eitaa logo
بوی بهشت ،،الهم عجل لولیک الفرج صلوات الله علیه
78 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
49 فایل
هدف این کانال، دور همی ،خودسازی وبرپایی نماز شب نشر مطالب کانال بدون لینک مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 📖 📝‌ 🔻 🔹 بود، یکی از بانوان نیکوکار🧕🏻 از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان🍞 و سه کیلو جو با خود داشت، به رسید، فقیر از او تقاضای کمک 🙏🏻کرد 🔸 آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت ✨« جو را آرد کرده و از آن برای خود ». 🔹آن بانو🧕🏻 جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان 🌪 وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد.😧 🔸این بانو که در انتظار این بود تا خداوند (پاداش همان نان) را به او بدهد،✔️ ☝️🏻برعکس جو او نیز از بین رفت، 😔شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. 🌿 نزد فرزندم « » برو تا در این باره قضاوت کند☑️ 🔸 او به حضور رفت و جریان را گفت. ✨حضرت به آن زن داد. 🔹آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و سلیمان را به او عرض کرد، 🍃 ؛ نزد سلیمان برو و پولش💰 را به او برگردان و بگو میخواهم بدانم که باد، جو مرا بُرد؟!❗️ 🧕🏻زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت دیگر به او داد.😳 ☝️🏻او به حضور داوود آمد و 🍃 ؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو 🌪 را بطلبد و از او بپرسد که باد جو مرا برده است.🤔 🧕🏻زن رفت و همان را کرد. ✨حضرت سلیمان ناگزیر را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید.⁉️ 💫 ؛ ✨تاجری ثروتمند در بیابان 🏜مانده و خوراکش تمام شده بود ☝️🏻 با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، 💰خود را به او بدهد.✅ ✨ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان 🍞درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، خود را ☑️ 🌱 ، آن را احضار کرد و جریان را به او گفت 👤 تاجر قرار به موضوع نمود و از حضرت خواست🙏🏻 که را احضار کند. 🔸 با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ که معادل می باشد مال تو است.😊 این ثروت را بردار و با خود ببر✅ ☝️🏻آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ ✨«ای فرزندم! کسی که ، می خواهد، با خدای کریم .»✨ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝‌ 🔻 🔹 بود، یکی از بانوان نیکوکار🧕🏻 از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان🍞 و سه کیلو جو با خود داشت، به رسید، فقیر از او تقاضای کمک 🙏🏻کرد 🔸 آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت ✨« جو را آرد کرده و از آن برای خود ». 🔹آن بانو🧕🏻 جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان 🌪 وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد.😧 🔸این بانو که در انتظار این بود تا خداوند (پاداش همان نان) را به او بدهد،✔️ ☝️🏻برعکس جو او نیز از بین رفت، 😔شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. 🌿 نزد فرزندم « » برو تا در این باره قضاوت کند☑️ 🔸 او به حضور رفت و جریان را گفت. ✨حضرت به آن زن داد. 🔹آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و سلیمان را به او عرض کرد، 🍃 ؛ نزد سلیمان برو و پولش💰 را به او برگردان و بگو میخواهم بدانم که باد، جو مرا بُرد؟!❗️ 🧕🏻زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت دیگر به او داد.😳 ☝️🏻او به حضور داوود آمد و 🍃 ؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو 🌪 را بطلبد و از او بپرسد که باد جو مرا برده است.🤔 🧕🏻زن رفت و همان را کرد. ✨حضرت سلیمان ناگزیر را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید.⁉️ 💫 ؛ ✨تاجری ثروتمند در بیابان 🏜مانده و خوراکش تمام شده بود ☝️🏻 با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، 💰خود را به او بدهد.✅ ✨ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان 🍞درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، خود را ☑️ 🌱 ، آن را احضار کرد و جریان را به او گفت 👤 تاجر قرار به موضوع نمود و از حضرت خواست🙏🏻 که را احضار کند. 🔸 با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ که معادل می باشد مال تو است.😊 این ثروت را بردار و با خود ببر✅ ☝️🏻آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ ✨«ای فرزندم! کسی که ، می خواهد، با خدای کریم .»✨ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 👥عده ای که طمع 🐠 بیشتری داشتند تصمیم گرفتند که☝️🏻 این رسم قدیمی را برهم بزنند، لذا به مشورت و پرداختند☑️ و گفتند؛ 👥چرا در این روز که صید فراوان می‌باشد و دسترسی به آنها است، آنها را رها کنیم🤨  و هنگامی که ماهیها ساحل 🏝را ترک میکنند و از ما دور می‌شوند، به تعقیب و صید آنها بپردازیم و با آنها را بدست آوریم؟!🤔 ☝️🏻این روش خطاست، پس بهتر این است که روز به صید پرداخته و هرچه می‌خواهیم ماهی صید کنیم و به مقدار نیاز خود از دریا 🌊 .✅ ↩️ به دنبال این تصمیم، عده‌ای از آنان نقشه‌ای📄 کشیدند و و از دریا 🌊جدا کردند ⏪ و که ماهی‌ها🐟 به ساحل می‌آمدند وارد این نهرها می‌شدند، پس در پایان روز راه بازگشت آنها را می‌بستند🚧. 🔹 آنگاه به می پرداختند✔️ و و تحمل سختی😌، ماهی های بسیاری صید می کردند 🔸تعدادی از و دهکده از این عمل آنها آگاه🧐 شدند. و بسوی آنان شتافتند و به پند و اندرز و آنان پرداختند.✔️ 😕ولی در روح سرکش و سودجوی دنیاپرستان .❌ ☝️🏻پس این عمل ناپسند به اعتراض😠✊🏻 وسیعی دست زدند و که با توسل به زور افراد خطاکار را . ⬅️ و ⬅️ 🏘برای سودجویان بسیار گران تمام شد. 🔸لذا ؛ 👥 ما با شما در منافع این دهکده شریک می‌باشیم ✔️و شما نمی‌توانید ما را بیرون کنید،🤨 ☝️🏻 چون که این سرزمین و و 💵 ما می‌باشد، پس ما دهکده را ترک نمی‌کنیم.❌ ☝️🏻اگر به‌کارخود(اخراج‌کردن سودجویان) اصرار دارید، دهکده را با کشیدن دیواری بین زمینها، تقسیم کرده، تا هر گروه زندگی کند. 😑 🔹پرهیزکاران ✅که دهکده را تقسیم و متمردین را از خود . 👈🏻 لذا با تفکیک دهکده هر گروه👥 به کار خود مشغول شد. 🔸 همچون روزهای قبل به اعمال خود ادامه دادند و به لهو و لعب و پرداختند. 🔹 نیز همچنان به ☝️🏻 و آنان و بیم دادن آنها از عذاب الهی ادامه دادند و چون پند صالحان در آنان اثری نکرد دست از نصیحت برداشته و جمعی گفتند؛ 👥« قومی را که از جانب خداوند به هلاک یا عذاب سخت محکومند، ؟🤨(باآنکه بی‌اثراست).» ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود در سالهای آخر عمر خود قصد بنای « » یا معبد🕌 عظیم را کرده بود که قبل از اقدام، عمرش پایان پذیرفت😔 ☝️🏻ولی چهار سال پس از آن، فرزندش کار بنای آن را به عهده گرفت و شروع به ساخت کرد و آن را به اتمام رساند.☑️ 🔸سلیمان و را به گروههای مختلفی تقسیم کرده بود تا سنگهای و و را جمع کنند و به بیت المقدس انتقال دهند. 🔹او برج و باروی شهر🏘 را توسط مرمر و تخته سنگهای عظیم صیقل داد، برج ها را بسیار بالا ⬆️برد و بنا کرد تا هر طایفه👥 از بنی‌اسرائیل در قسمت مخصوص خود سکونت کنند. ✔️ 🔸بعد از شهری زیبا و بزرگ شروع به ساخت 🕌 کرد. یاقوت و طلا و سنگهای قیمتی💎، مشک و عنبر و عطرهای خوشبو و مروارید بنا کرد.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🌸از امیرالمؤمنین نقل شده است؛ 🔹«روزی حضرت سلیمان از بیت المقدس بیرون آمد و بر فرش خود نشست و در طرف او بود که آدمیان👥 بر آن می‌نشستند و تخت در طرف بود که بر آن می‌نشستند. 🔸 بر سر همه سایه بیندازند و که آنها را بردارد و به مدائن بیاورد و از مدائن بردارد (و به اصطخر ببرد) شب🌌 را در اصطخر شیراز گذرانیدند. 🔹وقتی صبح شد🏙️ آنها را به جزیره🏝 ( برکاون) ببرد. 🌪 باد آنقدر آنها را پایین آورد که پاهایشان به آب 🌊رسید در آن موقع بعضی گفتند؛ «هرگز پادشاهی از این بزرگتر دیده اید؟» ☝️🏻 و همان وقت فرشته ای از آسمان ندا داد؛ 💫« گفتن برای خدا این پادشاهی است که می‌بینید.»😊 🌺از امام رضا نقل شده است؛ 🔸« 👵🏻پیرزنی نزد سلیمان آمد و از باد کرد. ✨سلیمان باد را به حضور خواست و گفت؛ « این زن را اذیت و آزار میکنی که از تو (نزد من) شکایت کند؟🤨» 🌪 ؛ «خداوند با عزت مرا به سوی کشتی 🚢مردمی فرستاد که کشتی آنها را از غرق شدن ، در حالی که آنها نزدیک به غرق شدن بودند. ✋🏻 من به سرعت برای نجات آن کشتی میرفتم. این زن در پشت‌بام خانه‌اش🏠 ایستاده بود و وقتی من به سرعت گذشتم بی‌اختیار من، او از بام افتاد و دستش شکست😔». ✨سلیمان مناجات🤲🏻 کرد که «خدایا بر باد کنم؟🤔» 🦋خدا وحی کرد؛ «☝️🏻بر 🛳 حکم کن که 💵 این زن را بدهند.✔️ 👈🏻 چون باد برای نجات کشتی آنها میرفته و نزد من به هیچ کس ❌.» ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹سلیمان به فکر بنای 🕌 در سرزمین بود تا اسباب عبادت🤲🏻 و تقرب به خدا را فراهم سازد.☑️ 🔸سلیمان ساخت این بنا را به پایان رساند✔️ و آنگاه که دلش از احداث این بنای رفیع آرام😌شد✔️ ↩️ به قصد انجام فریضه‌الهی 🕋 به همراه اطرافیانش و گروه زیادی 👥عازم سرزمین شد. 🔹سلیمان چون به آن سرزمین رسید و و خود را به پایان رسانید✔️، ↩️سپس آماده حرکت شد و سرزمین حرم را به قصد یمن ترک کرد و وارد صنعا شد، 👈🏻 در آنجا و مشقت 😪 💧پرداخت و چشمه‌ها و چاههای زیادی را کاوش کرد ولی به آب 🤷🏻‍♂️ ❌ ↩️و سرانجام به کمک 🕊روی آورد. 🌸دید روزی آن رسول انس و جان      🍃 بین مرغان نیست از هدهد نشان 🌸گفت از هدهد اگر یابم خبر       🍃 یا که بینم گشته جایش مستقر 🌸می نمایم کیفری سخت و عذاب       🍃 یا کنم ذبحش به جرم ارتکاب 🌸یا برای غیبت عذری آرد او        🍃بهر توجیهش نماید گفتگو 🔸سلیمان که از یافتن آب 😔 شده بود از خواست تا او را به محل آب💧 راهنمایی کند، اما متوجه شد. 🔹سلیمان ناراحت شد و ✋🏻 یاد کرد که او را به سختی ⛓ کند، مگر اینکه دلیل روشنی برای غیبت خود بیاورد.✅ ☝️🏻اما هُدهُد کرده بود و پس از لحظاتی⏳ بازگشت و برای تواضع نسبت به سلیمان سَر و دُم خود را پائین آورد. ↩️سپس چون از 😠 بیم داشت، نزد او رفت و برای جلب رضایت او گفت؛ ✨ من که تو از آن .❌ من رازی را کشف کرده‌ام که موضوع آن بر شما پوشیده مانده است. 🔸این خبر، تا حدودی ➖، ↩️سپس سلیمان از هدهد خواست که هرچه زودتر داستان📜 خود را به طور مشروح بیان کند.✔️ 🕊 ؛ من در مملکت سبا زنی🧕🏻 را دیدم که حکومت آن دیار را در اختیار خود دارد. 🧕🏻وی 👈🏻از هر نعمتی برخوردار و 👈🏻 دارای دستگاهی عریض و 👈🏻 تختی عظیم است، 💢ولی 😈 در آنها نفوذ کرده و بر آن قوم ملسط گشته و چشم و گوششان را بسته🤦🏻‍♂️ و آنان را از راه راست است.😔 ✋🏻من ملکه و قوم او را دیدم👀 که بر خورشید☀️ سجده می کنند. 😟 من از مشاهده این منظره سخت ناراحت 😔شدم و کار آنها مرا به وحشت انداخت. ☝️🏻 این قوم با این قدرت و شوکت سزاوار و شایسته است خدایی را بپرستند که از راز دلها♥️ و افکار🤔 آگاه است✅ و او و است. 👤 ابوحنیفه از امام صادق علیه السلام پرسید؛ 🌿« سلیمان از بین پرندگان را انتخاب کرد؟»🤔 🌺 ؛ «چون (وجود) آب💧 را در زیرزمین تشخیص می دهد، چنانکه شما روغن را در شیشه می بینید. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐