eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
841 دنبال‌کننده
406 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
امتداد حکمت‌ و فلسفه
#متن 🔸ارائه #دکترطباطبائی در #خانه‌گفتمان‌شهرومعماری با موضوع #ایرانشهری. http://news.mrud.ir/news/
🔺نقد دوم؛ تشعشع بی‌دقتی در تحلیل هویتِ‌ایرانی 🔸طباطبائی در این سخنرانی که چکیده‌ای از اندیشه ایرانشهری اوست، مدعی می‌شود که، خط ایرانشهری از دوران باستان با شدت و ضعف در ایران‌زمین جاری بود و این خط به دلیل اصراری که بر داشت، هیچگاه وارد نشد. هرچند در جغرافیای امت اسلام بود اما همیشه بیرون از آن بود. 🔸جملاتی که از سر بر زبان جاری می‌شود، در حالیکه سودای پژوهش دارد و خاصیت پژوهش و خصوصیت پژوهشگر آن است که باشد و در حالیکه این انصاف در تحقیقات مدعی ایرانشهری رؤیت نمی‌شود، هر اهل تحقیقی را به شگفتی وامی‌دارد چرا که؛ 1⃣ اولاً؛ بیرون‌بودن ایران از امت اسلام، آیا مستظهر به منابع تاریخی و شواهد تاریخی است؟ آیا حوادث و وقایع تاریخی اینگونه شهادت می‌دهند که ایران از امت اسلام بیرون بوده است؟ اگر چنین باشد، پس چندین قرن زندگی اسلامی در این کشور و مملکت بر روی دوش چه کسانی بوده است؟ یعنی ایرانیان مسلمان بوده‌اند اما داخل در امت اسلام نبودند آن هم به مدت تقریباً ده قرن؟ ایرانیان داخل در امت‌اسلامی نبوده‌اند و در عین حال به گونه‌ای عمل کرده‌اند که، مراکز عمده اسلامی و شیعی در این کشور شکل گرفته و این کشور و آحاد آن منادیان اصلی پیگیری اصول دینی و ارکان اسلام و تشیع بوده‌اند؟ آیا طباطبائی چشمان خود را بر نمادهای اسلامی برجای‌مانده در این دیار می‌بندد؟ نمادهای اجتماعی و فرهنگی و دینی که در گستره ایران زمین منتشر است، حکایت از بیرون‌ماندن ایران از امت اسلام را دارد؟ خب اگر ایران وارد در امت اسلام بود چه تصویری پیدا می‌نمود؟ تصویری غیر از آنچه که در ساحات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی‌اش در طول تاریخ در مقیاس‌های خرد و کلان، تبرز پیدا کرده بود؟ فتوای میرزای‌شیرازی در تحریم تنباکو و قیام ملت ایران به دنبال این فتوا و نظایر آن، چه تصویری است؟ آیا بیرون ماندن ملت ایران از امت اسلام را معنا می‌کند؟ 2⃣ اگر سیدجواد طباطبائی، این ادعای خود را مستظهر به فلسفه می‌داند، با چه قاعده‌ای فلسفی و فلسفه تاریخی می‌تواند اثبات نماید که، حیات ایرانیان در عین حال که مواجهه با اسلام داشته و آحاد ملت به دین اسلام گرویده بودند، اما ثبات در شخصیت ایرانیت داشته و مُنتَحِل به نحله اسلام نگردیده است؟ آیا واقعاً می‌توان اثبات نمود که، آحاد ایرانیان با اسلام مواجهه پیدا کرده و مسلمان گشتند اما اسلام در هویت آنها حضور نیافت و آنها همچنان ایرانی ماندند؟ اگر بگویند که، هویت آحاد ایرانی، ارتباط با «ایران» ندارد، از ماهیت ایرانی که در ذهن اوست، سؤال می‌کنیم، کدام ایران مدنظر شما است که، انسان‌ها و آحاد آن را نمی‌بینید؟ آیا طباطبائی از حیات ایرانیان فقط شاهان ایرانی و اندیشه سیاسی ایرانی را می‌بیند؟ ساحات دیگر زندگی ایرانیان که در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی و دینی تبلور یافته است چه تحلیلی پیدا می‌کند؟ اگر طباطبائی به همان فلسفه هگل با تکیه بر مقوله و صیرورت متعهد می‌ماند، این سؤال در ذهن او ایجاد می‌گشت که، آیا ایران زمین هیچ صیرورتی بعد از ورود اسلام پیدا نمی‌کند؟ اگر صیرورتی پیدا می‌کند، در چه ناحیه ای است؟ آیا هویت در ترکیب با هویت صیرورت نمی‌یابد؟ @monir_ol_din