در مورد #عقل هم همینطور است. این عقل جبران شده، اگر هوش ریاضی زنان، هوش ادراکی آنان یا IQ آنان بفرض اینکه پایینتر باشد، خب EQ بالاتری دارند؛ یعنی هوش هیجانی یا عاطفیشان بالاتر است. آن را خدا به شکل دیگری جبران کرده است؛ چون زن نمیتواند کاملاً عقلایی بیاندیشد و بچهداری کند. بچهداری با عقلایی بودن و عقل فلسفی جور در نمیآید. باید مهر و محبت و گذشت و نادیده گرفتن خیلی مسائل در کارش باشد. آن یکی برآن غلبه دارد. حالا این در مقام مقایسه است؛ بلکه ضعف نفسی نیست و نسبی است . مثل همینکه خدا در مورد انسان فرموده: "خُلقالانسانضعیفا " آیا ما به قرآن اعتراض میکنیم که خدایا چرا فرمودی انسان ضعیف است؟ ما که اینهمه قوت داریم. بله ما نسبت به حیوانات و بسا گیاهان گاهی ضعیفتر هم هستیم. بنابراین در این خطبه نیز مقام، مقامِ مقایسه است و نه مقام نگاه نفسی.
در نگاهِ مقام نفسی زن موجودی کامل است؛ کمااینکه همه موجودات دیگر هم همینطور هستند.
حالا اگر کسی بگوید این حرفها درست، اما در این خطبه لحن سخن امام، #لحنِمذمت است؛ این را چکار کنیم؟ مسلماً امام این جملات را از باب تعریف وتمجید نفرمودند.
پاسخ این است که بله.
در سه مورد میشود هرموجود ضعیفی را مذمت نمود؛ #یکی اینکه این ضعفش ناشی از کوتاهی او و عدم رسیدگی به نیازهای خودش باشد. مثلاً یک آدمی اگر غذا نخورد، ضعیف و مریض شود مستحق مذمت هست.
#دوم اینکه شخصی تلاش نکند واستعداد خودش را به ظهور نرساند وضعیف بماند. اینهم مستحق مذمت است. مثل انسانهایی که دنبال فراگیری علم نمیروند و عقلشان در اثر دوری از علم ضعیف میماند. این شخص اگر عقلش ضعیف مانده و رشد نکرده، مستحق مذمت است. ( چرا نرفتی این کار را بکنی؟ تو مثل بقیه نمیفهمی، چون دنبال علم نرفتی و...)
#سوم وقتی است که ضعیف خودش را بهجای قوی بنشاند و جای او را تصاحب کند. اینجا هم جای مذمت است. اگر استادی آمد سر کلاسِ درس و حال آنکه توان ارائه آن درس را ندارد، یعنی یک آدم ضعیف به جای یک استاد برجسته نشست، اینجا میشود او را مذمت کرد.
اگریک فرد ناتوان رفت روی تشک کشتی و خواست هماوردِ یک قهرمان باشد، در حالیکه یک آدم سست وناتوان است، اینجا میشود او را مذمت کرد. اگر روی تشک نیامده بود، کاری به او نداشتیم، میگفتیم این آدم توانش زیاد نیست؛ اما حالا که آمده رودرروی یک قهرمان قرار گرفته، سزاوار مذمت است.
ببینید زنان نقص نفسی ندارند، اما وقتی یک خانمی خودش را در سِمَت فرماندهی یک لشکر تهاجمی مانند سپاه جمل قرار میدهد، میآید وسط میدان جنگ، میجنگد وبیستهزار نفر را به کام مرگ مینشاند، این سزاوار مذمت نیست؟
این همان ضعیفی است که سزاوار مذمت هم هست؛ وگرنه اگر در جایگاه خودش قرار گرفته بود که مذمت نداشت.
زن اگر نماز نمیخوانَد، دستور خداست، اگر هوش ادراکیاش مثلاً پایین است، کار خداست. خودش چیزی کم ندارد. او در حد خودش کامل است. مثل هر موجود دیگری که خدا کامل خلق کرده است؛ اما وقتی میآید مقابل قهرمان جنگهای اسلام قرار میگیرد و میخواهد همآورد او باشد وحتی وقتی امام توصیه فرمودند که جنگ را کنار بگذارد، به علیبنابیطالب نامه نوشت که معلوم میشود ترسیدیها. به علیبنابیطالب میگوید معلوم میشود ترسیدیها!!!
خب معلوم است که چنین فردی مستحق مذمت است که به او بگویند تو با این نقصهایت نباید این حرفها را بزنی. نقصهایی که نسبی است و اگر به میدان جنگ نیامده بود، برای او هم نقص تلقی نمیشد.
این مختصر وخلاصه مطالبی است که عرض شد؛ البته احتیاج به مرور هم دارد. همه اینها بر فرض صحت این خطبه بود. اگر هم ثابت شد این خطبه صحیح نیست که اصلاً این بحثها را نداریم، ولی باید پلهپله این مراحل را طی میکردیم.
والسلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
#شوقمعرفت۵
🌴🌴🌴
🚩 اما آن چیزی که مهم و جالب است، قضاوتی است که افراد خودشان درباره خود میکنند؛ یعنی کارنامه ای استکه خودشان امضاء میکنند و ارائه میدهند.
✍ هم در تاریخ یعقوبی ج ۲، ص۲۲۲ نقل شده است و هم مرحوم علامه امینی در الغدیر خود مفصل درباره عمروعاص بحث کردهاند و به این نکته اشاره کردهاند که وقتی عمروعاص میخواست از دنیا برود، به فرزندش میگوید:
«لودَّ أبوک أنّه کان مات فی غزاة ذات السلاسل؛ إنّی قد دخلت فی اُمور لا أدری ما حجّتی عندالله فیها. ثمَّ نظر إلى ماله فرأى کثرته، فقال: یا لیته کان بعراً، یا لیتنی متُّ قبل هذا الیوم بثلاثین سنة، أصلحتُ لمعاویة دنیاه وأفسدتُ دینی، آثرتُ دنیای و ترکتُ آخرتی، عَمِی علیَّ رشدی حتّى حضرنی أجلی، کأنّی بمعاویة قد حوى مالی وأساء فیکم خلافتی»؛
(پدر تو دوست داشت که در جنگ هاى «ذات السلاسل» مرده بود، من دست به کارهایى زدم که نمى دانم نزد خدا چه دلیل و عذرى براى آن بیاورم. سپس به مال فراوانش نگاه کرد(حاکم مصر بود و مقید به حلال و حرام هم که نبودند) و گفت: اى کاش این ثروت من سِرگینِ شتر بود، و اى کاش سى سال پیش از این مرده بودم. دنیاى معاویه را آباد کردم و دین خود را فاسد نمودم، دنیا را بر آخرت برگزیدم، نسبت به طریق هدایتم کور بودم تا وقتى که زمان مرگم فرا رسید. گویا مى بینم که معاویه مال و ثروت مرا در اختیار خود گرفته و با شما پس از من بد رفتارى مى کند).
اینها سخنان خودِ عمروعاص است. او خودش را اینگونه #ارزیابی میکند. حال بعضی اصرار دارند بگویند او عادل است (چون معتقدند صحابه پیامبر همه عادلند) خودش اذعان دارد به اینکه من دینم را باختم ، من معاویه را سرکار آوردم و...
به هرحال یک چنین چیزی درباره عمروعاص هست.
❌ عمروعاص دو کار مهم برای معاویه انجام داد؛ #یکی اینکه در بین مردم شام، به راهنمایی او بود که معاویه پیراهن عثمان را عَلَم کرد و برای عثمان عزاداری کرد. با این کارش در مخالفت با علیبن ابیطالب نظر مردم شام را به سوی عثمان برگرداند. طرح او بود که معاویه پیراهن خونینی را بر بالای منبر بیاویزد و اشک بریزد و اظهار نگرانی کند و شورشی در مردم شام علیه علیبنابیطالب ایجاد کند. #دوم هم بحث برسرنیزه کردن قرآنها بود.
این دوکار قبل از حکمیت بود. در حکمیت هم که دیگر جنایت بزرگ تاریخی را، حتی برخلاف قولی که به ابوموسی اشعری داده بود مبنی بر اینکه هردو به بالای منبر بروند و علیبنابیطالب و معاویه را خلع کنند و مردم را به حال خودشان واگذار کنند.
آنوقت ابوموسی سادهلوح رفت و علی را خلع نمود؛ اما عمروعاص معاویه را نصب کرد. هرچند این رویداد تاثیر چندانی نداشت و رسواتر از آن بود که پایهای برای حکومت معاویه تلقی شود؛ لکن عمروعاص خباثت خودش را به ظهور رساند.
اینها مسائل سادهای نیست. گاهی اوقات ما افرادی را میبینیم که به خاطر یک بیتوجهی کوچک، کینه شخصی را به دل میگیرد و تا آخر عمر با خودش همراه دارد. (مثال: دو فرد متشخص و متدیّن واقعاً در سطح عالی را سراغ داریم که یکی از آن دو به خاطر یک مسئله کاریِ سالها قبل، دیگری را اذیت میکرد و هنوز کینه او را به دل دارد)
گاهی یک دشنام، یک حرف، یک آسیب، یا ضرر مالی، یا گرفتن موقعیتی که دیگری برای ما ایجاد کرده است، از خطای او نمیگذریم. یک دلایلی برای خودمان داریم و سخت است از آن چشمپوشی کنیم، آنوقت چگونه از آنهمه ظلم که درباره اهلالبیت شده که یک میلیاردم آن اگر نسبت به ما شده بود، از آن نمیگذشتیم، به راحتی میگذریم و در مورد دشمنانِ آن بزرگواران بذل و بخشش میکنیم. ما اینها را برادران خود و صحابه پیامبر به حساب میآوریم؟!
👈اینها به آن محبت #ضربه میزند.
واضح استکه هیچوقت کسی که دشمن شما را دوست میدارد، دوست شما نیست. حتی در رابطه بین مادر و فرزند، اگر دیدید فرزند شما به خانه آمد و از دشمن شما تمجید میکند، دیگر برای او مادر نخواهید بود.
⛔️ چطور بعضیها دشمنان اهلالبیت را خیلی راحت میبخشند؟! پس باید مراقب باشیم؛ چراکه ایمانمان در گرو این #تولّی و #تبرّی است.
این #مقدمه بیانگر آن استکه اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام مُصرّ هستند عمروعاص را ابنالنابغة بخوانند، گذشته از برخی خصلتهای ناروایی که داشته، برای این استکه او سیاهکاری را ادامه داد.
#شوقمعرفت۳
🌴🌴🌴
یا فرض کنید در بین یک گروههایی که فسادانگیزی و جنایت میکنند، مثل قاچاقچیان مواد مخدر قرار میگرفتیم، خب توزیع مواد مخدر نزد آنها معروف است و هرچه اینکار را انجام دهند خوب است. هرچه بیشتر توان داشته باشی و بیشتر توزیع کنی، آنها خوب میدانند؛ حال باید اینجا برویم و امر کنیم⁉️ بطور واضح خیر.
پس بنابراین کسی نیاید بگوید امربه معروف یعنی شما ببینید در جامعه مردم چگونه میپسندند.
هیچ دینی به این امر نمیکند که باید دنبال این بروید. چون درهر جامعهای یکجور میپسندند. قرآن هم هیچگاه دستور امربه مُد و آنچه برای مردم عادی شده نمیدهد. اگر هم چنین چیزی را به قرآن نسبت دادیم، به خدای متعال افترا بستهایم.
👈 معنای #چهارم آن بود که آنچه شرع نیک میداند و میپسندد که گفتیم آنچه شرع نیک میداند و میپسندد یا واجب است یا مستحب. (واجبش را که اشاره کردیم)
آیا میشود گفت دستورِ خداست که واجب است بروید امر کنید در انجام مستحبات❓نمیشود.
اگر میخواست خودش امر میکرد. خودش مستحب کرده، گفته میخواهید انجام بدهید و میخواهید انجام ندهید.
#مستحب آن استکه ترکش جایز باشد. #واجب آن استکه ترکش ممنوع باشد.
اینجا تعارض پیش میآید که چگونه واجب است بروم و به چیزی که خدا گفته میتوانی هم ترک کنی، امرکنم⁉️
پس امر به مستحبات نمیتواند واجب باشد. نهایتاً بگوییم مستحب است و صِبغه واجب به خودش نمیگیرد.
اما معانی دوم و سوم یک مقدار از حساسیت بیشتری برخوردار است.
👈 مورد #دوم، آن بود که عقلاء بماهُم عقلاء میگویند این کار خوب است.
🔸عقلاء بما همعقلاء یعنی چه❓
یک فرد عاقل ممکن است مسلمان باشد یا مسیحی باشد یا دین دیگری داشته باشد.
یک فرد عاقل ممکن است باسواد باشد یا بیسواد باشد یا اندیشهها و گرایشهای خاص خود را داشته باشد. ما کاری به آنها نداریم. بعنوان یک عاقل از یک نفر سوال میکنیم که آیا اینکار خوب است یا بد است❓
مثلاً ما از عاقلی سوال کنیم که آیا ظلم کار خوبی است یا بد❓میگوید بد است.
از هر عاقلی هرجای کره زمین سوال کنیم که آیا عدالت ورزیدن کار خوبی است یا بد❓میگوید خوب است.
این را همه عقلاء در هر دین و مذهبی قبول دارند.
با این توضیح آیا امر به آن چیزی که نزد عقلای بماهم عقلاء معروف است، واجب میباشد❓اینجا یک مقدار حساسیت وجود دارد. و حساسیت آن در این استکه آیا ما #قاعدهمُلازمه را قبول داریم یا قبول نداریم❓
🔸قاعده ملازمه یعنی چه❓آن استکه میگوید: " کلّ ما حَکَم بِهِ العَقل، حَکَم بِهِ الشَّرع، و کلما حَکَم بِهِ الشَّرع، حَکَم بِهِ العقل"
آیا این قاعده مقبول و قابل تأیید است❓بخصوص قسمت اولش که میگوید: کلّ ما حَکَم بِهِ العَقل، حَکَم بِهِ الشَّرع❓
اگر عقلای عالَم میگویند این کار خوب است، به این معناستکه شرع هم میگوید این کار واجب است❓ چون عقلاء گفتهاند خوب است و طبق آن حرف اولی که زدیم، پس باید به آن کار امرکرد.(اینجا این پیچ و حساسیت وجوددارد)
ظاهراً تا جائیکه اطلاع داریم عموم فقهای ما این ملازمه را به این صورت کلی نپذیرفتند؛ کمتر کسی قبول کرده است که بتوان گفت: (کلّ ما حَکَم بِهِ العَقل، حَکَم بِهِ الشَّرع)
👈تازه میگوییم عقل، نه عقلاء
#شوقمعرفت۳ / خ۸۸ / بخش دوم
🌴🌴🌴
اگر هم فرض کنیم عقل و عقلاء یکی باشند، آیا میشود گفت هرچه را عقل بپسندد و بگوید و بپذیرد، شرع هم به آن حکم میکند❓ گفتن این حرف سخت است.
بعنوان مثال و نمونه الآن در معاملات بانکی، سود و بهره بانکی در همه کشورها رواج دارد و مردم هم عقلاء هستند(مردم را که دیوانه نمیپنداریم) و با اینها کار میکنند و ارتباط دارند. گویی درستی این را بدیهی تلقّی میکنند. با این وصف ما باید این را بپذیریم و تأیید کنیم❓
یامثلاً بعضی خوراکیها را خیلی از مردم دنیا عادی و روا تلقی میکنند، پس ما باید تأیید کنیم و بگوییم شرع هم همینرا میگوید❓
اصلاً یک مسئله مهمتر اینکه اگر قرار بود عقلاء خودشان همه چیز را تأیید کنند، پس ما شرع را برای چه میخواستیم❓
باید پیغمبرمیفرمودند این شریعت اسلام تا صد یا دویست سال، نهایتاً تا قرن چهارم و بعد از آن دیگر بسپارید به عقلاء.
بعد از رنسانس شما هم تابع اروپا بشوید. آنها هم عقلاء بودند دیگر، شما دین را برای چه میخواهید❓
آیا میشود چنین حرفی را زد❓خیلی سخت است و نمیشود گفت و مسلماً این درست نیست.
البته عقلاء در بعضی مواقع درست میگویند و همان را بیان میدارند که خداوند هم میخواهد؛ اما پذیرش عمومیت و کلیّت آن سخت است.
👈 مورد #سوم هم متشرّعین بودند.
اگر بین مردم متشرّع و متدیّن یک کاری یا حرفی رایج باشد و خوب تلقی بشود و آن کار را نیکو بدانند؛ ولی برای آن سند شرعی نداشته باشند، حال آیا چون اینها متدین هستند میشود گفت حتماً شرع هم امضاء کردهاست❓خیر نمیشود گفت حتماً امضاء کرده است.
بله ممکن است برخی مواردش مورد امضای شرع هم باشد؛ اما آیا فعل متشرع کاشف از امضای شرع است❓چنین حکمی را نمیشود داد و سخت است.
لذا در مورد #دوم و #سوم معیار برای معروف این چیزها نیست.
حداقل خلاف احتیاط است که ما بخواهیم معروف را از زبان عقلاء بگیریم یا از عمل متشرعین بگیریم.
👈در این مواقع باید #احتیاط کرد.
بله نهایتاً ممکن است کسی این حرف را بزند که آن چیزی که عقلاء نیکو میدانند، اگر در شرع خلافش را نبینیم، ما میگوییم مورد توصیه عقل هم هست.
مثل ترک یا انجام بعضی از کارها که در عُرف انجام میدهند(مثلاً مواد مخدر که عرف آن را بد میداند، حتی اگر ضرر هم نداشته باشد) یا خیلی از کارهایی که مردم انجام میدهند ، عقلاء هم آن را انجام میدهند، نیکو میدانند و شرع هم آن را نهی نکرده، نهایتاً عقل میگوید خوب است؛ اما برچسب شرعی نمیشود روی آن زد. در مورد متشرعین هم همینطور.
بنابراین آن مقدار یقینی و مسلم از امربه معروف و نهی از منکر👈 یعنی #انجامواجبات و #ترکمحرمات.
این است که باید در امربه معروف و نهی از منکرمراقب بود که آنچه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند اتفاق نیفتد.👇
✨اَلْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا✨
خودشان را معیار معروف قرار میدهند.
میگویند ما رأی گرفتیم و مردم هم موافق بودند.
مگر میشود رأی گرفت❓
مثلاً برای ساختن اتم میشود با مردم مصاحبه کرد یا رأی گرفت❓
حتی اگر فرض کنید ۸۰ میلیون مردم بگویند کار خوبی است، باید اینکار را کرد❓
مگر به رأی مردم است❓
دین خدا را مگر میشود به رأی مردم گذاشت❓
👈و ما میبینیم که گاهی متأسفانه از این کارها میشود.
اگر همه شیمیدانان گفتند میشود بمب شیمیایی را تولید کرد و کاری هم ندارد، فقط مردم چشمشان را از دست میدهند و کار دیگری نمیکند، بایدانجام داد❓
بگوییم چون صدام در شلمچه چنین بمبی را استفاده کرد، ما هم علیه آنها بزنیم.
امرشرعی را که نمیشود به رأی افراد گذاشت و استفاده کرد.
بنابراین باید این موارد محل دقت قرار بگیرد که خدای نخواسته خودمان رأي نگیریم و بگوییم که چون رأیِ مثبت بود، میشود معروف و چون رأی منفی بود میشود منکر❗️
#شوقمعرفت۴ /خ۸۸ / بخش دوم
🌴🌴🌴