حاصل عمر فقیران خرج سلطان می شود
دسترنج مور تقدیم سلیمان می شود
گریه در آغوش او توحیدِ تکوینی ماست
قطرهقطره اشکِ ما دریای ایمان میشود
مشقِ هر روز و شب ما نام شیرین رضاست
خضر ، پای درس او طفل دبستان می شود
ظرفِ من ظرفیّتش در حدِّ آهوها نبود
خواب دیده کهف را..،روزی نگهبان می شود!
مثل کفشِ پاره ای تحویل می گیرد مرا
درد های کهنه ام اینجاست..،درمان می شود
مهربانیِ پدر _ مادر کجا وُ مِهر او!
آدم از لطفِ رئوفِ طوس حیران می شود
ریشه های معرفت در صحن جامع ، جمع شد
کاه عقلم در حریمش کوه عرفان می شود
پادشاهان جهان در مُلک مشهد ، نوکرند
هر شهنشاهی مگر شاه خراسان می شود!
رو به ایوان رضا ، هو می کشم یا مرتضی
بس که تصویر نجف اینجا نمایان می شود
یا رضا گفتیم ، یا معصومهجان تعبیر شد
زعفران داریم..،تبدیلِ به سوهان می شود
صحن این خواهر_برادر ، اعتبار خاک ماست
مشهد و قم آبروی کل ایران می شود
خِطّه ی مشرق غروبی را به خود هرگز ندید
نیمهشبها گنبدش خورشید تابان می شود
چارهی بیچارگی بابُالجواد کویِ اوست
هرکه هرچه شد به دست این پسرجان می شود
نالهی یَابْنَ الشَّبیش قاتل جان من است
چشم حیوانات با این آه ، گریان می شود
داد می زد : جدِّ ما با کام عطشان ، ذبح شد
آن تن بی سر که رفتهرفته عریان می شود
استخوان سینه ای در زیر سُم ها نرم شد...
پیکر پاشیده ای با خاک یکسان می شود
#بردیا_محمدی
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع
@hadithashk
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
ابرِ غمپرور تو بانیِ سرمای من است
شبِ برفیِ فراقَت، شب یلدای من است
اشک در چشم..،به تنهاییِ خود خندیدم
بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است
مشقِ دوری تو تکلیف شبِ و روزم شد
درسِ هجرانِ تو سرخطِ الفبای من است
یوسف از مصر، دمِ پیریِ یعقوب رسید
پس شکستهشدن از داغ تو مبنای من است
آنقَدَر آه کشیدم، دلِ عُشّاقَت سوخت
پای شمع تو پَری ریخت اگر، پای من است!
همهی شهر مرا پس زد و تو پس نزدی
سفره ی سبز تو هر بار پذیرای من است
دیگران را مَنِشان پشت درِ خانه ی خود
به همه گفته ام این گوشه فقط جای من است
قانعم..، یک بغلِ ساده برایم کافیست
از تو ای دوست! همین، کُلِّ تقاضای من است
هر زمان لنگ شدم، فاطمه راهَم انداخت
رفعِ مُشکل هُنرِ حضرت زهرای من است
خوشترین منظره، ایوانِ طلاکوبِ علیست
بهترین جای جهان، خانهی بابای من است
محوِ معماریِ زیبایِ ضریحِ نجفم
طرح انگورِ علی ذوق تماشای من است
با خودت یک شبِ جمعه ببَرم شهرِ حسین
کربلا؛ آرزوی این دل شیدای من است
جان آن دخترکِ گمشده در دشت..، بیا
آن سهساله که حریمش همه دنیای من است
گفت: ای سر که پدرجانِ منی..،دستت کو؟!...
شوق لمس تو فقط حسرت موهای من است
بی تو دیروز مرا زَجر چه بازاری بُرد...
با تو مُردن همه ی حاجت فردای من است
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_حمزه سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی
ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی
میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی
وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی
کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاهگداری به ما خبر بدهی
نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی
دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی
من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی
قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خرابترین مُهلتی اگر بدهی
شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی
به حقِ پارهجگرهای تشنهکام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی
ندید حمزهی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی
امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزهخورده و پامال
#بردیا_محمدی
۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق، آب شده
«میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست»...
گناهکاریِ من، بین ما حجاب شده
چقدر پیش نگاه تو معصیت کردم
چقدر پیش تو این عاشقات خراب شده
به سیلی پدرانه همیشه محتاجم
که سربهراه شد آن طفل که عتاب شده
چقدر «آه» نوشتم..، به دست تو نرسید...
فراقنامهی من این چُنین کتاب شده
به غیر پشت در خانهات کجا برود؟!
همان گدایِ سرافکندهیِ جوابشده
وصال یار..، به جز سوختن مُیَسَّر نیست...
بگو به شمع که پروانهات مُجاب شده
درختِ «آب» نخورده، ثمر نخواهد داد
دعا به لطف همین «گریه» مستجاب شده
تو را به خونِ علیاصغرِ حسین..، بیا...
بیا که شیعهی تو غرق در عذاب شده
**
سه شعبه خورد به مشکی و آبرویی ریخت...
رشید اهل حرم از خجالت آب شده
عمو کجاست ببیند به جای جرعهی آب
طناب حرملهها قسمت رباب شده
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲۲ تیر ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#مرثیه_حضرت_رقیه #مصائب_شام
@Shere_aeini
بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر
روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر
من چه شبهایی که پای نیزهات خوابم نبرد
پس خیالت تخت ، امشب با تو بیدارم پدر
می توانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟
نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر
تکتک آمار زخم صورتت دست من است
این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر!
این اواخر راه می افتم شبیه مادرت
هر زمان پا می شوم دنبال دیوارم پدر
گوشوارم باعث این گوشهای پاره شد
تا ابد از هرچه زیور هست..،بیزارم پدر
عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان...
تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر
زجر می خوابید و پا می شد..،کتک می زد مرا
هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر
من فقط یک خُرده جا خوردم ، زبانم کُند نیست
آه! کُلِّ شام می خندد به گفتارم پدر
من کجا ، عمّه کجا ، بزم حرامِ مِی کجا...
رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر
ناگهان بحثِ کنیزی شد ، سکینه آب شد...
حرف خود را قطع خواهم کرد ، ناچارم پدر!
▪️
جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر
راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از حدیث اشک
در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن
هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن
دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد
از ملت حسینم و از ملت حسن
در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینهزنی پای این دوتاست
در جنت حسینم و در جنت حسن
روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن
در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"
پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد
نان حسین خورده ام از برکت حسن
ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لبتشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد
دور حسین پُر شده با زحمت حسن
یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم
پس خاک کربلاست همان تربت حسن
آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلیزدنبهفاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد
آسیب دید بین گذر غیرت حسن
یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشواره را که شکستند..، او گرفت
این خاطره است اوج غمِ غربت حسن
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژهی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم میرسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئتها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من، مادر گذاشت
استکان چای روضه، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم، سفرهاش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگیاش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک، روشن میشود
گریهکُن آن را برای لحظهی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا میکنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آیندهی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
::
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان میداد شاه...
زینب آمد بین لشگر، دست بر معجر گذاشت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۳ آبان ۱۴۰۳
هدایت شده از حدیث اشک
اشک را از چشمهسارِ دیدهی تر می کِشم
دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم
من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام
جام زهرِ دوریات را شب به شب سر می کشم
خیمهات را در بیابانها تصور می کنم
چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم
بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست
بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم
نَفْسِ من راه تَنَفُّسکردنم را بسته است
هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم
معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد
در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم
روح تو از دست سهلانگاریام آزار دید
روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم
غالباً سردرگمیهایم به هیئت می رسند
منت اربابها را مثل نوکر می کشم
آرزو دارم ببینم خطبهخوانی تو را
در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم
مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن...
کاسهی خالی خود را تا دمِ در می کشم
اوج خوشحالی من لمس نوازشهای توست
سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم
هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند
در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم
حسرت لب های من خرمای نخل مرتضیست
سفرهام را در میان باغِ حیدر می کشم
من خدا را در شبستان نجف حس می کنم
رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم
کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید
لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم
جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا...
داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم
قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین
با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم
#فاطمیه
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#بردیا_محمدی
@hadithashk
۹ آبان ۱۴۰۳
هدایت شده از حدیث اشک
"سحرگهان به حریمت چو میهمان گشتم
به پیشگاهِ تو نزدیکتر شدم آقا" *
مرا میان حرم جبرئیل آورده
ببین که با چه کسی همسفر شدم آقا
صدایِ ساعتِ صحنِ تو تا به گوشم خورد
برای سجده به تو باخبر شدم آقا
ملاکِ خضر شدن شبنشینی نجف است
خوشم که در حرمَت مستقر شدم آقا
غُبارِ مرقد تو توتیای چشم من است
به شوق خاک دَرَت ، رفتگر شدم آقا
پَرِ مرا دمِ ایوانطلا به بند بکش...
چِقَدر عاشق این کوهِ زر شدم آقا!
عجیب طرحِ ضریحت شگفتانگیز است
یکی دو بوسه زدم تشنهتر شدم آقا
گدای کوی تو تحت حمایت زهراست
فقیر سفرهی خَیرُ البَشَر شدم آقا
سر مرا به روی زانوی خودت بگذار
همان دقیقه که من محتضر شدم آقا
میان قبر فقط داد می زنم : حــیدر!
تو هم خیال مکن لال و کر شدم آقا
تمام عمر به عشق تو زندگی کردم
اگر به پات نمیرم هدر شدم آقا
به یاد تشنگی شاه بیکفن ، مُردم
حسین گفتم و غرق شرر شدم آقا
چه تشنهای! که تنش زیر سُمّ مرکب رفت
به جنگ پهلوی او نیزهای مُوَرَّب رفت
#شعر_مناجات_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#فاطمیه
#بردیا_محمدی
@hadithashk
۱۳ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از حدیث اشک
بعید بود به دل اعتنا نمی کردم
غمی برای خودم دست و پا نمی کردم
کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید
اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم
به انتظار نشستن ، عجب مکافاتیست
گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم
من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن...
زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم
گناهکاری من مایه ی عذاب تو شد
وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟!
هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم
همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا
همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم!
اگر وصال تو یکبار سهم من بشود
تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم
برای کُشتن من یک اشارهات بس بود
قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم
هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم
وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم
خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف...
غبار صحن علی را رها نمی کردم
تمام لذت من بوسه بر ضریح علیست
فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم
دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین...
چگونه آرزوی کربلا نمی کردم !
مگر تنش چِقَدَر زیر نیزهها ، پاشید...
خیال آمدن بوریا نمی کردم
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#شعر_روضه
#بردیا_محمدی
@hadithashk
۲۰ دی
هدایت شده از حدیث اشک
رودهای جاری پلک ترم ، دریا نشد
مثل چشمم هیچ چشمی پیش تو رسوا نشد
گریه ام وقتی نمی گیرد ، بمیرم ، بهتر است
مرگ بر آن عاشقی که با غمت احیا نشد
ناتوانیِ مرا در داغ هجرانت ببین!
از تنور سینهی تنگم ، بُخاری پا نشد
در پِی عطر تو بین بادها سردرگُمم
هرچه گشتم رَدّی از پیراهنت پیدا نشد
جای سنگ طعنه ی شهر است بر پیشانی ام
بین مَردُم هیچکس مانند من تنها نشد
جَمع اعمال من و احسان تو ، ناممکن است
یک رقم از حاصلِ عُصیان من ، منها نشد
سطرهای دفترِ مشقِ ثوابم ، خالی اند
قِصّهی عُمر تباهم لایق اِنشا نشد
با گناهانم دلت را بد به درد آورده ام
بندهای در حَدِّ من اینگونه ، بی پروا نشد
طفل بازیگوش را تنبیه کن ، از خود مَران
غیر آغوشت برایم هیچ جا مأوا نشد
أَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ *..، این گدا را رد مکن
سائلَت کوشید بنشیند دمِ در ، جا نشد!
در گرفتاری به فریادم رسیده فاطمه
در جهان ، حَبلُالمَتینی ، چادر زهرا نشد
مرغ دلتنگیِ من پر می کِشَد سوی نجف
هر کجا ، جز بام حیدر ، بالهایم وا نشد
هر که در دنیا پدرجانش علی شد ، بُرد کرد
باخت داده هرکسی فرزند این بابا نشد
درد یعنی حسرت ششگوشهی صحن حسین
جز فراق کربلا این ابتلا معنا نشد
شیشه ی عطر خدا را سُمِّ مرکب خُرد کرد...
هر دری زد بوریا ، جمعش کند امّا..، نشد
*فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ
تو سزاواری كه رحمت گستردهات را بر من عطا كنی.
#شعر_مناجات_شعبانیه
#بردیا_محمدی
@hadithashk
۳۰ بهمن
هدایت شده از حدیث اشک
4_5904226601905689996.pdf
831.8K
۸ اسفند