eitaa logo
🌾بانک محتوای مهدوپیش دبستانی امین قم🌾
71 دنبال‌کننده
176 عکس
10 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🐝🌼🐝🌼🐝🌼🐝🌼🐝 بازی دور یا نزدیک روش بازی: یکی از کودکان را به عنوان یابنده انتخاب کنید. او را به بیرون اتاق بفرستید تا بچه های دیگر چیزی را در اتاق مخفی کنند. از یابنده بخواهید وارد اتاق شود. از او بخواهید مثلا توپ قرمز مخفی شده را بیابد. هنگامی که او به محل اختفای توپ نزدیک شد، با ضربه های سریع روی میز بزنید ولی اگر از محل دور می شد، فاصله ضرب‌آهنگ ها را بیشتر و صدا را ضعیف تر کنید. این کار را باید تا زمانی انجام دهید تا یابنده توپ موردنظر را بیابد. 🐝🌼🐝🌼🐝🌼🐝🌼 نکته آموزشی این بازی: همکاری. این بازی حس همکاری را میان کودکان تقویت می کند. آنها با این بازی می آموزند که چگونه با همکاری هم می توانند توپ قایم شده را بیابند و این همکاری چقدر لذت بخش و شاد است. 🐝🌼🐝🌼🐝🌼🐝🐝🌼 نکته آموزشی والدین: این کار را می توانید با نشان دادن سرما یا گرما هم انجام دهید. مثلا وقتی به محل نزدیک می شود، نشان دهید گرمتان شده است یا اگر دور شد، نشان دهید سردتان است. 🐝🌼🐝🌼🐝🌼🐝🌼🐝🌼
بازی عمو قرآنی بچه ها دایره وار میایستند،دست همدیگررامیگیرند ،میچرخندوبایکدیگرمیخوانند. بچه ها: عمو قرآنی! مربی: بله. بچه ها: تو باغ گل-تو شهر نور-گل صفا رو دیدی؟ مربی: بله. بچه ها: اونو واسه ما آوردی؟ مربی: بله. مربی:عمو اومده. بچه ها: چی چی آورده؟ مربی: یه سوره قرآنی. بچه ها :به اسم چی؟ مربی: به اسم سوره قدر. بشین و پاشو سوره تو بخون. (بچه ها سریع مینشینند ،سپس بلند میشوند و همینطور که آهسته میچرخند سوره قدر را با یکدیگر تلاوت میکنند.)
🙋‍♀🙋‍♂ 💢چند تکنیک برای برخورد با کودک لجباز 1.پدر و مادر در مواجهه با کودک لجباز باید هماهنگ باشند و برخوردهای دوگانه را پیش نگیرند. 2.داشتن برنامه روزانه برای غذا خوردن کودک، بازی کردن و خوابیدن ضروری است. 3.خواسته های موجه کودک را حتما پاسخگو باشیم. یعنی به کودک یاد بدهیم قصد ما لجبازی با او نیست. 4.در بعضي مواقع به او حق انتخاب بدهیم. 5.رفتارهای جایگزین را هم پیشنهاد بدهیم. مثلا به او بگوييم اگر جیغ نزنی میرویم و اینکار را انجام میدهیم. 6.جملات باید خبری باشد نه دستوری. مثلا بگوئیم الان وقت ناهار است. نگوییم الان باید ناهار بخوری. 7.فعالانه به کودک گوش دهید تا با او احساس همدلی داشته باشید. 8.با کودکان بالای چهارسال میتوان درباره رفتارشان صحبت کرد. اول باید تذکر داد ، مثلا در جمع در گوشش بگوييم. در مرحله بعد تنبیه متناسب با عملش و حال و هوای کودک . تنبیه هم باید در شکل محروم کردن کودک از چیز دلخواهش باشد.
سیستم طلایی امتیازدهی با کارت امتیاز اکثر مربیان آشنا هستند و معمولا تجربه دارند! نمیخوایم بگیم کارت ها چه شکلی باشند و چند امتیازی!!!! در کوتاه مدت دادن کارت امتیاز بسیار جواب میده!! ولی در برنامه های سالانه و جذب همیشگی بچه ها به مسجد یا تشویق به یک کار خوب، دادن کارت امتیاز شرایط خاصی رو میطلبه!!! الان فقط به برنامه های کوتاه مدت و ویژه برنامه ها مثل ماه مبارک رمضان می پردازیم که چه کنیم با این کارت امتیاز!؟ چند نکته مهم ✅1.کارت امتیاز دقیقا مانند پول ملی هست پس بدون پشتوانه و بدون آینده نگری نباید نقدینگی رو زیاد کرد که شرایط بدی دامنگیر مربی و مسجد و خود بچه ها میشه.💰💰💰 ✅2.کارت های امتیاز زیبا و غیر قابل کپی و جعل باشند. این اهمیت برنامه شما رو بالا میبره. ✅3.امتیاز ها رو که در طول روز و برنامه به بچه ها میدید باید کمک مربی و یا مسوول امتیاز در پایان روز و یا پایان هفته از بچه ها تحویل بگیرید و در دفتری ثبت کنید! این حرکت از چندجهت عالیه هم شما آمار دستتونه هم فکر کپی و جعل از سر بعضی ها بیرون میاد هم نیاز به تولید مجدد کارت ها ندارید و از لحاظ اقتصادی به صرفه هست! ✅4.پیشنهاد میشه با استفاده از کد بچه ها که قبلا برای اونها ایجاد کردین میزان امتیاز هر فرد و هر گروه رو در معرض دید عموم بصورت هفتگی قرار بدید. این کار باعث تلاش بیشتر و رقابت بهتری میشه! ✅5.بانک جوایز رو از ابتدا برای ویژه برنامه تجهیز کنید! و دقیقا جوایز رو طبق امتیاز بندی در داخل آن قرار بدید! ✅6.از ابزار کسر امتیاز بصورت گروهی می تونید استفاده کنید یعنی در صورت تخلف از قانون ، امتیاز گروهی رو به شکل عادلانه و با تاکید بر توضیحات قبلی می تونید کم کنید. ✅7.به هیچ وجه امتیاز الکی به هیچ کس ندید!! بسیار مهمه این نکته اگر خدای نکرده بچه ها در نظرشون بیاد شما بینشون فرق میزارید، کنترل کلاس از دستتون در میره!! ✅8. سیستم امتیاز نامحسوس بسیار سیستم جالب و کارگشایی هست!!! به این شکل که بعضی از بچه ها رو که میدونید کارهای خوبی انجام میدن ویا خونواده و پدرو مادرشون از اونها راضی هستند و یا اینکه به بقیه کمک میکنند و کارهای خوبی انحام میدن و ... میتونید از کارت امتیاز نامحسوس استفاده کنید!!! .بهرمن
کی هستم و چی هستم؟ با شمایم کوچولو هر وقت که تو فهمیدی اسم منو زود بگو منم یه سوره هستم از تو کتاب خدا ماه رمضون که اومد توی شبی از شبا که بود بزرگتر از هزار شبی بچه ها خدا منو فرستاد بر خاتم انبیا فرستاد اون شب خدا قرآن رو یک جا کامل تا که با خوندن آن باشیم همیشه عاقل پنج دونه آیه ام رو حتما تو هم شنیدی حدس می زنم بدونی اسمم چیه ، فهمیدی؟
واحد کارشبهای قدر رنگ آمیزی ویژه ی دختران
واحد کار رنگ آمیزی شبهای قدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 سالروز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد امشب خدیجه می رود از خانه ی وحی تاریک شد در ماتمش کاشانه ی وحی چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر خون جگر از دیده می بارد پیمبر
اتل متل پروانه نشسته روی شانه صدا میاد چه نازه الان وقت نمازه به این صدا چی میگن اذان اقامه میگن شیطونه ناراحته دنباله یک فرصته میگه آهای مسلمون نمازو بعدا بخون هر کسی که زرنگه باشیطونه میجنگه نماز چقدر شیرینه اول وقت همینه
💐💐💐💐💐💐💐 نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب. چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب جشن میلاد حسن (ع) در عرش اعلا گشته بر پا زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب 💐💐💐💐💐💐💐 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
خرمشهر را خدا آزاد کرد🌹 سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر مبارک و گرامیباد.🌹 شادی ارواح طیبه امام و شهدا هدیه کنیم شاخه گل صلوات
  شبی که در آن خطاب می‌آید: کجایند جوانمردان شب‌خیز که در آرزوی دیدار، بی‌خواب و بی‌آرام بوده‌اند و در راه عشق شربت بلا نوشیده‌اند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران التماس دعا
🙋‍♀🙋‍♂️ 🌸تکنيک های جرأت بخشی به کودکان: 1. بازي چشم تو چشم به اينگونه که کودک با يکی از والدين مقابل هم بوده و به چشمهای هم خيره نگاه ميکنند، و نبايد بخندند،اين تمرين برای کودکانی با اعتماد به نفس پايين،خجالتی و ضعيف بسيار توصيه ميشود چون اين افراد قدرت نگاه کردن در چشمان طرف مقابل را ندارند و اين موجب ضعفشان ميشود. 2- کشتی گرفتن: با کودک خود کشتی بگيريد و بگذاريد هر از گاهی او برنده شود و هر بار که برنده ميشود با ذوق و شوق فراوان او را تشويق کنيد. 3- نقش بازی کنيد: در مقابل رفتار کودکان ديگر چه رفتاری از کودک خود انتظار داريد؟ شما نقش کودک خود و کودکتان نقش کودک مقابل را بازی کند، رفتاری که انتظار داريد کودکتان در مقابل کودکان ديگر داشته باشد را با ايفای نقش کودکتان اجرا کنيد، تا کودکتان ياد بگيرد، حال کودک نقش خود را و شما نقش کودک مقابل را بازی کند، از کودکتان بخواهيد همانگونه بازی کند که چندی پيش شما نقش آن را بازی کرده بوديد، و آنقدر اين بازی را تمرين کنيد تا رفتار دلخواهی که انتظار داريد نهادينه شود.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ▪️یاحیدر کرارمددی اقا....▪️ در چشم تو اشک حلقه بسته ست علی شمشیر به فرق تو نشسته ست علی در كوفه سر تو را شكستند ولی در كوچه غرور تو شكسته ست علی 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
- مذهبی جهانی_قدس👇👇👇تقدیم همه شما همکاران گرامی می شود💐 : بادبادک، باد، تکه ابر سفید، محمد پسربچه کوچولوی ناز ، راوی راوی: یک بادبادک بود که دنبال دوست می‌گشت. اون به آسمون نگاه کرد. با یک باد آشنا شد. اون روز اونها باهم از دور صحبت کردن. یک روز گذشت، دو روز گذشت، روز سوم اونها باهم قرار گذاشتن، کنار یک ابر پنبه‌ای سفید که شکل بره بود همدیگر رو از نزدیک ببینن. بعدش برن به فلسطین. باد به بادبادک گفته بود فلسطین یعنی سرزمین مهربونی، می تونیم تو سرزمین مهربونی با دوستم کلی باهم بازی کنیم. بادبادک: آخ جووووون هورررااااااا ...... خیلی خوشحالم.... باید برم حمام. خودمو تمیز بشورم.... میخوام تمیز و مرتب پیش دوستم برم. راوی: بادبادک از حمام برگشت. موهاشو شانه کرد. با مداد زرد و نارنجی و قرمز برا دست و صورتش کرم مالید. لباس دراز دنبال دارش رو اتو کشید. اونو پوشید. رفت و رفت و رفت تا کنار ابر سفید کوچولو رسید. ابر سفید کوچولو، گوشه‌ی آسمون برای خودش می‌چرید. وقتی بادبادک زیبا رو دید گفت: ابر سفید کوچولو: سلام! خوبی؟ تو چقدر قشنگ و نازی، چه لباس خوشکلی پوشیدی! اسمت چیه؟ میشه باهام دوست بشی؟ راوی: بادبادک که منتظر دوستش بود و هی این ور و اون ور رو نگاه می‌کرد. حواسش به ابرسفید کوچولو نبود. ابرکوچولو حرفاشو تکرار کرد.... اینبار بادبادک با تعجب به ابرکوچولو نگاه کرد و گفت: بادبادک: سلام اسم من بادبادکه، آخه من یه دوست دارم، الانم منتظرشم تا بیاد باهم بریم سرزمین مهربونی بازی کنیم. راوی: ابرکوچولو لبخند زد و گفت: ابر کوچولو: خب با منم دوست بشو، دوتایی منتظر دوستمون بمونیم. راوی: بادبادک از ابر کوچولوی مهربون خوشش اومد و گفت: بادبادک: چقدر تو نازی، چقدر سفیدی مثل بره کوچولوها می مونی، حالا که اینقدر مهربونی با توام دوست میشم. راوی: بله بچه ها! بادبادک و ابرکوچولو باهم دوست شدن اونها منتظر باد وایساده بودن که یک‌هو صدای هوهوی خیلی بلندی به گوش شون رسید. بادبادک با تعجب به اینور و اونور نگاه کرد. ابرکوچولو گفت: ابرکوچولو: خودشه. باد داره میاد، اون خیلی سرعت رو دوست داره..... راوی: باد! هوهوهووووووووو صدا کرد و مثل یک توپ قلقلی چرخید و با سرعت جلو اومد. بادبادک ترسید و گفت: بادبادک: «وای چه بادی! حالا چی کار کنم؟» ابرکوچولو گفت: «برو پشت من قایم شو.» راوی: بادبادک تندی پشت ابر قایم شد. باد که تازه از راه رسید بود. این طرف و اون طرف رو نگاه کرد و از ابر کوچولو پرسید: باد: «ببینم... نم... نم... تو یه بادبادک ندیدی... دی... دی...» ابر کوچولو: «چرا، چرا دیدم. اون دوستمه، تا حالا از نزدیک تو رو ندیده، خیلی با سرعت اومدی، از صدات ترسید، الان پشت من قایم شده....» باد: با صدای بلند خندید. دستش رو آورد بالا ابرکوچولو رو نازکرد.... راوی: بادبادک با دیدن دست باد، لبخند زد و از پشت ابرکوچولو اومد بیرون..... بادبادک: آخیش.... نفس راحتی کشید. راوی: باد بادبادک و ابرکوچولو رو برداشت به سرزمین مهربونی برد...... وای بچه ها! چقدر سرزمین مهربونی قشنگ بود..... باد به بادبادک و ابرکوچولو گفت: باد: میخوام یه دوست خوب بهتون معرفی کنم، بابا و مامانشو آدم بدا شهید کردن. اون با پدربزرگش زندگی می کنه. میخواین همه باهم بازی کنیم؟ بادبادک و ابرکوچولو گفتن: بله که میخوایم. راوی: باد و بادبادک و ابرکوچولو دست همدیگه رو گرفتن رفتن پیش محمد، محمد تا اونها رو دید سلام کرد و گفت: محمد: چقدر شما قشنگین؟! چه دوستای نازی داری باد زرنگ و مهربون.... راوی: باد با سرعت هووووووو کرد و گفت: باد: محمد عزیزم الان همه باهم دوستیم.... میخوایم بازی کنیم. میای باهم بازی کنیم؟ محمد: « بله که میام. از خدامه.» راوی: بله بچه ها! اونها دستای همدیگه رو گرفتن و یه عالمه وقت باهم بازی کردن و موقع بازی این زیبا رو باهم می خوندن: یه روزی میشه وقت پیروزی مهدی ظهور می کنه دشمن رو دور می کنه جهان میشه پر از گل نرگس و یاس و سنبل روز و شبا که میشه دعاکنیم همیشه باهم بگیم: خدایا بیار امام ما را