✨مرکز مردمی نفس سبزوار✨
👶ناجی فرزندان سقط👶
در صورت مواجهه با افرادی که قصد سقط جنین سالم خود را دارند این شماره ها را به عنوان مامای مشاور معرفی کنید.
09389803541
09045158764
09153714155
پیام به ادمین
@drghazanfari👈
شماره کارت مرکز نیکوکاری نفس👇با کلیک روی آن کپی میشود.
6037997950482761https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه تونستی نخند😂🤣
#قندونبات
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
داستان اولین نفس....
روایت یک داستان واقعی....
قسمت هفتم....
(روبروی ضریح آقا ابالفضل العباس نایب الزیاره شماهستم و داستان این قسمت رو روایت می کنم😊)
داستان ما به اونجا رسید که برای اصغر آقا و خانواده اش یک منزل به شکل خیلی اتفاقی پیدا شد و صاحبخانه که انشالله هرجا هست خدا برکت به مال و جانش بده با شرایط این خانواده کنار آمد و با اجاره بهای کم منزل دربستش رو در اختیار آنها قرار داد🌸🌸
از اونطرف اصغر آقا مجدد رفت سرکار و با جدیت کارش رو شروع کرد.
اصغر آقا الان دیگه مرد یک خانواده ۶نفره حساب میشد و بایستی بیشتر و بهتر از قبل کار کند🥰
دختر ۵ساله و پسر ۲ ساله خانواده هم تاحالا متوجه خبرهای جدید شدند و میدونند که قرار هست صاحب یک خواهر و برادر جدید شوند🥰👨👩👧👦👨👩👧👦👨👩👧👦
ویار مادرمون تقریبا تموم شده و حالا بیشتر هوس یکسری چیزها میکنه که طفلی نمیتونه به زبون بیاره چون میدونه که شاید همسرش توان تهیه اون رو نداشته باشه😔😔
💰💰💰💰💰
با دریافت اولین و دومین حقوق شرایط زندگی یه تکونی به خودش داد و خیلی از کمبود ها جبران شد ولی هنوز زندگی سروسامان درستی نگرفته بود😔
یکروز یخچال دست دوم میسوخت و باید دنبال تعمیرش شد.یکروز زمستان سررسیده بود و بخاری لازم بود و....
اصغر آقا دنبال یک وام کارگشا بود که بتونه بزنه به زخم زندگیش ولی متاسفانه هرچه کردند، ضامن پیدا نکردند. به من زنگ زد و من با مشورت با همسرم تصمیم گرفتیم که ضمانتش رو بکنیم🌟🌟
با این پول تونستند یه یخچال جدید و نو بخرند،
اون یخچال قدیمی خیلی دیگه خرج برمیداشت و دائم هم خراب بود.
از اول هم دست دوم خریده بودند.
اصغرآقا خیلی تشکر کرد و گفت : خونه تلویزیون نداریم من پیگیر بودم با وام یه تلویزیون برای بچه ها بخرم اما قسمت نشد.اگر بشه یکم پس انداز کنیم و بشه یک تلویزیون برای بچه ها بخریم و یک بخاری دیگه خیلی خوب میشه. 🙏🙏
همین روزها بود، که در خبرها شنیدم دولت تسهیلاتی برای فرزند سوم و چهارم در نظر گرفته با همسر اصغر آقا تماس گرفتم و اطلاع دادم بهشون ولی ایشون گفتند:احتمال اینکه بتونیم برداریم خیلی کمه نوبت قبل هم شما ضامن ما شدین بعید میدونم بتونیم ضامن پیدا کنیم😔
بهش گفتم: توکل به خدا فعلا به زایمانت فکر کن انشالله تا اون موقع خدابزرگه🥰
یکی دوبار دیگه هم تا زمان زایمان لازم شد که سونوگرافی برای مادر نفس مون انجام بشه که مسئول کانون زحمت هماهنگی رو کشیدند و طبق قرار قبلی با ۵۰ درصد تخفیف، همکاران رادیولوژیست قبول زحمت کردند.
موارد نفس درحال زیاد شدن بود و ما با هماهنگی قبلی خدمت پزشک های عزیزمون، از انها قول ۵۰درصد تخفیف رو گرفتیم،
انشالله خدا قبول کنه. 🙏🙏
صبح یک روز سرد پاییزی بود که اصغر آقا زنگ زد و خبر شروع درد زایمان همسرش رو داد، ❤❤
سریعا با رابط مون در بیمارستان مبینی تماس گرفتم و هماهنگی های لازم رو انجام دادم،
البته نیازی به اینکار نبود، چون همکاران خوب مبینی نیازی به سفارش ندارند ولی من صرفا بابت راحت شدن خیال خودم و اطمینان خاطر به مادر نفس اینکار رو کردم😊
این روایت ادامه دارد....
🌸مرکز نفس سبزوار🌸
https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا می دانید در زمانی به اندازه یک سیب خوردن🍎
یک جنین به قتل می رسد؟🍂
#لطفاً_مرا_نکشید.
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
کار فرهنگی رو😄😍😍😍
بعضیا چه زیبا مایه میذارن از برخی داشته هاشون ،حتی اگر بدونن اتفاقی برا مال و جسمشان بیوفته ..
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب اون کسی رو غیر از من نداره ..😭
ای کاش همه مامان هایی که قصد سقط عمدی جنین های معصوم خودشون رو دارن
یه لحظه به این جمله فکر کنند
که جنین ،زمانی که داره مظلومانه جان میده و دست و پا می زنه،
جایی غیر از رحم مادر
برای پناه بردن نداره ...😭
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
داستان اولین نفس..
روایت یک داستان واقعی..
قسمت هشتم و آخر..
بین الحرمین هستم و جای همه دوستداران نفس در شب میلاد مسرور امام حسین (ع) خالی. 😍😍😍
گاهی بعضی تقارن زمانها، پیامهایی برای ما دارند.
و ما باید دنبال اون پیامی باشیم. 🤔🤔
عجله نکنید. در ادامه متوجه عرایض بنده خواهید شد.😉
✨✨✨✨✨✨✨✨
داستان ما به اونجا رسید که:
اصغر آقا صبح یک روز پاییزی اطلاع دادند که دوقلوها زمزمه آمدن دارند.🥰
و حالا ادامه ماجرا:
بالاخره عصر همانروز دوقلوها به دنیا اومدند و من، انگار بار سنگینی رو از پشتم زمین گذاشتم😊
با همکارم که قرار بود هزینه پوشک رو بده تماس گرفتم و گفتم زهراجان الوعده وفا😉
سرقولت هستی؟
گفت از روی احساسات تصمیم نگرفتم که قرار باشه جا خالی کنم😊
بله. با کمال میل 🌸
و ادامه داد: ما آشنایی داریم که مغازه کلی فروشی داره. من آدرس میدم. به پدر دوقلوها بفرمایید به حساب من فعلا اندازه یک ماهش رو بردارند🙏🙏
خب این از پوشک دوقلوها. 😘😘
حالا باید کمی هم به فکر آذوقه مادر بچه ها میبودم. یادمه آخرین باری که براشون کمی مواد غذایی بردم گفت خداخیرت بده هیچی خونه نداشتیم منم هوس داشتم یه آبمیوه نتونستم بگیرم بخورم،
(ریا نباشه مدتیه من عضو یک موسسه خیریه هستم که اعضای اون در مسجد شهید اکبری فعال هستند).
تماسی با همکارانم در اون موسسه گرفتم و در مورد مادر دوقلو مون صحبت کردم ازشون خواستم مقداری از اندوخته موسسه رو کنار بذارند برای مادرمون بسته غذایی تهیه کنم.
یک خبر مسرت بخشی هم که اصغر آقا تقریبا همزمان با تولد دوقلوها به من دادند موضوع استخدامی شون در همون محل کارشون بود👏👏
خدارو شکر رزق و روزی این دوتا نوگل هم رسید🥰
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
یکی دوماه بعد از به دنیا اومدن دو قلوها تماسی با خانواده شون داشتم. مدتی بود ازشون بی خبر بودم گفتند: دنبال دریافت وام فرزند آوری بودند ولی به دلیل پیدا نشدن ضامن دارند امتیاز وام رو به مبلغ ناچیزی میفروشند. چون نوبت قبل ما ضامن شون شده بودیم و یکی دوماه هم قسط ها به تعویق افتاده بود خجالت کشیدند دوباره عنوان کنند😔
با همسرم صحبت کردم، ایشون هم نظر من رو داشتند. میشد مجدد بهشون اعتماد کرد. چون با شرایط جدید کاری، حتما پرداخت به موقع خواهند داشت.😊
ولی متاسفانه هیچکدوم از ما نمیتونستیم ضمانت آنها رو بکنیم. به بانک هم مراجعه کردیم ولی هرکدوم یک مشکل داشتیم.
در گروه کاری نفس عنوان کردم و همانطور که حدس میزدم مدیر کانون خودشون داوطلب ضمانت شدند...
خیلی خوشحال شدم. کارهای اولیه وام انجام شده بود و فقط امضا و ارائه مدارک لازم بود💰💰💰
با دریافت این وام، زندگی خانواده نفس ما یک تغییر اساسی می کرد اول از همه خرید یک تلویزیون📺 بعد هم فرش و بخاری و ....
سال گذشته همین ایام ماه شعبان بود. در مسجد اکبری با دوستان مون سرگرم انجام کارهای جشن روز میلاد امام حسین (ع) بودیم😍😍
(خدمت تون عرض کردم، که در مسجد با گروهی از دوستان یک موسسه خیریه به ثبت رسوندیم بنام منتظران موعود🥰
انشالله قسمت بشه در مورد اون موسسه هم صحبت میکنم😉
ولی چیزی که نقطه اشتراک موسسه و دوقلوهای قصه ماست اینه که:
ما در اعیاد مختلف در مسجد و حسینیه شهید اکبری جشن برگزار میکنیم و همه دوستان و آشنایان و اهل محل اون منطقه اطلاع دارند و تشریف میارند)🥰
علاوه بر مردم عادی، یکسری از خانواده های تحت پوشش مون هم میان برای این جشن، به خصوص تعدادی از خانواده های نفس مون هم دعوت کردم از جمله دوقلوها که پیشکسوت و اولین پروژه طرح نفس مون به حساب میومدند🥰
مادر دوقلوها قبلش زنگ زد اشکالی نداره، دوتا بچه دیگه مم بیارم گفتم: نه عزیزم خیلی هم عااالی، جشن اتفاقا برای بچه هاست، خیلی هم بهشون خوش میگذره، تشریف بیارین🥰.
من درگیر اجرای برنامه ها بودم که یهو بهم اطلاع دادند خانم...با بچه هاش اومده🥰
من نوزادی بچه هارو دیده بودم، ولی ماشالله هزار ماشالله تو این چندماه بزرگتر شده بودند🥰
جایی برای میهمان ویژه امروز مون باز کردم و رفتم دنبال بقیه کارها...
https://eitaa.com/nafas110530
خانم ...استاد اخلاقم یادتونه؟ که اوایل نفس چقدر خوب منو همراهی کرد!!
ایشون درحال صحبت بودند.اواخر صحبت شون من بهشون گفتم که دوقلوهامون هم امروز میهمان ما هستند😍😍
چشمان خانم استاد، چنان برقی زد که بی مقدمه از من داخل جمعیت سراغ دوقلوها رو گرفت و با دیدن دوقلو ها آنقدر ذوق زده شد که اصلا نتونست خودش رو کنترل کنه.
مجدد تریبون رو بدست گرفت و گفت:
امروز آقا اباعبدالله یه عیدی خیلی خوب به من دادند.در بین شماها دوتا بچه هستند که به دلایلی قرار نبود بین ما باشند ولی به لطف خدا و عنایت آقا امام زمان و پیگیری مادرشون و مرکز نفس، الان این عزیزان بین ما هستند.خدا رو بابت این موهبت شکر میکنیم و آرزوی بهترینها رو داریم.
حالا از مادرشون میخوام اگر خودشون دوست دارند تشریف بیارن جلو و این هدیه های خداوندی رو به همه نشون بدند. 🥰
مادر دوقلوها خیلی داوطلبانه اومد جلو و کمی در مورد خودش صحبت کرد و اینکه خدا رو شکر میکنه که طرح و مرکز نفس سر راهش قرار گرفته و کمکش کرده.🥰
خلاصه ، چنان شور و هیجانی در حسینیه راه افتاده بود که نگو....😄
همه دوست داشتن بیان لپ دوقلوهای ما رو بکشن🥰
خانم استاد اعلام کردند اگر کسی دوست داره در این روز عید، عیدی به بچه های ما بده هیچ مشکلی نداره و اول از همه هم خودش یه تراول در آورد و تقدیم دوقلوها کرد. 🤗
چندین نفر همینطور پول و تراول آوردند و هدیه دادند. نمیدونم چند تا عروسک و ماشین اسباب بازی، چطوری و از کجا رسید که تقدیم دختر ۵ساله و پسر دوسه ساله خواهر و برادر دوقلوها شد(کار، کار همسایه ها بود. عرض کردم همسایه های مسجد جزو مدعوین ثابت ماهستند😉 فوری رفته بودند از خونه کادو آورده بودند🥰)
یکی شون میگفت این کادو رو برای نوه ام خریده بودم ولی دوست دارم به شما بدم.
خلاصه اونروز جشن میلاد امام حسین (ع) خیلی خاطره انگیز شد و مراسم مون حال و هوای عجیبی گرفت.
و برام جالبه که الان بعد یک سال، باز هم در همین ایام، روایت داستانش انجام شد و دقیقا در روز میلاد هم روایت مون به انتها رسید🥰
و از همه جالبتر اینکه از کنار گنبد و بارگاه آقا ابا عبدلله الحسین ع روایتگری انجام شد🌸🌸🙏🙏
آقا ممنونت هستم بابت این همزمانی های زیبا🌟🌟
کمک مون کن و ما رو در راه پر نشیب و فراز نفس ثابت قدم نگهدار 🙏🙏
و این دوقلوهای پرماجرا و نظر کرده رو عاقبت بخیر کن❤❤
انشالله که در آینده نه چندان دور شاهد موفقیت های این دو عزیز دوست داشتنی باشیم🥰🥰🥰
اعیاد شعبانیه بر شما مبارک.🌸
نایب الزیاره شما در حرم آقا اباعبدلله در سوم شعبان سال ۱۴۰۲ هستیم🌸❤🌸❤
منتظر داستانهای هرشب ما باشید.
🍀🌸🍀
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بچه ها با ششششش ساکت میشن😊😊😍
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
🌿🌺﷽🌿🌺
لیست عادت های خوبی که اگر به زندگی اضافه کنیم آدم شادتری هستیم :
1.هرروز کانال نفس سبزوار رو چک میکنم و مطالبشون رو میخونم و کانال رو تو گروههای خانوادگیم میفرستم تا به اونام معرفی کنم.😎
2. هر هفته و یا نه حتما هر ماه کمک مالی رو به صندوق نفس میکنم، یا توی طرح محیا شرکت میکنم🥰🌹
3. هر هفته یک کتاب بخونیم.
4. هر روز نیم ساعت ورزش کنیم.
5. هر شب چند دقیقه روزانه نویسی کنیم.
6. هر روز چند دقیقه برای یادگیری یک زبان غیر زبان اصلی مون زمان بذاریم.
7. هر روز ده دقیقه دعا و شکرگزاری کنیم.
8. هر روز غذای خونگی و سالم بخوریم.
صادقانه با خودت حساب کن ببین چند تا از اين كارها رو انجام ميدی؟
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
پیری جمعیت از همه خطرات بزرگ تر است ⛔️
# مقام معظم رهبری
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
هدایت شده از کادر جهاد فرزند آوری 🔰 پویش "من زینبی ام"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنم بچه نمیخواد چه کار کنم؟
شوهرم موافق آوردن فرزند بعدی نیست آیا راهی وجود داره ؟
نقش دعا در فرزندآوری
حجت الاسلام محمدمسلم وافی
به کانال جهاد فرزند آوری بپیوندید👇
https://eitaa.com/jahadehfarzandavari
داستان شب.....
فرزند ناخواسته.....
سلام عرض میکنم خدمت شما دوستداران نفس.
گفتم شاید جالب باشه سرگذشت یکی از بچه هامو که دوست داشتم سقط بشه و نشد رو بشنوید.
💠 اوایل دهه شصت بود. یک دختر سه ساله و یک پسر ۶ ماهه داشتم و همسرم هم کار درست و حسابی نداشت 👨🔧
یه خونه نیمه کاره که نه حموم درست و درمونی داشت و نه آشپزخونه کاملی!!!☹
خونه در حد کاهگل که بود با اصرار من و البته تمایل همسرم ترجیح دادیم مستقل بشیم و از خونه مادرشوهرم کوچ کردیم به این خونه نیمه کاره🚚🚚
از روی سند میشد یه وام درست و حسابی برداشت و خونه رو کامل کرد ولی همسرم اهل ریسک نبود و ترجیح میداد همینجوری کم کم درست کنه و استرس قسط آخر ماه رو نکشه.
عرض کردم خدمت تون که کار درستی نداشت و از این شاخه به اون شاخه و از اینکار به اون کار و دست به هرکاری میزد دقیقا همون کار کساد میشد😔
اما من زن بسازی بودم و بهش دلداری می دادم.
اوضاع خانواده خودم بد نبود ولی اصلا اجازه نمیدادم پدر و مادرم متوجه کمبودهای زندگیم بشن🙄
سرتون رو درد نیارم توی همین اوضاع و احوال بود که علائم بارداری سوم من پیدا شد😨😨
دختر سه ساله و پسرشش ماهه و شرایط خونه نیمه کاره و بیکاری همسر،
و حالا هم بارداری سوم😱😱😭😭😭😭
بزرگترها بهتر یادشونه اوایل دهه شصت حتی تا اواخر اون، بچه سوم و چهارم و حتی بیشتر منعی نداشت ولی برای من که هنوز تازه ۲۱ سالم شده بود و دوتا بچه کوچک داشتم واقعا بچه سوم سختم بود👶👶👶
مامانهای دهه شصت یادشونه اون زمان خبری از پوشک نبود.
نه اینکه تو بازار نباشه بود ولی خیلی گرون بود و به نسبت درآمد قشر معمولی جامعه، کالای لوکس حساب میشد.
تازه خیلیها ماشین لباسشویی نداشتند
خود من اواخر دهه شصت، اونم ماشین لباسشویی سطلی گرفتم😉
هرکی بچه کوچیک داشت حتما باید هرروز یه وقتی رو برای شستن کهنه بچه کنار میذاشت😄😄
تازه اونم چطور؟ بدون آبگرم
هنوز سبزوار گازکشی نبود که !!!
آبگرمکن ها همه نفتی بود و اونم هفته ای یکبار روشن میشد برای استحمام و شستن لباسهای طول هفته
ما هم که هنوز حمام مون کامل نبود😭😭😭
برگردیم به داستان😉
تا مدتی بارداریم رو پنهان کردم مخصوصا از چشم مادرم🤐🤐
دور از چشم بقیه چندباری از چندتا پله پریدم پایین چایی زعفرون خوردم و . .ولی بی فایده بود😕
با خودم گفتم اشکالی نداره انشالله دنیا بیاد بمیره😥😥😱😱
نمیدونم چرا یه حسی بهم میگفت خدا راضی به اذیت من نیست و حتما تا آخر بارداری یه اتفاقی باعث میشه بچه داخل شکمم سقط بشه یا اگرهم دنیا بیاد بمیره
حس خاصی بهش نداشتم یا حداقل احساسم بهم میگفت خیلی بهش دل نبند😶
جنسیتش هم که اصلا برام مهم نبود
البته اون زمان که کسی سونوگرافی نمیرفت و همه با سونوگرافی ننه علی سونو میشدند😄😄
دوران بارداری خیلی توجهی به خودم نداشتم.
مثل دوتا بچه قبلی به ویارهام توجهی نمیکردم و همه اش به اون موجود داخل شکمم به چشم هووی پسرم نگاه میکردم☹☹
الان که باخودم فکر میکنم چقدر نادان بودم
البته اقتضای سن هم بود و سختی شرایط زندگی در آن زمان😔
من اگه شرایط الان جوون ها رو میداشتم که نه نیاز بود صبح به صبح آب گرم کنم برای شستن کهنه بچه و .... هر دوسال یه بچه میاوردم😄😄
بالاخره ...
این دخترکوچولوی ما زودتر از آنچه که فکر کنم به دنیا اومد🥰
اما وقتی به دنیا آمد چنان زیبارو و گرم بود که در همان لحظه اول عاشق نگاه گرمش شدم و همونجا از خدا طلب بخشش کردم😭😭😭😭
به خاطر عدم توجه به شرایط بارداری ام، دخترم نحیف تر از دو فرزند دیگرم به دنیا آمد
خوب شیر نمیخورد و دائم بیمار بود😔😔
با کوچکترین نسیمی سرماخورده میشد و تب میکرد و تب کنترل نمیشد و تشنج😔
کل دورانی که دخترم بیمار میشد من عذاب وجدان داشتم😫😫
نکنه خدای نکرده خدا دخترمو ازم بگیره و باز استرس از دست دادن😥😥
کل تابستون دخترم بیماریهای تابستونی رو میگرفت. گلاب به روتون از اسهال و استفراغ بگیرین تا....
و کل زمستون هم انواع و اقسام سرما خوردگی ها
رشدش هم کمتر از بچه های دیگرم بود
ولی تا دلتون بخواد زرنگ بود و دلربا😍😍😍
خودم میدونستم چیکار کردم.
تمام اون دوران من داشتم تقاص ناشکری خودم رو میدادم😔
خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر که دختر کوچولوی همیشه بیمار من، الان مادر سه تا فرزند سالم و زیباست😍😍
سه فرزندی که خودشون برای فردا و فرداها پدر و مادر سه یا چهار فرزند دیگرند😍😍😍
حالا متوجه میشم که خدا در قران میفرمایند( اگر یک نفر را زنده کنی یک دنیا را زنده کرده ای) یعنی چه؟
چون شما ناجی یک نسل خواهی شد🥰
دختری که من روزی آرزوی نداشتنش را داشتم الان تبدیل به
غمخوارترین فرزندم🥰
مهربانترین فرزندم ☺
و در دسترس ترین فرزند من شده🤗
و من خدارو شکر میکنم که خدا حرف من رو بابت اون دعاها و گریه های دوران بارداری نشنیده گرفت
خدایا شکرت
خدایا شکرت و خدایا هزاران هزار بار شکر🙏🙏🙏🙏
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
✅ حدیث نور...
✨ امام موسی کاظم علیه السلام
در کتاب الکافی به نقل از بکر بن صالح آمده است که فردی خدمت امام موسی کاظم علیه السلام عرض کرد که: «مدت ۵ سال است که از فرزنددار شدن خوددای کرده ام و این بدان جهت است که همسرم آن را ناخوش می دارد و می گوید: به خاطر کمی مال، پرورش آنان برای من سخت است. نظر شما چیست؟! حضرت می فرمایند: « فرزند بخواه چرا که خداوند روزی آنان را می دهد.
الکافی، ج6، ص3
✺————————
#سخن_عشق
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨