eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد عالی: من تا حالا جایی نخوانده ام‌ و از کسی نشنیده ام در تشرفات کسی با امام زمان علیه السلام شوخی و مزاح داشته باشد غیر آ سید کریم کفاش 🌿داستانی از تشرف مردی کفاش خدمت امام زمان(عج) 🔷سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. 🔻 روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»، 🔸 سید عرض کرد: «آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم». ♦️حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»، 🌹سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت: «قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!» حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.» 📚منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی /پایگاه تبیان علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.mp3
2.78M
🔖داستان ماهی سفید 🔷احسان و ایثار ♦️نگاه مولا امیرالمومنین علی علیه السلام منور شدن قلب /برطرف شدن حجاب روح ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 باب الحسین علیه السلام : 🔸در روایت داریم که اگر کسی بر حسین و اهل بیت سلام بفرستد خدا ثواب یک حج عمره در نامه ی اعمال او ثبت می کند. یک مداح سنتی بنام آقا شیخ عباس حسینی قمی داشتیم. ایشان حدود شصت سال در قم منبر می رفتند. ایشان خاطره ای را فرمودند : من در مسجد امام قم ( مسجدی بنام امام عسکری است ) منبر می رفتم. بحث من هشت در بهشت بود. من توضیح می دادم که شهید مجاهد از فلان در و.. . وارد بهشت می شوند. 🔸یک روز یک رعیت گفت : من هر شب پای منبر شما می آیم. این درهایی که شما گفتید شامل من نمی شود. من نه مجاهد هستم و نه اهل نماز شب و روزه های مستحبی. من یک کارگر هستم. شما یک دری برای ما بیچاره ها پیدا کن تا وارد بهشت بشویم. این سوال از روی صدق و فطرت طرف بود. اگر سوال از روی فطرت باشد خدا به شما پیام می دهد. 🔷 ایشان می گفتند که وقتی به خانه رفتم کتاب سفینة البحار (فشرده ی کتاب بحارالانوارعلامه مجلسی) آقا شیخ عباس قمی را باز کردم و میان کتاب انگشت انداختم و کلمه ی باب آمد. این حدیث آمد : ▪️یکی از درهای مهم بهشت باب الحسین است. این دری است که به روی همه باز است. 🔸 در ابتدای حدیث پیامبر می فرماید : من منذر هستم ولی هادی شما امیرالمومنین علی (ع) است. (ما هجده حدیث در این مورد از اهل سنت داریم) احسان و نیکی ها از امام حسن (ع) به شما می رسد و بوسیله ی حسین سعادتمند می شوید، به امام حسین (ع) چنگ بزنید. امام حسین (ع) یکی از درهای بهشت است. هر کس با امام حسین (ع) معانده بکند خدا بوی بهشت را به مشام او نخواهد رساند.  علیه السلام 📚پایگاه برنامه سمت خدا ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ویروس واگیردار 📕 دستورالعمل علما برای کرونا 🌺 یک داستان واقعی و زیبا ✍️ از مرحوم آيةالله‌العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري و مبتلا شدند و همه‌ روزه عده ‌اي مي‌‌مردند روزي در منزل استادم مرحوم سيدمحمد فشاركي عده‌اي از اهل علم جمع بودند ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند ♦️مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي ▪️فرمود: من حكم مي‌‌كنم كه شيعيان سامرا از امروز تا ده‌روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح حضرت نرجس‌خاتون(علیها السلام) والده ماجده حضرت حجت‌بن‌الحسن(علیهما السلام) هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. ▪️اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند از فرداي آن روز تَلف ‌شدن شيعه متوقف شد. بعد از آن‌ نیز اهل سنت هم‌ به این‌ دستور عمل کردند و آنها نیز نجات پیدا کردند .🔶 شکر خدا را که در پناه حسینیم.. عالم از این خوبتر پناه ندارد.. 📚منبع : داستان‌هاي شگفت شهید دستغیب علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾🌷🌾 🌹در زمان مالک دینار جوانی از زمره اهل معصیت و طغیان از دنیا رفت ؛ مردم به خاطر آلودگی (گناهان )او جنازه اش را تجهیز نکردند ، بلکه در مکان پستی و محلّ پر از زباله ای انداختند و رفتند . 🌺شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالی به مالک دینار گفتند : بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن در گورستان صالحان و پاکان دفن کن . عرضه داشت : او از گروه فاسقان و بدکاران است ، چگونه و با چه وسیله مقرّب درگاه احدیت شد ؟ جواب آمد : در وقت جان دادن با چشم گریان گفت : "یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَهُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَهُ ." « ای که دنیا و آخرت از اوست ، رحم کن به کسی که نه دنیا دارد نه آخرت » . 🌿مالک ! کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم ؟ و کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم ؟ 📚منهج الصادقین، انیس اللیل ص ۴۵» ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷*مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند برای صرف شام دعوت کرد.* ♦️*و جلوی آن ها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی از پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آن‌ها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است.* 👈*اول از نگهبان شروع کرد* *پس گفت: انتخاب کنید?* 🔺*نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را می‌گیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد.* 🔸*بعداً از کشاورزی که پیش او کار می‌کرد، سوال کرد.* *گفت اختیار کن?* 👈 *کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا مال را انتخاب می‌کنم.* 🔻*بعد از آن سوال از آشپز بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید.* 👈*پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم.* *و در سری آخر از پسری که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت: من به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنید تا این‌که غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری.* 🔻 *پس آن پسر جواب صحیح داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا این‌که مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می کنم* 👈*چرا که مادرم گفته است: یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است* *قرآن را گرفت و بعد از این‌که قرآن را گشود در آن دو پاکت دید در اولین پاکت مبلغی ده برابری آن مبلغی بود که بر میز غذا بود، وجود داشت و پاکت دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: به زودی این مرد غنی را وارث می‌شود* *پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی کند.* *❓پس گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟؟* ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بلا از بالا.mp3
3.72M
♦️ اوج فقر آیت‌الله قاضی طباطبایی ابتلاء و امتحان الهی 🔻 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖دعا مغز عبادت : 🔷انتشارات جمکران کتاب هایی را چاپ کرده از جمله صحیفه ی مهدویه. دعاهایی که از امام زمان (عج) به ما رسیده است. این کتاب در چند جلد چاپ شده است. این کتاب را یکی از علمای تبریز از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی نوشته اند. مقدمه ی این کتاب جالب و زیبا است. ♦️ ایشان می فرمایند مرحوم علامه طباطبایی به تبریز آمده بودند. بنده هم چون از شاگردان ایشان بودم شبی میهمان بودم. در ضمن گفتگو مرحوم علامه این جریان را نقل کردند که باعث انگیزه ی جمع آوری این دعاها شد. علامه فرمودند: پرفسور کوربن که یکی از اساتید دانشگاه فرانسه و مسیحی بود و بعد از مراوده با مرحوم علامه طباطبایی مسلمان شیعه شد. مرحوم علامه گفتند من از ایشان پرسیدم وقتی دل شما برای خدا تنگ می شود چه کاری می کنید ؟ در مسیحیت فقط روزهای یک شنبه کلیسا باز است و عبادت و نیایش باید در کلیسا باشد. پرفسور گفت که بخشی از مسیحیان این اعتقاد را دارند که دعا تنها باید در کلیسا و وبا آداب خاصی باشد. اما بخشی دیگر می گویند که در غیر از کلیسا هم می توان دعا و عبادت کرد. به ایشان گفتم با توجه به اینکه صحبت کردن با خدا کار مشکلی است شما چگونه با او صحبت می کنید ؟ 📕پرفسور گفت: من دعاهای زیادی را در کتابخانه ها پیگیری کردم و دعاهای زیادی از امام زمان (عج) شما جمع آوری کرده و با استفاده از ترجمه ی آنها با خدای خود نجوا می کنم. بسیاری از دعاها که در مفاتیح است مانند دعای افتتاح، دعاهای ماه رجب، زیارت آل یاسین از حضرت به ما رسیده است. شاگرد علامه می فرماید: بعد از این سخنان علامه طباطبایی، من در صدد برآمدم که مجموعه ی دعاهای حضرت را به عنوان صحیفه ی مهدویه جمع آوری کنم. یکی از بزرگان جمله ی بسیار زیبایی درباره ی دعا داشتند. ایشان می فرمودند که دعا ها را تنها از دید حاجت گرفتن نگاه نکنیم. چون برخی از افراد مدام به دنبال این هستند که چه دعایی بخوانیم که حاجت بگیریم. دعاها در واقع راه های ما به سوی خداوند متعال است. تمام گره های عالم با دعا حل می شود. 📚پایگاه برنامه سمت خدا ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عنایت علمی امیرالمومنین به یکی از علما.mp3
3M
بیماری ای که موجب خیر شد 🔖عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام 🔻داستان زیبا🔻 🔷داستان عنایت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام به یک طلبه ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖رضای خداوند ✍روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش می‌آید..با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده،مرد از آنجا دور شد..دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و گفت"او را شناختی.؟* ♦️نانوا گفت نه..حتما فقیری بود که نان مجانی می خاست و من به او گفتم نان تمام شده..دوست نانوا گفت وای بر تو..آن مرد استاد و زاهد بزرگ شهر است..نانوا تا فهمید به سمت زاهد دوید و گفت مرا ببخش که شما را نشناختم..و از زاهد خواهش کرد که او را به شاگردی قبول کند زاهد قبول نکرد ولی نانوا اصرار کرد که اگر مرا به شاگردی قبول کنی تمام شهر را نان مجانی دهم...زاهد به خاطر شرطش او را قبول کرد... 🔷روزی در کلاس درس نانوا از زاهد پرسید که ای شیخ"جهنم کجاست؟ شیخ گفت جهنم جاییست که تکه نانی را برای رضای خدا ندهند و شهری را برای رضای بنده ای نان دهند...* ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
128_2554.mp3
1.16M
♦️مناظره امام کاظم علیه السلام و هارون الرشید علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖امام کاظم علیه السلام و زن بدکاره ♦️مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود). 🔷امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم. 🔶هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.   🔖مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ، جریان را به هارون گزارش داد. 🔲هارون گفت: به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است، کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟   🔷گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟!   🔶نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم. 👈با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم. ♦️هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.   از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … . ✍راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد.   📚پایگاه عرفان /بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸. علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14-rafiei(www.rasekhoon.net)_28.mp3
1.55M
🔖داستان حسن خلق 🌹خوش اخلاقی امام کاظم علیه السلام علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━