⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🔹 سلام حضرت دلبر، سلام قرص قمر، سلام ای دردانه ی زهرا، زمین که لطفی ندارد، از آسمان چه خبر؟ از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان اینجا آلودگی دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته، نفس هایمان به شماره افتاده، سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است، هوای باریدن نداری مولاجان؟
🔸 گِره ی کور ظهورت منم، قبول، اما خدا را چه دیدی شاید قرار است حُرّ تو باشم. گذر ثانیه های نیامدنت سخت است همچو حال عباس حین خالی شدن مَشکَش
🔺 همه عمر پاییزِ نبودنت است که دانه دانه زمستان میشود موهایی که برای آمدنت شانه زده ام بیا و برای همیشه بهاری کن. بیا و دلهای مُرده یمان را که به شال سبزت گره زده ایم با دم مسیحایی خودت زنده کن
👉 @mtnsr2
1524765207598.mp3
2.79M
⭕️اشک آهو برای امام زمانش"
🌷 بسیار زیبا و تاثیرگذار
👤 استاد #رائفی_پور
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
4_6039829100376359687.mp3
2.38M
⭕️دوست شهیدت کیه؟
🌷شهید #باکری
🌷شهید #همت
🌷شهید #بروجردی
🌷شهید #امینی
👈یا اینکه ......
🌷شهید #ابراهیم_هادی
🌷شهید مدافع حرم #عبدالصالح_زارع
♻️چطوری دوست شهید پیدا کنیم؟
👉 @mtnsr2
زندگینامه: عباس بابایی (۱۳۲۹ - ۱۳۶۶)
عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود.
وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد
بابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف - ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزء خلبانهای تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف - ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف - ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.
با اوجگیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت.
بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 1360/5/7، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد.
👉 @mtnsr2
1_4689024.mp3
3.42M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷پر کشیدن سمت کرب بلا
🌷عاشقانه رفتن تا به خدا
🌷حالا توی دنیای غریبی
🌷دلخوشیمونه یاد شهدا....
🌷غروبا چشم به راهشون میمونم با دل خون
🌷خدا این روسیا رو به رفیقاشون برسون
👉 @mtnsr2
⭕️مقابله با خطور شیطان
🔸 شیطان، از طریق خطوری که برای انسان می فرستد، اراده او راسست می کند.
🔸 انسان، برای اینکه بتواند باخطورات شیطان مقابله کند، باید پایه علمی قوی داشته باشد.
🔸زيرا: شیطان خطوراتش را در زمینه هایی می فرستد، که علم انسان کم است، تا نتواند دفاع کند و اینگونه او را زمین گیر کند.😕
🔸پس، بالا بردن علم در جهت صحیح، یکی از راه های مقابله با خطورات شیطانی است.
👉 @mtnsr2
4_5819151859641746068.mp3
4.49M
❓آفت دین مذهبی ها چیه؟
💢چطور مذهبی ها از یاری امامشان دست میکشند
♻️چطور جامعه اسلامی به فساد کشیده میشه
🔶نکاتی که شاید تا به حال به آن توجه نداشتیم
1⃣قسمت اول
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔶قسمت بیست وهشتم
🔶 #درد_دین
اولین روزهای جنگ بود که راهی جبهه شدم ما را مستقیم به منطقه گیلان غرب اعزام کردند در آنجا فرماندهی ما را به شخصی به نام حسن بالاش سپرده وما را راهی منطقه بان سیران کردند مدتی در این منطقه حضور داشتیم ارتفاعات این منطقه برای ما مهم بود وباید حفظ می شد تا اینکه برای استراحت واستحمام به گیلان غرب برگشتم مابه خانه ای حوالی مسجد جامع رفتیم اونجا مقر گروه چریکی سپاه بود به محض ورود جوانی را در آنجا دیدم که آذوقه ومهمات را به روی الاغ می بست وهمزمان با خودش اشعاری در مدح امیر المومنین علیه السلام می خواند . صدای او بسیار زیبا بود .بعد به آن سوی حیاط رفت وبر روی یک قطعه ای از سنگ مشغول ورزش باستانی شد محو تماشای حرکات او شدم نشان میداد که خیلی در ورزش باستانی مسلط است . کارش که تمام شد جلو رفتم وسلام کردم با چهره خندان جوابم را داد وچنان حال واحوال کرد که انگار مدت هاست من را میشناسد اسم من را پرسید گفتم ابراهیم هستم خیلی خوشش آمد و گفت من هم #ابراهیم هستم اشکالی نداره داداش ابراهیم صدات کنم گفتم ما کوچیک شما هستیم
در همان برخورد اول عاشق اخلاق خوب او شدم
پرسید بچه کجایی ؟گفتم تهران حوالی میدون خراسان. باتعجب گفت پس بچه محل هستیم ما هم خیابون مینا میشینیم
دست من را گرفت وبرد توی ساختمون وبه دوستاش معرفی کرد وحسابی ما رو تحویل گرفت #ابراهیم مرا دعوت کرد تا پینگ پنگ بازی کنیم دوستانش هم شاهد بازی ما بودند اولش نشان داد خیلی مسلط هست اصلا نمیشد سرویس هایش را گرفت رفته رفته طوری بازی کرد که بهش برسم ودر پایان بازی را برنده شوم
خلاصه آن روز خیلی به من خوش گذشت خوشحال بودم که یکی از بهترین رزمندگان جبهه با من دوست شده . ظهر بود که اذان گفت وبعد نماز جماعت بر پا کرد بعد از حمام از #ابراهیم خدا حافظی کردم به مقر برگشتم چند روز بعد برای مرخصی به گیلان غرب برگشتم تا از آنجا به کرمانشاه وبعد به تهران بروم ، اما دنبال ماشین🚗 سواری گشتم پیدا نشد 😒. در پایگاه سپاه بود که #ابراهیم را دیدم 😳، پرسید :چه عجب داداش ابراهیم این طرفا ؟ گفتم قرار برم مرخصی گفت جدی می گی ؟ من هم دارم میرم تهران😊 ...
خبری بهتر از این برایم نبود چه هم سفری پیدا کردم بایک ماشین سپاه به کرمانشاه آمدیم آنجا بلیط اتوبوس گرفتم
یک ساعتی وقت داشتیم #ابراهیم پیشنهاد کرد الان که وقت داریم برویم بیمارستان ومجروحین جنگی را ملاقات کنیم بعد از ملاقات به ترمینال آمدیم وراهی تهران شدیم بیشتر مسافران اتوبوس ، نظامی بودند راننده به محض خروج از شهر نوار ترانه را زیاد کرد #ابراهیم چند بار ذکر صلوات فرستاد وبقیه با صدای بلند صلوات فرستادند بعد هم ساکت شدند یک لحظه متوجه #ابراهیم شدم دیدم بسیار عصبانی😡 است همینطور خودش را می خورد وذکر میگفت و دستانش را فشار میداد وچشمانش را می بست و.....ترسیدم.برای چی اینقدر ناراحته؟ حدس زدم برای صدای ترانه است گفتم آقا #ابراهیم چیزی شده؟ فکر کنم به خاطر نوار ترانه است میخوای به راننده چیزی بگم....
نذاشت حرفم تمام بشه وگفت قربونت برو ازش خواهش کن خاموشش کنه ، رفتم به راننده گفتم: اگر امکان داره خاموشش کنید راننده گفت نمیشه خوابم می بره من عادت کردم نمیتونم خاموش کنم☹️ برگشتم به #ابراهیم همین مطلب را گفتم دنبال یک روشی بود که صدای خواننده زن بهش نرسه فکری به ذهنش رسید از توی جیب خودش قرآن کوچک در آورد وبا صدای زیبایی که داشت شروع به قرائت قرآن کرد
صدای ملکوتی ودلنشین او طوری بود که همه محو صوت او شدند راننده هم بعد چند دقیقه ضبط سوت رو خاموش کرد ومشغول شنیدن آیات الهی شد موقع اذان هم از من خواست تا اذان بگویم هرچند صدای من با صوت دلنشینش قابل مقایسه نبود اما قبول کردم واز جا بلند شدم واذان گفتم بعد از آن دیگر #ابراهیم را ندیدم اما در همان روزها درس بزرگی از او گرفتم.
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #عالم_پس_از_مرگ 🔸 قسمت نهم 1⃣ #سکرات_موت همانطور که در قسمتهای قبل توضیح دادیم برخی از ترس ه
⭕️ #عالم_پس_از_مرگ
🔶قسمت دهم
1⃣ #سکرات_موت
زمان احتضار زمانی است که شخص مشاهداتی خواهد داشت صحنه عجیبی که در روایات به ۵ عنوان مشاهدات اشاره می کند
1⃣جایگاه خود در بهشت وجهنم برزخ
روایت است از امام صادق علیه السلام که وقتی جایگاهش را مشاهده میکند ...
اگر بهشت باشد خوشحال می شود وخطاب به ملائک میگوید آیا می توانم به خانواده ام خبر بدهم ؟ ملائک جواب میدهند فرصتی نیست
2⃣دومین مشاهده شخص محتضر حضور حضرت عزراییل وملائک هستند که در این باب هم روایت است که ملائک رحمت وغضب به صف می شوند اگر از مومنین باشد ملائک رحمت بشارت می دهند اما اگر خدایی نکرده از اهل عذاب باشد بادیدن ملائک غضب ، عذاب او شروع می شود
3⃣سومین مشاهده معصومین هستند
روایات بسیار متعددی وجود دارد که شخص محتضر معصومین را مشاهده میکند فلسفه دیدن معصومین برای این است که اگر شخص از مومنین وعاشقان اهلبیت باشد با دیدن آن بزرگواران آرام جان می دهد اما اگر از دشمنان واز کسانی که بر خلاف راه ومنش معصومین قدم بر میداشت با متوجه شدن حقیقت غمی به غم هایش افزوده و به سختی جان می دهد
در فروع کافی نقل شده
آیا مومن هنگام مرگ ناحت است حضرت فرمود خیر ابتدا که ملک الموت را می بیند جَزَع و فَزَع میکند اما ملک الموت به او میفرماید من از پدر به تو مهربانترم حال چشمان خود را باز کن آنگاه مومن ائمه معصومین را میبیند وبه مومن خطاب میشود
🍃یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷) ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (۲۸) فَادْخُلِى فِى عِبَادِى (۲۹) وَادْخُلِى جَنَّتِى (۳۰)
🌷آنگاه نزد مومن هیچ چیز محبوب تر از این نیست که روح از بدنش جدا شود
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #قرارشبانه
🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات
🌷 #شهیدابراهیم_هادی
🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع
🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷
👉 @mtnsr2
☘التماس دعای #فرج
☘شب شما #مهدوی
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
⭕️ #چگونگی_ولادت امام زمان (عج):
☘جمعه #پانزدهم_شعبان سال 255 هجری در شهر #سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.
☘ #حکیمه دختر امام محمد تقی (علیه السلام) نقل می کند که امام حسن عسکری (علیه السلام) مرا خواست و فرمود : عمه امشب #نیمه_شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که #حجت او در روی زمین می باشد .
عرض کردم : مادر این فرزند #مبارک کیست؟ فرمود : نرجس.
گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این #بانوی گرامی ندیدم!
💫فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.وارد خانه شدم سلام کردم بانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت: ای بانوی من شب بخیر!گفتم: #بانوی _من و #خاندان ما تویی! گفت:نه، من کجاو این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود. تا این کلام ازمن شنید با کمال #حجب و #حیا نشست.
☘پس از اقامه #نماز افطار کردم و خوابیدم، سحرگاه برای انجام #نماز_شب برخاستم. بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .
💫حضرت عبدالعظیم حسنى یكى از فراریان #شیعه است. احمد بن محمد بن خالد برقى مى گوید: عبدالعظیم حسنى، از دستِ حكومت فرار كرد و وارد #ری شد و درمنزل یكى از شیعیان در #سردابی ساكن شد. در همان سرداب خدا را عبادت مى كرد; روزها روزه بود و شب ها را به #شب_زنده_داری و #تهجّد مى گذراند و مخفیانه از آنجا بیرون مى آمد و قبرى را كه امروزه روبه روى قبر خود اوست زیارت مى كرد. تنها محل امن براى او، همان سرداب بود.
☘نزدیک بود که در وعده امام (علیه السلام) تردید کنم که ناگهان امام(علیه السلام)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند :
عمه : #تعجیل مکن که وقت #نزدیک است!
☘همینکه صدای مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) را شنیدم مشغول خواندن سوره الم سجده و یس شدم.در این موقع نرجس با حال #اضطراب از خواب برخاست . من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.
☘گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان #مژده است که به تو دادم.اندکی بعد #صاحب_الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانه سجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت #پاک و #پاکیزه بود.
✨در این هنگام امام عسکری (علیه السلام) صدا زد : عمه جان ! فرزندم رانزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود #مسعود گفت : شهادت می دهم به #وحدانیت پروردگار و #رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)،سپس بر #امیر_المومنین (علیه السلام) و #ائمه_طاهرین (علیه السلام) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید #دیدگان گشود و #سلام کرد.
💫امام(علیه السلام) فرمود : عمه جان: او را نزد #مادرش ببر تا به او نیز #سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد، مادر نیز جواب سلامش را داد، سپس او را پیش امام حسن عسکری (علیه السلام)برگردانیدم.)
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
⭕️توکل به خدا
🍃در جنگ خندق کفار با تمام قوا به میدان آمدند پیغمبر وصحابه دور شهر را خندق کندند
هنگام کلنگ زدن سه بار کلنگ به سنگی برخورد ، پیغمبر با اولین ضربه فرمود این فتح روم است دومین ضربه پیغمبر فرمود این فتح مصر است با سومین ضربه پیغمبر فرمود این فتح ایران است
بعضی از صحابه خندیدند وبه تمسخر گرفتند😏 وگفتند کفار تا دندان مسلح عزم نابودی ما کرده وما مجبور به حفر خندق شدیم.....
فتح مصر وروم .....کجاست😏😁
اما خدا با کسانی که پای کار ولی معصوم بودند چه کرد .....
هرچند مردم صدر اسلام پای کار ولی معصوم نبودند که اگر بودند الان دنیا وضعیت متفاوت تری داشت
🍃اگر آن روزی که در گیر جنگ با بعثی های عراق بودیم بین آن همه در گیری ها .....
اگر می گفتیم روزی خواهد رسید در خیابانهای عراق پیاده قدم خواهید زد
روزی خواهد رسید عراقی ها با التماس شما را به خانه هاشان برای پزیرایی دعوت میکنند روزی خواهد رسید به زیارت خواهید رفت وآنها به عشق امام حسین کف پا هایتان را می بوسند وخاک قدمهایتان را تبرک می گیرند
.........برخی با تمسخر میخندیدند وطعنه میزدند 😏😆
اگر در حین جنگ میگفتند روزی خواهد رسید بعد ۲۵۰۰سال به مدیترانه خواهد رسید و آمریکا واسراییل را تهدید خواهید کرد و یا اینکه روزی خواهد رسید اسراییل را فتح خواهید کرد
قطعا عده ای با تمسخر می خندیدند 😳😁
روزگاری که عراق با تمام کشورها با پیشرفته ترین سلاح دنیا عزم فتح سه روزه ایران کرد چنین حرفهایی برای بعضی خنده دار بود
اما مردم آمدند
اینبار پای ولی معصوم نه....
پای حرف ولی فقیه ماندند
اما خدا با کسانی که با هرچه توانستند به یاری دین خدا رفتند چه کرد ؟😒
☘جان کری به یکی از مسئولین مذاکره کننده گفت اگر شما چندین سال در عراق میجنگیدید و حاکم نظامی میگذاشتید .......
این وصعیتی که الان در عراق دارید را نخواهید داشت شما چه کردید؟
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
در ادامه طرح رفاقت با شهدا ....
ودر ادامه معرفی شهید
🌷عباس بابایی
👉 @mtnsr2
⭕️خاطره ای از شهید بابایی
شهید بابایی در 14 آذر سال 1329، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. شهید بابایی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود.چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد.
او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود.
🌷ادامه دارد.......
👉 @mtnsr2
15.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه شهادت سرلشگر عباس بابایی در سریال شوق پرواز
👉 @mtnsr2
به علت نقص فنی در ایتا و عدم کیفیت پیامرسانی تا رفع مشکل از اشتراک گذاری پیام معذوریم
از صبر وشکیبایی شما کمال تشکر را داریم
🙏🙏🙏🙏
1_5134370.mp3
1.99M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷دلدادگان چون ساغر از دلبر گرفتند
🌷از غیر دلبر دامن دلبر گرفتند
🌷دادند جان تا در بر جانانه رفتند
🌷رفتند یارا چابک سواران
🌷برخواستند از دنیای فانی...
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔸قسمت بیست ونهم
🔸 #دیده_بان
دی ماه سال ۶۰همراه با دوستان همکلاسی از تهران راهی جبهه شدیم ما به جبهه گیلان غرب اعزام شدیم چند ماه در آنجا حضور داشتیم .
خدا توفیق داد من با یکی از بندگان خالص او در جبهه آشنا شوم
من بیسیم چی بودم ودر آن ایام بارها به ماموریت رفتم او مثل یک بسیجی ساده بود با ما میگفت ومی خندید اما در حین نبرد نشان می داد چه ویژگی هایی دارد . نکته جالبی که من در گیلان غرب مشاهده کردم وجود الاغهایی🐴 در مقر نیرو ها بود که به شرایط منطقه آشنایی داشتند منطقه غرب نا هموار بود و وجود الاغ ضروری.
شاهد بودم که #ابراهیم ،بار مهمات وآذوقه را پشت الاغ می بست وحرکت میکرد . زمانی که صدای سوت خمپاره می آمد این الاغها🐴 بلافاصله خیز می رفتند تا از ترکشها در امان باشند!!😳 اما از آن روزها خاطرات زیبایی در ذهن من نقش بسته .مثلا یک شب به عنوان بیسیم چی همراه گروه عملیاتی به سوی دشمن حرکت کردم . #ابراهیم ویکی از دوستانش یک جیپ که توپ ۱۰۶روی آن نصب شده بود را به صورت خاموش هول دادند وبه یک منطقه محفوظ در مقابل دشمن منتقل کردند این منطقه را قبلا انتخاب کرده بودند در مقابل ما سنگرهای دشمن قرار داشت ساعتی بعد سنگرهای دشمن که قبلا شناسایی شده بود یک یک توسط یک توپ☄ مورد هدف قرار گرفت ومنهدم گردید بعد هم قبل از روشن شدن هوا چیپ را روشن کردن وسریع برگشتیم دشمن هم با تمام توان آنجا را زیر آتش 🔥گرفت
یا مثلا در یکی از مناطق دید ما بر روی مواضع دشمن بسیار کم بود #ابراهیم بعد از عملیات مطلع الفجر تلاش داشت که بتواند مواضع دشمن را خوب شناسایی کرده واز بین ببرد یک خودروی نیمه سوخته از روزهای اول جنگ در نزدیک مواضع دشمن مانده بود #ابراهیم طرح عجیبی اجرا کرد شبانه خودش را به این خودرو رساند ودر داخلش مخفی شد من در مواضع خودی بایک بیسیم حضور داشتم و #ابراهیم از دور بامن در ارتباط بود او با روشن شدن هوا با دوربین نگاه میکرد وبا بیسیم گرا میداد من هم با بیسیم پی آرسی به توپخانه گرا میدادم وآنها میزدند . دشمن تعجب کرده بود که چگونه سنگر ها و مواضعش یکی پس از دیگری به دقت مورد هدف قرار گرفته ونابود می شد برای همین به صورت کور ،شروع به بمب باران کردند عصر بود که یک گلوله توپ کنار خودروی سوخته منفجر شد😨 ارتباط بیسیم #ابراهیم قطع شد . نگران بودیم . باتاریکی هوا نگرانی ام بیشتر شد نکنه که...
یکباره دیدم #ابراهیم آهسته آهسته به سمت ما برگشت 😌در حالی که چندین ترکش ریز ودرشت خورده بود خیلی خوشحال شدم سریع او را به بیمارستان بردیم آن روز ضربه سختی به دشمن زده شد
🍃من تا تابستان ۶۱ در گیلان غرب بودم . بعد به جنوب وگردان کمیل رفتم . درشب عملیات والفجر مقدماتی با گردان همراه شدیم اما خبر نداشتم که #ابراهیم نیز به عنوان نیروی اطلاعات به رزمندگان گردان ملحق شده ما در گروهان سوم بودیم که در تاریکی شب تا کانالها پیش رفتیم . اوضاع خیلی به هم ریخت .عملیات با خیانت منافقین لو رفت رزمندگان در کانال ها گیر افتادند وامکان پیشروی نبود وتعدادی از نیروهابه سمت جلو رفتیم تا شاید راهکاری پیدا کنیم اما متاسفانه در محاصره گیر کردیم وبه اسارت دشمن در آمدیم . در روزهای اسارت با دوستانی از گردان کمیل که بعد از ما اسیر شدند صحبت میکردیم آنها از دلاوری #ابراهیم در کانال کمیل می گفتند . تعجب کردم که او همراه گردان ما آمده اما من موفق به دیدارش نشدم . سالها بعد عملیاتهای دیگری انجام شد وچند نفر دیگر از رفقای ما اسیر شدند در شبهای اسارت باز هم سخن از #ابراهیم بود یکی از اسرا که تازه به اردوگاه آمده بود فهمید که من وچند نفر دیگر #ابراهیم را می شناسیم برای ما از روزهای آخر عملیات مقدماتی وکانال ومفقود شدن #ابراهیم گفت داغ دل ما با شنیدن این مطلب تازه شد😔 .
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
به علت نقص فنی در ایتا و عدم کیفیت پیامرسانی تا رفع مشکل از اشتراک گذاری پیام معذوریم
از صبر وشکیبایی شما کمال تشکر را داریم
🙏🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️اثرات مخرب درخت کاج وسرو
🔸دکتر روازاده
🔸بخشکانید درخت کاج را
👉 @mtnsr2
🌷خطبهای از #نهجالبلاغه ...
⭕️موضوع: خبر از حوادث خونين آينده.
💥💥💥
🔶سوگند به آن كس كه دانه را شكافت، و جانداران را آفريد، آنچه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده نا آگاه بود. گويا مى بينم شخص سخت گمراهى را كه از شام فرياد زند و بتازد و پرچم هاى خود را در اطراف كوفه بپراكند، و چون دهان گشايد و سركشى كند و جاى پايش بر زمين محكم گردد، فتنه فرزند خويش را به دندان گيرد و آتش جنگ شعله ور شود. روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند. و آنگاه كه كشتزار او به بار نشست، و ميوه او آب دار شد، و چون شتر مست خروشيد، و چون برق درخشيد، پرچم هاى سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز در آيد، و چونان شب تار و درياى متلاطم به مردم روى آورند. از آن بيشتر، چه طوفانهاى سختى كه شهر كوفه را بشكافد، و چه تند بادهايى كه بر آن وزيدن گيرد، و به زودى دستجات مختلف به جان يكديگر يورش آورند: آنها كه بر سر پا ايستاده اند درو شوند، و آنها كه بر زمين افتادند لگد مال گردند.
📚خطبه۱۰۱_بند۲_ (از خطبه هايى است كه در آن حوادث سخت آينده را بيان مى دارد، كه در شهر كوفه ايراد شد)
🙏 ترجمه مرحوم استاد محمد دشتی.
👉 @mtnsr2