eitaa logo
محمدصادق
151 دنبال‌کننده
667 عکس
127 ویدیو
23 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆این عکس، ترکیب عجیبی است از آرامش توصیف‌ناپذیر و طمانینه‌ی بی‌مانندی که درست در وسط عکس نشسته و شلوغی و ازدحام و التهابی که دور تا دور ِ صحنه را پُر کرده و گرداگرد ِ یک محور جمع شده. از این عمامه‌ی سیاهی که پشت به عکس است و صاحبش احتمالا حاج سید احمد است که با آن نگاه ِ نگرانش دارد اوضاع را می‌پاید؛ تا این مردی که در سمت چپ، دست انداخته در یقه‌ی نفر روبرویی‌اش و سعی می‌کند او را دور کند. از آن دو نفری که رو به عکاس هستند و با اضطراب ادامه‌ی مسیر را زیر نظر گرفته‌اند که به خیال خودشان جلوی مشکل احتمالی را بگیرند؛ تا آن مردی که فقط پلیور سفیدش معلوم است و دو دستش را هر چقدر توانسته باز کرده تا همه را عقب بزند. اما از بین همه‌ی اینها من دوست دارم جای این جوان ِ دست راستی باشم. در عین حال که تمام توانش را بکار گرفته تا فشاری به امام وارد نشود، با چشم‌هایش مشغول یک تحسین ِ متواضعانه است و برای لذت بردن از این همه یقین و طمأنینه، یک لحظه را هم از دست نداده. با این که کارش را رها نکرده ولی انگار بی‌خیال ِ همه چیز شده و فقط مبهوت ِ ابّهت و مجذوب ِ جذبه‌ی خمینی است. وقتی این عکس را می‌بینم، یاد آن آدم‌هایی در این کشور ـ و یا حتی در این منطقه ـ می‌افتم که تنها دلیل‌شان برای زندگی کردن در این دنیای پر از کثافت و لجن و تمام دلگرمی‌شان برای به آب و آتش زدن در این زمانه‌ی زمین‌گیر شده، مردی بود به اسم «خمینی» و مردی هست به نام «خامنه‌ای». و بعد آرزو می‌کنم که کاش من هم با همین جماعت محشور شوم. پی‌نوشت: آن‌هایی که لطف می‌کنند و تگ را دنبال می‌کنند، شک نکنند که این هم یک جمعه ناک دیگر است. نامردی و بی‌مروّتی است اگر از «عذاب غیبت» دم بزنیم و از «زندگی ِ بدون امام» فغان کنیم؛ اما به یاد کسانی نباشیم که حصنی برای مومنین درست کردند و در این دوران ِ بی «صاحب» ی، نگذاشتند موج ِ کفر و نفاق، محبین اهل بیت را هم با خود ببرد. که اگر از ایمان چیزی باقی مانده و از میانه‌ی سنگلاخ‌های سماجت انسان، آب‌باریکه‌ای از حق طلبی جاری است و در تاریکخانه‌ی «ظلمات الارض»، هنور اشعه‌ای از هدایت بر ما می‌تابد؛ بخاطر مردانی است که توانستند شعاعی از نور ِ «الشموس الطالعه» را به ما منعکس کنند. آن کسی که در نوک پیکان کارزار است بجای آن که مثل بعضی از مومنین، ساده‌اندیش و سست‌عنصر و سرخوش باشد، می‌فهمد که همه‌جانبه بودن ِ هجمه‌های هواپرستان و پیچیدگی ِ حیله‌های اهل طغیان تا کجا پیش رفته و خنجرشان چطور دارد پهلوی بی‌دفاع ِ ایمان را می‌درد. همچین مردی است که عمیق‌تر از بقیه، فاجعه‌ای به نام «فقدان معصوم» را درک می‌کند و اضطرار و سوز قلبش جنس دیگری دارد؛ وقتی زار می‌زند که : این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد کجاست آن که اهل عناد و الحاد را به استیصال می‌کشاند؟ @msnote
⚫️ پی‌نوشت: آن‌هایی که لطف می‌کنند و تگ را دنبال می‌کنند، شک نکنند که این هم یک دیگر است. نامردی و بی‌مروّتی است اگر از «عذاب غیبت» دم بزنیم و از «زندگی ِ بدون امام» فغان کنیم؛ اما به یاد کسانی نباشیم که حصنی برای مومنین درست کردند و در این دوران ِ بی «صاحب» ی، نگذاشتند موج ِ کفر و نفاق، محبین اهل بیت را هم با خود ببرد. که اگر از ایمان چیزی باقی مانده و از میانه‌ی سنگلاخ‌های سماجت انسان، آب‌باریکه‌ای از حق طلبی جاری است و در تاریکخانه‌ی «ظلمات الارض»، هنور اشعه‌ای از هدایت بر ما می‌تابد؛ بخاطر مردانی است که توانستند شعاعی از نور ِ «الشموس الطالعه» را به ما منعکس کنند. آن کسی که در نوک پیکان کارزار است بجای آن که مثل بعضی از مومنین، ساده‌اندیش و سست‌عنصر و سرخوش باشد، می‌فهمد که همه‌جانبه بودن ِ هجمه‌های هواپرستان و پیچیدگی ِ حیله‌های اهل طغیان تا کجا پیش رفته و خنجرشان چطور دارد پهلوی بی‌دفاع ِ ایمان را می‌درد. همچین مردی است که عمیق‌تر از بقیه، فاجعه‌ای به نام «فقدان معصوم» را درک می‌کند و اضطرار و سوز قلبش جنس دیگری دارد؛ وقتی زار می‌زند که : این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد کجاست آن که اهل عناد و الحاد را به استیصال می‌کشاند؟ 〰〰〰〰〰〰〰 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️پاسخی به سلسله سوالات ِ «أین أین»✳️ ✅ حالا نه این‌که همه‌ی دعاها را گشته باشم اما بین دعاهایی که چشمم به نورشان منوّر شده، دو تا دعا هست که توی آنها انگاری دنبال چیز خاص و جای مخصوصی می‌گردیم. یکی همان اوائل «ابوحمزه» است که «کوش؟ کوش؟» و «کجاس؟ کجاس؟» راه می‌اندازیم و پشت‌سرهم «أین؟ أین؟» می‌گوییم و دقیقاً دنبال جایی می‌گردیم که «پرده‌پوشی زیبا» و «گذشت بزرگ» و «گشایش نزدیک» و «فریادرسی پرسرعت» و «مهربانی فراگیر» و «هدیه های برتر» و «موهبت‌های گوارا» و «جایزه های گران‌قیمت» و «فضل پرعظمت» و «عطای پر ابهت» و «احسان دیرینه» و بالاخره «کرَم»خدا آنجاست: 🔹 أَيْنَ سِتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ‏ عَفْوُكَ‏ الْجَلِيلُ‏ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ أَيْنَ غِيَاثُكَ السَّرِيعُ أَيْنَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ أَيْنَ عَطَايَاكَ الْفَاضِلَةُ أَيْنَ مَوَاهِبُكَ الْهَنِيئَةُ أَيْنَ صَنَائِعُكَ السَّنِيَّةُ أَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظِيمُ أَيْنَ مَنُّكَ الْجَسِيمُ أَيْنَ إِحْسَانُكَ الْقَدِيمُ أَيْنَ كَرَمُكَ يَا كَرِيمُ🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅بعد انگاری همه این خوبی‌ها را در دو چیز جمع بندی می‌کنیم و می‌گوییم: پس به «کرم و بزرگواریت» من را نجات بده و به «مهربانی و رحمتت» مرا آزاد کن... بِهِ فَاسْتَنِقِذْنِي وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلِّصْنِي‏ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅به ما یاد داده بودند که «أین» سوال از جا و مکان است و من همیشه توی سحرهای ماه مبارک، دنبال جای کرم و مکان رحمت خدا می‌گشتم؛ خدایی که بدون زمان و بدون مکان بود. حالا باید اعتراف کنم که جواب «أین أین» ها را در حرم شما توی زیارت‌های وداع گرفته‌ام یا ! وقتی سرم را روی شانه‌های در خروجیِ بالاسر می‌گذاشتم و مفاتیح را باز می‌کردم و از «زیارت جامعه کبیره» و بعد از «زیارات جامعه» رد می‌شدم و می‌رسیدم به «دعای بعد از زیارت ائمه» و آن فرازهای میانه‌اش که از «اسم مکان» استفاده کرده بود و صریحاً داشت با حرف اشاره، به جا و مکان رحمت و مهربانی خدا اشاره می‌کرد: اللهم انّ هذا مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره... خدایا این محل و و زیارتگاه، جایی است که اگر کسی رحمت تو را در آن از دست بدهد، امید ندارد که مهربانی تو در جای دیگری نصیبش شود... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅چیز غریبی هم نبود. انسان ِ فرورفته در زمان و مکان چطور می‌خواست با خدای نامحدود لازمان و لامکان تماس بگیرد؟ جز اینکه خدا لطف کند و اراده اش را بریزد توی زمین هایی و زمان‌هایی و آنها را سر دست بگیرد تا بشریت از سردرگمی خلاص شود. همان خانه‌هایی که: «اراده الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» اراده‌ی خدا برای اندازه‌های هر کاری، به شما نازل می‌شود و از خانه‌های شما به جهان صادر می‌شود... مراکز تولید و توزیع ِ معنویت و رحمت که مدتهاست مراجعه به آنها مستحب و غیرضروری تشخیص داده می‌شود و حالا برخلاف اماکن مربوط به ضرورت‌های مادی ـ_ که لابد اوجب واجباتند _ بسته شده‌اند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅خب! دیگر نباید سوالی باشد که پس دومین دعا چه شد؟ معلوم است که؛ دعای ندبه. و زاری بر از دست‌دادن ارتباط مستقیم با تجسم رحمت خدا و جا و مکان مهربانی او و رسیدن به وضعیتی که «أین أین» های دوازده‌گانه در دعای سحرگاهی حضرت سجاد، حداقل سه برابر تفصیل پیدا کرده‌اند و به سی‌وشش _هفت «أین أین» در این وانفسای غیبت رسیده‌اند: 🔹أَيْنَ‏ الْحَسَنُ‏ أَيْنَ الْحُسَيْنُ، أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ، صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ، وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ، أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ، أَيْنَ الشَّمُوسُ الطَّالِعَةُ، أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ، أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ، أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ، أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ، أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ‏ وَ الْعِوَجِ، أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ، أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ،أَيْنَ...🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ تقدیم به همه مجاوران ِ «مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره» به امید یادی و دعایی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که با دفاع از اماکن رحمت و مراکز تولید و توزیع معنویت، انتهای زندگی دنیایی‌ش را هم به زیارت همه آنها ختم کرد و قله‌های رحمت و معنویت در آسمان و زمین را در آغوش پر از خون خود کشید. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️حیات و ممات؛ از شب جمعه تا روز جمعه✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅شب جمعه‌هایی که عشق و حال با دنیا در روزهای قبلش، حس و حال دعا را گرفته باشد و «کمیل» به چشمم زیاد بیاید، می‌روم سراغ دعای کوتاه و زیبایی که شیخ عباس قمی برای شب جمعه نقل کرده: «اللهم من تعبّأ و تهیّأ...» مقدمات قشنگی می‌چیند: «هر کسی برای جایزه‌گرفتن پیش کسی می‌رود ولی من پیش تو می‌آیم؛ می‌آیم ولی نه با اعتماد به کارهای ظاهراً خوبی که کرده‌ام بلکه با امید به عفو و بخشش پرعظمتت که هر چقدر دور و بر جرم‌های بزرگ بگردم، باز هم به سراغم می‌آید.» و بعد خواسته‌اش را رو می‌کند: «فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد... به من فرج و گشایشی ببخش با قدرتی که داری؛ همان قدرتی که با آن سرزمین‌های مُرده را زنده می‌کنی» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅خب قدرت خدا در زنده‌کردن زمین‌های مُرده، بیشتر از هر چیزی با فرستادن ابر و صاعقه و باران معلوم می‌شود اما ذهن من با ترکیب «فرج» و «تحیی» و «میت» و «البلاد» میپرد به روز جمعه و صاحبش. همان که در دعای عهد درباره‌اش می‌گوییم: «و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک...خدایا بوسیله او به سرزمین‌هایت آبادی بده و بندگانت را زنده کن» انگاری که این همه آدم‌های زنده و پرچنب و جوش و آبادانی‌ای که بشر توی دنیا به راه انداخته را به هیچ می‌گیرد و انسان‌ها و سرزمین‌های بدون امام را مُرده و خراب حساب می‌کند. و خب اگر به «ساسه العباد و ارکان البلاد» نگاه کنیم، تصدیقش می‌کنیم. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ همان که در دعای امام رضا برای حضرت صاحب الامر برایش می‌خوانیم: «و أحی به القلوب المیّته» یا در زیارت جمعه می‌خوانیم: «السلام علیک یا عین الحیاه... سلام بر تو ای سرچشمه زندگی» انگار وقتی چشمه و سرچشمه زندگی در بین ما نجوشد، انصاف این است که قلب‌های‌مان را مُرده و کارهای خودمان را «مُرده‌گی» حساب کنیم تا «زندگی»... کارهایی و زندگی‌هایی که ربط‌شان به شما یا نامعلوم است یا ضعیف است و یا بچه‌گانه و در عوض، به زندگی و حیات و زیستی که اغیار تعریف کرده‌اند، همچین خوب می‌سازد و با آنها هماهنگ در می‌آید. از زندگی و حیات تکوینی که در «زیست» تعریف کرده‌اند و آن را به آزمایش و آزمایشگاه کشانده‌اند تا زندگی و حیات اجتماعی که در «توسعه‌یافتگی» تحلیل کرده‌اند و آن را به استانداردهای کیفی و شاخصه‌های کمّی رسانده‌اند و با طراحی «برنامه‌های توسعه» در سرتاسر جهان، تعریف «زندگی خوب» و تحقق آن را به دست گرفته‌اند. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅«فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد» با قدرت خودت به ما فرج و گشایشی بده که تعریف زندگی خوب را خودمان بسازیم و این زنجیره‌های مُردگی را بشکنیم. زنجیره‌های مُردگی که «عباد» و «بلادِ» دنیاپرست را خوب به بند می‌کشد و با کشتن روح‌ها و خرابی سرزمین‌ها، تعادل و آبادانی و نظمی ظاهری برایشان درست می‌کند اما به آب و گِل محبّین شما نمی‌سازد. ملّتی که وجدان محمّدی و علوی و حسینی داشته‌اند و با قیام نوّاب شما زنده شده‌اند، با آن نظم‌ها کنار نمی‌آیند و آن تعادل‌های مادّی را می‌شکنند و در فقدان تعریف الهی از زندگی خوب، همین هرج و مرجی به راه می‌افتد که گرفتارش هستیم... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ما را این‌طور «لایموت فیها و لایحیی» نپسندید؛ این‌طور بلاتکلیف و سرگردان بین وجدان الهی و زندگی مادّی که همان مُردگی است. ما را مال خودتان کنید و اهل چشمه‌ای که زندگی فقط از آن می‌جوشد یا «عین الحیاه»! با همان قدرتی که سرزمینهای مُرده را زنده می‌کنید، ما را مهیای شکستن « » و ساختن نسخه جایگزین کنید که اگر این کارها از دستمان بر نیاید، بعید است زمینه سازان برنامه‌ای شویم که خدا برای آینده ریخته و آن را در معراج با پیامبرش در میان گذاشته: «بالقائم منک أعمُرُ ارضی... و به اُحیی عبادی و بلادی... با قائم آل‌محمد است که زمینم را آباد می‌کنم و به وسیله اوست که بندگان و سرزمین‌هایم را حیات می‌بخشم»... و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک.... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️_ تقدیم به رهبر حکیم انقلاب که سالها پیش گفت «توسعه دارای بار ارزشی است و تصور پیشرفت از طریق الگوهای غربی، برای کشور کاملا خطرناک است» و تولید « » را سفارش داد اما تولید این نیاز حیاتی در اتحاد بسیاری از نخبگان حوزه و دانشگاه با سیاست‌بازان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به حاشیه رفته؛ و تقدیم به یک و بیست دقیقه شب‌های جمعه که با اتکا به تجارب ، حیاتی جدید در عرصه نظامی و امنیتی رقم زد و با تکیه بر ، تعریفی نوین و الهی و کارآمد را از سبک زندگی دفاعی در مقابل نظامی‌گری‌های مدرن و سخت‌افزارمحور به نمایش گذاشت... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️«جهنم، سوزانندگی و خستگی؛ به اندازه سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅قبلا هم گفته بودم که نیمه شعبان‌ها دلم می‌گرفت. یک دلیلش شاید همان بود که شاعر می‌گفت: این جشن‌ها برای من، «آقا» نمی‌شود/ «شب»، با چراغ عاریه «فردا» نمی‌شود. اما دلیل محکمترش را بعداً فهمیدم. وقتی داشتم زندگینامه‌ی آخرین نائب خاص را می‌خواندم و ناگهان دیدم که نوشته «علی بن محمد سمری» در نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نُه قمری، شیعه را تنها گذاشته. ✅یعنی نیمه شعبان به جز روز ولادت حضرت حجت، روز آغاز غیبت‌کبری هم بوده. روزی که دست ما از دامن شما کوتاه شد. بعد با کمک یک سایت، «نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نه» را تبدیل کردم به تاریخ شمسی. مصادف شد با آخرین روزهای اردی «بهشت» و شنبه‌ای را نشان داد که «جهنمِ» بدون شما بودن آغاز شده. گفتم «جهنم»؟! جهنم قاعدتاً باید آدم را آزار بدهد و این قدر بسوزاند که خسته‌اش کند اما امثال من که در همه‌ی این «سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»ی که از بی‌شُمایی گذشته، خوبیم و خیلی وقت‌ها بهمان خوش می‌گذرد. خدا را شکر. راستی شما چطورید آقا جان؟ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅...البته بعضی‌ها هم هستند که در «جهنمِ» نبودن شما خوب نیستند و در همه این «هزار و صد و دوازده سال و سه ماه و هجده روز» بهشان خوش نمی‌گذرد و می‌سوزند و خسته می‌شوند. مثل همان‌هایی که حضرت رضا در دعا برای شما توصیف‌شان کرد: «الذین سلوا عن الاهل و الاولاد و تجافوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و اضروا بمعایشهم...» آنهایی که زن و بچه را فراموش کردند و از وطن‌شان کَندند و بسترهای راحت را معطل کردند و کار و کاسبی‌شان را کنار گذاشتند و به نان و آب خودشان ضرر و ضربه زدند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅مثل همه نوّاب عامَ شما و مثل همه شهیدان رکاب‌شان که از امّت شما حفاظت کردند و در دنیای دریده شده از الحاد و التقاط و زیر آتش کفر و نفاق ـ که می‌سوزاند و خسته می‌کند _ سدّ و سنگری برای دفاع از ایمان مومنین ساختند و بعد این‌طور خودشان را روایت کردند: «که اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند،‏‎ ‎‏اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی‏‎ ‎‏دیدگانمان به اسارت و غارت برند؛ هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» [پیام پذیرش قطعنامه] ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ تقدیم به کبیر که گفت: «اگر همه عالَم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا نمی‌کنید و لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است» و تقدیم به چشم‌های خسته و خمار و خون‌گرفته‌ی شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote
⚫️ پی‌نوشت: آن‌هایی که لطف می‌کنند و تگ را دنبال می‌کنند، شک نکنند که این هم یک دیگر است. نامردی و بی‌مروّتی است اگر از «عذاب غیبت» دم بزنیم و از «زندگی ِ بدون امام» فغان کنیم؛ اما به یاد کسانی نباشیم که حصنی برای مومنین درست کردند و در این دوران ِ بی «صاحب» ی، نگذاشتند موج ِ کفر و نفاق، محبین اهل بیت را هم با خود ببرد. که اگر از ایمان چیزی باقی مانده و از میانه‌ی سنگلاخ‌های سماجت انسان، آب‌باریکه‌ای از حق طلبی جاری است و در تاریکخانه‌ی «ظلمات الارض»، هنور اشعه‌ای از هدایت بر ما می‌تابد؛ بخاطر مردانی است که توانستند شعاعی از نور ِ «الشموس الطالعه» را به ما منعکس کنند. آن کسی که در نوک پیکان کارزار است بجای آن که مثل بعضی از مومنین، ساده‌اندیش و سست‌عنصر و سرخوش باشد، می‌فهمد که همه‌جانبه بودن ِ هجمه‌های هواپرستان و پیچیدگی ِ حیله‌های اهل طغیان تا کجا پیش رفته و خنجرشان چطور دارد پهلوی بی‌دفاع ِ ایمان را می‌درد. همچین مردی است که عمیق‌تر از بقیه، فاجعه‌ای به نام «فقدان معصوم» را درک می‌کند و اضطرار و سوز قلبش جنس دیگری دارد؛ وقتی زار می‌زند که : این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد کجاست آن که اهل عناد و الحاد را به استیصال می‌کشاند؟ ___ ✍: بله | آی‌گپ | سروش | تلگرام | ایتا @msnote