📗*کتابِ آه*
🔥#بازخوانی_مقتل_امام_حسین_علیهالسلام
#قسمت_صد_و_شش
امام حسین از راهی که رفته بود برگشت در حالی که بسیار تشنه بود.
سپاهیان دشمن راه را بر عباس، قمربنیهاشم بسته بودند و او را از برادرش جدا کرده بودند.
عباس دوباره به طلب آب رفت. به او حمله کردند. او نیز به آنان میتاخت و میفرمود:
_ از مرگ نمیترسم. چنان میجنگم که میان جنگاوران از خاک پوشیده شوم...
جانم فدای جانِ آن برگزیده پاک حسین.
من عباسم که با مَشک میآیم و از گزند و زخم خَصم، باکی ندارم...
عباس دشمنان را پراکنده ساخت.
زید بن رقاد، پشت درخت خرمایی کمین کرد.
حکیم بن طُفیل هم یاور او شد و شمشیر به دست راست حضرت عباس زدند.
در این حال قمربنیهاشم شمشیر را با دست چپش گرفت و سوی دشمنان حمله کرد.
حالی که چنین رجَز میخواند:
_ اگر دست راستم را قطع کنید، به خدا سوگند هنوز از دینم و از امامم که فرزند پاک پیامبر امین است، دفاع میکنم ...
و جنگید تا ضعف بر او غلبه کرد. زخمهای سنگینی به ایشان رسیده بود. از حرکت فرو ماند...
زید بن رُقاد از پشت درخت خرما بر دست چپ ایشان ضربه زد.
عباس فرمود:
_ای نفس! از کافران نترس و به رحمت خدای جبار دلخوش بدار... تو را به همراهی پیامبر مژده باد!!
خدایا! اینان دست چپم را بریدند. به گرمای آتشت بسوزانشان...
#ادامه_دارد ...
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
عضو شوید⏮ @maghtal
📗*کتابِ آه*
🔥#بازخوانی_مقتل_امام_حسین_علیهالسلام
#قسمت_صد_و_شش
امام حسین از راهی که رفته بود برگشت در حالی که بسیار تشنه بود.
سپاهیان دشمن راه را بر عباس، قمربنیهاشم بسته بودند و او را از برادرش جدا کرده بودند.
عباس دوباره به طلب آب رفت. به او حمله کردند. او نیز به آنان میتاخت و میفرمود:
_ از مرگ نمیترسم. چنان میجنگم که میان جنگاوران از خاک پوشیده شوم...
جانم فدای جانِ آن برگزیده پاک حسین.
من عباسم که با مَشک میآیم و از گزند و زخم خَصم، باکی ندارم...
عباس دشمنان را پراکنده ساخت.
زید بن رقاد، پشت درخت خرمایی کمین کرد.
حکیم بن طُفیل هم یاور او شد و شمشیر به دست راست حضرت عباس زدند.
در این حال قمربنیهاشم شمشیر را با دست چپش گرفت و سوی دشمنان حمله کرد.
حالی که چنین رجَز میخواند:
_ اگر دست راستم را قطع کنید، به خدا سوگند هنوز از دینم و از امامم که فرزند پاک پیامبر امین است، دفاع میکنم ...
و جنگید تا ضعف بر او غلبه کرد. زخمهای سنگینی به ایشان رسیده بود. از حرکت فرو ماند...
زید بن رُقاد از پشت درخت خرما بر دست چپ ایشان ضربه زد.
عباس فرمود:
_ای نفس! از کافران نترس و به رحمت خدای جبار دلخوش بدار... تو را به همراهی پیامبر مژده باد!!
خدایا! اینان دست چپم را بریدند. به گرمای آتشت بسوزانشان...
#ادامه_دارد ...
🎁 @namazemahboob
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄