eitaa logo
نماز محبوبم 💐
2.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
33 فایل
💐 اللهمّ بارِک لِمولانا صاحب الزمان علیه‌السلام و اجعَل صَلاتَنا بِه مَقبولَه 🤲🏻 کانال‌های دیگه‌‌مون: https://eitaa.com/chekaraa https://eitaa.com/maghtal جهت تبادل و بیان نظرات 👈🏻 @M_taeb
مشاهده در ایتا
دانلود
به تلاوت آیه شریفه و تلفظ صحیح دو حرف ( ت و ط ) دقت بفرمایید🌷😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی زیبا از گرامیداشت یاد شهید سلیمانی در مسیر پیاده‌روی اربعین ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ☀️
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 دو پیام/ یکی کنار طناب دار و دیگری از کربلا 📛 پیام مهم از کربلاء و قبل از طناب‌دار ❌ حتما حتما تا آخر ببینید ✅ کپی با ذکر صلوات هدیه به سیدالشهداء علیه السلام @namazemahboob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗داستان کربلا ❤️‍🔥 • ماجرای شهادت وهب بن عبدالله کَلبی رحمه‌الله علیه مادر وهب گفت: _پسرم! برخیز و پسر فاطمه را یاری کن! وهب گفت: _در این کار کوتاهی نخواهم کرد! وهب نصرانی بود... او و مادرش به دست امام حسین علیه‌السلام مسلمان شده بودند و در پی ایشان به کربلا آمده بودند. وهب، از خیمه بیرون آمد و در حالی که رجز می‌خواند، به دشمنان حمله کرد. تلاش فراوان کرد و چند تن را کشت. نزد مادر و همسر جوانش آمد و ایستاد. گفت: _ مادر جان! آیا از من راضی شدی؟ ام وهب گفت: _راضی نمی‌شوم مگر اینکه پیش روی حسین، کشته شوی! اما همسرش می‌گفت: _وهب! دل مرا به مرگ خودت ریش نکن! مادرش گفت: _ فرزندم! مبادا سخن همسرت تو را از یاری پسر فاطمه بازدارد! سخن او را نشنو! برگرد و نزد پسر دختر پیغمبر بجنگ که فردا شفیع تو نزد خداوند باشد. وهب بازگشت و پیوسته جنگید تا ۱۹ سواره و ۱۲ پیاده را کشت! و بعضی می‌گویند ۲۴ پیاده و ۱۲ سوار را... ساعتی گذشت... اکنون دست‌هایش بریده شده بود... وهب را دستگیر کردند و نزد عمرسعد بردند. عمر گفت: _چه سوارکار ماهر و سخت‌تازنده‌ای هستی تو ! و دستور داد تا گردنش را بزنند و سر او را سوی سپاه امام پرتاب کنند. مادرش سر او را برداشت و بوسید و باز سوی لشکر عمرسعد انداخت. سر به مردی برخورد کرد و به اذن خدا، او را کشت. آن‌گاه مادر وهب با غیرت و شجاعتی تمام، با تیرک خیمه حمله کرد و دو مرد از دشمنان را کشت. امام فرمود: _ای مادر وهب! باز گرد. تو و پسرت نزد رسول خدایید و جهاد از زنان بر داشته شده‌است. مادر وهب بازگشت؛ در حالی که می‌گفت: _خدایا! مرا ناامید نکن! امام فرمودند: _خدا تو را ناامید نمی‌کند همسر وهب رفت و بالای سر او نشست... خاک و خون از روی او پاک می‌کرد و می‌گفت: _بهشت تو را گوارا باد! شمر او را دید و به غلام خود گفت: او را به شوهرش ملحق کن! غلام با عمودی بر سر زن کوفت و او را کشت! و این اولین زنی بود که در لشکر امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسید. ... ‎‌ 🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰ ✅ کپی با ذکر صلوات هدیه به سیدالشهداء علیه السلام @namazemahboob
📗داستان کربلا ❤️‍🔥 • ماجرای شهادت عمر بن خالد اَزُدی و همراهانش رحمه‌الله علیهم پیش از این گفتیم که خالد یکی از بزرگان کوفه و از شیعیان با اخلاص اهل بیت علیهم‌السلام بود که در کوفه به یاری مسلم بن عقیل برخاست و چون کوفیان به مسلم (علیه‌السلام)‌ خیانت کردند، چاره‌ای جز اختفا ندید و پس از شنیدن خبر شهادت قیس بن مُسَهّر، سفیر امام و رسیدن امام به منزلگاه حاجز، او و غلامش سعد، مجمع بن عبدالله و علام نافع بن هلال، از کوفه خارج شدند و طِرِّماح بن عدی را که برای تهیه آذوقه به کوفه آمده بود، راهنمای خود قرار دادند. طرّماح او و همراهانش را به سرعت و از بیراهه حرکت داد. زیرا از راه‌ها نگهبانی می‌شد و خطر دستگیری وجود داشت. تا این‌که سرانجام، در منزلگاه «عُذَیبُ الهجانات» به امام حسین (علیه‌السلام)‌ رسیدند. و نیز گفتیم که حُرّ بن یزید ریاحی، پس از اطلاع از پیوستن این چند نفر به امام، در صدد برآمد آنان را دستگیر کند؛ اما امام (علیه‌السلام)‌ قاطعانه از آنان حمایت کرد و پس از پاره‌ای گفت‌وگو، موضوع خاتمه یافت.  اما بعد... عمر بن خالد به امام عرض کرد: _یا اباعبدالله! فدای تو شوم! می‌خواهم به اصحاب شهیدت بپیوندم... دوست ندارم از تو کناره بگیرم و تو را تنها و کشته ببینم. امام فرمود: _پیش رو که ما نیز بعد از ساعتی به تو ملحق می‌شویم! پس عمر و غلامش سعد و جابربن حارث سلمانی و مجمع بن عبدالله، با شمشیر بر دشمن تاختند و رجز گفتند و جنگیدند. زمانی که از همراهان و یاوران دور شدند و در سپاه دشمن پیش رفتند، دشمنان دور تا دور آنان را گرفتند و از سایر اصحاب جدایشان کردند. پس عباس بن علی (علیهما‌السلام) بر دشمن تاخت و آنان را از چنگ دشمن رهانید. خسته، با تنی مجروح و پرزخم آمدند و چون باز دشمن به خیمه‌ها نزدیک شد، تاختند تا همگی یک جا کشته شدند. پس از عمر، خالد، فرزندش برای جنگ حاضر شد. و پیش رفت تا او هم کشته شد. گفته‌اند عمربن خالد در حین جنگ چنین رجَز می‌خواند: «ای نفس، امروز به سوی خدای رحمان خواهی رفت و به روح و ریحان الهی خواهی رسید. امروز بر احسان و نیکی سزا داده خواهی شد. در گذشت زمان، برای تو بوده است آنچه که خدا در لوح محفوظ برای تو مقدر کرده است. بی‌تابی مکن؛ زیرا که هر زنده‌ای فانی خواهد شد و بردباری، تو را از آرزوها بهره‌مند‌تر خواهد کرد.‌ ای ازُدی‌های قحطان، در رزمگاه مانند شیر بیشه باشید» ... ‎‌ 🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰ ✅ کپی با ذکر صلوات هدیه به سیدالشهداء علیه السلام @namazemahboob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5836838492017003577.mp3
21.59M
🍀 دعای عهد سلام مولاجان... آجرَک الله فی مصیبه جدکم الحسین 🖤 أَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رایَهِ الْهُدى كجاست صاحب روز فتح و ظفر و برافرازنده علم هدايت؟🥀✨ (عبارات عربی، فرازهایی ازدعای شریف ندبه است) خدایا امام ما را برسان 🤲🌟 گوش کنید 🌷 @namazemahboob
✍امام على عليه السلام: آن كه اخلاقش بد باشد، روزى اش تنگ مى شود 📚 غررالحكم حدیث۸۰۲۳