🌸🍃﷽🌸🍃
#قصه_غدیر
پارت 9⃣:
بازگشت به مدینه، سایهای از وداع
کاروان، آرامآرام به مدینه نزدیک میشد.
در و دیوار شهر،
چشمبهراه پیامبر بود…
اما این بار، در دل کوثر غوغایی دیگر بود.
– مامان…
– جانم؟
– چرا قلبم میگه یه چیزی داره تموم میشه؟
– چون دلِ عاشق، زودتر از همه میفهمه…
پیامبر، با لبخند وارد مدینه شد.
مردم به استقبال آمدند.
اما نگاه پیامبر، عمیقتر از همیشه بود…
انگار با هر نگاه، هزار سخن ناگفته را میفرستاد…
🌀 چند روز گذشت…
اما حال پیامبر، رو به ضعف گذاشت…😔
کوثر که همیشه چشمانتظار دیدن او بود، دیگر فقط از پشت جمعیت، قامت خمیدهاش را میدید.😢
در یکی از روزها، پیامبر با صدایی گرفته فرمود:
«ای مردم… من میان شما دو چیز گرانبها باقی میگذارم: #کتاب_خدا و #عترتم… اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد…»
کوثر زیر لب تکرار کرد:
"کتاب و عترت…
قرآن و علی…
قرآن و فاطمه…
قرآن و حسن و حسین…"🤗
اما روزی رسید که درِ خانه پیامبر بسته ماند…😥
و آفتاب، برای لحظاتی، از تابش باز ایستاد…
صدای گریهها بلند شد…😭
پیامبر رفته بود…
اما کوثر…
در سکوت اشک میریخت،
دست بر قلبش گذاشت و زمزمه کرد:
"یا رسولالله… علی را تنها نمیگذاریم…"😭
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
#رفقا
#غدیر فقط یک روز نبود؛
شروع یک راه بود.
وقتی پیامبر رفت،
ما باید وارثان مسیرش باشیم…
با علی بمانیم،
حتی اگر دنیا تنها بگذاردش.
بچهها، چرا پیامبر آخر عمرش اینقدر روی "قرآن و عترت" تاکید کرد⁉️🤔
حضرت میخواست مردم بعد از خودش راه درست رو گم نکنن.
پیامبر میدونستند بعد از خودشون فتنهها زیاد میشن…
حالا به نظرتون ما نوجوانها چطوری میتونیم به قرآن و اهلبیت تمسک کنیم⁉️🤔
با شناخت بیشتر،
با محبت واقعی،
با عمل به حرفاشون.
بله.
پس بیایید ما هم عهد ببندیم مثل کوثر، دلهامون همیشه با اهلبیت بمونه…
در پارت دهم، ما شاهد نخستین جرقههای غربت علی خواهیم بود… و کوثر درگیر یک سؤال بزرگ میشود: چرا بعضیها عهد غدیر را فراموش کردند⁉️🤔
✍#مجری_طرح_تربیتی_امین_پناهی
🌸🍃﷽🌸🍃
#قصه_غدیر
با تمام دل، بریم سراغ پارت دهم…
جایی که حقیقت، تلخ میشود اما نور هنوز روشن است…
پارت 🔟:
غربت علی، آغاز یک صبر بزرگ
مدینه…
همان کوچهها،
همان خانهها…
اما دیگر صدای پیامبر نمیآمد.
و آنکه باید بعد از پیامبر، تکیهگاه شهر باشد،
در سایهها ایستاده بود…
علی، تنها مانده بود…
نه از طرف خدا،
بلکه از طرف مردمی که تازه دستش را فشرده بودند و گفته بودند:
«علی مولای ماست!»
کوثر با بهت، این روزها را میدید…
مردم، سرگرم خودشان بودند…
خیلیها حتی یادشان نبود دیروز، در #غدیر، چه عهدی بستند…😔
– مامان… مگه همون مردم نبودن که #بیعت کردن؟
– چرا عزیزم… ولی دلها همیشه هم ثابت نمیمونن…
– پس #بیعتشون الکی بود؟😳
– نه… امتحانشون سخت بود… بعضیها قبول شدن، بعضیها نه…
کوثر در دلش به همون لحظهای برگشت که دست علی بالا رفت…
صدای پیامبر هنوز در گوشش بود:
" #من_کنت_مولاه…"
اما حالا، مولای مردم تنها شده بود…😢
و حتی برای گرفتن حقش، سکوت کرده بود…
نه از ضعف…
بلکه از عشق به اسلام…😭
کوثر، برای اولینبار در دلش حس کرد:
"گاهی، مولای حقیقی کسیه که حتی وقتی حقش رو میگیرن، بهخاطر آرامش مردم، صبر میکنه…"
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
#رفقا
امتحان عشق، گاهی بعد از لحظات باشکوه آغاز میشود.
باید یاد بگیریم که اهل وفا باشیم، نه فقط اهل شعار…
تا علی تنها نماند، حتی بعد از هزار سال.
بچهها!
چرا مردم بعد از #غدیر، علی رو تنها گذاشتن؟
شاید چون از فشار دیگران ترسیدن یا منافعشون در خطر بود…
آفرین. یعنی هر کس با مولای حق #بیعت کنه، باید آماده سختیها هم باشه.
حالا به نظرتون اگر ما اون موقع بودیم، چه واکنشی نشون میدادیم⁉️🤔
شاید مثل کوثر… حتی اگه همه رفتن، ما میموندیم!
همین الان هم، اگر ما یار امام زمانمون باشیم، یعنی #غدیر رو واقعا زنده کردیم.
در پارت یازدهم، کوثر با دختران دیگری روبهرو میشود که راه را گم کردهاند…
و او باید تصمیم بگیرد: تماشا کند یا روشنی ببخشد؟
✍#مجری_طرح_تربیتی_امین_پناهی
🌸🍃﷽🌸🍃
#قصه_غدیر
با تمام دل، بریم سراغ پارت دهم…
جایی که حقیقت، تلخ میشود اما نور هنوز روشن است…
پارت 🔟:
غربت علی، آغاز یک صبر بزرگ
مدینه…
همان کوچهها،
همان خانهها…
اما دیگر صدای پیامبر نمیآمد.
و آنکه باید بعد از پیامبر، تکیهگاه شهر باشد،
در سایهها ایستاده بود…
علی، تنها مانده بود…
نه از طرف خدا،
بلکه از طرف مردمی که تازه دستش را فشرده بودند و گفته بودند:
«علی مولای ماست!»
کوثر با بهت، این روزها را میدید…
مردم، سرگرم خودشان بودند…
خیلیها حتی یادشان نبود دیروز، در #غدیر، چه عهدی بستند…😔
– مامان… مگه همون مردم نبودن که #بیعت کردن؟
– چرا عزیزم… ولی دلها همیشه هم ثابت نمیمونن…
– پس #بیعتشون الکی بود؟😳
– نه… امتحانشون سخت بود… بعضیها قبول شدن، بعضیها نه…
کوثر در دلش به همون لحظهای برگشت که دست علی بالا رفت…
صدای پیامبر هنوز در گوشش بود:
" #من_کنت_مولاه…"
اما حالا، مولای مردم تنها شده بود…😢
و حتی برای گرفتن حقش، سکوت کرده بود…
نه از ضعف…
بلکه از عشق به اسلام…😭
کوثر، برای اولینبار در دلش حس کرد:
"گاهی، مولای حقیقی کسیه که حتی وقتی حقش رو میگیرن، بهخاطر آرامش مردم، صبر میکنه…"
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
#رفقا
امتحان عشق، گاهی بعد از لحظات باشکوه آغاز میشود.
باید یاد بگیریم که اهل وفا باشیم، نه فقط اهل شعار…
تا علی تنها نماند، حتی بعد از هزار سال.
بچهها!
چرا مردم بعد از #غدیر، علی رو تنها گذاشتن؟
شاید چون از فشار دیگران ترسیدن یا منافعشون در خطر بود…
آفرین. یعنی هر کس با مولای حق #بیعت کنه، باید آماده سختیها هم باشه.
حالا به نظرتون اگر ما اون موقع بودیم، چه واکنشی نشون میدادیم⁉️🤔
شاید مثل کوثر… حتی اگه همه رفتن، ما میموندیم!
همین الان هم، اگر ما یار امام زمانمون باشیم، یعنی #غدیر رو واقعا زنده کردیم.
در پارت یازدهم، کوثر با دختران دیگری روبهرو میشود که راه را گم کردهاند…
و او باید تصمیم بگیرد: تماشا کند یا روشنی ببخشد؟
✍#مجری_طرح_تربیتی_امین_پناهی
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#کلیپ_پازلی••••/🧩
#عید_غدیر
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): فَصَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ، وَ إِنَّهُ لَيَوْمُ الْكَمَالِ، وَ يَوْمُ مَرْغَمَةِ الشَّيْطَانِ، وَ يَوْمُ تُقْبَلُ أَعْمَالُ الشِّيعَةِ وَ مُحِبِّي آلِ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام).
🌸🍃 امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: #غدیر روز کمال است، و روز به خاک مالیده شدن بینی شیطان، و روز قبولی اعمال شیعیان و محبّان آل محمّد(علیهم السلام)، می باشد.
📗إقبال الأعمال، ج ۱، ص۴۶۴.
#مبلغ_غدیر_باشیم
╔═📖════╗
@mohtavayedaneshamoziyeshamim
╚════🎒🎒═╝
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#کلیپ_پازلی••••/🧩
#عید_غدیر
🌺🍃رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود:
روز #غدير خم برترين عيدهاى امّت من است و آن روزى است كه خداوند بزرگ دستور داد؛ آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امّتم منصوب كنم، تا بعد از من مردم توسط او هدايت شوند، و آن روزى است كه خداوند در آن روز دين را تكميل و نعمت را بر امّت من تمام كرد و اسلام را به عنوان دين براى آنان پسنديد.
📗امالی صدوق: ۱۲۵، ح ۸.
#مبلغ_غدیر_باشیم
╔═📖════╗
@mohtavayedaneshamoziyeshamim
╚════🎒🎒═╝
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#کلیپ_پازلی••••/🧩
#عید_غدیر
🌷امام صادق عليه السلام فرمود: عيد #غدير، روز عيد و خوشى و شادى است و روز روزه دارى به عنوان سپاس نعمت الهى است.
📗وسائل الشیعه ۷: ۳۲۶، ح ۱.
#مبلغ_غدیر_باشیم
╔═📖════╗
@mohtavayedaneshamoziyeshamim
╚════🎒🎒═╝
🌸🍃﷽🌸🍃
#قصه_غدیر
پارت 1⃣1⃣:
فانوسهای کوچک در کوچههای تاریک
روزها میگذشت…
و غربت علی،
از یک واقعیت تاریخی،
به زخمی در دل کوثر تبدیل شده بود.
یک روز، کنار چشمه،
چند دختر همسنوسالش نشسته بودند.
خندهها…
پچپچها…
و جملهای که قلب کوثر را لرزاند:
– #غدیر؟! اصلاً مهم نبود… فقط یه مراسم بود! پیامبر علی رو فقط احترام کرد، نه بیشتر…😧🤭
کوثر ایستاد.
نفسش به شماره افتاده بود.
اما بعد، چیزی درونش روشن شد…
یاد صدای پیامبر افتاد.
یاد چهرهی علی،
یاد اشکهای مادرش بعد از رفتن پیامبر.
نزدیک رفت، آرام، اما محکم:
– نه… #غدیر فقط احترام نبود.
– چی؟!
– پیامبر فرمود:
" #من_کنت_مولاه، #فهذا_علی_مولاه..."
یعنی علی بعد از من، صاحب اختیار شماست.
– ولی اگه اینقدر مهم بود، چرا همه نگهش نداشتن؟
– چون خیلیها امتحان پس دادن و رد شدن…
اما من و تو هنوز فرصت داریم تا قبول بشیم…
😳یکی از دخترها با تعجب گفت:
– تو اینا رو از کی یاد گرفتی؟
کوثر لبخند زد…
– از مادرم… و از دلی که هنوز صدای پیامبر توش زندهست…
و بعد، برایشان تعریف کرد…
از بیابان داغ،
از خطبهی آتشین،
از دستان بالا رفته،
و دلی که هنوز میتپید.
آن روز، چند فانوس کوچک در دل دوستانش روشن شد…💡🚦
و کوثر فهمید:
گاهی یک دختر نوجوان هم میتونه پیامآور #غدیر باشه…
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
#رفقا
#غدیر، فقط برای شنیدن نبود؛ برای رساندن بود…
وقتی دیگران در تاریکیاند، حتی یک دل کوچک روشن میتواند راه را نشان دهد.
بچهها!
بهنظرتون چرا کوثر تصمیم گرفت درباره #غدیر با دوستاش صحبت کنه؟
بله چون نمیخواست حقیقت رو فراموش کنن…
هر کسی که #غدیر رو شناخته، یه مسئولیت داره:
" #رساندن_حقیقت."
شما دوست دارید مثل کوثر پیامرسان #غدیر باشید؟ چطور این کار رو انجام میدید؟
آفرین با نوشتن،📝
با صحبت کردن،🎙
با رفتار خوب…
شما فانوسهایی هستید برای عصر خودتون…
و حالا…
پارت دوازدهم، پارت پایانی…
🎉🎊جشنی بزرگ در دل کوثر و یارانش شکل میگیره…
🎊🎉جشنی که فقط یک شادی نیست، بلکه اعلام یک #عهد_جاودانهست…
منتظر بمانید
✍#مجری_طرح_تربیتی_امین_پناهی
🌸🍃﷽🌸🍃
#قصه_غدیر
و این هم آخرین پرده از داستان باشکوه ما…
پارتی که با اشک و لبخند، دلها را به میثاقی دوباره دعوت میکند…☺️😢
پارت 2⃣1⃣:
جشن عهد، جشن #غدیر🎉🎊
مدینه، دوباره بوی عید گرفته بود.
اما اینبار نه برای بازار و لباس نو…
بلکه برای دلهایی که عهد بسته بودند.
کوثر، در حیاط خانهشان با شور خاصی مشغول تزیین بود.
ریسههایی از سبز و طلایی،
کاغذهای رنگی که رویشان نوشته شده بود:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…»
دوستانش را دعوت کرده بود.
همانها که روزی شک داشتند،
و حالا آمده بودند تا « #غدیر» را جشن بگیرند!
کوثر لبخند زد، ایستاد وسط جمع و گفت:
– بچهها! امروز فقط جشن نیست، یه قول دوبارهست!
– قول؟ چه قولی؟
– قول میدیم که یادمون نره…
قول میدیم علی رو تنها نذاریم…
قول میدیم یار امام زمانمون باشیم… چون اون هم وارث #غدیره…
همه با هم گفتند:
– یا علی! ما با توییم!
یا صاحبالزمان، ما منتظرتیم!
و بعد، دستها بالا رفت،
با قلبهایی روشن…
و جشن، فقط یک شادی نبود…
جشن، تجدید #بیعتی بود با آفتابی که هرگز غروب نمیکند.
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
#رفقا
#غدیر پایان نیست؛ آغاز است.
هر سال که جشن میگیریم، یعنی هنوز قلبهامان با #ولایت زنده است…
و هنوز یار ماندهایم،
با همهی عشق.🤗😍
بچهها، امروز آخرین پارت داستانمون بود.
حالا به من بگید:
#غدیر برای شما چه معنایی پیدا کرد؟
#غدیر: یعنی من باید بدونم که فقط شنیدن کافی نیست… باید وفادار باشم.
#غدیر: یعنی من هم میتونم یه دختر باشم، ولی یه یار بزرگ برای امامم باشم!
🤝بیایید با هم، عهد ببندیم که #غدیر رو فقط توی تقویم نگه نداریم…
بلکه توی دلهامون همیشه زنده باشه…
و حالا… وقت جشنه!
جشنی به پهنای عالم
جشنی پر از شور
پر از عشق به #ولایت
#عید_غدیر_مبارک
✍#مجری_طرح_تربیتی_امین_پناهی