❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت5⃣
كوچه هاى مدينه بسيار تاريك است. امام و جوانان بنى هاشم به سوى قصر حركت مى كنند. اكنون به قصر مدينه مى رسيم، امام رو به جوانان مى كند و مى فرمايد: "من وارد قصر مى شوم، شما در اين جا آماده باشيد. هرگاه من شما را به يارى خواندم به داخل قصر بياييد".27
امام وارد قصر مى شود. امير مدينه و مروان را مى بيند كه كنار هم نشسته اند. امير مدينه به امام مى گويد: "معاويه از دنيا رفت و يزيد جانشين او شد. اكنون نامه مهمّى از او به من رسيده است".28
آن گاه نامه يزيد را براى امام مى خواند. امام به فكر فرو مى رود و پس از لحظاتى به امير مدينه مى گويد: "فكر نمى كنم بيعت مخفيانه من در دل شب، براى يزيد مفيد باشد. اگر قرار بر بيعت كردن باشد، من بايد در حضور مردم بيعت كنم تا همه مردم با خبر شوند".29
امير مدينه به فكر فرو مى رود و درمى يابد كه امام راست مى گويد، زيرا يزيد هرگز با بيعت نيمه شب و مخفيانه امام، راضى نخواهد شد.
از سوى ديگر، امير مدينه كه هرگز نمى خواست دستش به خون امام آلوده شود، كلام امام را مى پسندد و مى گويد: "اى حسين! مى توانى بروى و فردا نزد ما بيايى تا در حضور مردم، با يزيد بيعت كنى".30
امام آماده مى شود تا از قصر خارج شود، ناگهان مروان فرياد مى زند: "اى امير! اگر حسين از اين جا برود ديگر به او دسترسى پيدا نخواهى كرد".31
آن گاه مروان نگاه تندى به امام حسين(ع) مى كند و مى گويد: "با خليفه مسلمانان، يزيد، بيعت كن"، امام نگاهى به او مى كند و مى فرمايد: "چه سخن بيهوده اى گفتى، بگو بدانم چه كسى يزيد را خليفه كرده است؟".32
مروان از جا برمى خيزد و شمشير خود را از غلاف بيرون مى كشد و به امير مدينه مى گويد: "اى امير، بهانه حسين را قبول نكن، همين الآن از او بيعت بگير و اگر قبول نكرد، گردنش را بزن".33
مروان نگران است كه فرصت از دست برود، در حالى كه امير مدينه دستور حمله را نمى دهد. اين جاست كه امام، ياران خود را فرامى خواند، و جوانان بنى هاشم در حالى كه شمشيرهاى خود را در دست دارند، وارد قصر مى شوند.
مروان، خود را در محاصره جوانان بنى هاشم مى بيند و اين چنين مى شنود: "تو بودى كه مى خواستى مولاى ما را بكشى؟".
ترس تمام وجود مروان را فرا مى گيرد. مروان اصلاً انتظار اين صحنه را نداشت. او در خيال خود نقشه قتل امام حسين(ع) را طرح كرده بود، امّا خبر نداشت كه با شمشيرهاى اين جوانان، روبرو خواهد شد.34
همه جوانان، منتظر دستور امام هستند تا جواب اين گستاخى مروان را بدهند؟ ولى امام سخن مروان را ناديده مى گيرد و همراه با جوانان، از قصر خارج مى شود.
مروان نگاهى به امير مدينه مى كند و مى گويد: "تو به حرف من گوش نكردى. به خدا قسم، ديگر هيچ گاه به حسين دست پيدا نخواهى كرد".35
امير مدينه به مروانِ آشفته مى گويد: "دوست ندارم همه دنيا براى من باشد و من در ريختن خون حسين، شريك باشم".36
مروان ساكت مى شود و ديگر سخنى نمى گويد.
* * *
صبح شده است و اكنون مردم از مرگ معاويه باخبر شده اند. امير مدينه همه را به مسجد فرا خوانده است و همه مردم، به سوى مسجد مى روند تا با يزيد بيعت كنند.
از طرف ديگر، مروان در اطراف خانه امام پرسه مى زند. او در فكر آن است كه آيا امام همراه با مردم براى بيعت با يزيد به مسجد خواهد آمد يا نه؟
امام حسين(ع)، از خانه خود بيرون مى آيد. مروان خوشحال مى شود و گمان مى كند كه امام مى خواهد همچون مردم ديگر، به مسجد برود. او امام را از دور زير نظر دارد ، ولى امام به سوى مسجد نمى رود. مروان مى فهمد كه امام براى بررسى اوضاع شهر از خانه خارج شده و تصميم ندارد به مسجد برود.
مروان با خود مى گويد كه خوب است نزد حسين بروم و با او سخن بگويم، شايد راضى شود به مسجد برود.
ــ اى حسين! من آمده ام تا تو را نصيحت كنم.
ــ نصيحت تو چيست؟
ــ بيا و با يزيد بيعت كن. اين كار براى دين و دنياى تو بهتر است.
ــ ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون); اگر يزيد بر امّت اسلام خلافت كند، ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند. اى مروان! از من مى خواهى با يزيد بيعت كنم، در حالى كه مى دانى او مردى فاسق و ستمكار است.37
مروان سر خود را پايين مى اندازد و مى فهمد كه ديگر بايد فكر بيعت امام را از سر خود، بيرون كند.
#ادامه_دارد.....
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
📕 داستان عاشواریی #هفت_شهر_عشق را از کانال #مُبَـلِـغِ_مَجـٰازے در ایتا پیگیرے کنید.👇
Ⓜ️ http://eitaa.com/namazi_313
#مُبَـلِـغِ_مَجـٰازے
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔴 خط حزبالله در شماره جدید خود برای اولینبار، دستور اخیر رهبر انقلاب به رئیسجمهور برای برخورد قاطع با متخلفین اقتصادی را منتشر میکند:
رهبر انقلاب: وقتی کسی تخلف میکند برخورد قاطع کنید... در همین شرکتهای صوریای که درست کردند و آمدند به عنوان اینها #ارز گرفتند، دستگاه امنیتی باید دنبال کند... آقای رئیسجمهور راجع به وارد کردن خودرو یک دستور خوبی دادند، که بسیار خوب است. آقای دکتر روحانی! هرچه میتوانید از این کارها بکنید؛ این مردم را واقعا خوشحال میکند و کمک میکند به پیشرفت کشور... واقعا با فساد مبارزه بشود.(۹۷/۴/۲۴)
بقیه متن را در اینجا بخوانید👇 👇
@khattehezbollah
🗣نه غزه نه لبنان جانم فدای ملک سلمان😎
خبرگزاری دانا مدعی شد رضا پهلوی در سفر مخفیانه به ریاض هدیه 40 میلیون دلاری از سعودی ها برای تجمعات تابستانه در ایران گرفته است...
یادتونه سلطنت طلب ها شعار میدادند ما آریایی هستیم عرب نمی پرستیم الان شدند حقوق بگیر سعودی ها شعار شونم اینه: نه غزه نه لبنان جانم فدای ملک سلمان
🆔👇👇👇
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
⚠️ پروژه کشته سازی ازطریق تظاهرات آرام طراحی اتاق فکردشمن میباشد
این طرح درسوریه موفق بوده لذا دشمن به فکر تکرار آن در ایران است.
این طرح چند مرحله است:
1.دعوت به تظاهرات آرام
2.به اشوب کشیدن تظاهرات ودرگیری با یگان امنیتی
3.کشته سازی ونسبت دادن آن به نظام
4.مسلح سازی معترضین
5.هجوم سراسری داعش به داخل.
بنابراین همه باید هوشیار باشیم و نقشه دشمن را که معروف به تابستان داغ میباشد خنثی کنیم.
به همه اطلاع رسانی کنید
👉 @namazi_313
#مُبَـلِـغِ_مَجـٰازے
🌸🌸🌸🌸 #حدیث_روز 🌸🌸🌸🌸
🔶 پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند :
🔹 إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُكَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا يُكَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَة
🔹 بعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی شوند . سوال شد یا رسول الله ! پس چه چیز موجب آمرزش آن است ؟ فرمود : جدیت و تلاش در طلب معیشت .
🔴 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل جلد 13 ، صفحه 13
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُبَـلِـغِ_مَجـٰازے
🗓سالروزشهادت سرداربصیرفرمانده تیپ سیدالشهداءشهید علیرضا موحد دانش
✍رهبرانقلاب:
من به این توصیه امام که فرموداین وصیتنامه شهدارابخوانید،خیلی عمل کردهام؛ماهاواقعااز این وصیتنامههادرس میگیریم! ۷۰/۶/۲۷
💠وصیت شهید:
شهیدعزادارنمیخواهد،رهرو میخواهد؛آنانکه به ولایةفقیه اعتقادندارندبرمن نَگِریند وبر جنازهام حاضرنشوند!
🚩مزار؛
🏳بهشتزهرا ق۲۴ ر۷۳ ش۲۵
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُبَـلِـغِ_مَجـٰازے
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت6⃣
مروان سر خود را پايين مى اندازد و مى فهمد كه ديگر بايد فكر بيعت امام را از سر خود، بيرون كند.
* * *
امير مدينه، در مسجد نشسته است و مردم مدينه با يزيد بيعت مى كنند، امّا هر چه منتظر مى ماند ، خبرى از امام حسين(ع) نيست.
برنامه بيعت تمام مى شود و امير مدينه به قصر باز مى گردد. مروان، نزد او مى آيد و به او گزارش مى دهد كه امام حسين(ع) حاضر به بيعت با يزيد نيست.
اكنون پيك مخصوص يزيد، آماده بازگشت به شام است. امير مدينه نامه اى به يزيد مى نويسد كه حسين با او بيعت نخواهد كرد.38
چند روز پس از آن، نامه به دست يزيد مى رسد. او با خواندن آن بسيار عصبانى مى شود. چشمان يزيد از شدّت غضب، خون آلود است و دستور مى دهد تا اين نامه را بنويسند:
"از يزيد، خليفه مسلمانان به امير مدينه: هنگامى كه اين نامه به دست تو رسيد، بار ديگر از مردم مدينه بيعت بگير، و بايد همراه جواب اين نامه، سرِ حسين را برايم بفرستى و بدان كه جايزه اى بسيار بزرگ در انتظار توست".39
گستاخى يزيد را ببين! او از امير مدينه مى خواهد كه جواب نامه اش فقط سر امام حسين(ع) باشد. به راستى، چه حوادثى در انتظار مدينه است؟ وقتى اين نامه به مدينه برسد، چه اتّفاقى خواهد افتاد؟
هم اينك، شب يكشنبه بيست و هشتم رجب سال شصت هجرى است و ما در مدينه هستيم.
نامه رسان يزيد، با فرمان قتل امام در راه مدينه است. او بايد حدود هزار كيلومتر راه را طى كند تا به مدينه برسد. براى همين، چند روز ديگر در راه خواهد بود. امشب همه مردم مدينه در خوابند. امير مدينه هم، در خواب خوشى است.
خواننده عزيز! مى دانم كه تو هم مثل من خيلى نگرانى. چند روز ديگر نامه به مدينه خواهد رسيد، آن وقت چه خواهد شد. آيا موافقى با هم به سوى حرم پيامبر برويم و براى امام خويش دعا كنيم؟
آنجا را نگاه كن! او كيست كه در اين تاريكى شب، به اين سو مى آيد؟
صورتش در دل شب مى درخشد. چقدر با وقار راه مى رود. شايد او مولايمان حسين(ع) باشد!
آرى! درست حدس زدى. او كنار قبر جدّش، پيامبر مى آيد تا با او سخن بگويد. پس به نماز مى ايستد تا با معبود خود، راز و نياز كند، او اكنون به سجده رفته و اشك مى ريزد. مى خواهى صداى امام را بشنوى؟ گوش كن:
"بار خدايا! تو مى دانى كه من براى اصلاح امّت جدّم قيام مى كنم. من براى زنده كردن امر به معروف و نهى از منكر، آماده ام تا جانم را فدا كنم. يزيد مى خواهد دين تو را نابود كند تا هيچ اثرى از آن باقى نماند. من مى خواهم از دين تو دفاع كنم".40
اين سخنان، بوى جدايى مى دهد. گويى امام تصميم سفر دارد و اين آخرين نماز او در حرم پيامبر است. آرى! او آمده است تا با جدّ خويش، خداحافظى كند.
جانم فداى تو اى آقايى كه در شهر خودت هم در امان نيستى! شمشيرها، در انتظار رسيدن نامه يزيد هستند تا تو را كنار قبر جدّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شهيد كنند. يزيد مى خواهد تو را در همين شهر به قتل برساند تا صداى عدالت و آزادگى تو، به گوش مردم نرسد.
او مى داند كه حركت و قيام تو سبب بيدارى جهان اسلام خواهد شد، امّا تو خود را براى اين سفر آماده كرده اى، تا دين اسلام را از خطر نابودى نجات دهى و به تمام مردم درس آزادگى و مردانگى بدهى.
سفر تو، سفر بيدارى تاريخ است. سفرِ زندگى شرافتمندانه است.
لحظاتى امام در سجده به خواب مى رود. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را مى بيند كه آغوش خود را مى گشايد و حسينش را در آغوش مى گيرد. سپس، پيامبر ميان دو چشم او را مى بوسد و مى فرمايد: "اى حسين! خدا براى تو مقامى معيّن كرده است كه جز با شهادت به آن نمى رسى".41
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
برای پیگیری داستان #عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مُــبَـلِـغِ_مَــجـٰازے مراجعه نمائید.👇
http://eitaa.com/namazi_313
#مُــبَـلِـغِ_مَــجـٰازے
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت7⃣
امام از خواب بيدار مى شود، در حالى كه اشك شوق ديدار يار، بر چشمانش حلقه زده است. اكنون ديگر همه چيز معلوم شده است، سفر شهادت آغاز مى شود:
"بسم الله الرحمن الرحيم".
امام حسين(ع) مى خواهد از مسجد بيرون برود. خوب است همراه ايشان برويم.
امام در جايى مى نشيند و دست روى خاك مى گذارد و مشغول سخن گفتن مى شود. آيا مى دانى اين جا كجاست؟ نمى دانم، تاريكى شب مانع شده است. من فقط صداى امام را مى شنوم:
مادر!
درست حدس زدى. امام اكنون كنار قبر مادر است و با مادر مهربانش خداحافظى مى كند و سپس به سوى قبرستان بقيع مى رود تا با برادرش امام حسن(ع) نيز، وداع كند.42
* * *
مردم مدينه در خوابند، امّا در محلّه بنى هاشم خبرهايى است. امام حسين(ع) تا ساعتى ديگر، مدينه را ترك خواهد كرد. پس دوستان و ياران امام، پيش از روشن شدن آسمان، بايد بار سفر را ببندند.
چرا صداى گريه مى آيد؟ عمّه هاى امام حسين(ع)، دور او جمع شده اند و آرام آرام گريه مى كنند. امام نزديك مى رود و مى فرمايد: "از شما مى خواهم كه لب به نوحه و زارى باز نكنيد".43
يكى از آنها در جواب مى گويد: "اى حسين جان! چگونه گريه نكنيم در حالى كه تو تنها يادگار پيامبر هستى و از پيش ما مى روى". امام، آنها را به صبر و بردبارى دعوت مى كند.44
نگاه كن، آيا آن خانم را مى شناسى كه به سوى امام مى آيد؟ او به امام مى گويد: "فرزندم! با اين سفر مرا اندوهناك نكن".
امام با نگاهى محبّت آميز مى فرمايد: "مادرم! من از سرانجام راهى كه انتخاب نموده ام آگاهى دارم، امّا هر طور كه هست بايد به اين سفر بروم".45
اين كيست كه امام حسين(ع) را فرزند خود خطاب مى كند و آن حضرت هم، او را مادر صدا مى زند؟
او اُمّ سَلَمه، همسر پيامبر است. همان خانم كه عمر خود را با عشق به اهل بيت(عليهم السلام) سپرى كرده است. آيا مى دانى بعد از حضرت خديجه(س)، او بهترين همسر براى پيامبر بود؟46
* * *
اكنون امام قلم و كاغذى برمى دارد و مشغول نوشتن مى شود. او وصيّت نامه خويش را مى نويسد، او مى داند كه دستگاه تبليغاتى يزيد، تلاش خواهند كرد كه تاريخ را منحرف كنند.
امام مى خواهد در آغاز حركت، مطلبى بنويسد تا همه بشريّت در طول تاريخ، بدانند كه هدف امام حسين(ع) از اين قيام چه بوده است. ايشان مى نويسد:
"من بر يگانگى خداى متعال شهادت مى دهم و بر نبوّت حضرت محمّد اعتقاد دارم و مى دانم كه روز قيامت حق است. آگاه باشيد! هدف من از اين قيام، فتنه و آشوب نيست، من مى خواهم امّت جدّم رسول خدا را اصلاح كنم، من مى روم تا امر به معروف و نهى از منكر بنمايم".47
آرى! تاريخ بايد بداند كه حسين(ع)، مسلمان است و از دين جدّ خود منحرف نشده است.
امام برادرش، محمّد حنفيّه را نزد خود فرا مى خواند و اين وصيّت نامه را به او مى دهد و از او مى خواهد تا در مدينه بماند و برنامه هاى امام را در آنجا پيگيرى كند، همچنين خبرهاى آنجا را نيز، به او برساند.48
اكنون موقع حركت است، محمّد حنفيّه رو به برادر مى كند:
ــ اى حسين! تو همچون روح و جان من هستى و اطاعت امر تو بر من واجب است، امّا من نگران جان تو هستم. پس از تو مى خواهم كه به سوى مكّه بروى كه آنجا حرم امن الهى است.49
ــ به خدا قسم! اگر هيچ پناهگاه امنى هم نداشته باشم، با يزيد بيعت نخواهم كرد.50
اشك در چشمان محمّد حنفيّه حلقه زده است. او گريه مى كند و امام هم با ديدن گريه او اشك مى ريزد. آيا اين دو برادر دوباره همديگر را خواهند ديد؟
همه جوانان بنى هاشم و ياران امام آماده حركت هستند. زمان به سرعت مى گذرد. امام بايد سفرش را در دل شب آغاز كند. كاروان، آرام آرام به راه مى افتد.
نمى دانم چرا مدينه با خاندان پيامبر اين قدر نامهربان بود. تشييع پيكر مادرى پهلو شكسته در دل شب، اشك شبانه على(ع) كنار قبر همسر در دل شب، تيرباران پيكر امام حسن(ع). اكنون هم آغاز سفر حسين(ع) در دل شب!
خداحافظ اى مدينه! خداحافظ اى كوچه بنى هاشم!
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
برای پیگیری داستان عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مُبَـلِـغِ_مَجـٰازے مراجعه کنید👇
http://eitaa.com/namazi_313
#مُــبَـلِـغِ_مَــجـٰازے
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
♻️ زمانه مشروطه
📅 روزشمار تاريخي وقايع و حوادث نهضت مشروطه ايران (قسمت اول)
🖌 تهیه و تنظيم: زهرا ابراهيمي
جنبش مشروطه را - همانند بسياري از رويدادهاي تاريخي ديگر - نميتوان به روز 14 مرداد ۱۲۸۵ هجری شمسی، روز صدور فرمان مشروطه منحصر کرد؛ بلکه براي بررسي آن بايد مروري بر وقايع و حوادث منجر به صدور فرمان مشروطه و پيامدها و نتايج صدور آن داشت؛ که در ادامه به اختصار میآید:
🔶 ۱۲۷۰ـ ۱۲۷۱: بحران تنباکو
در پي واگذاري امتياز تنباکو به تالبوت، از اتباع بريتانيا، نهضتي با رهبري علما، از جمله ميرزاي شيرازي در نجف (که با فتواهاي خود بهويژه حکم تحريم تنباکو اين نهضت را هدايت ميکرد) و ميرزاي آشتياني در تهران، در مناطق گوناگون ايران براي فسخ اين قرارداد برپا شد که سرانجام ناصرالدينشاه را به لغو اين امتياز واداشت و حتي به سرنگوني دولت وقت بريتانيا به رياست لرد ساليبوري، منجر گرديد.
🔶 ۱۲۷۵: ترور ناصرالدينشاه
ناصرالدين شاه به دست ميرزارضا کرماني از شاگردان سید جمالالدین اسدآبادی، ترور شد.
🔶 ۲۲ آذر ۱۲۸۴: مهاجرت صغري
علاءالدوله، حاکم مستبد تهران، به بهانۀ گراني قند چند تن از تاجران سرشناس را احضار کرد و به چوب بست. روحانيان تهران در اعتراض به اقدامات عينالدوله، صدراعظم وقت، به حرم حضرت عبدالعظيم حسنی(ع) رفتند. آنها ضمن تحصن خواستار عزل علاءالدوله، اخراج نوز بلژيکي (که با تعرفه گمركي جديد خود، دروازه بازار ايران را براي كالاهاي روس گشود و اندك صنعتي كه در ايران بود را به حال احتضار درآورد) و تأسيس عدالتخانه شدند. در پي اين تحصن، مظفرالدينشاه اعلاميهاي مبني بر تأسيس «عدالتخانه» صادر کرد که در آن از «تأسيس عدالتخانۀ دولتي براي اجراي احکام شرع و قانون معدلت اسلاميه که عبارت از تعيين حدود و احکام شريعت مطهر است» صحبت ميشد. افزون براين، شاه، حاکم تهران را هم عزل کرد.
🔶 ۲۳ تير ۱۲۸۵: مهاجرت کبري
عينالدوله، صدراعظم وقت، بهرغم دستور شاه، در ايجاد عدالتخانه تعلل ورزيد. به همين دليل آزاديخواهان وي را خائن خواندند و براي نشان دادن مخالفت خود با او، به قيام و تحصن دست زدند و خواستار عزلش شدند. در پي قتل سيد عبدالحميد، طلبۀ جوان، گروه وسيعي به تحصن در مسجد جامع تهران دست زنند. در ميان اين تحصنکنندگان آیات سيد محمد طباطبايي و سيد عبدالله بهبهاني نيز حضور داشتند. پس از بيتوجهي عينالدوله به تحصن مسجد جامع، و خشونت وي نسبت به مردم تظاهرکننده، علما، براي شدت بخشيدن به جنبش راهي قم شدند و اين گونه به تحصن خود ادامه دادند. همچنين حدود يازدههزار نفر از نيروهاي انقلابي نيز در باغ سفارت بريتانيا در تهران تحصن کردند.
🔶 ۱4 مرداد ۱۲۸۵: صدور فرمان مشروطه
مظفرالدينشاه با صدور فرماني، تشکيل مجلس شورا را اعلام کرد، اما بعضي از مشروطهخواهان اين فرمان را نپذيرفتند؛ زيرا عبارت «ملت ايران» در آن نيامده بود. آنها خواستار استفاده از عبارت «مجلس شوراي ملي» به جاي «مجلس شوراي اسلامي» شدند. در 18 مرداد سرانجام بر سر تشکيل مجلس شوراي ملي توافق شد، اما تاريخ رسمي اين فرمان شاه ۱4 مرداد، که مصادف با سالروز تولد او بود، تعيين گرديد.
🔶۸ دي ۱۲۸۵: امضاي قانون اساسي
قانون اساسي مشروطه، که تا حدودي متأثر از قانون اساسي ۱۸۳۱م بلژيک و ۱۸۷۹م بلغارستان بود، يک هفته قبل از مرگ مظفرالدينشاه به امضا رسيد. مظفرالدين شاه بر اثر بيماري در ۵۴ سالگي در گذشت. در 28 دي محمدعلي شاه تاجگذاري کرد، اما در جشن تاجگذاري او نمايندگان مجلس شوراي ملي دعوت نشدند.
📚 منبع: نشریه معارف، شماره 98، مرداد و شهریور سال 1392 .
#مشروطه
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مبلغ_مجازي