eitaa logo
مدرسه نهج البلاغه (۲)
1.7هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
83 ویدیو
196 فایل
کانال رسمی آقای دکتر شهاب الدین ذوفقاری (حفظه‌الله) مدیریت محترم گروه نهج البلاغه و عضو هیأت علمی دانشگاه معارف قرآن و عترت علیهم السلام / تاسیس کانال : ۱۳۹۹ ارتباط با جناب استاد ⬅️ @DrZoofaghari ادمین ⬅️ @M_sahraei_nahj
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3654093276.pdf
1.11M
"جلوه‌های اخلاق نبوی در قرآن" 💠 پرده بیست‌و‌یکم : "ابراز ناراحتی با سکوت سنگین" https://eitaa.com/joinchat/3543859252Cf20d3b8609 آرشیو ↙️ https://eitaa.com/joinchat/110821701Cf5b1df470f 📚📚📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلب و ظهور ۱۶-۱۲-۱۴۰۱ 1_07-03-23_13-43-51-703.aac
33.63M
🎙سخنان جناب استادذوفقاری ویژه ولادت باسعادت حضرت صاحب‌الزمان (علیه‌السلام) 🌸🌺🌼🌸🌺🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنان جناب استاد ویژه ولادت با سعادت امام زمان علیه‌السلام با عنوان "طلب و ظهور" 🍃السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ‏🍃 قال الله تبارک و تعالی: "بقیة الله خیرٌ لکم إن کُنتُم مؤمنین" با عرض تبریک میلاد مسعود منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بنابر آیه‌ای که تلاوت شد از سوره مبارکه هود، این آیه‌ از آموزه های گرانقدر حضرت شعیب علیه السلام است. حضرت شعیب سلام‌الله علیه نه تنها پدرهمسر حضرت موسی علیه‌السلام و یکی از انبیا بزرگ الهی هستند بلکه گویا معلم معنوی ایشان و معلم معنوی بشریت نیز بوده اند. نکاتی که در قرآن کریم از ایشان به یادگار ذکر شده بیانگر این است که آن حضرت چه آموزه‌های عالی به بشریت عرضه داشته‌اند؛ از جمله اینکه می‌فرماید: "بقیه الله خیر لکم" لکن برای درک این حقیقت شرطی گذاشته و فرموده است: "ان کنتم مومنین"، اگر ایمان داشته باشید. شرط اینکه درک کنیم که «بقیه الله» برای ما بهتر از هر چیزی است این است که ایمان داشته باشیم. "بقیه الله" یعنی باقی‌مانده یا ذخیره الهی، که در روایات به وجود مبارک حضرت مهدی موعود علیه‌السلام تأویل شده است. در روایتی که شیخ کلینی در کافی نقل کرده‌اند شخصی از حضرت صادق (علیه‌الصلاة‌والسلام) سوال می‌کند: اگر من بخواهم بر آخرین فرستاده الهی و واپسینِ ائمه هدی سلام کنم آیا می توانم بگویم السلام علیک یا ؟ امام می فرمایند: خیر؛ برای اینکه امیرالمؤمنین لقب مخصوص حضرت علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام است و هر کس بعد از ایشان این لقب را برای خود به کار ببرد کافر است. سوال می‌کند پس بر حضرت مهدی چگونه بایستی سلام کنم؟ می‌فرمایند: باید بگویی "السلام‌علیک‌یا‌بقیه‌الله" و بعد امام استشهاد به این آیه می فرمایند که "بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین". 🔖 نکته اول: امام عصر علیه‌السلام بقیه‌الله هستند؛ یعنی باقیمانده ۱۲۴۰۰۰ پیامبر و تعداد بسیار از اوصیاءِ انبیا و اولیای الهی که وجود مبارک ایشان یادگاری است از سلسله جلیله نبوت از حضرت آدم علیه السلام تا خاتم و سلسله امامت از پیامبر اکرم ﷺ تا امام حسن عسکری علیه‌السلام. امام عصر علیه‌السلام عصاره شرایع الهی وبازمانده از همه آن آموزه‌هایی هستندکه خداوند برای بشریت نازل فرموده است. 🔖نکته دوم: مهمترین وظیفه مسلمانان ومؤمنان نه تنها در دوره غیبت، بلکه حتی در دوره‌های پیشین، پیش از ولادت ایشان و پیش از ولادت و نبوت جدّشان پیامبر اکرم در میان انبیاء سَلَف، مهمترین وظیفه بوده است. امری مختص به شیعه، آن‌هم در دوره غیبت کبری نیست؛ بلکه یک وظیفه دائمی است که در گذشته بوده و در زمان حال به حد نهایی وشدت خودش رسیده است. ما در میان ائمه پیشین مانند امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در نهج البلاغه یا امام صادق علیه‌السلام یا انبیاء دیگر می‌بینیم که اینان اظهار اشتیاق به رؤیت فرزندشان حضرت مهدی می‌کردند؛ وحتی درفراق آن حضرت می‌سوختند؛ با اینکه انتظار نمی‌رفت که در زمان خود آن امام، حضرت مهدی تولد یابند یا ظهور کنند، با این حال این انتظار آنقدر قوی بود که گویی زمان و مکان و شرایط طبیعی را در می‌نَوردید تا برسد به وجود مبارک امام عصر علیه‌السلام. در آن سخنانی که امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه با کمیل دارند؛ بعد از آن که حجج الهی را بیان می‌کنند و اینکه برخی از اینان آشکار هستند و برخی مخفی، سخنشان با کمیل اینگونه خاتمه می‌یابد که "آه آه شوقاً إلی رؤیتهم" چقدر مشتاق دیدار اینان هستم. پس انتظار یک وظیفهٔ پرسابقه و پردامنه‌ای است و همیشه وجود داشته و در حال حاضر نیز وجود دارد. این وظیفه تا آنجا اهمیت دارد که در روایات فرموده‌اند: "انتظارُ الفرجِ مِن الفرج" خیلی عجیب است. این روایت شدت اتصال انتظار با فرج را نشان می‌دهد که اگر کسی منتظر شد، همین انتظار او، سرآغاز فرج او خواهد بود، هر چند یک فرج شخصی باشد. واگر اجتماع منتظر شد، فرج جمعی برای همه خواهد بود. یک امر ذو مراتب است. 👈برای افراد با انتظار خودشان آغاز می شود. 👈برای جامعه با انتظار جامعه. 👈برای ملل جهان با انتظار جهانی و بین المللی. 🌷🌷🌷
اما از سوی دیگر برخی اوقات در این انتظار دچار دغدغه می‌شویم؛ یعنی یا مفهوم را از دست می‌دهیم، یا مصداق را گم می‌کنیم. گاهی اوقات مدتی را به انتظار سر می‌کنیم و بعد به فراموشی می‌سپاریم؛ در حالی که این یک وظیفهٔ دائمی است و نبایستی روزی بدون انتظار بر ما بگذرد. حقیقتِ انتظار، است. انتظار، واقعیتی جز طلب ندارد؛ یعنی چشم به راه نشستن، نشانهٔ طلب است. کسی که خواهان یک فردی است، چشم به راه او می‌نشیندو برای آمدن او در فراهم‌آوردن‌مقدمات، می‌کوشد. پس انتظار هم دارد و هم . اما آنچه در بین همه منتظران، یعنی حتی در بین انبیا پیشین و اولیا گذشته می‌توان مشترک دید، ویژگی و عنصر طلب است که در همه آنها بوده است؛ لیکن در میان پیروان انبیا و اولیاء پیشین برخی اوقات ما با خلاف این روبرو می‌شویم و این مهم‌ترین شکل و نوع غربتی است که حجج الهی با آن روبرو بودند. شاید در میان انبیاء و اولیاء کمتر کسی یا هیچ کس را نتوان یافت که از شدت مظلومیت و غربت به پای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام برسد. چون گاهی اوقات علائم مظلومیت یا غربت آشکار است؛ یعنی شخصی که به شهادت میرسد و یا ابتدا یاران او را می‌کشند و بعد خود او را به شهادت می‌رسانند، این غربت روشن است. البته سخت و شدید و مهم است، لیکن آشکار است. اما گاهی اوقات فرد در میان کسانی که اظهار یاوری او را می‌کنند غریب است. در اینجا شدت غربت بیشتر است. وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام بارها بر فراز منبر می‌فرماید: "سَلُوني قبلَ أن تفقِدوني" لیکن هیچکس حتی یک سوال قابل در مقابل امام مطرح نمی‌کند، این شدت غربت است. غربت از این بالاتر نمی‌شود. آقا می فرماید: "فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الاَْرْضِ" من به راههای آسمان داناتر هستم تا راههای زمین یعنی کمک می‌کنند به پرسش کردن. حداقل این بود که می‌پرسیدند راه‌های آسمان چیست؟ راه‌های زمین چیست؟ و این سرآغاز یک دفتر بسیار طولانی می‌شد. و اگر این درخواست امام را پاسخ داده بودند گرفتار آن جنگ‌ها نیز نمی‌شدند. این نکته مهم است. اینکه می‌بینم مردم عراق گرفتار جنگ‌های متعدد شدند برای اینکه نسبت به شخص امیرالمؤمنین طلب نداشتند. بهترین دلیل نبود طلب نیز این است که مولا بفرمایند از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید و نپرسند و نپرسند تا آقا را از دست بدهند. قدری از گرفتاری شیعه در طول دوران ۲۵۰ سالهٔ امامت، به همین مطلب بازمی‌گردد و طولانی شدن دوره ۷۰_۱۱۶۰ سالهٔ غیبت بدین امر باز می‌گردد که طلب نیست. 🔹مبنای طلب چیست؟ چه کنیم طلب پیدا کنیم؟ چون می‌دانیم و اطمینان داریم که تا زمانی که طلب به حد نصاب نرسد امام ظهور نمی‌کنند. قرار نیست حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ظهور کنند و مانند جدشان بر فراز منبر بفرمایند: "سَلوني قبلَ أن تفقدوني" و ما به یکدیگر نگاه کنیم که از آقا چه بپرسیم؟ کجاست آن دفتر پرسشی که یکایک ما آماده کرده‌ایم؟! نهایتِ درخواست‌های ما، درخواست‌هایی شخصی است. کسی مریض دارد. دیگری خانه میخواهد. فردی شغلش مشکل دارد. کسی خوابی دیده و مدت‌هاست در تعبیر آن خواب فرومانده است. آن دیگری با مشکلات اجتماعی مواجه است. ممکن است تعدادی از ما این مسائل را داشته باشیم و جالب اینجاست که حتی این موارد نیز زیاد نیست. گر گدا کاهل بُوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟ ما در گدایی نیز کاهل هستیم. حال اگر قرار است ما سوال داشته باشیم باید یکی دو دفتر از درخواست‌هایی که از مولا داریم اماده باشد. منظور از درخواست از امام علیه‌السلام چیست؟ « سوال» که می‌گویم اعم است از پرسشی که می‌خواهیم بدانیم و یا راهکاری که امام برای عمل به ما نشان می‌دهند هر دوی این موارد درخواست است. وقتی امام می‌فرمودند: "سلوني قبل أن تفقدوني" بایسته بود کسی بر‌می‌خاست و می‌پرسید: چه کنیم کار ما با معاویه به جنگ نینجامد؟ و امام جواب می‌دادند. چه کنیم مردم مجذوب آن طرف نشوند؟ و.....هزار پرسش دیگر. پس برای حاجات شخصی، امام ظهور نمی‌فرمایند. پاسخ گفتن به این‌گونه حاجات و درخواست‌ها ظهور نمی‌خواهد. امام در غیبت نیز می‌توانند پاسخگوی این مشکلات باشند. پس باید چه کرد؟ یعنی مسئله چیست؟ چه کنیم تا امام علیه‌السلام ظهور کنند 🔹آیا هدف از ظهور عدالت است؟ آنچه که بعد از این مرحله در ذهن بسیاری از مردم و یا حتی فرهیختگان هست این است که اکنون بشریت دچار مشکل عدالت است و امام عصر علیه‌السلام بایستی بیایند تا عدالت حاکم شود. انسان‌ها، هم در مفهوم عدالت با یکدیگر اختلاف دارند(اختلاف بسیار شدید) و هم در مصادیق عدالت. اصلا نمی‌دانیم عدالت چه چیز هست و نمی‌دانیم آن را چگونه باید اجرا کرد. ۲ 🌷🌷🌷
مهمترین فیلسوفان قرن بیستم در مغرب زمین (که اسم نمی‌برم) کسانی بوده‌اند که به موضوع عدالت پرداخته‌اند و تا اکنون نیز مطرح است که: عدالت چیست؟ چگونه می‌توان عدالت را اجرا کرد و به‌ ظهور رسانید؟ ممکن است قائل باشیم بر اینکه بشریت در حال حاضر تشنهٔ عدالت است. بر بیرق‌ها نیز می‌نویسیم «یا حجة‌بن‌الحسن سریر عدالت در انتظار توست.» آری این صحیح است که امام علیه‌السلام باید بیایند تا عدالت برقرار شود. چون خدای متعال برقراری عدالت را هدف از ارسال انبیاء ذکر کرده‌است. می‌فرماید: "لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقومَ الناسُ بالقسط" این « قسط » یعنی «عدالت توزیعی». یعنی خداوند پیامبران را با بینات فرستاده‌است، کتاب و میزان را نیز همراه اینان کرده است تا مردم قیام به قسط داشته باشند؛ ولی یک سوال اینجا مطرح است که: آیا اجرای عدالت و گسترش عدالت هدف نهایی است؟ فرض کنید عدالت برپا شد. همه چیز و همه جا مرتب بود. همه به خواسته‌های خود، به حق رسیدند. حق توزیع شد و هیچ طالب حقی معطل نماند. آیا دیگر تمام است؟ یعنی خداوند بشر را خلق کرده، انبیاء و اولیاء را فرستاده، این همه ساز و کار تشریع را به کار انداخته تا عدالت برپا گردد و تمام؟ بعد بنشینیم و به یکدیگر نگاه کنیم؟ خیر، چنین نیست. عدالت یک هدف میانی‌است. یک هدف متوسط است. هدف نهایی خلقت بشر این نیست که در جامعهٔ بشری عدالت حاکم شود. عدالت گامی بلند به سوی هدف نهایی است؛ اما خود هدف نهایی نیست. بر چه مبنایی چنین می‌گوییم؟ طبق آیه شریفه سوره ذاریات که می‌فرماید: "و ما خلقتُ الجنّ و الانس الا لیعبدون" ( نفرمود لیعدلون) در روایات معنا کرده‌اند «لیعرفون». یعنی خداوند جن و انس را نیافریده است مگر اینکه به مقام معرفت برسند. پس بنابراین اگر تصور کنیم که امام باید بیایند و ما طالب باشیم و تعجیل کنیم در ظهور آن حضرت، برای اینکه عدالت برپا شود، این، طلب حقیقی نیست؛ چون تا میانهٔ راه آمده‌ایم؛ چون شأن امام را به اجرای عدالت محدود کرده‌ایم. به اینکه او منجی است تا بشریت را فقط از گرداب ظلم و تجاوز و عداوت نجات می‌دهد. تا این نقطه در پی امام بیاییم. حال اگر امام آمدند و عدالت را برقرار کردند ممکن است عده‌ای بگویند آقا ادامهٔ مسیر را شما خود طی کنید. ما می‌خواستیم به عدالت برسیم و رسیدیم. تا وقتی این چنین فکر می‌کنیم، یعنی تا وقتی طالب رسیدن به آن هدف نهایی نیستیم با کمال تاسف باید گفت ظهوری در کار نیست. چرا ؟ چون است. خدای متعال حکیم است و کار لغو از حکیم سر نمی‌زند. خدا فرمان ظهور نمی‌دهد که در پی آن بشر گامی به جلو بردارد و در جای دیگر بنشیند. تداوم عدالت نیاز به معرفت دارد. وگرنه اگر عدالت برقرار شد،حتی عدالت کامل و مطلق، و پشتوانه آن معرفت نباشد، بشر برگشت خواهد کرد. حالت ارتجاعی خواهد داشت. مجدداً به ظلم بازمی‌گردد و مجدداً عداوت و تعدّی در وجود او شعله می‌کشد. حال ما می‌خواهیم چه کنیم؟ یعنی در واقع هدف نهایی چیست؟ 🔹هدف نهایی: هدف نهایی آن است که در جایی دیگر می‌فرماید: "مَن عَمِلَ صالحًا مِن ذَکرٍ أو أنثیٰ و هو مؤمنٌ فلنُحییّنَهُ حیاةً طَیّبة" نحل/ ۹۷ برای این است که به برسید. منتظر واقعی آن است که طالب حیات طیبه است. می‌خواهد به حیات طیبه برسد. ۳ 🌷🌷🌷
🔹حیات طیبه چیست؟ در ابتداء معنای «حیات»: تعریفی که در فلسفه برای حیات گفته‌شده‌است: (در زیست شناسی نیز مؤیداتی دارد.) " الحیاةُ هی ما تُساوِقُ الفعلَ و الإدراک" حیات آن است که مساوق با فعل و ادراک است. یعنی دانایی و توانایی. اگر کسی دانائی‌های او به صفر برسد، توانایی او نیز به صفر برسد، مرده است و دیگر حیات نخواهد داشت. نمونه‌هایی از این دانایی و تواناییِ متناسب با حیات طیبه را در سورهٔ مبارکهٔ کهف می‌بینیم که خدای متعال به جناب خضر و جناب ذوالقرنین علیهماالسلام داده است. 🔸نمونه اول حضرت خضر علیه‌السلام: خداوند درباره حضرت خضر می‌فرماید: " و عَلّمناهُ مِن لَدُنّا عِلمًا " کهف/ ۶۵ ما از پیش خود به او علم دادیم. علمی که حضرت موسی با آن جلالت قدر و علوّ شأن، وقتی با ایشان مواجه شد، گفت باید صبر پیشه کنی تا این علم را به تو بدهم. اگر اسرار کار من را بخواهی بفهمی طول می‌کشد، زمان می‌برد. شخصیتی مانند حضرت موسی صبور نبود. صبر کردن در مقابل کارهایی که خضر انجام می‌داد، سخت و دشوار بود. از پیش هم به موسی گفته شده بود وگرنه موسی راه نمی‌افتاد. به او گفته شده بود باید برود در پی عبدی که به او علم داده شده‌است. « علمناه من لدنا علماً» این علمی است که لازمهٔ حیات طیبه است. 🔸نمونه دیگر حضرت ذوالقرنین: در خصوص حضرت ذوالقرنین علیه السلام نیز می‌فرماید: " و آتیناهُ مِن کلّ شَیءٍ سببًا" کهف/ ۸۴ ما سررشته هرکاری را در اختیار او قرار دادیم. "سبب": طنابی است که با آن به بالای درخت نخل رفته و خرما می‌چینند. سررشته هر کاری، سبب هر کاری را در اختیار او قرار دادیم. و آن کارهایی که ذوالقرنین می‌کرد که در مشرقی‌ترین نقطه خشکی و در مغربی‌ترین نقطهٔ زمین که پیش رفت و فتوحاتی که داشت، تمام آن به این علت بود که قرآن می‌فرماید: "ثمّ اَتبعَ سببًا" یک سر رشته را می‌گرفت، یک سبب را الگوی کار خود قرار می‌داد و آن پیشرفت‌ها را با آن به دست می‌آورد. آن علم و این سبب از تحفه‌هایی‌ست که در پی دستیابی به حیات طیبه به دست ما میرسد؛ و ما انتظار داریم و انتظار به حقی است که در زمان ظهور، شیعیان و دوستان امام عصر علیه‌السلام، ارادتمندان و پا به‌رکابان آن حضرت، از این‌گونه امکانات بهره‌مند باشند؛ یعنی از آن علومی که مسلماً خدا در اختیار آن حضرت گذاشته و از آن اسبابی که قطعاً خداوند به امام عصر علیه‌السلام داده‌است. (وقتی به حضرت ذوالقرنین و حضرت خضر می‌دهد به مهدی آل محمد ﷺ نمی‌دهد؟ قطعاً می‌دهد. پس بایستی که منتظر چنین شرایطی باشیم و باشیم.) 👈این نکته بسیار مهم است. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم عمل ما خوب نیست که امام ظهور نمی‌کنند.(که البته این نیز هست، مشکلات عملی ما بی‌حساب است) ولی مقدم بر عمل دیدگاه است. را باید اصلاح نمود تا عمل نیز اصلاح شود. متأسفانه افت در دیدگاه داریم. بعنوان مثال می‌گویم آقا همه چیز مرتب است فقط جای شما خالی است. کجا جای امام خالی است⁉️ می‌نویسیم، می‌گوئیم، تعبیر اینچنینی می‌کنیم که آقا جای شما خالی است. ما کجا جا خالی کردیم⁉️ ما اگر همچون جناب خضر و جناب ذوالقرنین در انتظار امام بایستیم، آن زمان می‌توانیم بگوییم جای شما خالی است. نه مثل مردم عراقی که بگویند، «سلونی قبل أن تفقدونی» و به یکدیگر نگاه کنیم و یکی برخیزد بگوید آقا موهای سر من چند تاست و نهایت پژوهشگری ما این باشد. این‌که جواب ندارد. این که جا خالی کردن نیست. پس در ابتدا باید دیدگاه را اصلاح کنیم. وقتی نیز به دنبال مسائل عملی می‌رویم، شخصی که در رفاه است می‌گویند: روزگار به کام من است. می‌ترسم امام زمان ظهور کنند و اینها را از من بگیرند. ممکن است عده‌ای اینگونه تصور کنند که اگر امام قرار است بیایند عدالت گستری کنند، امکان دارد برای ما نیز مشکلی پیش آید.(نعوذباللله) پس بحث عدالت جای خود، اما آن امر مهم مطلب دیگری است. 🔹مسألت‌های که می‌توان از امام علیه‌السلام داشت: برای آنکه آنچه در این زمینه گفته شد نمونه داشته باشد و بتوانیم پیگیری کنیم، دو دسته ده‌تایی از آن مسألت‌هایی که می‌شود از امام داشته باشیم را یادداشت کردم. اینها نمونه است. ممکن است ده‌ها مورد به آن افزوده شود. ان‌شاءالله این سوالات در ذهن ما باشد همچون ۱۳ پرسشی که مرحوم علامه حلی در ذهنشان بود و وقتی حس کردند آن آقایی که همراه ایشان در آن مسیر می‌آید، عالم است، فرصت را غنیمت شمردند و پرسش‌ها را مطرح کردند. چون ایشان فکر کردند که ایشان یک عالمی است که قدری از خودشان بهتر می‌داند. 🌷🌷🌷
اگر علامه حلی می‌دانست که آن شخص همراهشان امام زمان علیه‌السلام هستند، به جای ۱۳ سوال، سیزده‌هزارسوال مطرح می‌کرد. او آماده بود برای اینکه بپرسد. حال نمونه‌هایی از سوالات مهمی که می‌شود از حضرت صاحب‌الزمان پرسید خدمتتان عرض می‌شود که بخشی جنبه تشریحی دارد و بخشی جنبه تکوینی. هیهات از ما که این‌همه نیاز معرفتی داریم و غافلیم. آوردن این کلمه بر زبان واقعاً جرأت می‌خواهد که گفته شود شاید این غفلت ما باشد!!! حتی بین فرهیختگان!!! که چه چیزهایی را نمی‌دانیم. چه می‌خواهیم. اگر ظهوراتفاق افتد باید طالب چه چیزی باشیم. خانه خوب؟ یک زندگی مرفه؟ واقعاً همین‌ها؟! واقعاً امام عصر باید ظهور کنند تا این خواسته‌های ما را برآورده کنند؟! اینها را که در زمان غیبتشان هم می‌شود از ایشان خواست، و می‌دهند. 👈بزرگترین‌حادثه‌ هستی‌ بعداز‌خلقت‌ حضرت‌ آدم‌ ظهور امام‌ عصر‌است. مگرنگفتند ساعت تأویل شده؟ برای این است که بنده ماشینم‌را عوض‌کنم؟ برای این است‌که رفاهم را بیشتر کنم؟ همین؟! خیلی دون‌همتی است‌ اگر اینگونه فکر کنیم؟ 🔰بخشی از آنچه که نمی‌دانیم و تنها ار رهگذر امام علیه‌السلام می‌توانیم بیاموزیم: ❇️ ۱) تأویل تک‌تک آیات قرآن می‌دانیم چه تعداد از آیات قرآن تأویلش در روایات مطرح شده، تأویلی که فرمود: "وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ"( آل عمران/۷) راسخِ در علم باید بیاید تا تأویل آن‌ آیات را به ما بگوید. عمده آیات نیاز به تأویل دارند. ما نمی‌دانیم و با گمانه‌زنی هم نمی‌توان به آنها پی برد. می‌بایست امام‌معصوم به ما بفرماید. تازه بعضی آیات تأویلات متعدد دارند. اینگونه نیست که یک تأویل داشته باشد و تمام شود. ❇️۲) چگونگی استخراج علوم گوناگون از قرآن. درمباحث علوم قرآنی یک بحث تخصصی که مطرح است تحت عنوان می‌باشد. دراین‌باره بحث‌ها شده‌است. اگر قائل به این باشیم که قرآن جامعِ علوم است؛ چگونه این علوم را از آن استخراج کنیم؟ راهش را نمی‌دانیم. اگر امروز ما ادعاکنیم قرآن جامع علوم بشریست، ازما می‌پرسند که جواب این سوال را از علم فیزیک و شیمی و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و... که در قرآن مطرح است، بدهید. آیا می‌توانم؟ خیر. جواب این سوالات را می‌داند در حالیکه علماء می‌آیند و می‌گویند قرآن کتاب هدایت است. هرسوالی درباره هدایت دارید می‌توانید از قرآن بپرسید. واقعاً اینطور است؟! یعنی همه پرسش‌هایمان درباره هدایت را می‌توانیم از قرآن جواب دهیم؟! نمی‌توانیم، ما زبانمان بسته است. چرا ادعای گزاف کنیم؟ حتی ما تمام سوالات احکام را نیز نمی‌توانیم از قرآن بپرسیم. اینگونه نیست که بگوییم علوم تجربی را کنار بگذار! قرآن علوم انسانی را پاسخ می‌دهد. البته آموزه‌هایی در قرآن هست و برای مانیز قابل استفاده‌است و دامنه وسیعی هم دارد؛ اما اگر مدعی شویم که هرآنچه در فلان علم از علوم انسانی نیاز است، در قرآن یافت می‌شود، نمی‌توانیم جواب دهیم. علوم انسانی که هیچ، در همین فقه خودمان ویا علوم حوزوی هم نمیتوانیم همه‌اش را از قرآن پاسخ دهیم. شاید سوالات محدودی را بشود پاسخ داد؛ لیکن همه را خیر. و آن که پاسخ این سوالات را می‌داند. 🌷🌷🌷