eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 روزی بزرگ مسیحی که فوق العاده پیر بود از عبادتگاه خود بیرون آمد و با و جلال تمام در مجلس قرار گرفت. سپس نگاهی به جمعیت انداخت، جذاب و نورانی امام باقر علیه السلام نظر دانشمند را جلب کردو پرسید: شما از هستید یا از مسلمانان؟ امام: از مسلمانان. دانشمندمسیحی: از آنان هستید یا نادانان؟ -از نیستم - به چه دلیل شما مسلمانان می گویید که اهل غذا می خورند و آب می آشامند ولی حاجت ندارند، آیا چنین موضوعی در نظیر دارد؟ - آری، نظیر آن در دنیا چنین است که در مادر غذا می خورد ولی نیازی به قضای حاجت ندارد. - پرسش دیگر دارم. - بفرما. - شما می گویید ها و نعمت های بهشتی طوری است هر چه از آنها خورده شود کم نمی شود. آیا چنین مطلب نمونه ای در این دارد؟ - آری، نمونه آن است همواره برای عموم استفاده کنندگان آماده است. دانشمند مسیحی از پاسخ های امام باقر (علیه السلام) سخت شد و گفت: مگر تو نگفتی از دانشمندان نیستم؟ - گفتم: از نادانان نیستم. - پرسش سوم اینکه کدام از شبانه روز، نه از حساب می شود و نه از روز؟ - ساعت بین دم تا طلوع آفتاب، در این ساعت بیماران شفا می یابند، نجات پیدا می کنند، خداوند این ساعت را برای کسانی که در روزی و حساب و کتاب الهی هستند های شیرین قرار داده، و نا اهلان و کور دلان از برکات این ساعت و در خواب غفلت فرو می روند.... دانشمند مسیحی از های فوری و روشن امام چنان تکان خورد که گفت: به خدا سوگند! اگر ماندم تا او در اینجاست برای به سؤالات شما حاضر نخواهم شد ۴۶ص۳۰۶_۳۱۳ 🆔 @mojaradan
👈 كيفر كمترين بى احترامى به پدر عليه السلام پس از مشكلات زياد مصر شد. پدرش يعقوب سالها با و مشقت، دورى و فراق يوسف را تحمل كرده و توان جسمى را از دست داده بود. هنگامى كه شد يوسف، زمامدار كشور مصر است، شاد و خرم با يك به سوى مصر حركت كرد. يوسف نيز با و جلال در حالى كه سوار بر مركب بود، به استقبال پدر از مصر بيرون آمد. همين كه به پدر رنج كشيده افتاد، مى خواست پياده شود، سلطنت سبب شد كه به احترام پدر پياده نشد و بى احترامى در حق پدر كرد. پس از پايان ديدار، جبرئيل از جانب خداوند نزد يوسف آمد و گفت: يوسف! چرا به پدر پياده نشدى؟ اينك دستت را باز كن! وقتى يوسف را گشود ناگاه از ميان انگشتانش برخاست و به سوى آسمان رفت. يوسف پرسيد: اين چه نورى است كه از دستم# خارج گرديد؟ جبرييل پاسخ داد: اين نبوت بود كه از نسل تو، به خاطر كيفر پياده نشدن براى پيرت (يعقوب) خارج گرديد و ديگر از نسل تو نخواهد بود. 📗 ، ج 12، ص 251 ✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى @mojaradan
📚 می‌گویند روزی کشک سابی نزد بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی نمود و از او خواست تا اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب می‌شود. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ همون کشکت را بساب.»ه @mojaradan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃