اندیشه انقلاب اسلامی
#مُعرفیِنِشستِعِلمی ✅موضوع نشست علمی: حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی 🔺ارائه کنندگان: حجج اسلام؛ د
🔅بنیاد انقلاب اسلامی بر حکمت متعالیه است./ این ادعا با واقعیت حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی تطابق ندارد.
دکتر علیرضا صدرا:
1⃣ انقلاب اسلامی ایران بر بنیاد حکمت متعالیه استوار است. به عبارت دیگر حکمت متعالیه #علتموجبه انقلاب اسلامی که ضرورت آن را ایجاب ساخته است. حضرت امام و مردم علت موجده آن هستند که آن را ایجاد نموده اند. امامی که رهبری انقلاب را بر عهده داشت و مردمی که از او پیروی میکنند. رهبری امام از راهبردی نشأت میگیرد که آن راهبرد حکمی متعالیه است؛ هم حکمی است و هم متعالی. به تعبیری موضوع بحث من رابطه وثیق و استوار علّی و نسبت همسو و مثبت حکمت متعالی و حرکت متعالی انقلاب اسلامی است. برآمد اینها خود حکومت انقلابی متعالی جمهوری اسلامی بر بنیاد حکمت حکومت بوده که در حقیقت حاکمیت حکمت و حکومت حکمت میباشد.
2⃣ یک حکمت حاکمیت داریم که همان #حکمتمتعالی است. یک حکومت حکمت داریم که همان #جمهوریاسلامی میباشد. انقلاب اسلامی حکمیت حکومت را به حاکمیت حکمت تبدیل کرده است. هرچند ممکن است ما شعائر، شالوده و شاخصههای انقلاب را استقلال، آزادی و مردمسالاری دینی بدانیم، اما این ظاهر قضیه است و در واقع بزرگترین انقلاب این بوده است که امام حکمت را وارد حکومت کرده و حکومتی بر اساس حکمت بنیان نهاده است. آرزویی که تمامی حکما در طول تاریخ در پی آن بودهاند.
3⃣ حکمت توحیدی متعالی سیر بیشتر نداشته و کاملاً متکامل بوده است. اما مرحله به مرحله حرکت کرده تا به حکمت صدرایی رسیده است. این برآمد خاصی از این سیر متکامل و مشترک اشتکاکی و اشتدادی است که وارد اندیشه امام و بعد از آن وارد #انقلاباسلامی شده است. در حقیقت لبّلباب و اصل اصول حرف همین است.
↩ پس بنیاد انقلاب اسلامی حکمت میباشد و حکمت ذاتاً متعالی است؛ در نتیجه حکمت متعالی بنیاد حکومت اسلامی میباشد و برعکس نیز این انقلاب و این حرکت و حکومت بر این حکمت استوار است.
🔹 سخنرانی در نشست علمی «حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی»
۹۵/۱۱/۲۱
➖➖➖➖➖
✳ چند سؤال از دکتر صدرا:
1. اگر حکمت متعالیه، بنیاد انقلاب اسلامی است، چرا ۴۰ سال است که از صحنه انقلاب و اداره نظام اسلامی #بیرون مانده است؟ به گونهای که مقام معظم رهبری که موسس گفتمان #امتدادحکمت هستند، به انزوای حکمت و عدم حضور فعال در صحنه حکومتداری تصریح کردند. پس یا حکمت متعالیه، ظرفیت تأسیس حکومت اسلامی را داشت و لیکن ظرفیت #اداره حکومت را ندارد. یا اینکه اساساً چنین ادعایی موهوم و خلاف واقع است.
2. اینکه حکمت متعالیه وارد انقلاب اسلامی شده است، به چه معناست؟ آیا به این معناست که، شعارهای انقلاب اسلامی، مبتنی بر اندیشه حکمت متعالیه بوده است؟ یعنی شعار استقلال، آزادی، نه شرقی، نه غربی، مبتنی بر حکمت متعالیه بود؟ کدام حکمت متعالیه؟ همان حکمت متعالیهای که همه عالم را شأن باریتعالی میداند و #استطاعت و #توان بیان تمایز میان شرق و غرب را ندارد؟ همان حکمت متعالیهای که، مبتلا به ضرورت علمی و جبرفلسفی است، آیا میتواند شعار #آزادی را تشریح کند؟ به نظر میرسد آنچه گفته شده است، چندان متکی به استدلال فلسفی نیست و صرفاً شعار است و خالی از هرگونه عقبه محتوایی است. و جالب اینکه، حضرت آیت الله جوادی آملی(دام ظله) به عنوان #حکیمبزرگصدرایی، هرگونه ارتباط حکمت نظری متعالیه با عرصه سیاست و اجتماع را انکار میکند.
3. مقصود از #جریان حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی چیست؟ آیا به این معناست که، مردمی که بار انقلاب اسلامی را برداشتند، علما و بازاریان و دانشگاهیانی که بخشی از انقلاب بودند، با التفات به اندیشه های حکمی، وارد حرکت انقلاب اسلامی شدند؟ یا اینکه ناخودآگاه متأثر از اندیشه حکمی امام خمینی قرار گرفتند و با آن همراهی نمودند؟ آیا چنین تلقی را میتوان به علما و اندیشمندان نسبت داد؟ پس مقصود از جریان چیست؟ حکمت متعالیه چگونه در انقلاب اسلامی جریان یافته است که، نه عامه مردم نه غالب طبقه میانه که واسطه میان رهبر با عموم مردم بودند، حکیم نبودند و شاید مخالف حکمت متعالیه نیز بودند؟ به نظر میرسد این الفاظ خالی از هرگونه دقت و محتوایی است.
@monir_ol_din
⭕ ضرورت امتداد عملی فلسفه اسلامی
1️⃣فلسفههای مضاف - مثل فلسفه علوم انسانی، فلسفه روانشناسی - خوب و لازم است؛ اینها همان چیزهائی است که #امتدادحکمت ما محسوب میشود؛ منتها تکیه اساسی را باید بگذارید روی مسائل کلان جامعه اسلامی؛ مثل #حکومت. ما وقتی به فلسفه های غرب نگاه میکنیم، میبینیم مسائلی مثل حکومت، اقتصاد، شأن مردم، شأن انسان، طبق نظرات آنها، حل می شود. اینها مسائل بنیادی شاخههای اصلی زندگی و جامعه است؛ اینها باید در فلسفه پاسخ پیدا کند.
2️⃣ البته بعضی از آقایان در این یکی دو سال اخیر به من گفتند که ما داریم در این مسائل کار میکنیم - حالا من در این خصوص ارزیابیی ندارم - باید در این زمینه کار شود. واقعاً برویم ببینیم بر اساس فلسفه ما، شکل جامعه، بنیان سیاسی جامعه، حکومت در جامعه، به چه شکلی خواهد بود؛ یعنی ما برای مسئله حکومت، در فلسفه چه پاسخی داریم. نمیشود بگوئیم آقا فلسفه #ذهنیاتمحض است و به مسائل زندگی و جامعه ارتباطی ندارد؛ این معنی ندارد. به نظر من بخش عمده از جاذبه فلسفه غرب، مربوط به این است. همچنین #مسئلهاقتصاد. بنابراین به طور کلی جهانبینی اسلام تبیین شود. مواد اصلی جهانبینی اسلام را مشخص کنید - مسئله انسان، مسئله خدا، مسئله ارتباط انسان و خدا، مسئله تکلیف - در فلسفه اسلامی روی اینها کار شود. البته اینها پاسخهای روشنی هم دارد، در فلسفه ما خیلی از اینها مسائل مبهمی نیست؛ اما باید این پاسخها منعکس شود، گفته شود.»
💥از بیانات مقام معظم رهبری در جمع "اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی"
@monir_ol_din
#یادداشتوارده
🔅پیرامون سفر پاپ به عراق
✍دکتر سجادکوچکی
1⃣ اساس درگیری درطول تاریخ، آنچنان که #الوینتافلر گفته است اختلاف بین ارباب و رعیت، یا جامعه کشاورزی و صنعتی و فراصنعتی یا جنگ برسر نان، آب ومسکن نبوده و نیست، محور درگیری در طول تاریخ #تقابل بین ايمان و کفر و دو جبهه حق و باطل و بین دو قطب و دو منظومه تاریخ است. یک قطب بر محور توسعه بندگی و پرستش خداوند متعال است که رهبری آن با نبی مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) است و قطب مقابل، قطب استکبار و فراعنه تاریخ است. هر دو منظومه در بطن نظام هستی وجود دارند، هر دو همواره در گذشته و حال، در نبرد اقتصادی، سیاسی (نظامی) و فرهنگی بودهاند. و این درگیری تازمان ظهور حضرت حجت( عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد.
2⃣ این انتظار ساده لوحانه است که شرک و ایمان تحت عنوان تقریب ادیان دست دوستی بهم بدهند، همانگونه که موسای کلیم هیچ وقت دست آشتی و دوستی با فرعون زمان خود نداده است، و ابراهیم خلیل تسلیم نمرود نشده است و حضرت امیر(سلام الله علیه) بعنوان امام و خلیفه مسلمین، حاضر نشد برای یک لحظه معاویه(لعنه الله) را به عنوان استاندار خود در شام قبول کند.
3⃣ پروسه و فلسفه تاریخ مبنای درگیری انبیاء و اوصیاء با کفر و شرک بوده است. مبنای انقلاب اسلامی، مبنای انبیاء و اوصیا است، مبنای انبياء نیز در کشمکش تاریخ، درگیری حق و باطل بوده است. در واقع مبنای درگیری انقلاب اسلامی با استکبار ،استراتژی #درگیری است نه استراتژی #سازش. و تنها متفکری که در غرب متوجه استراتژی درگیری بین تمدن اسلام و تمدن مادی و نظام سلطه شد، #ساموئلهانتینگتون بود. و استراتژی تقریب اسلام اصیل و ادیان با بُن مایه استکبار، پایه منطقی ندارد و هیچ وقت عینیت پیدا نخواهد کرد، چرا که مبنای ايمان و استکبار قابل جمع نیست.
4⃣#پاپفرانسیس، باتوجه به جنگهای صلیبی و جنگ تمام عیار ۸ساله غرب ازطریق صدام علیه انقلاب اسلامی و همچنین جنگهای مسقیم و نیابتی معاصر علیه ملت های مسلمان منطقه غرب آسیا، هیچگاه حاضر نشد تولیدکنندگان این سلاحهای مخرب را محکوم کند و حتی هیچگاه حاضر نشد اسلام خشن داعش و القاعده که دستپخت و مولود غربیها و عربستان است، یک کلمه انزجار از جنایات این گروههای تکفیری بر زبان جاری کند. پاپ به خوبی میداند، بین اسلام اصیل و استکبار پلی زده نخواهد شد، پس کدام عقل سلیمی حاضر است بپذیرد پاپ دلسوز مسلمانان منطقه است؟ چرا که به اعتقاد اکثر عقلای مسلمان و حتی مسیحی، مرکز #واتیکان اطاق جنگ دکترین و آموزه های مذهبی غرب علیه مسلمانان منطقه بوده، هست و خواهد بود.
@monir_ol_din
💠 فضايل پيامبر صلى الله عليه وآله زيادتر از آن است كه بیان شود و برتر از آن است كه درك شود،
⁉️ و چگونه ممكن است درك مكارم كسى كه محبوب پروردگار عالمين، و بهترين همه بندگان، و خاتم پيامبران و آقاى برگزيدگان و پيشواى ائمه هدايتگر است.
❇️ او كه خداوند به «طه و يس» خطابش كرده و اول عبادت كنندگان است،
❇️ و همان كسى است كه در عالم ميثاق هنگامى كه اقرار به ربوبيت پروردگار عالميان گرفته مى شد، گوى سبقت به گفتن «بلى»¹ را از تمامى اشخاص (اولين و آخرين) ربود.
⚜️ در يك كلام او اسم اعظمِ خداوند، و مَثَل اعلى براى خداوند مالك و حق آشكار است.
📌 ۱. اشاره به آيه شريفه 172 سوره مباركه اعراف است.
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
◽️ #کلام_فقیه #بعثت #رسول_الله
☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
#معرفیکنگره
🔹و باز هم هزینهای دیگر، برای اثبات امری #ممتنع (حکمت سیاسی متعالیه). برگزاری دومین کنگره حکمت سیاسی متعالیه، در حالی صورت میگیرد که، خالی از حضور منتقدین جدی امتداد حکمت صدرایی است. کسانی که معتقدند، این حکمت امکان امتداد ندارد.
🔹و مهمترین عاملی که اینگونه کنگرهها را به سرانجام نمیرساند، این است که، اساس آن برای #پژوهشگری و جستجوی حقیقت بنا نمیشود بلکه برای القاء مفاهیمی که از پیش تعیین شده است، راه میافتد. قرار است، آنچه را که به گفتگو و مباحثات درخور و زاینده علمی واگذار نشده و عدهای معدود بدان اعتقاد دارند، در کنگرهای به شیوه رسانه، #القاء شود و محتمل است که از تکرار عبارت (حکمت سیاسی متعالیه) این باور برای دیگران نیز ایجاد شود که، این حکمت، امکان امتداد در صحنه سیاست را دارد. ولی آیا بواقع این چنین است⁉️
#امتناعامتدادحکمتصدرایی
@monir_ol_din
#تکرارادعا
♻️و رهبری در اخرین جلسهای که با اعضای موسسه فقه و علوم اسلامی داشتند، تصریح کردند که فلسفه اسلامی در صحنه عینیت انقلاب حضور ندارد و باید همچنان چشم به فقه داشت.
@monir_ol_din
🔅همایش: فلسفه و تعامل جهان و انسان
🔹به همت: بنیاد حکمت اسلامی صدرا
♻️ یکی از مراکز فلسفی که فعال در عرصه امتداد حکمت میباشد، بنیاد حکمت اسلامی صدرا است. این مرکز، در همین عرصه، همایشهای متعددی را ترتیب داده است. و بنا دارد در سال ۱۴۰۰ به موضوع تعامل جهان و انسان بپردازد. موضوعی بسیار اساسی و مهم که میتواند مبنای فلسفی علوم زیستی_اجتماعی قرار بگیرد.
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
♻️ به مناسبت ۱۴ مارس، سالمرگ کارل مارکس.
🔹یکی از مهمترین عرصههای مواجهه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب، تقابل متفکرین و حکمای مسلمان با #دستگاهفلسفیمارکسیسم بود. پرچمداران این عرصه، ابتدائاً علامه طباطبائی و شاگرد بزرگوار ایشان شهید مطهری با کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، در کنار سایر کتب نقد مارکسیسم از استاد مطهری بودند. و سپس علامه مصباح یزدی در مناظرات مهمی که با رئوس این جریان - احسان طبری و کیانوری- داشتند و در کتاب گفتمان روشنگر منعکس شد. در این تقابل، ظرفیت فلسفه اسلامی به میدان آمد و توانست مقابله جانانهای با مارکسیسم داشته و هیبت و هیمنه آن را بشکند. و زمینه تولید نظریات و مقالات بدیع و نوینی را فراهم سازد که بتواند برای اعصار بعدی، سرمایهای فکری فلسفی فراهم سازد.
اساتید فلسفه اسلامی باید به مواجهه با فلسفه غرب برخیزند. اگر فلسفه اسلامی در انزوا بماند، مسائلش واقعی نمیشود، ظرفیتهای درونیاش استحصال نمیشود، رشید نشده و بالنده نمیگردد.
🔹قطعهای از سخنرانی انگلس در کنار قبر مارکس بعد از مراسم خاکسپاریش در لندن ، ١٧مارس ١٨٨٣:
«....همانطور داروین به قانون تکامل جهان ارگانیک و موجودات زنده پى بُرد، مارکس هم قانون تکامل تاریخ بشر را کشف کرد....اما این همهاش نیست. مارکس قانون ویژه حرکت ناظر بر شیوه تولید سرمایهدارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوایى که زاده این شیوه تولید است را هم کشف کرد...مأموریت واقعیش در زندگى این بود که از هر طریق به سرنگون کردن جامعه سرمایهدارى و نهادهاى دولتى مخلوقش مدد برساند، به آزادى و رهایى پرولتاریا کمک برساند»
@monir_ol_din
#حضوردرصحنه
🔅حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی):
اگر حضور در صحنه موجب تحریک دشمنیهاست، این دشمنیها در یک جمعبندی نهائی مایهی و خیر است. آن دشمنیهاست که غیرتها و انگیزهها را تحریک میکند و فرصتهائی برای موجود زنده میآفریند. هر جا به مجموعهی روحانیت یا به دین یک خصومتورزی و کینورزیای انجام گرفت، در مقابل، حرکتی سازنده از سوی بیداران و آگاهان انجام گرفت. یک وقتی در جمعی گفتم که نوشتن یک کتاب به وسیلهی یک نویسندهی متعصب ضد شیعه، موجب به وجود آمدن چندین کتاب منبع بزرگ شیعی شد. در همین شهر قم اگر کتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یک فرد منحرف که ترکیبی از تفکرات سکولاریستی و گرایشهای وهابیگری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی تعطیل کند و کتاب «کشف الاسرار» را بنویسد؛ که در این کتاب، اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه، نخستین جوانههایش مشاهده میشود. بازتولید این تفکر مهم فقهی و شیعی در کتاب «کشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است. اگر تحرک گرایشهای چپ و مارکسیستی و حزب توده در دههی ۲۰ و اوائل دههی ۳۰ نمیبود، کتاب ماندگاری مثل «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تولید نمیشد و به وجود نمیآمد. بنابراین، این دشمنیها به ضرر ما تمام نشده است. هر جا خصومتورزی انجام گرفت، موجود بیدار و آگاه - یعنی حوزهی علمیه - از خود واکنشی نشان داد و فرصتی آفرید. دشمنیها فرصتآفرینند؛ آن وقتی که ما بیدار باشیم، آن وقتی که ما زنده باشیم، آن وقتی که ما غافل نباشیم.
🔹در دیدار با طلاب و روحانیون- ۱۳۸۹/۷/۹
@monir_ol_din
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بحثآزاد
♻️مواجهه فیلسوفانه علامه مصباح یزدی(قدساللهنفسهالزکیه) با فلسفه مارکسیسم: تضاد، قانون جهانشمول نیست.
♻️فلسفهاسلامی در گفتگو با فلسفه غرب، بالنده میگردد و ظرفیت واقعی خود را درمییابد و در انزوا، دلخوش به ظرفیت موهوم میشود.
@monir_ol_din
#یادداشتوارده
✳ تأملی در تفکیک انسانشناسی و هستیشناسی در مطالعات بنیادین.
✍محمد وحید سهیلی؛ طلبه مقطع درس خارج، دانشجوی دکتری فلسفه علوم اجتماعی.
1⃣ امروزه صحبت از مبانی انسانشناختی علوم و نظریات مختلف بسیار رواج دارد، لکن به نظر میرسد تأمل و تعمق کافی پیرامون معنای و نسبت مبانی سهگانه #هستیشناسی، #انسانشناسی و #معرفتشناسی، مورد غفلت واقع شده است. محصول این غفلت، عدم توجه به #امکانهای ویژه حکمت اسلامی و به طور خاص حکمت صدرایی در توجه به منطق و بنیانهای تکوین نظام دانش است و از سویی نیز نوعی آشفتگی در استفاده از اصطلاحات و مفاهیم بوجود آمده است. به همین دلیل در این یادداشت به دنبال تأمل در معنای انسانشناسی و نسبت آن با هستیشناسی هستیم.
2⃣ تا قبل از #عصرمدرن، در دستگاههای مختلف فلسفی، تفکیکی به عنوان هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی مطرح نبوده و تمام پرسشهای مربوط به معرفت و انسان، ذیل هستیشناسی پاسخ مییافتند. اما در عصر روشنگری، به واسطه عواملی، همچون چرخش کپرنیکی، گستره متافزیک و فلسفه با تغییرات بنیادینی روبرو شد. از جمله؛ الهیات بالمعنی الأخص و گفتگو از خدا، از گستره متافیزیک خارج شد و از سویی دیگر، تأمل پیرامون خود انسان جایگزین گردید. در نتیجه، انسان به جای خدا در مرکز آگاهی انسان جای میگیرد، به گونهای که توجه انسان به خود در دوره روشنگری، جایگزین توجه به خداوند و قلمرو متعالی آن میوشود. به تعبیری کانتی، همانگونه که در نظام کیهانشناسانهی کپیرنیکی، خورشید به جای زمین در مرکز کیهان قرار میگیرد، در روشنگری نیز انسان به جای خدا در مرکز آگاهی قرار میگیرد. از این منظر، تلاشهای #هیوم در آثاری مانند «جستاری در باب بشر» و «رسالهای در باب طبیعت انسان» با ایده محوری «من میاندیشم، هستم» #دکارت تفاوت بنیادینی ندارد. هیوم در ابتدای «رساله ای در باب طبیعت انسان» انسانشناسی را علمی میداند که به واقع، بنیانی برای همه علوم است، زیرا همه علوم ذیل شناخت انسان قرار میگیرند و داور، قوا و تواناییهای انسان است. به بیانی دیگر، از آن حیث که کل علم، شناخت متعلق به انسان است، شناخت علمی انسان، بنیان تمام علوم است. از اینجا بنیانی به نام انسانشناسی برای هر نظام دانشی ممکن میشود. در #سوبژکتویسیم کانت نیز همین معنا استقرار مییابد. بنابراین میتوان گفت؛ انسانشناسی به عنوان یکی از بنیانهای نظام دانش؛ اولاً بیرون از هستیشناسی و در عرض آن است، و ثانیاً همانگونه که انسان به جای خداوند مینشیند، انسانشناسی نیز جایگزین نسبت الهیات بالمعنی الأخص با نظام دانش میشود.
3⃣ اما در سنت #فلسفهاسلامی و به طور خاص #حکمتمتعالیه، مفهوم مطرح « علم النفس» است. در علمالنفس، بر خلاف انسانشناسی مدرن که انسان به مثابه سوژه است، انسان به مثابه نفس- با تمام خصوصیات وجودی- مورد توجه است. همچنین علمالنفس در حکمت متعالیه، آغاز سفر چهارم عرفانی از اسفار اربعة است. این مرحله، سفر فی الخلق بالحق است. توضیح آنکه؛ در این سفر، مشاهده خلایق و اثار و لوازم آنها بالحق رخ میدهد. در این سفر، سالک همه ضررها و منفعتهای دنیا و آخرت را به خوبی میداند و از کیفیت رجوع همه امور، به خداوند و نتایج خوب و بد امور آگاه است، لکن همه این امور بالحق انجام میشود. لذا سالک که در این سفر واجد مقام ولایت است؛ دانشمند نیز هست و یک وجود حقانی است که در عین توجه به کثرتهای مختلف که نظامهای دانشی مختلف، متکفل توضیح آنها است به وحدت نیز التفات دارد. از همینروی، علم النفس برخلاف تعبیر رایج، مابه ازاء روانشناسی مدرن! نیست بلکه گونهای از توضیح حقیقت انسان است که ذیل آن، کثرتها و نظامهای دانشی متناظر با آن تکوین مییابند.
4⃣در نتیجه علم النفس، به مثابه انسانشناسی در حکمت اسلامی در عرض هستیشناسی نیست، بلکه ذیل هستیشناسی و الهیات بالمعنی الاعم و الاخص رقم میخورد. فلذا تفکیک واقعی هستیشناسی و انسانشناسی وجهی ندارد. حتی اگر به خاطر ادبیات مشهور علمی از آن استفاده میکنیم، در ضمن آن، باید تلاش کنیم نسبت به قرار گرفتن انسانشناسی، ذیل هستیشناسی در سنت فلسفه اسلامی توجه و التفات ایجاد نماییم. همچنین با توجه به جایگاه علمالنفس، در بحث #علماجتماعیاسلامی، نباید تمرکز بر آن بخش از فلسفه که متناسب با سفر اول و دوم صورت بگیرد، زیرا در آنجا کثرت در عین وحدت مورد توجه نیست، بلکه مقام نفی کثرات است و لذا علم، که متکفل توضیح کثرتها است شکل نمیگیرد، بلکه نقطه آغاز بحث، را باید بر مطالب سفر سوم و چهارم و از جمله بحث علم النفس قرار داد، که کثرت در عین وجود مورد نظر است و مطالب مربوط به سفرهای پیشین در حکم مقدمات بعیده، تنها باید مورد توجه قرار بگیرد.
@monir_ol_din