﷽
📝یکی از دلایل غیبت ولی معصوم یَخاف القتل است!
یعنی بیم از کشته شدن امام زمان؛
یعنی خدا نمیتونه جان ولی معصوم رو با معجزه حفظ کنه؟! (مَثَلُ الإمام مَثل الکعبة)
زمانیکه سپاه ابرهه به کعبه حمله میکنه، خدا با معجزه بوسیله #ابابیل و سنگهای کوچک خانه کعبه رو حفظ میکنه.
چند سال بعد حجاج بن یوسف خانه کعبه رو با منجنیق و سنگهای بزرگ ویران میکنه و هیچ معجزه ای هم رخ نمیده!
فعلِ خدا پارادوکسیکال شد؟!
_وقتی ابرهه به #کعبه حمله کرد مسلمانی نبود که از خانه کعبه دفاع کنه؛ خدا با معجزه دفاع میکنه در حالت دوم مسلمانانی در شهر #مکه بودند و باید دفاع میکردند وظیفه شون بود و مورد سوال قرار خواهند گرفت.
در جنگ اُحد پیشانی و دندان مبارک پیامبر میشکند. چرا خدا با #معجزه جان پیامبر را حفظ نمیکند؟!
همین رسول اللّه در غار از ترس مشرکان با یکی از #صحابه پنهان شده! خدا با انزال سکینه بر قلب پیامبر و معجزه (لانه پرنده و تار عنکبوت بر در غار) جان پیامبر را حفظ میکند! چرا؟!
_در جنگ احد مسلمانانی وجود دارند که حفظ جان ولی معصوم بر عهده آنهاست. علی علیه السلام در دفاع از #پیامبر 90 زخم برمیدارد. ولی در حالت دوم مسلمانی نیست که از پیامبر دفاع کند!
در ماجرای حضرت موسی وقتی حضرت به دنیا میان و فرعون در به در دنبال کشتن اوست، خدا به مادر موسی وحی میکنه
اگر بر جان او ترسیدی او را به دریا بیفکن...
یا جایی که #موسی علیه السلام به #فرعون میگوید:
فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ
از ترس شما فرار کردم و...
جان #امام_حسین را باید افرادی حفظ میکردند که نامه نوشتند بیا!
پس امروز اگر شیعه میخواهد #امام_زمان #ظهور کند باید بتواند زمینی جان امام را حفظ کند.
_آیا برای حفظ جان امام زمان وقتی دشمن موشک دارد نباید شیعه موشک داشته باشد؟
_آیا شیعه میتواند #موشک داشته باشد بدون آنکه ارتشی داشته باشد؟
_آیا #شیعه میتواند ارتشی داشته باشد بدون آنکه حکومتی داشته باشد؟!
این پاسخی ست به آنانکه میگویند در زمان غیبت نباید شیعه حکومت تشکیل دهد.
اگر صحابه #حضرت_علی هم این مهم را درک میکردند، طبق فرمایش قرآن کریم که اگر از دشمن ترسیدید گروهی اسلحه به دست بایستید و گروهی #نماز بگذارید بعد جایتان را عوض کنید...
لازم نبود همه پشت سر ولی #معصوم به نماز بایستند، گروهی مسئول حفاظت از جان حضرت میشدند.
به همین دلیل است که #امام میفرمایند:
حفظ نظام از اوجب واجبات است.
@montzeran
شیعه به دنیا آمده ایم که موثر در ظهور مولا باشیم و این جز با فدا شدن محقق نمی شود ...
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
چه بخواهیم و چه نخواهیم ما در عصر ظهور هستیم و از آن مهم تر #شیعه و در پرتو ولایت خامنه ای کبیر که اگر از عظمت شخصیت ایشون با اطلاع بودید...
اینو بدونیم کوچک ترین اشتباه ، لغزش یا کفر نعمت میتونه ظهور را سالها و یا نسل ها به تاخیر بندازه و اون موقس که دیگه پشیمونی فایده ای نداره و خون هزاران شهید و سالها تلاش متلاشی و پایمال میشه...
بدانید خورشید ظهور در حال طلوع کردن است و ما در بین الطلوعین قیام حضرت حجت و اصحاب ایشان قرار داریم
❓ پایه گذار #وحدت_شیعه_سنی چه کسی است؟!
🔶 برخی گمان میکنند امام #خمینی(ره) یا حتی آیت الله #بروجردی، مبدع و بنیانگذار #وحدت #شیعه و #سنی هستند. (با توجه به اقدامات متعدد و برجسته شان) اما سابقه وحدت شیعه و سنی نه تنها در بین علمای سابق وجود داشته که اولین اسوه #وحدت، شخص امیرالمومنین #علی(ع) است.
✅ امام علی(ع) در دوره سه خلیفه، بهترین نمودهای عینی و عملی وحدت مسلمانان را در تاریخ اسلام ثبت کردند. در اولین گام وحدت، امیرالمومنین از حق شخصی خویش به خاطر حفظ وحدت مسلمین گذشتند و سالها مصیبت ها و رنجهای زمانه را هم بدان سبب تحمل نمودند. در اولین بزنگاه تفرقه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، در #سقیفه، #ابوسفیان که شم سیاسی نیرومندی داشت و زمینه اختلاف را فراهم می دید، مستقیما به درب خانه علی(ع) رفته و به وی پیشنهاد کرد که «دستت را بده تا من با تو بیعت کنم که اگر من با تو بیعت کنم، همه فرزندان عبد مناف و بعد قریش و سرانجام همه عرب تو را به فرمانروایی می پذیرند.» و امام علی(ع) که از هدف فتنه انگیزانه ابوسفیان در ایجاد تفرقه و آشوب برای خشکاندن نهال نوپای اسلام و بازگرداندن جاهلیت به خوبی آگاه بود، ضمن رد این پیشنهاد به وی فرمود: «تو به جز فتنه و آشوب، هدف دیگری نداری. تو مدتها بدخواه اسلام بوده ای. مرا به نصیحت و سپاهیان تو نیازی نیست.»
🔶 امام علی(ع) با مشورت، همکاری و همفکری با خلفا تمام توان خویش را برای جلوگیری از انحراف #اسلام پس از رسول خدا(ص) به کار بستند.
✔️ #ابوبکر در بزنگاههای مختلف (جنگ با مرتدین، در نبرد با رومیان، در مناظره با علمای یهود و نصاری و...) خود را مدیون مشورت ها و علم امیرالمومنین(ع) میدانست.
✔️ این از سانسورهای تاریخ اسلام است که علاوه بر مشاوره های علمی، نظامی، سیاسی، در طول خلافت #عمر بن خطاب، حضرت علی(ع) سه بار (به هنگام عزیمت خلیفه دوم به شام، در ابتدای جنگ قادسیه و عزیمت او به بیت المقدس) جانشینی عُمر در مدینه و اداره این شهر را می پذیرد. صرفا برای حفظ اسلام. وحدت از این بالاتر؟!
✔️ حضرت علی در عصر خلیفه سوم، افزون بر مشاوره های معمول، در برابر ناراضیان خلیفه نیز نقش میانجی گری را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه #عثمان و بستن آب بر وی، به خلیفه آب رساند و فرزندان جگرگوشه اش حسنین(ع) را برای حفاظت از او به درِ خانه اش فرستاد.
🔶 این از بزرگترین ظلمها در حق حضرت علی(ع) است که این #محور_وحدت شیعه و سنی که حضرت برای ایجاد آن تلاش بسیار زیادی کردند، به #محور_تفرقه بدل شود.
🌹چه خوب است که شیعه درست پا بر جای پای اهلبیت(ع) گذارد و نه پیش و نه پس از آن، در عمل و نه در حرف.
#انتخابات_از_دیدگاه_شهدا:
" هر کس به اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید #انقلاب برای ما چه کرده؛ بگویید ما به عنوان یک #شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و #امام_زمان(عج) کردهایم؟"
#شهید_اسدالله_حبیبی
اگه آقا بهت بگه
قبول برای فرجم هیچ کاری نکردی
حتی نمی تونستی گناه نکنی
نمی تونستی حداقل هر روز حتی ۱ صلوات بابا ۱ بار دعای فرج بخونی ؟؟
نمی تونستی مومن #شیعه؟
چی میخوای بگی؟؟⁉️😞
📞یه بیسیم اَز سوریِه:😍
#خواهَرا خواهَرا
حِجاب..😞..
#حِجابِتونو مُحڪَم بِگیرید!😭
حَتۍ،توۍفضاۍمجازۍ📱😢
اِینجا بَچِه ها بِخاطِرِ حِفظِ چادُر
ناموس #شیعِه😔
مۍزَنَن به خَطِ دُشمَن...:)
#اسلام #دین_اسلام #دین_اسلام_کاملترین_دین_است #مذهبی #مذهبی_خاص #مذهب_شیعه #مذهب_تشیع #شیعه #امیرالمومنین #امیرالمؤمنین #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام #حیدرکرار #پیامبر #پیامبر_اکرم #حضرت_زهرا #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #امام_حسین #امام_حسنی_ام #امام_حسن_مجتبی #موسی_بن_جعفر #امام_علی #انتخابات #امام_صادق_علیه_السلام #سیدالشهدا #امام_رضا_علیه_السلام #جوادالائمه_علیه_السلام #صاحب_الزمان #انتخابات_۱۴۰۰ #بقیة_الله #قائم_آل_محمد
_
امام محمد باقر(ع) فرمودند:
فرشته مرگ به رسول خدا(ص) گفت:
هیچ خانه ای نیست مگر این که من در هر شبانه روز، پنج بار هنگام وقت نماز به اهل خانه توجه می کنم.
در روایت دیگر آمده است که پیامبر(ص) فرمودند:
اگر اهل خانه مواظب نماز باشند و آن را در اول وقت بخوانند هنگام مرگ، ملک الموت شهادتین را به آنان تلقین می کند و شیطان را از آن ها دور می سازد.
.
#نماز_اول_وقت #نماز_جماعت #نماز_یومیه #زندگی_اسلامی
#نماز #اسلام #شیعه
#شیطان
#ملک_الموت
#بهشت #جهنم
4_5861667994307921167.mp3
4.47M
🔊 #کلیپ_صوتی
✅ علاقه به دین و مذهب
♨️ ای خواهران دینی! یا بیبندوباری و بیعفّتی و بخشی از اندام خود را در معرض مردان نامحرم قرار دادن! یا با #حضرت_زهرا بودن و #چادر به خود گرفتن و حجاب داشتن و با #عفت بودن!
💢 ای برادران دینی! مرد #شیعه و دنبال ناموس مردم بودن و #چشم_چرانی؟! کاسب شیعه و #دروغ و #غش_در_معامله؟! بازار شیعه و مملوّ از #ربا و #رباخواری؟!
🍀 #مرحوم_شیخ_احمد_کافی
#اخلاقی #حجاب #حیا #کم_فروشی
منتظران گناه نمیکنند
🔴 #وقایع_آخرالزمان 🌸 #قسمت_چهل_وپنجم 🔷 آخِرُ الزّمان ... 🔰 گرچه واژه « #آخرالزمان» در قرآن به کار
🔴 #وقایع_آخرالزمان
🌸 #قسمت_چهل_وششم
🔷 نزدیکِ ظهور
📄جملاتی که حرف، حرفش، #حرفها دارد...
🔸«( #دنیاطلبان) راه های چپ و راست را برگزیدند و رفتند، و مَسلک های گمراهی پیمودند و راه مستقیم هدایت و رستگاری را رها کردند!
🔹پس نسبت به آنچه باید باشد و پیش آید، شتاب مکنید✋🏻
و آنچه در آینده باید بیاید را دیر مشمارید، ✋🏻
🔸چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب کند،
☝🏻 اما وقتی که آن را دریابد، آرزو کند "کاش به آن نمی رسید و آن را نمی دید".
🔹و چه نزدیک است امروزِ ما به فردایی که آثار آن آشکار گشته است.
🔸 ای مردمان! اینک ما در آستانه تحقق وعده های داده شده و #نزدیکی_ظهور - چیزهایی که بر شما پوشیده و ناآگاهید - قرار داریم...»
📗نهج البلاغه، خطبه۱۵۰
🔹ترجمه فیض الاسلام
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🏴 #پرچمهای_سیاه
💢 از #نشانههای_آخرالزمان و یا #ظهور است،
که در روایات #شیعه و #سنی به آن اشاره شده [البته جزو لیست علائم حتمی نیست.]
🔹پرچم هایی برای حمایت و هدایت، در مسیر امام مهدی علیه السلام که از سمت خراسان برافراشته خواهد شد.
🔘 در کتابِ "سُنن ابن ماجه" از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نوشته شده:
🔸«همانا اهل بیتم بعد از من، دچار بلاها و سختی ها و تبعیدها خواهند شد تا زمانی که گروهی از طرف مشرق می آیند.
💥 همراه آنان #پرچم_های_سیاه🏴 است و آنان طالب خیر هستند...
[سر انجام] آن پرچم را به دست مردی از اهل بیت من می سپارند و او زمین را پر از عدالت می کند...👌🏻✅
☝🏻 هر کسی از شما که آن را درک کرد، باید با آنها همراهی کند، حتی اگر بر روی برف حرکت کنید.»
📙 سنن ابن ماجه، ج۲، ح۴۰۸۲
منتظران گناه نمیکنند
📌 #بیایمانی محال است 📖 قرآن در #آیاتی از #قومی غیر از #عربهای مسلمان یاد کرده است. اما این #قوم
📌 یک ایرانی #خاص
🔖 چه ویژگیهایی در #سلمان است که او را یک #ایرانی خاص کرده است بهطوری که در وصف او گفتهاند: 🔆«سَلمانٌ مِنّا اَهلَالبَیت»؟🤔
📖 در آیۀ ۵۵ سوره #مائده (آیه بعد از آیهای که در #پیام قبل به آن اشاره شد) آمده: « #سرپرست و ولیّ شما، تنها #خداست و پیامبر او و آنها که #ایمان آوردهاند؛ همانها که #نماز را بر پا میدارند و در حال #رکوع، #زکات میدهند.» بیشتر مفسرین #شیعه و #سنی بر این عقیدهاند که منظور این آیه کسی جز علیبنابیطالب نیست.❌
👈 بنابراین این آیه #ویژگی قوم سلمان را توضیح داده است چراکه ما در #ایرانکافر، #یهودی، زرتشتی، مسیحی، وهابی و... نیز داریم اما قطعاً منظور #قرآن و پیامبر چنین افرادی نیستند.
🔆 #ایرانیانی که #ولایت خداوند🕋 و پیامبر و #امیرالمؤمنین را قبول میکنند✔ همان قوم #جایگزیناند که در #آینده، #پرچمدار اسلام🏳 خواهند بود؛ قومی👥 که #بیدریغ به یاری مسلمانان در جایجای #کرۀ خاکی میروند و در #مقابل مستکبرین [هرچند بزرگ و محکم] میایستند و از #سرزنش هیچ سرزنشکنندهای هم نمیترسند.
🔰 بله این قوم #لیاقت یاری #اباصالحالمهدی را خواهد داشت.✔
❇️جالب است که در ادامه چنین آمده:⇦ «و #کسانی که #خدا و #رسولش و #مؤمنانی را به سرپرستی و #دوستی بپذیرند [حزب خدایند] و #یقیناً حزب خدا پیروزند.»*۱ انشاءالله
📚 ۱. آیه ۵۶، سورۀ مائده
#نقش_ایرانیان_در_ظهور ۷
✧┅┅
AUD-20220714-WA0135.mp3
14.31M
امام هادی الائمه علیه السلام صاحبِ شبکه گسترده ء تربیت شیعه
قسمت 1️⃣
بانوی درجه1 آفریقایی
به شدت اهل تقوا
مادر 8 فرزند حضرت جوادالائمه علیه السلام
داستان کودکی امام هادی الائمه علیه السلام
کتاب حضرت آقا مقام معظم رهبری
دختران و پسران جوان
که ازدواج قسمتشان نشده
معرفی خواهران مهم و دانشمند امام هادی الائمه علیه السلام
#امام_هادی
#تربیت
#شیعه
#امام_جواد
#سمانه_خاتون
#حکیمه_خاتون
#امام_شناسی
#ازدواج
#متقین
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۹ پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی قواره تر میکرد. شال و
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۱۰
لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. سعد زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده ایم..
که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم
_این ولید کیه که تو #به_امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟
این چرا از من بدش اومد؟
صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود
و انگار او هم مرا #مقصر میدانست که به جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد
_چون ولید بهش گفته بود زن من #ایرانیه، فهمید #شیعه هستی! اینام 🔥وهابی🔥هستن و شیعه رو کافر میدونن!
از روز نخست میدانستم..
سعد سُنی است، او هم از تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند مذهبمان نبودیم..
و تنها برای #آزادی و #انسانیت مبارزه میکردیم.
حالا باور نمیکردم وقتی برای #آزادی سوریه به این کشور آمده ام به
جرم #مذهبی که خودم هم قبولش #ندارم، تحریم شوم
که حیرتزده پرسیدم
_تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار
میکنی؟
و جواب سوالم در آستینش بود که باپوزخندی سادگی ام را به تمسخر گرفت
_ما با اینا #همکاری نمی کنیم! ما فقط از این احمقها #استفاده میکنیم!
همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید..
و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز مستانه خندید و گفت
_همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!
سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۲ گوشه ماشین در خودم فرو رفتم.. و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۵۳
خجالت میکشیدم اقرار کنم..
اکنون عازم ترکیه و در راه پیوستن به ارتش آزاد است..
که باز حرف را به هوای حرم کشیدم
_اونا میخواستن همه رو بکشن..
فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست
_ #هیچ_غلطی نتونستن بکنن!
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به این همه آشفتگی ام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد
_از چند وقت پیش که وهابی ها به #بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما #خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم سیده سکینه(س) #دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!
و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد
_فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!
یادم مانده بود از #اهل_سنت است،..
باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات شیعیان وارد میدان شده باشد..
و از #تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود..
که با کلماتش قد علم کرد
_درسته ما #شیعه های داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به حرم برسه!
و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین زبانی ادامه داد
_ #خیال_کردن میتونن با این کارا بین ما وشما سُنیها #اختلاف بندازن!از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن #کمک_ما شیعه ها، #وحشیتر شدن!
اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت
_یه لحظه نگهدار سیدحسن!
طوری کلاف کلام از دستش پرید که... نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۶ سد صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد _این
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۵۷
مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد
_هنوز شام نخوردی مامان؟
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه #ترسیده بودم.. مبادا امشب قبولم نکند..
که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید...
با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده
و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد
_مامان این خانم #شیعه هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون!
جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم..
که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. #دردپهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم..
که دستی چانهام را گرفت.و صورتم را بالا آورد...
مصطفی کمی #عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت #سربه_زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند..
که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با #محبتی_بی_منت پرسید
_اهل کجایی دخترم؟
در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم..
که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت
_ایشون از ایران اومده!
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد..
و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش
زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید
_همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!
به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند..
و تنها یک آغوش #مادرانه..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #هفتادوهشت اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادونه
در گوشم صدای سعد می آمد..
که #به_بهانه رهایی مردم سوریه مستانه نعره میزد
_بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!
و حالا مردم سوریه تنها #قربانیان این 🔥بدمستی سعد و همپیاله هایش🔥
بودند...
کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم..😣😞😭
و میترسیدم مصطفی #مظلومانه شهید شود..که فقط بیصدا گریه میکردم... 😭😭
ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار
زده..
و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ خون شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم
_زنده می مونه؟😢😢
از تب بی تابی ام حس میکرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی میتپد..
که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید
_چیکاره اس؟😐
تمام استخوانهایم از #ترس و #غم میلرزید.. که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم😞
_تو داریا پارچه فروشه، با جوونای #شیعه از حرم حضرت سکینه(س) #دفاع میکردن!😍😢
از درخشش چشمانش😇 فهمیدم حس #دفاع از حرم به کام دلش شیرین آمده.. و پرسیدم
_تو برا چی اومدی اینجا؟😕😕
طوری نگاهم میکرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد
_برا همون کاری که سعد #ادعاش رو میکرد!
لبخندی عصبی لبهایش را گشود، طوری که دندانهایش درخشید..
و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد
_عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه شون میخوان #کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این تکفیری هام که میبینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه های سوریه، معارضین صلحجو هستن!!!
و دیگر این حجم غم در سینه اش...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #نودوپنج و یک نفس نجوا میکرد.. _✨فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَه
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #نودوشش
سرش به سمتم چرخید..
و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم
_ #نمیذارم✋ کسی بفهمه من #شیعه ام!
و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد..
و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود.. که کلماتش به هم پیچید
_شما #ژنرال_سلیمانی رو میشناسید؟😥
نام او را چند بار از ابوالفضل🕊 شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده...
که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد
_میگن تو انفجار دمشق شهید شده!😞
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت...😱😨
میدانستم از 💛فرماندهان سپاه💛 است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند..
که به نفس نفس افتادم
_بقیه ایرانیها چی؟😰😰
و خبر مصطفی فقط همین بود..
که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
#باخبرشهادت سردار سلیمانی،💚🕊فاتحه ابوالفضل🕊 و دمشق و داریا را یکجا خواندم..😨😢
که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد. نگاهش خیره به موبایلش👀📱 مانده بود،..
انگار خبر دیگری خانه خرابش کرده و این امانت دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد
_بچه ها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!✨💚
برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش میخواست بشنود، گفتم
_ #شمابریدحرم، هیچ اتفاقی برا من نمیفته!
و دل مادرش هم برای #حرم میلرزید که تلاش میکرد خیال پسرش را راحت کند.. و راحت نمیشد...
که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت...
سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم.. 😥و فقط خدا را صدا میزدیم🤲🤲🤲 تا به فریاد مردم #مظلوم سوریه برسد.😥😥😥🤲🤲🤲
صدای تیراندازی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوسه تمام تنم از ترس سِر شده بود،..😨😭 مادر مصطفی دستم را محکم
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوچهار
که تمام تنم تنم به رعشه افتاده..😰😰😭😭
و فقط خدا را صدا میزدم بلکه معجزه ای شود که هیولای تکفیری در قاب در پیدا شد و چشمانش به صورتم چسبید...
اسلحه را به سمتم گرفته و نعره میزد تا پیاده شوم..😰😰😰
و من مثل جنازهای به صندلی چسبیده بودم که دستش را به سمتم بلند کرد. با پنجه های درشتش سرشانه مانتو و شالم را با هم گرفت و با قدرت بدنم را از ماشین بیرون کشید..
که دیدم سیدحسن زیر لگد این وحشی ها روی زمین نفس نفس میزند و با همان نفس بریده چشمش دنبال #من بود.😰😰
خودش هم #شیعه بود و میدانست سوری بودنش شیعه بودنش را پنهان میکند..
و نگاهش برای من میلرزید..
مبادا زبانم سرم را به باد دهد. مادر مصطفی گوشه خیابان افتاده و فقط ناله "یاالله "جانسوزش بلند بود..✨😥
و به هر زبانی التماسشان میکرد دست سر از ما بردارند...
یکیشان به صورتم خیره👁 مانده بود و نمیدانستم در این رنگ پریده و چشمان وحشت زده چه میبیند که دیگری را صدا زد...
عکسی را روی موبایل نشانش داد و انگار شک کرده بود که سرم فریاد کشید..
_اهل کجایی؟😡👿🗣
لب و دندانم از ترس به هم میخورد...
و سیدحسن فهمیده بود چه خبر شده که از همان روی خاک صدای ضعیفش را بلند کرد
_خاله و دختر خاله ام هستن. لاله، نمیتونه حرف بزنه!
چشمانم تا صورتش دوید و او همچنان میگفت
_داشتم میبردمشون دکتر. خاله ام مریضه.
و نمیدانم چه عکسی در موبایلش میدید که دوباره مثل سگ بو کشید
_ایرانی هستی؟😡👿🗣🗣
یکی با اسلحه بالای سر سیدحسن مراقبش بود و دو نفر، تن و بدن لرزانم را به صلّابه کشیده بودند...😰😭
و من حقیقتاً از ترس...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
"
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدونه همین اندازه نفسم یاری کرد.. وخواستم پیاده شوم که دلواپس
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوده
رو به من و به هوای حضرت سکینه(س) عاشقانه زمزمه کرد
_یک ساله با بچه ها از #حرم #دفاع میکنیم، تو این یکسال هیچی ازشون
نخواستم...
از شدت تپش قلب، قفسه سینه اش میلرزید و صدایش از سدّ بغض رد میشد
_وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمی رسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم 😭"سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. این دختر دست من #امانته، #منِ_سُنی #ضمانت این دختر #شیعه رو کردم! #آبروم رو جلو شیعه هاتون بخر!😞😢
و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد،.. 😭
خجالت میکشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت حرم چرخید و همچنان با اشک هایش با حضرت درددل میکرد...
شاید حالا از مصیبت سیدحسن میگفت که دوباره ناله اش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش میبارید...😭😞
نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه میفهمیدم #اعجازی که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، #کرامت_حضرت_سکینه(س)💚😢 بوده است،..
اما نام ابوجعده🔥😥 را از زبانشان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا😧 هم دارند که آهسته شروع کردم
_اونا از رو یه عکس منو شناختن!😥😨
و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند.. که به سمتم چرخید وسراسیمه
پرسید
_چه عکسی؟
وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد..
و نمیدانستم این عکس همان #راز بین مصطفی و ابوالفضل است... 😑
که به سرعت از جا بلند شد،..
موبایلش📱 را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم،
اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود😥 که بلافاصله...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوسی_ودو خدا را به همه ائمه(ع) قسم میدادم.. پای مصطفی و ابوا
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدو_سی_وسه
التماس میکردم او را رها کنند...
مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم 😩😭😵😰😭که گلویم خراش افتاد و طعم خون را در دهانم حس میکردم....
از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود...
و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه های مادر مصطفی را گرفتند...
و از لبه بام پرتش کردند..😱😱😱😱
که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت...
و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم
_یـــــــــــا زیــــــــــــنب!💚✨😱😱😭😭😭😭😭✨✨🤲🤲🤲😭😭😭😵😵😵😵😵😵😵😰😰😭😭😭
با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم،..
به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم.. چند نفری طوری از پشت شانه ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد...😣😖😰😭
با همین یک کلمه...
#ایرانی🇮🇷 و #شیعه✨ بودنم را با هم فهمیده بودند...
و نمیدانستند با این #غنیمت_قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند...
بین پاها و پوتین هایشان در خودم مچاله شده و همچنان حضرت زینب(س) را با ناله صدا میزدم،..
دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند..
و آنها تازه 🔥طعمه ابوجعده🔥را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید
_ابوجعده چقدر براش میده؟👿😈
و دیگری اعتراض کرد
_برا چی بدیمش دست ابوجعده؟میدونی میشه باهاش چندتا اسیر مبادله کرد؟😈😏
و او برای تحویل من به ابوجعده...
کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت
_بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ ارتش آزاد خودش میدونه با اون ۴٨ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!😈😈😈😈
سپس به سمت صورتم خم شد،..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوچهل_وسه از این همه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوچهل_وچهار
دلمان را زیر و رو کرده بود...
#محافظت_ازحرم حضرت سکینه(س) در داریا با حزبالله لبنان😍✨ بود..
و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای حزبالله به زیارت برویم...☺️✨💚💞😍
فاطمه در آغوش من👧🏻 و زهرا روی پای مصطفی👶🏻 نشسته بود..
و میدیدم قلب نگاهش برای حرم حضرت سکینه(س) میلرزد..✨💚
تا لحظه ای که وارد داریا شدیم...
از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده😢 و از حرم حضرت سکینه(س) فقط دو گلدسته شکسته😥😢 که تمام حرم را به خمپاره بسته.. و همه دیوارها روی هم ریخته بود...
با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، میتوانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده اند.. 😢😥
و مصطفی دیگر نمیخواست..
آن صحنه را ببیند که ورودی حرم رو به جوان محافظمان خواهش کرد
_میشه برگردیم؟😢😠
و او از داخل حرم باخبر بود..
که با متانت خندید😊😁 و رندانه پاسخ داد
_حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟😊🕌
دیدن حرمی که به ظلم تکفیری ها زیر و رو شده بود،طاقتش را تمام کرده..و دیگر نفسی برایش نمانده بود..
که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست
_نمیخوام ببینم چه بلایی سر قبر آوردن!😢😠✋
و جوان لبنانی😊 #معجزه این #حرم را به چشم دیده بود که امیرالمؤمنین(ع) را به ضمانت گرفت
_جوونای #شیعه و #سنی #تاآخرین نفس از این حرم #دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، امام علی(ع) #خودش از حرم دخترش دفاع کرد!😊✨✌️
و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد.. که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد..
تا #دست_حیدری امیرالمؤمنین(ع)💪را به چشم خود ببینیم...
بر اثر اصابت خمپاره ای،...
گنبد از کمر شکسته و با همه میله های مفتولی و لایههای بتنی روی ضریح سقوط کرده بود،..😧😧😧
طوری که تکفیری ها دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده.. 😍😧و هرگز دستشان به قبر مطهر حضرت سکینه(ع) نرسیده بود...
مصطفی شب های زیادی از این حرم دفاع کرده..
و عشقش را هم #مدیون حضرت سکینه (س) میدانست...
که همان پای گنبد نشست..
و با بغضی که گلوگیرش شده بود،😍😢 رو به من زمزمه کرد
_میای تا #بازسازی_کامل این حرم داریا بمونیم بعد برگردیم زینبیه؟😍😢
دست هر دو دخترم در دستم بود،..
دلم از عشق حضرت زینب (س) و حضرت سکینه (س) میتپید.. 💚✨🕌🕌✨
و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود..
که عاشقانه شهادت دادم
_اینجا میمونیم😍 و به کوری چشم داعش و بقیه تکفیری ها این #حرم رو #دوباره_میسازیم ان شاالله!😍💞💚✨🕌😢
"پایان"
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#رمان
#دمشق_شهر_عشق