eitaa logo
منادی
2.5هزار دنبال‌کننده
551 عکس
91 ویدیو
0 فایل
🔴 محفل نویسندگان منادی 🔴 اینجا محوریت با کتاب است و کلمه ارتباط با ادمین @m_ali_jafari8
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ اوریانا فالاچی نویسنده، روزنامه‌نگار و مصاحبه‌گر ایتالیایی، گفتگوهایی داشته با افرادی مانند امام خمینی(ره) تا کسانی مثل محمدرضا شاه پهلوی که در کتاب گفتگوهای اوریانا فالاچی آمده است. ◾️ از او در روزنامه‌های پر تیراژ ایتالیا گفت‌وگویی با امام خمینی چاپ شده که ابتدای آن، متن زیر خودنمایی می‌کند: «خمینی خوش قیافه‌ترین پیرمردی بود که در عمرم دیده‌ام. زمین تا آسمان با دیگر رهبران خاورمیانه مثل قذافی و عرفات که مثل عروسک‌های خیمه شب بازی بودند فرق داشت. خمینی چیزی مثل پاپ یا یک سلطان مقتدر بود، یک رهبر واقعی. مردم ایران بیش از اندازه او را دوست داشتند. در حد یک پیامبر، یا از آن بالا‌تر، در اندازه یک خدا...» ✍️ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
🌿 سال بعد، روزهای اول با ترس و لرز می‌رفتیم مدرسه. اما دم در اسم بچه‌ها را با دلیل تاخیر ورود می‌نوشتند. دیگر خبری از یک لنگه پا دم در ایستادن نبود. برای هر کم کاری باید دلیل می‌آوردیم و راه جبرانش را مشخص می‌کردیم. 🌿 مدرسه همان مدرسه قبلی بود. ولی معاون جدید هوای همه را داشت. از وقتی آمده بود همه چیز توی مدرسه جدی و جدید شده بود. فکر می‌کردیم مهم شده‌ایم، اینقدر که دلیل کارمان را می‌پرسند و فرصت جبران داشتیم. حتی بازی‌های توی زنگ تفریح هم رونق گرفت. خانم معاون با مقنعه و مانتو بلند و مشکیش جوری تماشایمان می‌کرد و لبخند می‌زد، انگار استقلال و پرسپولیس بازی داشتند. بعد منتظر لحظه‌ای بودیم که دستمان را محکم فشار دهد و با لبخند تبریک بگوید. 🌿 از آن روز بود که فهمیدم «با یک گل بهار می‌شود» به شرطی که آن آدم خودش را در مرکز دنیا بداند. و عطر گل کارهای خوبش همه جا را پر کند. شبیه امام خمینی، که عطر کلام خدا را پخش کرد توی عالم. و روز به روز که می‌گذرد خیلی‌ها از عطر کارش سرمست می‌شوند و امیدوار. امیدوار به آینده‌ای که از زمان حضرت آدم وعده‌اش را داده‌اند. ✍️ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
جلسه‌ی درس اخلاق برایمان شده بود اسطوره. از جمع هفت هشت نفریمان فقط یکی دو تا بودند که هر هفته سرِ وقت پای درس می‌نشستند. پای درس اخلاق نشستن اراده‌ای می‌خواست که از امثال من برنمی‌آمد. استاد خودش مسیر را طی کرده بود و هر چه از کتاب «شرح چهل حدیث» امام خمینی(ره) عمل کرده بود، برایمان می‌گفت تا تاثیر گذار باشد. توی جلسات ساکت گوشه‌ای می‌نشستم و مسیر سخت مبارزه با نفس اماره را برای خودم تصور می‌کردم. اول کار معنایش را نمی‌فهمیدم تا یکی از رفقا که در جمع مان بود خوابش را برای استاد تعریف کرد. می‌گفت: خواب دیدم شمر به رویم شمشیر کشیده و با او در افتاده‌ام! استاد گفتند: تازه این اول راه مبارزه با نفس اماره است. خوشبختانه شما وارد مرحله اول شده‌اید و از امروز باید بدانید که با چه دشمن قدر قدرتی در افتاده‌اید. گوشه‌ی جلسه پاهایم را چمپاتمه کردم و خیره به استاد غرق عالم افکار شده بودم. به این فکر می‌کردم که امام چه شخصیتی بوده. این کتاب فقط یکی از چندین کتابی است که قبل از سن چهل سالگی نوشته. مبارزه با نفس اماره چه مسیر سخت و دشواری دارد. مبارزه با شمر، مرد میدان می‌خواهد! ✍ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef