هدایت شده از دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
📸 شب شعرِ «آینه در آینه در آینه»
🌷 از سلسله برنامههای پنجمین جشنواره بینالمللی شعر حوزه(اشراق)، شب شعرِ «آینه در آینه در آینه» با موضوعات رحلت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام و امام رضا علیهالسلام توسط اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد.
🔹 عکس: خبرگزاری ابنا
🇮🇷 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
🌐 @Morsalat_ir
✅💠 ای اهل عالم ما گدای مجتباییم...
🔹 خالق اثر : سیده فاطمه قربانی
#گرافیک
#پوستر
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
AUD-20211003-WA0024.mp3
8.39M
✅💠 امان از فراموشی
⚫️تاریخ تکرار می شود
🔹تولید و تدوین : علی نوربخش
#پادکست
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠"دعوت"
از محرم سال 61 چه بگویم قلم لرزان است و دل داغدار در رثای آلالله.
از کجا بگویم؟ از کوفه یا کربلا؟
بگذار از کوفه بگویم چرا که واقعهی کربلا از کوفه و نامههای کوفیان آغاز گردید، نامههائی که گویا با جوهرهای کم رمق و قلمهائی شکسته و لرزان نگاشته شده بودند که در اندک زمانی پیمان صاحبانشان با امام شکست.
قریب چهل روز از شهادت سفیری غریب میگذرد مهمانی که بدون دعوت نیامده بودند و بالای دارالاماره از او پذیرائی شد.
شهر کوفه امروز آب و جارو شدهبود، بازارها تعطیل است. مگر چه خبر شدهاست؟
چرا عدهای از کوفیان ناراحتند و به همدیگر تسلیت میگویند و عدهای دیگر با چهرهای بشاش تبریک و تهنیت گویان هستند؟
سخت حیرانم یکی به من بگوید شده است؟ امروز روز عید است یا عزا؟
صدای همهمهای از دور میآید مهمانان کوفیان با سران از تن جدا و بر روی نیزه، وارد شهر شدند.
خوب که دقت کنی کاروان زنان و کودکان را به دنبال آنها میبینی، زنان کوفه با دیدن آنها اشک میریزند و زنان کاروان متعجب به همسران قاتلان کربلا مینگرند و میگویند شوهرانتان با ما میجنگند و شما بر ما میگریید.
زن و مردی که گویا قافله سالار کاروان هستند را میبینیم، همان زنی که به نظر میرسد بزرگ زنان است شروع به خواندن خطبه میکند او را نمیشناسم اما با خطبههای کوبندهاش صدای علی را در کوفه طنین انداز میکند.
شهر در سکوت فرو میرود حتی شتران هم لب فرو میبندند.
آن مردی که بزرگ کاروان است همان کسی است که بدنهای اطهر شهدای کربلا را که با سُمِّ ستوران کوبیده شده بود را پس از سه روز یک به یک به قبیلهی بنیاسد معرفی نمود و آنها را دفن کرد و بر پیکر مطهرشان نماز خواند.
✍ به قلم: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 مظلوم و تنها و غریب عالمین است
🔹 خالق اثر : سیده فاطمه قربانی
#گرافیک
#پوستر
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 ناراحت نباش
چادر را پوشید کیف را برداشت
صدای سارا را شنید : «مامان بزرگ مهتاب با اون ریختش دنبال ما نیاد آبرمون می ره » و مهسا ادامه داد: «آخه چرا مهتاب نمی فهمه دیگه نمی شه اینجور بیرون اومد همه ، آدم ترک می کنند» و در خانه را محکم بست.
شل شد کف اتاق نشست .
مادر بزرگ وارد اتاق شد. چند دقیقه ای سکوت بود
اشکش درآمد :«همه دارند منو ترک می کنند یعنی من اشتباه می کنم مامان بزرگ»
مامان بزرگ لبخندی زد -« دخترم از این چیزا ناراحت »بعد ادامه داد:
«یه روز معاویه به امام حسن (علیه السلام) گفت : من از تو بهترم
امام فرمود: چرا؟ او گفت : بخاطر اینكه مردم دور من اجتماع كرده اند.
امام فرمود: هیهات ، هیهات ای فرزند جگر خوار! آنان كه به دور تو جمع شده اند دو دسته اند:
دسته اول از روی زور و اجبار، دور تواند
و دسته دوم از روی آزادی و اختیار، دسته اول بر اساس فرموده خداوند در قرآن معذورند.
اما دسته دوم ، گنهكارند و از فرمان خدا نافرمانی كرده اند. حاشا كه من به تو بگویم : من بهتر از تو هستم زیرا در تو خوبی نیست تا من خوب تر از تو باشم ، ولی بدان كه خداوند مرا از صفات پست دور ساخته و تو را از صفات نیك انسانی دور ساخته است .»
آرام شد سر را بر شانه مادر بزرگ گذاشت مادربزرگ موهایش را بوسید.
✍ به قلم : مریم حقیری
#داستانک
#گروه_تبلیغی_مسطور
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 کلام رهبر معظم انقلاب در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
پیامبراکرم صلواتالله علیه همهی تاریخ را مسخّرِ فکر خود کرد و روی آن اثر گذاشت. ۱۳۸۰/۰۲/۲۸
🔹 خالق اثر : سمیرا حاج محمدی
#عکس_نوشت
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
مقابلت زانو میزنم ، سلام میدهم و دلم گواه است که جواب سلامت را شنیدم . صدای عجیب میان حرم باز شروع میشود ، و من هر بار مطمئن ترم که این نوا از زمین نیست ، به گمانم باید صدای رفت و آمد ملائکه باشد در جوار تان یا شاید هم صدای روح هایی است که میان سرچشمه زلال وجودت دست از گناه شسته اند و حالا سبکبال ترقی می کنند و بالا می روند . اینجا زمین نیست ، قطعه ایست از بهشت برای آرامش زمینی ها ...
هنوز محو نور سبز ضریحم ، میان تصورم بانویی بلند قامت از جنس حضرت مادر س نقش میبندد ، بانویی مهربان به زائر هایش خوش آمد می گوید ، گوش فرا می دهد به سخن های شان و هیچ کس از در خانه اش دست خالی باز نمی گردد و...
صدای بلند صلوات جمعیت روحم را برمیگرداند میان خانه . نزدیک در نشستهام و به پرچم ها خیره شده ام ، باز هم مهمان ، به رسم شما بلند میشوم و خوشامد میگویم ، باز دلم گواهی میدهد که پیش از من شما دعوتشان کردهاید و خوشامدگویشان بوده اید . آری ! عطر عجیب میان خانه جز از وجودتان خبر دیگری ندارد ، امشب شما میزبان این محفل کوچک میان خانهام هستید . شاید اینجا هم به نگاهتان شعبهای باشد از حرم ...
امشب حرم چقدر شلوغ است...!
✍ به قلم : علی نوربخش
#متن_نوشت
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 برخی از رفتارهای پیامبر اکرم در جامعه...
🔹 تولید و تدوین : محمود باغی
#کلیپ_تصویری
#گروه_تبلیغی_فصوص
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 « مگه»
بسیار کوچک و ریز میزه بود، در جمع کسی بهش توجه نمی کرد.
گوشه ای نشست و آرام آرام شروع به اشک ریختن کرد و به خدا گفت: منو از مامانم جدا کردی، یادته؟ گفتی حواست بهم هس، اینم یادته؟
اصلا مگه قرارمون نبود من به کوچکیم و تو به بزرگیت نگاه نکنی، و با هم مثل دو تا دوست باشیم؟
چهره اش به خاطر حرفی که با خدا زده بود، قرمز شد. خجالت کشید صدایش را آرام کرد و ادامه داد: آخه قرار بود به اندازه کوچولویی من ازم کار بخوای «لا یکلف الله نفسا» ولی الان من اینجا خیلیم تلاش کردم و سختی کشیدم تا با این همه افراد قوی هیکل و زیبا اینجا باشم،. ولی کسی اینجا نگامم نمیکنه ...
اشک از چشمانش سرازیر شد، آینه کاریها شروع به آراستن خودشان در آینه ی قطرات اشک کردند .
در همین حال بود که ناگهان بنّا صدا زد:
آجر!!!
مرد دستش را دراز کرد و یک آجر بزرگ برداشت و به طرف بالا پرتاب کرد.
بنّا گفت: این بزرگه، به درد اینجا نمیخوره و بعد هم آجر را از دستانش رها کرد و دوباره فریاد زد: آجر کوچیک می خوام.
آجر کوچک اشکهایش را پاک کرد، لباسش را تکانی داد و بلند شد، با چشم های خیس به دستان مرد زل زد.
با خودش گفت: آجر کوچیکه دیگه ای که اینجا نیس. فقط منم
مرد به اطراف نگاه کرد، آجر کوچک قلبش مانند گنجشک می تپید.
دستهای مرد نزدیک شد و آجر کوچک را در میان خودش گرفت.
آجر ریزه، میزه داشت از خوشحالی غش می کرد.
آنقدر که وقتی با قدرت دستان مرد به سمت بالا پرت می شد با ذوق فریاد می کشید : ممنونم خدا، ممنونم، هیچ وقت ازت ناامید نشدم،چقدر حواست بهم بود.
وای خدا جون، منه ریزه، میزه، آخرین تکه ای هستم که باهاش گنبد امام حسین علیه السلام تکمیل میشه. 🌹
✍ به قلم : آمنه خلیلی
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 مستند الرحیل...
تولید و تدوین : حمیدرضا شمسایی
#مستند
#گروه_تبلیغی_حجره_مجازی
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
نذری پرپرک.mp3
14.7M
✅💠 نذری پرپرک
🔹 تولید و تدوین : گروه یاردبستانی
#پادکست
#شب_قصه
#گروه_تبلیغی_یاردبستانی
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 فیلم کوتاه صندلی جلو
🔹 تهیه کننده و کارگردان:محمدرضا شیخ بهایی
#فیلم_کوتاه
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 غیرت!
-:«پیامبر به مرد گفت، جبرئیل برام خبر آورد که تو پنج خصلت داری که خدا و من اونا رو دوست داریم.»
-:«چه خصلتی داشت مگه بابا؟»
-:«یکیش غیرت داشتن روی زن و بچه هاش بود.»
-:« توی شعرای کتاب فارسی امسالم هست. غیرت چی هست اصلاً؟»
-:«غیرت...» موها را از روی پیشانی اش کنار زدم.
برای سفید شدن موهای کنار شقیقه اش زود بود.
-:«حق الزحمه ی وکالتتون رو هم بفرمایید!»
پرونده اش را توی کشو گذاشتم:«هفته ی پیش برادرِ خانومت حساب کرد.»
-:«هِه...برادر!»
سر تکان دادم.
-:« مثلاً دوستم بود. همون که نشست زیر پاشو حالا من اینجام.»
انگشت به دهان نشست روی صندلی. از پشت میز بلند شدم و روبرویش نشستم.
-:«دوست؟»
-:«آره! دوست دوران دانشجویی. میومد خونمون. رفت و آمد داشتیم.»
حلقه را با شصت توی انگشت چرخاند: «می گفت من که برادر ندارم، اینم مثل برادرمه.»
-:«بچه داری؟»
-:«دوتا!»
-:«خانومت از بچه چیزی نگفت!»
-:«براش مهم نیست. می خواد هر طور شده...هِه... به عشقش برسه.» رگ متورم شده، خط انداخت روی گردنش.
دستم را گرفت:« جواب ندادی بابا! چرا یهو رفتی تو فکر؟»
✍ به قلم : عصمت مصطفوی
#داستانک
#گروه_تبلیغی_مسطور
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
27.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅💠 فیلم کوتاه صندوق
🔹 تهیه کننده و کارگردان:محمدرضا شیخ بهایی
#فیلم_کوتاه
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 صل علی محمد و آل محمد...
🔹 خالق اثر : سید امین علمداری
#گرافیک
#پوستر
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
شما دعوتید به گفتگوهای ناب با اهل بیت، علما و شهدا
👇👇👇👇
جملات ناب از اهلبیت؛ علما و شهدا
مدیریت:حجت الاسلام جعفری هرستانی
✅ ادرس کانال در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/1263730719C39f99eca58
✅ آدرس کانال در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/joinchannel/9KaZt6BzXSHsLG5xbg2nVfeD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 عمر ماه صفر رو به آخر است
گردون، سیاه، فضا پر ز دود و آه .....
🔹 تدوینگر: فاطمه زمانی
#کلیپ
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
#خراسانی_های_خروش
آب و جارو می کنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
چشم هایی را که حیرانند پشت "لااله"
درخراسان تو می بینند "اِلّاالله را"
این تجلی گاه سلطان ازل ، این کوه نور
برده است از یادها الماس نادرشاه را
بازبان بی زبانی بشنو از نقّاره ها
"وال من والاه " را و "عاد من عاداه را"
ای خراسانی ترین خورشید روشن کن مرا
ما که می دانی نمی دانیم راه و چاه را
من زیارت نامه خواندم ، شعرهایم مانده است
وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟
بیت هایم خانه بردوشند مانند خودم
راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را
راز پهلوی توماندن را نمی دانم ولی
آخرش می پرسم از شیخ بهایی راه را
می کِشی از هرطرف هر بی پناهی را به توس
بچه آهو کرده ای انگار خلق الله را
شعر من با دوستت دارم به پایان می رسد
کاش می دادی جواب این جمله ی کوتاه را
✍ سراینده: شاعر اصفهان، استادعباس شاهزیدی
#شعر
@taaghcheh
✅💠 پیامبر اعظم از دیدگاه رهبری
🔹 خالق اثر : ساجده اکبری
#اینفوگرافی
#گروه_تبلیغی_شمیم_بهشت
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 "دلتنگی"
از روزمرگیها که خستهمیشد، هوسِ کنج ايوانِ مقصورهی مسجد گوهر شاد میکرد.
راهی مشهد شد، اذن دخول را از تابلوی ورودی بابالجواد خواند، رفت صحن گوهرشاد و به منبر بلند بالای امام زمان چشم دوخت، سرش را بر گرداند تا گنبد طلائی، دستهایش را نیز بالا آورد و ظهور مولا را طلبکرد. با دیدن کبوترهای روی گنبد دلش پرکشید سمت جادهی نجف تا کربلا، به یکباره چشمهایش به عشق مولا نمناک شد. کبوتر دلش مابین نجف تا کربلا نشست بر بام موکب علیبنموسیالرضا، دلش سرگردان بین ایران و عراق بود، صدای مؤذن کبوتر دلش را به ايوان گوهرشاد برگرداند.
وقتی مؤذن به شهادتین رسید کبوتر سرگردان دلش رفت مدینه بین روضهی نبوی، سلامی بر پیامبر داد و پرکشید سمت گلستان بقیع تا کنج آن مأوا بگیرد آنگاه بیاختیار چشمهایش بدون اینکه روضهخوانی روضه بخواند گریست.
✍به قلم: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 ولکم فی رسول الله اسوه حسنه
🔹 تولید و تدوین: محمود باغی
#موشن_گرافی
#گروه_تبلیغی_فصوص
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
✅💠 این درو اون در
بدلم برات شده همین روزا مهمونتم
مهمون بی سرو پای عاشق و حیرونتم
تارای وجود من، داد میزنن، رضا رضا
یه صدای مهربون تُو گوش من ، میگه بیا
مدتی شد که دیگه زائرتو راه ندادی
آسمون تاریکِ شبزده شو ، ماه ندادی
آقا جون، یه عمریه این درُ اون در میزنم
هرچی زائر می بینم به عشق تو سرمیزنم
کفتر دلم میگه: میخوام برم برج رضا
دلِ طوفانیِ من، سوار شه بر موج رضا
دلِ بیمارو میارم تا شفاش بدی آقا
زبونِ توبه میارم تا تو راش بدی آقا
✍ به قلم: محمد رحیمی
#شعر
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
چرا چرا چرا.mp3
14.68M
✅💠 داستان چرا چرا چرا؟!
🏴 سری داستانهایی در مورد امام حسين عليه السلام
🔹تولید و تدوین: معصومه بلکامه
#پادکست
#شب_قصه
#گروه_تبلیغی_یاردبستانی
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh