eitaa logo
مرسلات مدیا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
994 ویدیو
445 فایل
﷽ 📎 #موشن_گرافیک 📎 #کلیپ 📎 #عکس_نوشت 📎 #متن 💠 کانالی پر از آموزش‌های جذاب و ساده✅ 🇮🇷 اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان eitaa.com/morsalatmedia 🌍 ارتباط با مدیر، نظرات و تبادل: https://eitaa.com/resaneh_tablighateslami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬قسمت نهم: یاری دین و عزّت شریعت الهی 📌از مجموعه 10 قسمتی سیب و قرآن با موضوع ✅مبانی قرآنی نهضت عاشورا @taghcheh1399
محرم8.mp3
5.73M
⚫️🔷عنوان کتاب: سلوک عاشورایی مولف: آیت الله مجتبی تهرانی ناشر: مصابیح الهدی @taghcheh1399
AUD-20200927-WA0019.mp3
15.98M
⚫️🔶سفر بخیر جوونی که شدی عاقبت بخیر باید رفت باید دنبال پرچمت تا ابد رفت باید موند باید پای این روضه ها تا ابد موند یه عده پای حق که می رسه فراری و یه عده پای حق که می رسه فداییند چه مکه رفته ها که حاجیم نمی شن و چه کربلا نرفته ها که کربلاییند @taghcheh1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️🔶دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد... من ایرانم و تو عراقی چه فراقی... @taghcheh1399
⚫️🔷داستانک مَجمَع دوست داشت برای عزای امام حسین قدمی بر دارد. اما... دستش خالی بود . امسال.... مامان مرغ سیاهه را خیلی دوستش داشت . داد به عباس آقا، قصاب محله کُشت. روز تاسوعا پرهایش را کَند .توی قابلمه مسی زیر خل۱ کرد .بوی نان تازه مطبخ را پر کرده بود. صبح سبزی های تو باغچه را چید. توی یانِه۲ خوب کوبید وله کرد. با تخم مرغ هایی که ، جمع کرده بود؛ کوکوی خوشمزه ای پخت. نزدیکی ظهرعاشورا ، مَجمع۳ را گذاشت؛ روی ایوان۴ . همه رادرمجمع چید. مرغ را وسط گذاشت . بقیه را دور تا دور. پلو ،کوکو، سبزی خوردن، نان تازه و ماست . سفره کرباسی که بوی نویی داشت روی غذا انداخت. بابا گفت: انشالله قبول باشه. مامان با گوشه چارقدش، اشک چشمش را پاک کرد. درحالیکه کمک میکرد مجمع را بلند کنه، گفت: انشالله. اینها حلاله و با تلاش خودمون به دست آمده .فقط برا خشنودی دل مادرش زهرا(س). بابا مجمع سنگین را با یاعلی روی سرش گذاشت . من هم خوشحال دنبالش . این رسم هر سال مردمه. هر کسی یک مجمع غذا توی مسجد میاره. پی نوشت: ۱(زیرآتش پختن) ۲(هاون سنگی ) ۳(سینی گرد بزرگ مسی) ۴( مکانی بالاتراز حیاط ) / مهری سادات میرلوحی @taghcheh1399
ابلاغ اربعین 99 ویژه مبلغین دینی 99.07.12 - نهایی - Copy.pdf
845K
ایده های اربعین طرح های تبلیغی اربعین99 ویژه مبلغین شامل: - اهداف - سیاست ها - راهبردها - وضع موجود - مراحل اقدام - اقدامات - طرح ها برای دوستان خود فورواردکنید🙏 @taghcheh1399
موکب مجازی جاماندگان اربعین پخش زنده از کربلای معلا و مشایه زایرین حضرت سیدالشهدا علیه السلام(هم اکنون) قسمت نشدکه پا به رکاب سفر شوم اما دلم میانه ی راه است یا حسین https://www.aparat.com/hamara.tv/live?eitaafly @taghcheh1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬قسمت دهم:جهاد برای حفظ اسلام 📌از مجموعه 10 قسمتی سیب و قرآن با موضوع ✅مبانی قرآنی نهضت عاشورا @taghcheh1399
محرم9.mp3
5.68M
⚫️🔷عنوان کتاب: احیای ارزشها در نهضت عاشورا مولف: محمدجواد صاحبی ناشر: بوستان کتاب @taghcheh1399
⚫️🔷پرچم سیاه به ساعتش نگاه کرد و گفت:« آخ دیرم شد امروز بیشتر ورزش کردم » قدم هایش را تند تند برداشت از کنار چند نفر که مشغول ورزش کردن بودند گذشت از پارک بیرون آمد نسیم صبگاهی صورتش را نوازش می داد خواست از خیابان عبور کند چشمش به مقداری میخ ریز افتاد که در کف خیابان ریخته شده بود « اینا را کی اینجا ریخته ممکن بره تو تایر یه ماشین » به اطراف نگاه کرد کسی نبود با خودش فکری کرد « ولش کن دیرمه» به راهش ادامه داد میخ ها مرتب جلوی چشمش رژه می رفتند . به ساعتش نگاه کرد « اگر الان نرم دیر می رسم » چشمش به پرچم سیاه نصب شده روی دیوار افتاد که رویش نوشته بود «لبیک یا حسین » با خودش گفت :« باشه امروز صبحانه نمی خورم» برگشت و میخ ها را جمع کرد . / مریم حقیری @taghcheh1399
⚫️🔷تحلیل ده موضوع اربعین را تاپیش از رسیدن اربعین 1️⃣قسمت اول https://www.balagh.ir/category/9 @taghcheh1399
⚫️🔷تحلیل ده موضوع اربعین را تاپیش از رسیدن اربعین 2️⃣قسمت دوم https://www.balagh.ir/content/13626 @taghcheh1399
⚫️🔷شناسنامه اربعین شناسنامه عاشوراست. بدون اربعین ، عاشورا در غبار حادثه، از حماسه دور می شود. تا چهل روز بی تو سر کردیم ناله ی طفل بی پدر کردیم. محمد رحیمی @taghcheh1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️🔶خانه ما زیبا در مورد پیاده روی اربعین و زیارت سیدالشهدا علیه السلام @taghcheh1399
3daghighe.apk
7.25M
⚫️🔶هدیه اربعینی 📱اپلیکیشن سه دقیقه در قیامت منتشر شد. شامل: 🔸آخرین نسخه ویرایش شده کتاب سه دقیقه در قیامت 🔹صوت جلسات شرح و بررسی دو کتاب آنسوی مرگ و سه دقیقه در قیامت حجت‌الاسلام مصطفی امینی خواه @taghcheh1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️🔶همه جا خیمه شماست @taghcheh1399
⚫️🔷بازی بچه ها به نام خدا با پدرم رفتیم مسجد. خودشان پارچه سیاه ها را زدند، به ما بچه ها گفتند« گرد قرآن ها را بگیرید.» مشهدی رضا، پدرِ مسجد را می گویم. دم به دقیقه آتش اسفند را تازه می کرد. طبق عادت تا چشممان بهش افتاد، دستش را بوسیدیم. او هم روی سرمان دست کشید و کشمش مان داد. حواس شان که ازما پرت شد، رفتیم روی پشت بام، به کبوتر بازی. مشهدی داد زد.« سر به سر این زبان بسته ها نگذارید» مگر گوش می دادیم؟ با آن پای لنگش پله ها را بالا آمد و فرستادمان پایین. دست بردار نبودیم. پریدیم توی حوض وسط حیاط و آب بازی کردیم‌. « بیا بیرون. با این سر و وضع مامانت خانه راهت نمی دهد» بابا راست می گفت. مثل موش آب کشیده یک گوشه آفتاب سر پا ماندم تا خشک شوم. مردها با هم گرم صحبت بودند. «محرم امسال با بقیه سال ها فرق دارد ... . / آزاده اسکندری @taghcheh1399
محرم 10.mp3
4.8M
⚫️🔷عنوان کتاب: احیای ارزشها در نهضت عاشورا مولف: محرم و صفر در فرهنگ مردم ایران ناشر: سروش @taghcheh1399
اپلیکیشن آنلاین محتوای تبلیغی روزبرگ مبلغان دینی و اولیاء تربیتی همواره در میدان فعالیت فرهنگی و تبلیغی با مخاطبین مواجه‌اند و در تلاش‌اند مفاهیم و معارف اسلامی را در بهترین شکل ممکن به جامعه مخاطب منتقل ساخته و اندیشه و باور ایشان را به‌درستی شکل داده و برترین رفتارهای فرهنگی اجتماعی را در جامعه ساری و جاری سازند، نرم‌افزار روزبرگ در تلاش است آنچه موجب تقویت دانش و مهارت مبلغان و مروجان دین می‌شود و همچنین محتواهای متناسب با مناسبت‌های شمسی و قمری و میلادی سال را در اختیار ایشان قرار دهد. دریافت از کافه بازار: https://cafebazaar.ir/app/ir.isca.rozbarg @taghcheh1399
⚫️🔷لاجوردی سینی لاجوردی شیشه ای بین در و دیوار گیر کرد و شکست. کاسه ی چینی اسفند ومنقل هم قاطی ظرف های شکسته شد:«وای... این سینی، یادگارِی بود.» یک دفعه نفهمیدچی شد؟ هاج و واج ظرف شکسته و زغال های سرخ شده را نگاه ‌کرد . «خُرد و خاکشیر شد. چطور زغالا رو جدا کنم؟» بچه ها سرا سیمه خودشان را به زن رساندند. پسری که ۲ هزاری دستش بود ؛ جلوتر آمد:«چرا اینطوری شد؟» زن نگاهش افتاد به پول عرق کرده ی توی دست پسر. یادش به چند دقیقه پیش افتاد وقتی سینی اسفند را آورد بیرون اما، دهانش باز ماند ‌‌. دسته سینه زنی رفته بود . فقط چند تا پسر شش هفت ساله دور هم ایستاده بودند .و با زنجیر هایشان بازی می‌کردند. دلش را به دریا زده بود :《 باداباد من می خوام این اسفند به دسته سینه زَنا برسه.》 سینی اسفند را با هزار دل دل کردن داده بود دست بچه ها. انگار تمام دنیا را بهشان داده بودند . دیده بود ، تو برگشتن ، با چه اشتیاقی یکی از پسرها بقیه ی اسفند را روی آتش ریخت و جلوی پسر سینی بدست را، دود گرفت . بعد هم وقتی سینی را سالم دیده بود،نفس راحتی کشید. یواشکی که بقیه ی بچه ها نبینند ۲ هزاری را تو دست پسر گذاشته بود. دهنش را برده بود بغل گوشش:«این نذر امام حسینه.» پسر با نیش خند کوچکی پول را توی مشتش قایم کرده بود. زن نگاهش را از دست پسر گرفت.سرش را بالا برد . .:« چیزی نشد. مهم نیست.» و در را بست تکه های شکسته سینی را جمع کرد. در دلش زمزمه کرد:«من اسفندُ دُرُس کردم برای عزاداران امام حسین علیه السلام چی فکرکردمُ چی شد .خدا رحم کرد زغال ها تو صورتم نریخت. خدا رو شکر وقتی دست بچه ها بود نشکست.» @taghcheh1399