eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
294 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 #سفر_عاشقانه به بهانه روز #جهانی_ناشنوایان #شهیدی که با #گوش_جان می شنید و با #زبان_دل ح
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 به بهانه روز که با می شنید و با حرف می زد مدت ها گذشت ، ما هم مانند بسیاری از مردم از عظمت و بزرگی غافل بودیم ، به کلام حضرت امام که قبور مطهر تا ابد دارالشفا خوانده بود بی توجه بودیم . برادر ادامه داد : ‌ مادر ما دچار سرطان بسیار حادی شده بود . چند ماه به همه پزشکان شیراز و … مراجعه کردیم اما بی فایده بود. سرطان بدخیم بود و مادر ما کهولت سن داشت . گفتند ایشان را اذیت نکنید ، ببرید خانه تا راحت تر … ما هم مادر را به خانه آوردیم . همه ناراحت بودیم ، مادر توان راه رفتن نداشت . صبح روز بعد دیدیم مادر از جا بلند شد! با شور و نشاط مشغول کارهای خانه شد ،‌ همه با تعجب به سراغ مادر رفتیم یعنی چه شده بود؟ مادر می گفت دیشب به دیدنم آمد ، یک تکه نان تبرکی به من داد و گفت : «بخور» من هم خوردم. از صبح که بیدار شدم هیچ اثری از بیماری در وجودم نیست . مادر را نزد پزشکان شیراز بردیم. آزمایشات مختلف انجام شد. یکی از پزشکان از خارج آمده بود و به معجزه اعتقادی نداشت . همه یک چیز می گفتند ، این ماجرا چیزی شبیه معجزه است . هیچ خبری ازتوده سرطانی نیست . از آن ماجرا سالها گذشت ، دیگر هیچ مشکلی پیدا نکرد ، شبیه این ماجرا بارها برای اهالی و حتی چند نفر ازاهالی مرودشت و… اتفاق افتاد. نامه ای با دست خط یک عمر هر چی گفتم به من خندیدند . یک عمر هر چی خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند . یک عمر هر چی جدی گفتم شوخی گرفتند . یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم . خیلی تنها بودم . اما مردم ، حالا که ما رفتیم بدونید ، ‌هر روز با آقام حرف می زدم . آقا به من گفتند :‌ «تو شهید می شی . جای قبرم رو هم بهم نشون دادند . این را هم گفتم اما باور نکردید . شادی روح و و که را با شنیدند و را با گفتند ... 🥀🕊 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷 🌹 🌹 که بر بازوی او بوسه زد . مردانِ را مردان می‌شناسند . وقتی این از تلوزیون پخش شد ، هم آن شب او را از سیما تماشا می‌کند و دستور می‌دهد تا این را به او ببرند . 🌹🕊 🕊🌹 شادی روح و ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 یکى از روزها ، در منطقه عملیاتى « والفجر یک » در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 حضرت رسول صلى‌الله علیه وآله وسلم، عملیات کرده بودند، صحنه بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود. از دور پیکر را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از مى‌گذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم که باید باشد حدود 17 - 16 ساله. بر روى پیکر، آنجا که زمانى قلبش در آن مى‌تپیده، برجستگى‌اى نظرم را به خود معطوف کرد؛ جلوتر رفتم و در حالى که نگاهم به استخوانى و اندام اسکلتى‌اش بود، در گودى محل چشمانش، دیدگانش را مى‌خواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوان‌هایش بهم بریزد، دکمه‌هاى لباس را باز کردم؛ در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک و زیر لباسش گذاشته بوده؛ کتاب پوسیده را که با هر حرکتى، برگ برگ و دستخوش باد مى‌شد، برگرداندم؛ که 10 سال تمام، با همراه بوده است، فیزیک بود. یک که در صفحات اولیه آن بعضى از دروس نوشته شده بود؛ که لاى دفتر بود، ابهت خاصى به آنچه مى‌دیدم، مى‌داد؛ نام بر روى جلد کتاب نوشته بود. مسئله‌اى که برایم خیلى جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافى همراه خود نیاورده و نداشت، ولى کسب علم و دانش آن قدر برایش مهم بوده که در بحبوحه عملیات و را با خود جلو آورده بوده تا هرجا از رزم یافت، را بخواند. شادی روح و بالاَخص 🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 که محل خاکسپاری اش را به همسرش نشان داد . یک شب با صدای گریه دخترم از خواب بیدار شدم . دیدم نیست . گوشه ای از سالن نشسته بود . عبایی روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود . صدایش زدم ، چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل بین قرآن خواندن خوابت برده ... گفت : زهرا جان ، خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده من با همه خستگیها یش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ... بعدها که شد فهمیدم آن شب برای او شب برات بوده است . یک روز به امامزاده رفتیم . فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند . یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت : اینجا جای من است و فاتحه ای خواند آن جایی را که جلیل نشان داد در میان بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط را در این مکان دفن می کنند ... 24 آبان 1394 روز حضرت رقیه (س) جلیل در سامرا به رسید . راوی: 🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 واژه به خودی خود زیباترین واژه ایست که باشنیدنش تمام احساسات انسان برانگیخته می شود، که وقتی در کنار واژه عظیم قرار میگیرد زیباترین و ناب ترین درجات انسانی را یادآور می شود! 🌹 🌹 باشی و از دامنت به برود ، چه مقامی بالاتر از این! زیر پای ، البته هم برای تو کم است و در مقابل صبوری های تو است، فقط می داند چه والایی در توست !! که با تمام وجود خود خدا را در وجود عجین کرده و هنگامی که تب می کند همانند شمع در کنار او می سوزد و آب می شود ، حالا چطور و چگونه این همه دارد که خود ، -جگرگوشه خود را بدرقه می کند و بجایی می فرستد که می داند دیگر در کار نیست! با همان احساسات پاک ، خود را می کند تا را به بکشد ! ، ، از آسمانها برای تو پیام جاودانه ای فرستاده که بر تو و چشمانت روشن باد بر پیامی که فرشتگان هم به خود می بالند که چنین را خدمت تو بیاورند . خوشا بحالت که حالا ، نام را نزد با خود به می بری . خوشا بحالت که در خود پرورش دادی که تو را در مقابل دیدگان روسفید کرد! خاک پای تو را چشمان خود می کنم و با تمام وجود در مقابل سر می آورم. 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺
ڪه خالڪوبے داشت! مجیـد قربانخانے پیـش از ساݪ 93 که مجيد به ڪࢪبݪا سفࢪ ڪرد پسࢪ خیـلے شري بود. همیـشہ چاقو دࢪ جیبش بود. خالڪوبي داشت. خیلے قلــدࢪ بود و همہ ڪوݘڪٺرھا بایـد دوبه حرفش گوش مي دادند.  در ڪࢪبݪا از اِمـام حُسیـن﴿؏﴾ خۅاسټہ بود آدم شـود و ۅقتي بازگَشټہ بود حتی قِليـان ڪشيدن را هم ڪنـاࢪ گـذاشټه بۅد . شـايد اهݪِ نمـاز نَبۅد اما شـھـادٺ رۅزي‌اش شُد ݘۅن به بچہ یٺیـم ږسیدگے مي‌ڪࢪد و دسـت فقࢪا را مي‌گـرفٺ و بھ ݐدࢪ و مادࢪ خـیلے اِحټࢪام مي‌گـذاشت🍃 🍃 🕊🥀🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
که زیارت امام رضا ع دوست داشت 🔻🔻🔻🔻 گفت :مادر اجازه بده برم زیارت امام رضا(ع). گفتم نه، تو تنها پسرمی میترسم توی راه برات اتفاقی بیافتد! مجروح شده بود، اشتباهی بردنش مشهد. همان جا کنار امام رضا(ع) شهید شد. پیکرش را اطراف ضریح طواف دادن بعد برگشت شیراز. فرید(اکبر)شهابی نژاد🌹 🕊🥀🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
که هیچ کس منتظرش نبود جزخدا...🕊 ◽️سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندارن که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید که خانواده‌ای ندارد. کمتر سخن می‌گفت: و با سن کمش، سخت ترین کار یعنی بیسیم‌چی بودن را انتخاب کرده بود! ◽️هنگام اسارت برگه‌ی حاوی کدهای عملیات را خورد تا به دست منافقین نیفتد! اما منافقین کوردل برای بدست اوردن اسم رمز، سینه و شکمش را شکافته بودند... 🌷🌷🌷🌷🌷 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 از خطـــــه سرزمیــــــن مجاهدتهــــــای خامـــــوش کردستان اگر شدم مرا ندهید ، چون است کسی که معلمش را نداده‌اند ، خودش را دهند . 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_چهاردهم #ورود_اهل_بیت_ع_به_شام بنا به ب
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🏴 السلام علیک 🏴 یا ابا عبدالله الحسین (ع) بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های ، بودند که ، و، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: «سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند.» برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 برادر وقتی تـو به مـن دوختـه شده، نباید دست از پا خطا کنـم تـو هم هم و هم سنگ صبور بی قراری های من ... 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
5.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل پدر لحظاتی دیدنی ازعزیز دل شهید قاسم پیش شماامدیم تاخدمت شما کنیم نوکری شمارابکنم شهیدی مثل پدر پیشاپیش روز بر همه فرزندان عزیز شهدا گرامی یاد همه شهدا باذکر صلوات