eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
کی گفته گناهه؟.mp3
1.61M
••|📨📍|••   کی گفته گناهه؟! • چیکار کردم مگه...؟ بی نمازی کردم یا بی حیائی...؟ یا از دیوار مردم بالا رفتم...؟ یه کم زبونم تلخه، گناه که نکردم اخلاقم اینجوریه! 🚦•••|↫ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر زینب نمی آمد چه میشد بهار کربلا کامل نمی شد اگر بلبل هوای گل نمی کرد گل از بی حرمتی پژمرده می شد محبت در کجا ابراز می گشت پرستاری پرستاری نمی شد ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ 💗میلاد شیر دخت علی، 🎊شیر داور است 💗سر تا قدم 🎊حقیقت زهرای اطهر است ولادت باسعادت الگوی پرستاران و روز پرستار مبارڪ💕♥️💕 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••﴾✨🧡﴿•• گشتیم‌ و‌ گشتیم بامرام‌ تر‌ از‌ حسین(ع)‌ ندیدیم...! به قول‌ معروف‌ گشتیم‌ نبود، نگرد نیست😌✋🏻 ‌‌ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌『🌼』 بار هجرانِ تُو ، بَر دوش گران است هنوز ؛ چشم نَرگس ، بھ شقایق نگران است هَنوز...!! - ‌‌‹ نَبضِ‌قَلبـٖےأَللّٰهُمَ‌عَجِّل‌اِن‌ْشٰاءَالله‌‌ › 💐❏••السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ••❏💐 💐 صبحتون‌مهدوی🌙✨ ❣️یاصاحب‌الزمان‌اغیثینی، یاصاحب‌الزمان‌ادرڪنی،المُستَعان‌ُبِک‌َ یَابن‌َالحَسن❣️ @mojaradan
دانستنی های 🔺به خاطر فرار از مشکلات و تنهایی، ازدواج رو به عنوان راه حل انتخاب نکن. گرچه که ظاهرا هیچ چاره ای برای حل مشکلاتت نباشد. 🔺تو توی زندگیت، مجرد یا متاهل باید کاری کنی که حال درونی خودت خوب باشه، اگر امروز که مجرد هستی حالت خوب نیست، فکر نکن که ازدواج کنی حالت خوب میشه، اینطوری نیست، چون ازدواج آمادگی برای ورود به چالش های بزرگ زندگی رو میخواد. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 🔖 🔸 علم بهتر است یا ثروت 🔻 در راستای انگیزه سازی تحصیلی @mojaradan
•🖤🔦• ـ ــــ رفقا !' توی مدرسه حتما بین هم کلاسی هاتون زیاد دیدین کسایی که به همدیگه جنس مخالف معرفی میکردن تا باهم رفیق شن و ازین حرفا خواستم بگم خدا میدونه این ادما چقدر حق الناس به گردنشون میاد و اون دنیا چند هزارسال باید بخاطر اینکارشون معطل بشن😱💔 بچه ها واقعا ترسناکه اینجور گناها میدونی چرا؟ چون تک تک ضررهایی که به این دونفر برسه به زندگیش برمیگرده↻ کلمه به کلمه ای که اونا حرف بزنن و هر گناهی که اونا گناه بکنن برا اینم ثبت میشه و حسابرسی داره بقول استادرائفی‌پورخیلی دردآوره بابت گناهی مواخذه بشی که یکی دیگه انجام داده!😖💔 قبول داری؟ تازه زندگیشم خیلی خراب میشه چون زندگی دوتا ادمو خراب‌کرده‌و سرنوشتشونو عوض کرده... حدیث داریم:کسی که واسطه ی ارتباط نامشروع بین دونفر بشه خدا بهشت رو بهش حرام میکنه و تا موقع مرگش مورد خشم خداونده و جایگاهش جهنمه باور کن ادم با دشمن خودشم نباید اینکارو بکنه چه برسه با رفیقش...یعنی رفیقتو جلو تریلی بندازی کمتر ضرر میبینه تا اینکه درگیر روابطش کنی... حدیث داریم دوست احمق میخواد به دوسش سود برسونه ولی ضرر میرسونه😑واقعا همینه ها ببین اگه اینکارو کردی جدی توبه کن و سعی کن اون ادم روهم اصلاح کنی و ازش حلالیت بگیری چون بدجور بهش ضربه زدی! 🔙‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜ آیت‌الله ناصری: طمع کاری ممنوع⛔️ اگر میخوای مردم دوست داشته باشن‼️ طمع نداشته باش ┄┅❅🌼❅┅┄ @mojaradan ┄┄┅❅🌼❅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰• 👶🏻•⊱ ستاد تشویق‌ سازی‌ جوانان‌ به‌ ازدواج♥️👀 ━━━━⪻❁⪼━━━━ ⇢‹♥️@mojaradan
میشه منم آقا رو ببینم...😊❤️ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با این افرادازدواج نکنید ⚠ ❇️ازدواج مسیر زندگی هر فرد را تعیین می کند، اگر در این مسیر همسفرمان را درست انتخاب کنیم آینده روشن در انتظار ماست ولی اگر تصمیمی نامناسب اتخاذ نماییم مشخص نیست چه سرنوشتی ما را به سوی خود فرا بخواند.😱 🔴ازدواج با پدر بزرگ رعایت فاصله سنی میان زوجین بسیار مهم است. شاید خواستگار مورد نظر دارای خصوصیات برجسته باشد اما اگر اختلاف سنی به میزانی است که می توان گفت زوجین از دو نسل متفاوت هستند،  قطعا در آینده اختلاف دیدگاه ها بیشتر خود را نشان خواهد داد و مسیر زندگی را ناهموار خواهد ساخت.❌ 🔴اختلاف مذهبی  وقتی که ازدواج می کنیم در واقع با یک فرد ازدواج نمی کنیم بلکه با یک خانواده وصلت می کنیم. خانواده ها نقش مهمی را در روابط زناشویی فرزندانشان ایفا می کنند 🤔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوهرم عاشق خواهرم شده😭 به هم پیام های عاشقانه می دهند 😔 پاسخ 😔چند ماه گذشته یه مراجع هم پی وی بنده از همین رابطه صحبت کرد که با همسر خواهرش دوست شده وایشون دختر رو جذب کرده ازش سوء استفاده جنسی برده وبعد هم تهدیدش کرده اگر رابطه رو ادامه نده خواهرش رو طلاق می ده . 🤦‍♂اینها نتیجه ی نافرمانی از خداوند ویک سری آزادی هارو نشانه تمدن دونستن. ✅✅یه نامحرم تا قیامت برای تو یک نامحرم خواهد بود پس نمی تونی با توجیحاتی مزحکانه برای خودت حلال ومحرمش کنی ./حدود رو رعایت کن تا روح و جسمت پاکیزه بمونه ازفساد. 😒نگو شوهر خواهر من یا زن برادر من آدم نجیبی /تو هرگز از درونش با خبر نخواهی شد ؛یه وقتی نسبت به تو یه حسی پیدا می کنه و تو وجود خودش می زاره پنهون بمونه؛گاهی بهت فکر می کنه یاهمسرش رو با تو مقایسه. ☺️پس برای دور شدن از این اتفاقات ناخوشایند همونی باش که خدا خواسته به خاطر مهربانی اجازه بازنشر وجود دارد حتی بدون ذکر منبع @mojaradan
مجردان انقلابی
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ #سفیر 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش۴۴: ...امبروژا، با دهن پر از ماکارونی، همین جور که می رفت بش
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش ۴۵: «سلیم النّفس» صبح های یکشنبه توی اتاقم مراسم پرفیض دعای عهد بود و همه مون جمع می شدیم؛ خدا و من. مگه بیشتر از این هم نیازه کسی باشه؟ سی دی صوتی دعای عهدی که داشتم فوق العاده بود؛ ملودی زیبا، خوانندگی خوب، محتوای عالی... هیچی کم نداشت برای جذب یه مخاطب سلیم النّفس که همانا بغل گوشمان بود! همه ی موادِ لازم فراهم بود؛ یه لپ تاپ که بلندگو داشته باشه، یک بلندگو که قادر به پخش اصوات باشه، یه دیوار اتاق که با قطر استاندارد ساخته نشده باشه، و یه عدد سلیم النّفس که دیوار به دیوار اتاق سُکنا گزیده باشه! تا من صبحونه م رو خوردم دعای عهد هم تموم شد. در اتاق رو باز کردم که برای شست و شوی لیوان شیر کاکائوم برم آشپزخونه. اِ... سلام! («اِ» واسه چی؟) - سلام ویرجینی. خوبی؟ - خوبم. از سیلون خبر نداری؟ پناه بر خدا! می بینه تازه از در اتاقم اومدم بیرون ها! گفتم: «نه. چیزیش شده؟» - نه، چیزی که نشده. چند تا کتاب تاریخ ازش گرفته بودم؛ می خوام بهش برگردونم. بهتون گفته بودم که سیلون دانشجوی دکترای تاریخه؟ گفتم: «نمی دونم کجاست. اما به محض این که دیدمش می گم بیاد کتاب هاش رو تحویل بگیره.» گفت: «حالا به این سرعت هم نه. یه دو ماهی هست قراره کتاب هاش رو پس بدم.» گفتم: «عجب صبری داره!» خندید و همان طور که می رفت پرسید: «کار موسیقی قشنگ جدید گوش می کنی؟» - اگه ارزش گوش کردن داشته باشه، چرا که نه؟ - پس برات دو تا کار خیلی قشنگ می آرم. - منتظرم. فقط لطفاً روی من مثل سیلون حساب نکن! سیلون تاریخدانه. واحد شمارشش قرنه. من طراحم. واحدام کولیسیه. تا ده دقیقه ی دیگه نیاری، می آم دم اتاقت هااااا... رفتن ویرجینی رو دنبال کردم. صدای لِخِ لِخِ دمپاییش توی راهرو می پیچید. خیلی دوست دارم این دختر رو. توی همین هیری ویری در اتاق همسایه باز شد. ریاض، که واضح بود تازه از خواب بیدار نشده، بدون سلام علیک گفت: «تو با این آهنگ های قشنگی که داری موسیقی جدید می خوای چه کار؟» خب، این یعنی همه رو شنیده م! ریاض یه پسر مسلمونه و رفتار با اون مناسبات خاص خودش رو داره. اول از همه این که ریزه رفتارها برای اون معنی دارتره تا برای بقیه. گفتم: « آفرین! آفرین! مستحبه وقتی به آدم ها می رسیم در پرسیدن چنین سؤالی نفر اول باشیم.» خندید و گفت: «سلام علیکم» - علیک سلام. - موسیقی جدید می خوای؟ - نه. - چرا! خودم شنیدم به ویرجینی گفتی بیاره برات. -نگفتم موسیقی جدید هر چی داری بردار بیار. گفتم اگه ارزش شنیدن داشته باشه، دوست دارم بشنوم. - یعنی اگر چی باشه، می شنوی؟ - اگه حلال بود، تازه وقت می گذارم ببینم ارزش داره یا نه. سازنده ش اون قدر برای من ارزش قائل بوده که برای ساختش وقت بذاره و کار خوب تولید کنه یا نه. اگه ببینم اون چنین کاری نکرده، من هم وقتم رو برای شنیدن کارش هدر نمی دم. یه کم من من کرد. بعد گفت: «خب، از کجا می فهمی حلاله؟» ببینید... خودش شروع کردها! گفتم: «می پرسی که بدونی من چه طور تشخیص می دم یا می خوای بدونی خودت باید چه طور تشخیص بدی؟» - هر دو. - خب، من به مرجعم مراجعه می کنم ببینم درباره ی حد و حدود حلال و حرام و نحوه ی تشخیص اون در موسیقی چه گفته. - مرجع؟! مرجع کیه؟ ای بابا... خیلی زود بود برای مطرح کردن بحث «مرجع تقلید»! ……………………………………… @mojaradan ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش۴۶: ...حداقل باید دو سه ماه دیگه بحث می کردیم تا به جایی می رسیدیم که بشه فهموند مرجعیت از کجا آمده و فایده ش چیه. پس همان بهتر که بحث عوض می شد. اشاره‌ای به لیوان نَشُسته م کردم که یعنی دو ساعته می خوام برم بشورمش نمی ذارید. راه افتادم به سمت آشپزخونه. فهمید که رسماً پیچوندم. مشکلی هم نداشتم که بفهمه دارم می پیچونم. ادامه دادم: «حالا من مرجع شما! از همون آهنگ هایی که به نظرتون قشنگه چندتا می دم گوش بدید تا تفاوت با ارزش و بی ارزش رو کامل حس کنید.» در حین شستن لیوان، بچه ها یکی یکی وارد آشپزخونه می شدن. من داشتم توی ذهنم برنامه ی بحث جدید رو می چیدم؛ نحوه ی شروع، محاسبه ی زمان احتمالی هر فاز، نحوه ی تموم کردن و ترسیم مسیر بحرانی. با خودم گفتم: «چند تا موسیقی قشنگ می دم گوش کنه تا از شر این آهنگ های ضربی تند خلاص بشه. بعد اگه دیدم دل ها آماده است (!) دعای عهد رو می دم بهش که بفهمه ما محصولاتی هم داریم که محتوایش خیلی خیلی بر ظاهرش می چربه و دیگه این مدل رو اون ندیده... اگه دیده بود، چی باید بهش بگم؟ خب، محتواها رو با هم قیاس می کنیم ببینیم اثر، چند مَرده حلاجه.» خلاصه، تا دم در اتاقم فکر و خیال کردم. ریاض در اتاقش رو باز گذاشته بود. تا رسیدم جلوی در بلند گفت: «همین آهنگی رو که صبح گوش می کردی بده. این چی بود که گوش می کردی؟» - اون آهنگ نیست. - چی می خونه؟ - دعا. عربیه. فارسی نیست. براش بردم بشنوه. شنید. اما هیچیش رو نفهمید. گفت: «این فارسیه!» همون جا فهمیدم لحن و تلفظ مداح هیچ ربطی به زبان عربی نداره. گفتم: «نه، عربیه.» مفاتیح الجنان رو بردم پیشش و مجبور شدم عبارات رو براش از رو بخونم. گوش می داد. خیلی با دقت گوش می داد. گفت: درباره ی چه کسیه؟ گفتم: «امام عصر... آخرین اماممون که زنده هستن» - آخرین امامتون؟ - نه آخرین اماممون! نیشخندی زد و گفت: «امام من که نیست!» گفتم: «باشه می خوای امام نداشته باشی؟ می خوای تنها باشی؟ پس کی تو رو نجات بده؟... اما، باشه. ایشون آخرین امام شیعه ها هستن.» - کجاست؟ چند سالشه؟ - این رو که کجا هستن کسی نمی دونه. به موقع می فهمیم. امام متولد ۲۵۵ هجری قمری هستن. بلند خندید. گفت: «چه طور کسی این همه زنده بمونه؟» گفتم: «همون طور که حضرت نوح نهصد سال پیامبری می کنه.» خنده ش رو قورت داد و گفت: «خب، این همه یک نفر عمر کنه که چی؟» - تو چیزی درباره ی ظهور شنیده ی؛ ظهور کسی که نجات دهنده ی انسان‌هاست؟ - آره، می دونم. یه نفر ظهور می کنه رو شنیده م... - خب اون فرد کیه؟ - عیسی مسیح! چشمام گرد شد. گفتم: «مگه نه این که دین کامل نزد خدا اسلامه؟ مگه نه این که خاتم الأنبیا بر همه ی انبیا برتری داره؟ بعد، به نظر شما، این پذیرفتنیه که حضرت عیسی بیان نجاتمون بدن؟» گفت: «چه می دونم! آخه کسی نیست که بیاد... مگه عیسی نمی آد؟» گفتم: «چرا، حضرت عیسی هم می آن... خیلی های دیگه هم برمی گردن... اما در معیت فرزند پیامبر ما.» پرسید: «لابد می خوای بگی این فرزند رسول الله همین امام شماست.» گفتم: «بله همین طوره.» شروع کرد به بحث کردن که اصلاً از کجا معلوم این فرزند حضرت رسول باشه و اصلاً پدر این فرد کیه و اون خودش پسر کیه و... اون قدر گفت و گفتم که به امام اول رسیدیم. بحث خیلی جدی شد. بحث درباره ی اثبات لزوم حضور امام بود و صفات امام و عصمت و... توی کتش نمی رفت. مدام ایراد می گرفت. طبیعی هم بود. داشتم مشهورات ذهنش رو به هم می ریختم. مدام همه چیز رو زیر سوال می برد و هر چی توجیه و دلیل به ذهنش می رسید برای رد حرف های من ردیف می کرد. اما این واکنشش از همه ش برام جالب تر بود که وقتی دلیل کافی برای اثبات یک مطلب می آوردم و دیگه می موند چی بگه و حرفی برای رد حرفم نداشت می گفت: «نه، نه، این جوری نیست!» فضا خیلی سنگین شده بود. گفت: «البته من این همه پافشاری تو رو روی این عقاید می فهمم. بالأخره عقاید خانواده و پدرانت این طور بوده و تو در چنین فضایی متولد شدی. خیلی احترام برانگیزه که این طور از اون ها دفاع می کنی...» ……………………………………… @mojaradan ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش۴۷: ...گفتم اگه ایستادگی روی عقیده ای صرفاً به دلیل قدمت ارزش داشت، مطمئن باشید پیامبر هم بت پرست می بود. از این وجهی که شما گفتید خودم هیچ احترامی برای عقایدم قائل نیستم. اگه از همه ی دلایلی هم که گفتم صرف نظر کنیم من در شخصیت ائمه، به همون اندازه ی کم که عقلم می رسه، چیزهایی می بینم که نمی تونم اون ها رو امام خودم ندونم. دست کم این که آدم های بسیار خاصی بودن که قطعاً پیروی از اون ها ما رو به جای اشتباهی نمی رسونه.» سکوت کرده بود. به نظرم اومد که دیگه منطق و دلیل بسه. بالأخره مغز آدمیزاد هم یه ظرفیتی داره! برای شکستن فضا گفتم: «راستی، این دعایی که شنیدی انگار تلفظش خوب نبود؛ نه؟» گفت: «نه. اگه از رو نمی خوندی، نمی فهمیدم چی می گه. اون چیه؟... اون کتابه رو می گم.» نگاهش به مفاتیح‌الجنان بود که گذاشته بودمش روی میز. دستش رو دراز کرد که برش داره که با یک حرکت سریع کتاب رو برداشتم. اگر برش نمی داشتم که می خواست یکی یکی درباره ی هر چه دعا هست سؤال کنه. حقیقت وقتش نبود. - این یه کتابه... مجموعه‌ای از یه سری دعا و مناجات. سرش رو کج کرد و سعی کرد روی کتاب رو بخونه و با لهجه ی کاملاً عربی... چه عجیب!.. گفت: «مفاتیح الجنان.... اُلالا...» یکی از کاربردهای این کلمه توی فرانسه بیان احساس تعجبه. و ادامه داد: «مفاتیح الجنان؟... کلیدهای بهشت همه توی این هستن؟» - بعضی هاشون بله. - خب ایران این همه کلید بهشت داره یکیش رو هم بده به ما الجزایری ها.» گفتم: «مشکل الجزایر همینه که منتظره کلید رو بیارن بدن دستش. شما نون رو می رید اون ور خوابگاه می گیرید؛ اما کلید بهشت رو انتظار دارید بیارن دو دستی تقدیمتون کنن؟ اما چون کشور برادر هستید من استثنائاً یه کلید رو می دم بهتون.» خندید و منتظر موند که ببینه کلیدمون چه جوریه. توی فهرست دنبال یه چیزی می گشتم که کارستون باشه. یکی از یکی بهتر بود. اما باید متنی پیدا می کردم که به درد اون بابا بخوره. خدا خودش کلیدش رو رو کرد. صفحه رو باز کردم. بخشی از دعای کمیل رو شروع کردم به خوندن. سعی کردم تلفظم درست باشه که برای فهمش مشکلی نداشته باشه. شاید ده خطی خوندم که متوجه شدم جیک نمی زنه؛ نه صدایی، نه خنده ا‌ی، نه تکونی. یه دفعه دستش رو گرفت سمت من و گفت: «بده ببینم این کتاب رو... تو اصلا نمی تونی بفهمی اون چیه؟» کتاب رو از دستم گرفت. چند ثانیه دنبال خطوط گشت و بعد شروع کرد به خوندن؛ مثل یه دکلمه، با همه ی احساسش، با یه لحن عربی غلیظ. ریاض دعا رو بلند بلند می خوند و سر تکون می داد چه قدر قشنگ خونده می شد: «إِلَهِي وَ رَبِّي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ...» «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ...» نصف صفحه رو خوند و شروع کرد به گریه کردن. هق هق گریه می کرد؛ مثل یک بچه ی کوچیک. سرش رو گذاشت روی میز. یه کم حسودیم شد. انگار عرب بودنش باعث می شد چیزی رو از متن بفهمه که من نمی فهمیدم. رفتم تو آشپزخونه که راحت باشه. یه چرخی زدم فکر می کردم که آیا این ها همه ش اتفاقی بود؟ می تونست اون دعا رو بخونه و هیچیش نشه! نمی تونست؟ خدا وقتی اراده می‌کنه اتفاقی بیفته کسی جلودارش نیست. برگشتم همون جا که ریاض بود. گریه نمی کرد. اما خیلی هم حال خوشی نداشت. گفت: «این کتاب رو می دی به من؟» - ببخشید. فقط همین یه دونه رو دارم. بالأخره خودم هم به کلید نیاز دارم دیگه! - خیلی نیاز دارم به این دعا. سال ها بود نیاز داشتم به همچین چیزی. به زور لبخند زد و گفت: «توی ایران که کلید زیاده... خب این یه دونه مال من.» - آره زیاده! اما من متأسفانه همین یه دونه رو با خودم آورده م. متن این دعا رو از توی اینترنت می تونید پیدا کنید و بخونید. - چی بنویسم؟ - بنویسید «دعای کمیل» این دعا رو امام به کمیل یاد دادن که وقتی نیازی مثل نیاز شما رو داره بدونه کدوم مسیر رو باید بره. - کدوم امام؟ - امام اولمون... ببخشید یادم نبود شما به امام نیاز ندارید! خب امام اول من؛ امام علی علیه السلام. تلخ لبخند زد، یه لبخند خیلی خیلی رام، یه لبخند شبیه لبخندهای نزدیک به صلح، یه لبخند معطر، نزدیک به عطری که فضا به خودش می گیره، لحظه ای که امام لطف می کنه و محبت خودش رو وارد قلب کسی می کنه. «کلید بهشت» رو از روی میز برداشتم و سفت چسبیدمش. ریاض همچنان ساکت بود و فکر می کرد. امام کار خودشون رو کردن! وقتی سلیم النّفس باشی چرا که نه؟ شک نداشتم همون روز شروع می کنه به جستجو کردن درباره ی امام اولش، حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام. ⏪ ادامـه دارد... ……………………………………… @mojaradan ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
حفظ حرمت پدر و مادر خط قرمز خداست؛ حتی اگه با همسرتون اختلاف دارین اجازه ندین حرمتش از جانب بچه ها شکسته بشه. @Asheghane_zohor
گنجِ ادب.mp3
1.33M
  💥 گنجِ ادب چرا بعضی بچه ها: • به مادرشون احترام نمیذارن؟ • به پدرشون احترام نمیذارن؟ مشکل به کجا برمیگرده؟ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل‌اگرمِهرنبیندنَفَسش‌میگیرد گل‌ڪہ‌اینست،ببین‌حالِ‌دلِ‌انسان‌را بغلم کن حسین جان ...❤️ 🌴 🖤 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوایٺـ مۍزند بَـرسر،دلـم دیـوانھ مۍگردد! چھ عطرۍدرهوایٺـ هسٺ..؟ نمیـدانم نمیـدانم...シ♥️! @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» . السلام علیک یا صاحب‌الزمان جنس تنهایےِ تـو از نــــخِ بے مِهرےِ ماســـت هرچه مابر گنه آلوده تــریم از شما دورتـریم 🌱 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج C᭄ . •۰•۰•۰•۰•🍁✨۰•۰•۰•۰•۰• ‌"❥| @mojaradan
↴⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ‌ ‌یافتنِ یک فردمناسب برای ازدواج ،یعنی یافتن یک فردی که برای شما بهترین است و اصلا به این معنا نیست که او بهتر از دیگران است. روزی که شما هنوز دنبال بهتر و یا بهترین می گردید در اصل دنبال کسی نمی گردید. چون یافت نمی شود. عشق و تعهد به ازدواج یعنی یافتن بهترین برای شما و به همین علت وقتی که آن بهترین پیدا شد پایان کار است. هرچند که این بهترین ممکن است از نظر ٩٠ درصد مردم کمترین باشد که اصلاً اهمیتی ندارد. @mojaradan