eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
240.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 اگر پرسش غیرمستقیم باشد از نقطه استفاده می‌کنیم: ✓ لطفاً بگویید چه فیلمی دیده‌اید. ✓ او می‌پرسید که چرا من نرفتم. 👈 آوردن چند نشانه پرسشی برای نشان‌دادن تعجب زیاد، درست نیست: ✓ چرا به خودم نگفت؟؟؟؟؟ ✓ همیشه برای بدقولی‌هایش بهانه‌هایی می‌آورد؟؟؟؟ 👈 هر گاه چند جمله پرسشی پشت سر هم قرارگیرد، اغلب فقط در آخرین جمله، نشانه پرسشی می‌آید. 👳 @mollanasreddin 👳
بعدشهادت شهید سلطانی،بی قراری ما بیشتر شده بود چون درفاصله نیم متری شهیدسلطانی بود لحظه شهادتشون محمدتقی که متوجه بی قراری ما شده بود،با حالت طنز میگفت نگران نباشید،من چیزیم نمیشه،آقا روح الله اگه شهیدشد،بخاطر این بود که درشت اندام بود اگه مثل من لاغر بود،تیر از کنارش رد میشد میدونستیم چقدر از رفتن دوستش ناراحته و اینا روبرای آروم کردن ما میگه 👳 @mollanasreddin 👳
koori-@lbookl-part09_chapter02.mp3
9.42M
رمان کوری فصل نهم ↲ بخش دوم 👳 @mollanasreddin 👳
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا) پیش تر از ضحاک‌ سخن گفتیم و خواندیم که هر روز مغز یک جوان خوراک مارهای ضحاک‌ می شد و ضحاک هر چه طلب می کرد برایش مهیا می کردند. و اما: دیدن ضحاک فریدون را در خواب وقتی چهل سال از عمر ضحاک باقی ماند، بنگر که پروردگار چگونه او را عذاب کرد و سرنوشت چه بازی شومی برای او رقم زد. شبی دیروقت در حالی که با ارنواز خوابیده بود، در خواب چنان دید که از کاخ شاهی سه مرد جنگی که یکی کوچک تر و در میان دو دیگر بود اما سیمایی چون سیمای شاهان داشت و در دستش گرز گاوسر بود، خشمگین به طرف ضحاک رفت و آن گرز را بر سرش کوفت. همان پهلوانی که کوچک تر بود، دستانش را با کمربند به سختی بست و بر گردنش پالهنگ نهاد و با خواری و ذلت او را تا کوه دماوند کشید و پشت سرش نیز لشکری انبوه در حرکت بودند. چاهی عمیق در دل کوه بود که او را در آن افکند. ضحاک در خواب چنان بر خود پیچید که گویی جگرش پاره پاره شده است. برآشفته از خواب برخاست و نعره ای از جگر کشید که قصر با آن عظمتش لرزید. ارنواز و شهرناز با خروش ضحاک از خواب پریدند و علت را از او جويا شدند؛ ضحاک تمام خوابش را برای آن دو گفت. ارنواز گفت: «تو شاه هفت کشوری و مرغ و ماهی و آدم و جانوران، همه زیر فرمان تو هستند. به خود بیم راه مده، موبدان را جمع کن و چون تعبیر خواب را یافتی، آنگاه می توانی چاره ی کار را نیز دریابی.» برگردان به نثر: ۱۳۸۸ شانزدهم 👳 @mollanasreddin 👳
شناسنامه ام صادره از اقلیم سپیده دم است، محل تولدم، حلول ترانه در توفان هاست از مادر به ماه می رسم. از پدر به پروانه های پاییزی. من از این جهان چاره ناپذیر هیچ بهره ای نبرده ام جز کلمات روشنی که عشق را دوست می دارند . . . ☘️☘️ 👳 @mollanasreddin 👳
به من محبت کن! که ابر رحمت اگر در کویر می‌بارید به‌جای خار بیابان بنفشه می‌روئید و بوی پونه وحشی به دشت برمی‌خاست چرا هراس؟ چرا شک؟ بیا که من بی‌تو درخت خشک کویرم که برگ‌وبارم نیست امید بارش باران نوبهارم نیست .... 👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حقایقی در مورد عسل که آن را نمی دانستیدفقط کافیه بکوبی روی این عسل ها👇👇 🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯🍯 اینجا فرق عسل طبیعی و ساختگی رو با یه بار سفارش میچشی❗️ 💯
دنبالش وارد خانه شدم. تابلویی با جمله ی "خانه، جایی‌ست که قلبت آنجاست"، جلوی در آویزان بود. کمی بعد فهمیدم کل خانه پر از این تابلوهاست. بالای جالباسی نوشته شده بود: "پیدا کردن دوست خوب، سخت است و فراموش کردنش غیرممکن." روی یکی از کوسن‌های اتاق پذیرایی که با وسایل قدیمی و عتیقه‌ای تزیین شده بود، خواندم: "از میان سختی‌ها، عشق می‌روید." وقتی دید من دارم همه‌ی این نوشته‌ها را میخوانم، برایم توضیح داد: "بابا و مامان من، بهشون میگن دلگرمی و همه‌ی خونه پر از این جمله‌هاست." 📕 خطای ستارگان بخت ما 👤 👳 @mollanasreddin 👳
🌹هر گل خوشبو که گل یاس نیست 🌹هر چه تلالو کند الماس نیست 🌹ماه زیاد است و برادر بسی 🌹هیچ یکی حضرت عبـاس نیست 🌼میلاد حضرت عباس (علیه السلام) و روز جانباز به همه ارادتمندان خاندان اهل بیت علیهم السلام و جانبازان عزیز مبارک باد
توی سایت دیوار یک آینه‌ی رومیزی می‌بینم، با قاب برنجی. تماس می‌گیرم و با زنی که صدای لرزان و مادرانه‌ای دارد حرف می‌زنم. قرارمان می‌شود یک ساعت دیگر. می‌پرسم: :اشکال نداره همراه دوستم بیام؟" می‌گوید: "چه بهتر، تا شما برسین من چای دم می‌کنم." در خانه‌ی پیرزن می‌نشینیم و در استکان‌های کمرباریک چای می‌خوریم. و آینه آنجاست؛ روی سینه‌ی دیوار. نگاهم را که به آینه می‌بیند می‌گوید یادگار شوهرش است. میخواهم بپرسم "پس چرا دارین می‌فروشین؟" که زبانم را گاز می‌گیرم. اگر منصرف می‌شد خودم را نمی‌بخشیدم. ظرف نقلیِ پولکی را می‌گیرد جلویمان که... ناگهان برق می‌رود. توی نورِ گوشی دوستم می‌رود سراغ گنجه‌ی چوبیِ کنار سالن و یک جفت شمعدان بیرون می‌آورد. برقی که از دیدن شمعدان‌ها از چشم‌های من بیرون می‌زند برای شب‌های بی‌برقی یک محله بس است! می‌پرسم: "شمعدون‌ها رو هم می‌فروشین؟" همین‌طور که با کبریت شمع‌ها را روشن می‌کند، محکم می‌گوید: "به‌هیچ‌وجه، یادگار شوهرمه." متوجه نگاه من و دوستم به هم می‌شود. نگاهی که می‌پرسد آینه هم مگر یادگار شوهرش نبود؟ شمعدان را می‌گذارد کنار سینیِ چای، می‌نشیند و تعریف می‌کند که روزی که آینه را خریده‌اند دلِ خوشی نداشته و وقتی برای اولین بار خودش را توی این آینه دیده بغضش ترکیده. تعریف می‌کند که آینه برایش یادآورِ روزهای تلخ و ناکامی‌ست، روزهایی که دلش لگدمال شده بوده و همان روزها آینه که تنها آینه‌ی خانه بوده، هربار سرخیِ چشم‌هایش را نشان می‌داده و لب‌هایی که از زور غم باریک و بی‌رنگ شده بودند. می‌گوید بعدها دوباره ورق برگشته، روزگار بهتر شده و شمعدان یادگار روزهای خوش است و شام‌های دلخوشی زیر نور شمع‌های‌ آن. می‌گوید حالا سال‌ها گذشته، اما او نتوانسته با آینه آشتی کند. می‌پرسد "شده توی یه چیزی، یه چیز دیگه ببینین؟" آینه را خوب می‌پیچیم و می‌گذاریم روی صندلی عقب ماشین. و من تمام راه به حافظه‌ی اشیاء فکر می‌کنم، به چیزهایی که از ما در خودشان نگه داشته‌اند و به این فکر می‌کنم که چقدر در تاریخچه‌ی اشیاء رسوا، بی‌آبرو یا سربلندیم؟ من یکی از خانه‌های زندگی‌ام را دوست ندارم، در حافظه‌ی خشت‌وگلِ آن خانه، روزهای تلخی هست که هربار از جلوی درِ بزرگ کرِم‌رنگش رد می‌شوم انگار کسی قاشق برمی‌دارد و قلبم را می‌تراشد. و من، صابونی را که روزی مادرم داد تا بگذارم بین لباس‌هایم، دوست دارم. حس می‌کنم حالا که بعد از سال‌ها عطر سابق به آن‌‌ نمانده، بوی دست‌های مادرم را می‌دهد. ما در تقویم تاریخ اشیاء ماندگاریم. حواسمان باشد چه از خودمان به یادگار می‌گذاریم. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Santana - Incident at Neshabur.mp3
11.96M
" کارلوس سانتانا" گیتاریست معروف مکزیکی ،نوازنده ای پرقدرت و با شهرت جهانی است. اغلب کارهای او به سبک شرقی نوشته شده است. یکی از قطعات مشهور وی، " نیشابور" نام دارد که نمی تواند با حکیم عمر خیام نیشابوری بی ارتباط بوده و به عبارت دیگر، از فلسفه اش متاثر نشده باشد. 👳 @mollanasreddin 👳