#خاطره_خانوادگی
🔹نبودن های مصطفی سخت بود... گاه 12 روز #سایت_نطنز میماند.
اعتراضی که می کردم میگفتم بسه دیگه! بیا بیرون. ایشان هم میگفت انشاءالله این یکی کار را انجام بدهم میآیم بیرون. من هم به این امید روزگار میگذراندم. میدانستم که به قدری هدفشان برایش مقدس است که اصلا حرف این سختی ها معنا ندارد.
🔹به مرور زمان که علیرضا به دنیا آمد، سر من هم گرم شد. حدود یک یا دو سال پیش از شهادت که خیلی بهم فشار آمده بود، ایشان بهم گفتند پیش یک عالِمی رفتند و آن عالم به او گفته بود این کاری که سازمان انرژی اتمی انجام میدهد و این که ایران به این قدرت برسد، قطعا در #ظهور آقا تأثیر دارد. بعد از این حرف، دیگر نگفتم نرو!
🔺به نقل از همسر شهید
@mostafaahmadiroshan
#تا_ظهور | قسمت هفتم
💠 با روحانی هایی که می آمدند #سایت_نطنز برای بچه ها نماز جماعت بخوانند خیلی شوخی میکرد
میخندید و میگفت:
حاج آقا! عبادت واقعی همین کاریه که بچه ها توی این سایت توی این بر بیابون می کنن.
همیشه میگفت: بسیجی اونه که بیاد تو این بیابونای نطنز، توی این خاک و خل کار کنه. این بسیجیایی که ادعاشون میشه، همه شون دروغ میگن!!!
🛑 برای آقا... بی ادعا... با تمام توان کار کنیم!
💫 @MostafaAhmadiRoshan