#صدای_کودک
+از دستت ناراحتم محمد
_از کدوم دستم؟
+از دست راستت
_اره مامانی کارای خوبی نمیکنه
#حکیمک
آرمینهآرمین:
معیار همان نوشتن مثل کتاب است.
سه مدل نوشتن داریم.
۱-معیار
که برای داستان کودک، متن بزرگسال در رمان و ...بکار میرود.
کتاب را آورد.
در این نوع نوشتن حریم کلمه حفظ میشود.
۲-محاوره.
زبانی برای نوشتن است که همهی ایران بفهمند و با ان صحبت کنند.
کتاب رو بده.
در این نوع نوشتن حریم کلمه حفظ میشود.
در دیالوگها برای سن نوجوان به بالا میتوانید استفاده کنید.
۳-شکسته نویسی
مختص دیالوگ بزرگسال. حریم کلمه حفظ نمیشود. و لهجهی کاراکتر در آن گنجانده میشود.
کتابو رد کن بیاد. یره.
#فرم_پیرنگ
1️⃣شخصیت ؛ اشخاص ساخته شده ای که در داستان حضور می یابند که گاه در عالم واقع مشابه دارند.
2️⃣ حادثه اولیه ؛ یا محرک ، نخستین حادثه مهم داستان است که علت اولیه و اصلی تمام حوادث بعدی است.
3️⃣ خواسته شخصیت ؛ بسته به ویژگی های حادثه ، انگیزشی در شخصیت نسبت به حادثه بوجود می آید و شخصیت را به کنش وا میدارد.
4️⃣ مانع یا موانع ؛ که بر سر دستیابی او به خواسته اش رخ می دهند.
5️⃣ کشمکش ؛ تقابل میان شخصیت ها یا نیروهای مختلف داستان است که بنیاد حوادث را پی می ریزد. (مثلا تلاش شخصیت برای برطرف کردن موانع)
6️⃣ نقطه اوج ؛ نقطه ای که قهرمان با جدی ترین چالش خود مواجه می شود ، این چالش اجتناب ناپذیر است و برای مخاطب غافلگیرکننده است. ✅
7️⃣ راه حل (گره گشایی) : راه حلی که منجر به حل مشکلات و رفع مانع می گردد.
8️⃣ مانع ساده نهایی ؛ پس از اوج ، کشمکش داستان به نتیجه نهایی خود میرسد . ممکن است در این مسیر، یک تعلیق نهایی ، مخاطب را درباره ی پایان داستان به تردید بیاندازد و سپس خیلی زود حل شود . ✅
9️⃣ پایان ؛ دیدن نتیجه کشمکش ها
✅شماره ی ۶و۸ اختیاری می باشد
داستانک ها می توانند عصاره ی رمان باشند
و
هم منشا ایده های نو
و هم براش هایی تاثیر گذار از یک رمان
باغبان حسین مجاهد
🔰 منظور ما از تقطیع هجایی ، جداسازی هجاهای کوتاه ، بلند و کشیده است.
برای این کار هجاها را مشخص کرده و علامت هر هجا را اعم از کوتاه و بلند زیر آن می گذاریم. هر هجا از صامت و مصوت تشکیل شده است. صامت حرف بدون حرکت مانند ن، ر، م و… است. مصوت نیز حرکتی است که به صامت میدهیم و خود به دو نوع کوتاه و بلند تقسیم میشود. مصوتهای کوتاه همان فتحه، کسره و ضمه (ــَـ و ــِـ و ــُـ) هستند. مصوتهای بلند نیز به صورت «آ»، «ای» و «او» تلفظ میشوند.
الف) مهمترین وزنها :
1) فاعلاتن — U — —
2) فاعلن — U —
3) مفاعيلن U — — —
4) فعولن U — —
5) مستفعلن — — U —
6) مفعولن — — —
7) فعلاتن U U — —
8) فعلن U U —
9) مفاعلن U — U —
10) مفتعلن — U U —
11) فع لن — — ( = فاعل )
برای مثال، اجزای واژه «معنا» به صورت زیر است:
معنا = صامت م + مصوت کوتاه ــَـ + صامت ع + صامت ن + مصوت بلند آ.
هجای کوتاه (U)
صامت + مصوت کوتاه (مثل نِ، اُ)
هجای بلند (—)
صامت + مصوت کوتاه + صامت (مثل سَر)
صامت + مصوت بلند (مثل پا)
هجای کشیده (—U)
صامت + مصوت کوتاه + صامت + صامت (مثل گُفت)
صامت + مصوت بلند + صامت (مثل خار)
صامت + مصوت بلند + صامت + صامت (مثل خواست)
نکته ۱: به شکل ظاهری کلمات کاری نداریم و آنچه مهم است تلفظ آنهاست. مثلاً اگر خوانش شعر ایجاب میکرد «امید» را با تشدید بخوانیم، آن را به صورت «اُممید» تلفظ و هجابندی میکنیم. یا کلمه «خواب» به شکل «خاب» تلفظ میشود.
نکته ۲: کلماتی مانند «آب»، یک همزه در ابتدا دارند و به صورت ئاب (مثل خار) به زبان آورده میشوند. در هنگام تقطیع هجایی به این نکته توجه داشته باشید.
نکته ۳: کلماتی مانند بیابان و خیال را به صورت «بِ یا بان» و «خِ یال» هجابندی میکنیم.
نکته ۴: پایان کلمات مختوم به «ه» ممکن است ملفوظ یا غیرملفوظ باشد و در هجابندی باید به آن دقت کنیم. مثلاً «ه» در «خانه» غیرملفوظ بوده و تلفظ آن «خانِ» است.
✓همیشه، وقتی حرف «ن» ساکن است و بعد از مصوتهای بلند (آ، او، ای) میآید، آن را در تقطیع در نظر نمیگیریم. علتش هم این است که بودن و نبودنش تأثیری در وزن شعر ندارد.
#آموزش
#شعر_کودک
از سلسله آموزشهای شعر توسط استاد اسماعیل علیخانی که روزهای دوشنبه در باغ گردو برگزار میشود.
پا روی برف میذارم
دیگه غمی ندارم
آدم برفی زیبا
خوش اومدی بفرما
هویج برات میارم
سربه سرت میذارم
بامن تو باش همبازی
نکنه یه وقت ببازی
همبازی قشنگی
با شال رنگارنگی
روی سرت کلاهی
شبیه پادشاهی
دوست دارم هزارتا
بیا بریم ازینجا
خورشید میاد اب میشی
خسته و بی تاب میشی
مهدیه حاجی زاده
#شعر
از اشعار بداههی اعضای باهمنویسی
#باهمنویسی.
#داستان
🔸پرچم انگیزه
چاقوی تیز گوشت بری را برداشت.
آنرا آرام روی سنگ کشید.
خیژ...
"وای خدا صداش..."
چشمهایش را فشار داد و شانههایش را جمع کرد.
دوباره تکرار کرد.
خیژ... خیژ...
چاقو تیز تیز شده بود. گوشت را روی تخته گذاشت.
"وای خدا بوش..."
اوغ زد. با آستین ساعد جلو بینیاش را گرفت.
"باید بتونم. باید."
چاقو را آرام روی لبهی گوشت گذاشت.
نوار نازکی را از آن برید.
نوار باریک پاره شد و او دوباره تلاش کرد. گوشت نازک شد و ناگهان قطع شد. "دوباره، دوباره..."
محتوایات معدهاش تا گلو بالا میآمد و همان بین راه میایستاد.
روی زمین نشست و زانوهایش را بغل کرد. دانههای درشت عرق از پیشانی تا شقیقه سُر خورد. چشمهایش را فشار داد. دستهی چاقو را در دستش محکم کرد.
"باید بتونم. باید."
ایستاد. نوارهای باریک را دوباره و دوباره جدا کرد.
-مرجان!
به سمت صدا چرخید. ناهید متعجب ادامه داد.
-باور کن راضی نیستم اذیت بشی.
برگشت و دوباره چاقو را روی گوشت کشید.
-ما به پولش احتیاج داریم. باید مسابقه رو ببریم.
با ساعد دوباره جلو اوغ زدنش را گرفت.
مرجان جلو آمد و دستش را روی شانهی ناهید گذاشت.
-میدونم چه زجری میکشی. من راضی نیستم.
ناهید چرخید و انگشتش را روی قلب مرجان گذاشت.
-این باید نو و تازه بشه. اگه جایزه مسابقه آشپزی رو ببرم مشکل حله.
مرجان لبخند تلخی زد.
-ولی تو وجترینی. سختته به گوشت دست بزنی.
ناهید را کمی به عقب هول داد.
-تلاش میکنم از اسارت گیاهان رها بشم. بخاطر تو. رسپی رولت گوشت با چوب آلبالو رو از تو گنجهی مادر بزرگ پیدا کردم. پدر بزرگ مستقیم از طباخ دربار گرفته بوده.
ناهید خودش را در آغوش مرجان انداخت.
-به خاطر من! خیلی خوشحالم. میدونم رسیدن بهش سخته. قلهی بلندیه.
مرجان دستهایش را از مچ زاویه داد تا ناهید را کثیف نکند. بازوهایش را دور گردن او حلقه کرد.
-با هم قله رو فتح میکنیم. من با حس بدم میجنگم تو با بیماری. آماده باش پرچم رو روی قله بکوبیم.
✍نویسنده: آرمینه آرمین
هدایت شده از حیدر جهان کهن (پیاده)
#مونولوگ
از کجا معلوم، شاید فرشتهها هم گاهی وقت ها گریه کنند. مادرم که این طور بود...
هدایت شده از حیدر جهان کهن (پیاده)
#مونولوگ
مگه مامان بال داشت که رفت پیش خدا؟