تصدیق کرده‎ای و طی نموده‎ای؟ ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 41-35 آل عمران، قسمت دوم بخش پنجم ● شباهت بسيار بين عيسى و يحيى (على نبينا و آله و عليهما ال
آیات 41-35 آل عمران، قسمت سوم بخش اول ● عيسى و يحيى در كلام خداوند سبحان و كوتاه سخن اينكه خداى سبحان فرزند زكريا را يحيى ، و فرزند مريم را عيسى ناميد، كه كلمه ((يحيى )) به معناى ((زنده مى ماند)) است و كلمه عيسى هم بطورى كه گفته اند به اين معنا است ، يحيى را كلمه خواند، عيسى را هم كلمه خواند و فرمود ((بكلمه منه اسمه المسيح عيسى )) به او حكم داد و در كودكى كتاب آموخت ، به عيسى هم حكم و كتاب داد، او را داراى محبتى خدايى معرفى كرد: ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 277 عيسى را هم احسانگر به مادر معرفى نمود، او را زكات خواند، عيسى را هم مامور به زكات معرفى نمود، بر او در سه موطن سلام فرستاد، بر عيسى هم فرستاد، اورا سيد، و عيسى را وجيه نزد خدا خواند، او را حصور و پيغمبرى از صالحين معرفى كرد، عيسى را هم همينطور، همه اينها به خاطر آن بود كه خواست دعاى زكريا را كه فرزندى طيب و وليى پسنديده و مرضى در خواست كرده بود مستجاب كند، و همه آن كرامت ها كه در مريم ديده بود را به او نيز مرحمت فرمايد. و جمله ((مصدقا بكلمه من اللّه )) دلالت دارد بر اينكه يحيى (عليه السلام ) از مبلغين دين عيسى (عليه السلام ) بوده و بنابراين منظور از ((كلمه )) همان عيسى مسيح است ، كه در ذيل همين آيات در بشارتى كه به مريم مى دهد عيسى را كلمه خود مى خواند، و كلمه ((سيد)) به معناى كسى است كه زمامدار امور سواد مردم و جماعت آنان باشد، و امور زندگى و معاش آنان را در دست داشته باشد، و يا حداقل زمام امور مردم در فضيلتى از فضائل پسنديده شان را در دست داشته باشد، اين معناى اصلى كلمه است ، ولى بعدها در مورد هر چيز بزرگتر استعمال شد، و شريف هر قومى را سيد آن قوم ناميدند، و اين از آن جهت بوده كه زمامدارى همواره مستلزم شرافت و احترام است ، حال يا بخاطر حكمرانى در مردم يا به خاطر داشتن مال بيشتر، و يا به خاطر فضيلتى ديگر. و كلمه ((حصور)) به معناى آن كسى است كه با زنان نمى آميزد، و منظور از اين كلمه در آيه مورد بحث بقرينه سياق آيه اين است كه يحيى (عليه السلام ) بخاطر زهد بسيارش از اينگونه شهوات نفسانى اعراض ‍ داشته است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته هشتم ▪️شیطان یعنی موجودی سرتا پا شر ، لذا ابلیس را به این جهت شیطان گفته اند . ✔️المیزان ج ۱ ص ۸۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️تفسیر المیزان نکته نهم ▪️جامعه شناسان و قانون دانان می گویند با عوض شدن نسل و تکامل اجتماع ، قوانین هم باید تغییر کند ! قرآن چگونه ادعا کرده تا ابد راهگشاست و معجزه است؟ گوییم که قوانین قرآنی همه ریشه در فطرت دارند و فطرت تبدیل بردار نیست تا قرآن هم کهنه شود ، آری قانون دانان امروزی کاری به فطرت ندارند و مدار آنها فقط ماده است ، لذا قوانین آنها هم تغییر میکند . ✔️المیزان ج ۱ ص ۹۹ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️متن حدیث اولوالالباب که قسمتی از یک فرمایش طولانی حضرت صادق علیه السّلام است چنین است◾️ ▪️إنَّ اُولِی الاَلبابِ الذّّینَ: عَمِلُوا بِالفِکرَةِ حَتّی وَرِثُوا مِنهُ حُبَّ اللهِ فَإنَّ حُبَّ اللهِ اِذَا وَرِثَهُ القَلبُ وَ استَضاءَ بِهِ أَسرَعَ اِلَیهِ اللُّطفُ فَإذَا نَزَلَ مَنزِلَةَ اللُّطفِ صَارَ مِن أَهلِ الفَوائِدِ فَإذَا صَارَ مِن أهلِ الفَوائِدِ تَکَلَّمَ بِالحِکمَةِ فَصَارَ صَاحِبَ فِطنَةٍ فَإذَا نَزَلَ مَنزِلَةَ الفِطنَةِ عَمِلَ فِی القُدرَةِ فَإذَا عَمِلَ فِی القُدرَةِ عَرَفَ الاَطباقَ السَّبعَةِ فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ المَنزِلَةِ صَارَ یَتَقَلَّبُ فِی فِکرِهِ (ذِکرِهِ) بِلُطفٍ وَ حِکمَةٍ وَ بَیانٍ فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ المَنزِلَةِ جَعَلَ شَهوَتَهُ وَ محَبَّتَهُ فى خَالِقِهِ فَإذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَزَلَ المَنزِلَةَ الکُبری فَعَایَنَ رَبَّهُ فِی قَلبِهِ وَ وَرِثَ الحِکمَةَ بِغَیرِ مَا وَرِثَهُ الحُکَمَاءُ وَ وَرِثَ العِلمَ بِغَیرِ مَا وَرِثَهُ العُلَمَاءُ وَ وَرِثَ الصِّدقَ بِغَیرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدّیقُونَ اِنَّ الحُکَماءَ وَرِثُوا الحِکمَةَ بِالصَّمتِ وَ اِنَّ العُلَماءَ وَرِثُوا العِلمَ بِالطَّلَبِ وَ اِنَّ الصِّدّیقینَ وَرِثُوا الصِّدقَ بِالخُشُوعِ وَ طُولِ العِبَادَةِ فَمَن اَخَذَ بِهَذِهِ السّیرَةِ اِمّا أن یسفلَ وَ اِمّا أن یرفعَ وَ اَکثَرُهُم الذَّی یَسفَلُ وَ لا یَرفعُ، اِذ لَم یَرعَ حَقَّ اللهِ وَ لَم یَعمَل بِمَا اُمِرَ بِهِ فَهَذِهِ صِفَةُ مَن لَم یَعرِفِ اللهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ لَم یُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ فَلا یغُرَّنَّکَ صَلاتُهُم وَ صِیامُهُم وَ رِوایاتُهُم وَ عُلُومُهُم فَاِنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ. ▪️هرآینه صاحبان خردهای ناب (اولی‌‌الالباب) کسانی هستند که: به تفکر پرداختند تا آن که محبّت خدا را از آن به ارث بردند، هرآینه هنگامی‎ که قلب محبّت الهی را به ارث برد و بدان روشنایی یابد، لطف به سرعت به آن روی می‎آورد. پس هنگامی ‎که در مقام لطف منزل گرفت، از اهل فایده‎ها می‎گردد. پس هنگامی ‎که از اهل فواید شد، به حکمت سخن می‎گوید؛ در نتیجه صاحب تیزفهمی و فطانت می‎گردد. پس هنگامی ‎که در مقام فطانت منزل گرفت، در قدرت عمل می‎نماید. پس هنگامی ‎که در قدرت عمل نمود، مراتب و طبقات هفتگانه را می‎شناسد. پس هنگامی ‎که در این مقام منزل گرفت، فکرش (ذکرش) به لطف و حکمت و بیان دگرگون می‎شود. پس هنگامی ‎که در این مقام منزل گرفت، شهوت و محبّتش را در آفریدگارش قرار می‎دهد. پس هنگامی‎ که این کار را کرد، در مقام بزرگ منزل می‎گیرد؛ در نتیجه پروردگارش را در قلب بالعیان مشاهده می‎کند؛ و حکمت را به طریقی جز آنچه حکما به ارث برده‎اند، به ارث می‎برد؛ و علم را به طریقی جز آنچه علما به ارث برده‎اند، به ارث می‎برد؛ و صدق را به طریقی جز آنچه صدیقان به ارث برده‎اند، به ارث می‎برد؛ هرآینه حکما حکمت را از راه سکوت اختیار کردن به ارث بردند؛ و هرآینه عالمان علم را از راه طلب و تحصیل به ارث بردند؛ و هرآینه صدّیقان صدق را از راه خشوع و عبادت طولانی به ارث بردند؛ ▪️هر کس این روش‎ها را در پیش گیرد، یا به سفلی و پستی می‎گراید یا به رفعت و بلندی دست می‎یابد؛ و اکثراً به پستی می‎گرایند و به بلندی دست نمی‎یابند، زیرا حقّ خداوند را مراعات نمی‎کنند و به آنچه بدان امر کرده است، عمل نمی‎نمایند؛ و این صفت کسی است که خدا را بدان‎گونه که سزاوار است، نمی‎شناسد و آن‌چنان که شایسته است، دوست نمی‎دارد؛ بنابراین نمازها و روزه‎ها و روایت‎ها و علم‎های آنان تو را نفریبد که همانا آنان خرانی گریزنده‎اند. ▪️[با توجه به این حدیث شریف، دوست اهل بیت علیهم السّلام اگر به خوبی‎هایی که خداوند از آغاز عمرش به او کرده است، فکر کند (عَلَی العَاقِلِ اَن یکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ... وَ سَاعَةٌ یتَفَکَّرُ فِی مَاصَنَعَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیهِ: بر شخص عاقل واجب است در هر روز زمان‌هایی برای اموری اختصاص دهد و زمانی که فکر کند درباره‎ آنچه خدای عزّوجل نسبت به او کرده است. التَّفَکُّرُ فِی آلاءِ اللهِ نِعمَ العِبَادَةِ: تفکر کردن در نعمت‎ها و الطاف الهی چه نیکو عبادتی است)، پی می‎برد که از قبل از اینکه از رحم مادر متولّد شود تاکنون، خدا بی آن‎ که به او نیازی داشته و یا از خوبی کردن‎هایش در پی غرضی برای خویش باشد، یا حتّی منّتی بر بنده‎اش نهاده باشد، از لطف و احسان و اعطاء نعمت و مدارا و ستر و غفران، به او چه‎ها کرده است و می‎بیند اگر شخص دیگری یکی از این لطف و احسان‎های بی‌‎شمار را در حقّ او می‎کرد، یک دل نه، صد دل عاشق آن شخص می‎شد و محبتش را در دل می‎گرفت. در نتیجه این تفکر محبّت به خدا را نصیب او می‎سازد و از این طریق طی منازل کمال را همانگونه که در حدیث ذکر شده است، آغاز می‎کند] ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب پنجم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق / برابر با ۱۴۰۰/۰۱/۲۸◾️ ☑️جلسه هفتم شرح رساله لقاءالله قسمت ششم ▪️معلوم می‌‌‌شود که آن غاری را که حضرت ابراهیم در آن غار بودند به طرف مشرق و مغرب بود که ایشان از طرف مشرق طلوع ستاره و ماه و آفتاب ، و در طرف مغرب نیز غروب ستاره و ماه و آفتاب را می‌‌‌دید. ▪️جناب علامه طباطبائی در رساله شریف "ولایت" از این عمل حضرت ابراهیم به توحید فطری ابراهیمی تعبیر می‌‌کند. ▪️بهتر است خانه ها را طوری بسازید که پنجره و درِ ورودی آن به سمت مشرق باشد و همینطور مغرب را هم داشته باشد که وقتی روز شد طلوع آفتاب و در شب طلوع ستاره ها را ببینید. ▪️آسمان اینطور است، وقتی انسان به آسمان چشم بدوزد آسمان او را جذب می‌‌کند. چه اینکه اولین بار هم که حضرت آدم بر اساس "خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" (آل عمران - ۵۹) چنین شد. ▪️آدم(علیه السلام) هم خلقت تدریجی داشته "خلقه من تراب" و هم خلقت دفعی داشت "ثم قال له کن فیکونی" بعد از خلقت تدریجی و دفعی ،حضرت آدم با نگاهش به نظام هستی مدهوش شد تا به هوش آمد حواء را در کنارش مشاهده کرد. ▪️(بزرگان) وقتی نگاه آنها به سوی آسمان می‌‌افتاد از آن به بعد به سمت ربطِ وجودی آسمان و زمین رفتند، بعد متوجه مواردی که مربوط به حروف و اعداد است، شدند. این را هم حتماً در محضر انبیائی مثل حضرت ادریس یا حضرت آدم که کتاب و صحف داشتند، مشرّف بودند که این توجهات به آنها دست داد. ▪️حال قرآن چقدر راجع به نظام تکوین؛ آسمانها و زمین ، ماه و ستاره ها، حیوانات و بخصوص انسانها حرف می‌‌‌زند. تمام آن کتابها همه برای شرح تکوینی نظام هستی و برای شرح اَنفُسی انسان هستند. منتهی در بین اینها قرآن کتاب صَمد اَنفُسی حق متعال است. ▪️وقتی به فکر ربط آسمان و زمین افتادند کم کم دنبال واقعیات عوالم حروف و اعداد رفتند و در بین حروف بیست و هشت حرف را شاخص دیدند ؛با اینکه همزه هم داریم اما نوعاً همزه را جزء حرف به حساب نیاوردند و تبدیل به "یا" می‌کنند. ▪️بعد به دنبال اَعداد رفته ، در آن غرق شدند. دیدند ،اعداد و حروف همه رموز هستند، مطلقاً رمز اند. یکی از دلایلی که در قرآن کریم، حروف مقطعه آمده ، این است که بگوید حروف همه رمز اند اما وقتی آنها را با هم ترکیب می‌کنیم به آیه و سوره تبدیل می‌‌شوند. ▪️پس حروف و اعداد همه رمز هستند‌. تطابق بین زمین و آسمان به این رموز مربوط است .باید به محضر مبارک رموز تشرُّف یافت ،تا به آنچه که در آسمان است؛ حال یا آن اندازه ای که ما می‌‌بینیم و یا آن آسمانی که نهایت ندارد و نیز زمین؛ خواه سطح خشکی و یا سطح آبی آن ، دست یافت. ۱۴۰۰ ۲۸_۱_۱۴۰۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️امام خمینی (ره): ▪️اسلام و مذهب سدی است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها، چه راستی و چه چپی، و روحانیت که حافظ آن است سدی است که با وجود آن، اجانب نمیتوانند به نحوی که دلخواه آنها است،با کشور های اسلامی و خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرن ها است که با نیرنگ های مختلف برای شکستن این سد نقشه می کشند ،گاهی از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشورهای اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت و گاهی از طریق احزاب انحرافی. ▪️ صحیفه نور، جلد، ١،صفحه ٢٢٨▪️ ▪️به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام▪️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️قال الصادق علیه السلام؛ ممن یدعی العبودیه لله،کیف ینازعه فی مقدوراته،حاشا الراضین العارفین.... ▪️امام صادق(علیه السلام) فرمود: دارم از کسیکه دعوی بندگی کند،و اعتقاد و اذعان به این داشته باشد،و با وجود این اعتقاد،راضی به تقدیر الهی نباشد و با او در مقام منازعه باشد.۱ ▪️شرط عاشق آن است که محبوب هرچه دوست دارد او نیز دوست دارد،اگر همه بُعد و فراق بُوَد. غالبا محبوب بعد و فراق از آن خواهد تا از جفای او عاشق پناه به عشق برد. ▪️النار سوط یسوق اهل الله الی الله تازیانه ای است که اهل الله را بسوی خدا می راند. ▪️اما فراق را بعینه دوست ندارد،ولی از آن روی که محبوب دوست می دارد او هم دوست می دارد. کل یفعل محبوب،محبوب. محبوب کند،محبوب است. ▪️مُحِب باید که فراق را از وصال دوست تر دارد و بُعدش خوشتر آید،چه بعدش مُقَرَّب تر از قُرب بود،و هجرش سودمند تر،زیرا در قرب و وصال به صفت و مراد اوست و در بُعد و فراق به صفت مراد محبوب. بیت: هجری که بود مراد محبوب از وصل هزار بار خوشتر. ▪️و اگر مُحبّی باشد که محبوب صفت او شده باشد،چون بُعد را دوست دارد،صفت محبوب را دوست داشته باشد،و این غایت وصل بُود در عین بُعد،و فهم هر کس اینجا راه نبرد...۲ ◾️۱- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه،باب رضا، مولی عبدالرزاق گیلانی(قدس سره) ۲- لَمَعات،لمعه۲۲ مولانا فخرالدین عراقی(قدس سره) @mohamad_hosein_tabatabaei