eitaa logo
نَمی از باران
323 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
480 ویدیو
9 فایل
از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است ... قدم به قدم با آیات قرآن همراه هستیم . عکسنوشته قرآنی کلیپ آیه گرافی تفسیرکوتاه درخدمتیم @s_zam65 @namiazbaran
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 استاد پناهیان اگر میخواهی عاشق چیزی بشوی، با عمل و رفتار عاشق شو! اگر میخواهی عاشقِ حسین (علیه‌السلام) بشوی، هر روز صبح در یک ساعت مخصوص بگو: صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع)... بگو: حسین جانم (ع)میخواهم به تو عادت کنم تا عاشق تو بشوم تا به تو عارف بشوم... عادت میتواند عشق را در وجود انسان بیاورد. @namiazbaran
🌴 آیه ۳۴ سوره احزاب 🌴 🕋 وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً. ⚡️ ترجمه: و آنچه كه از آيات خدا و حكمت در خانه‌هايتان تلاوت مى‌شود ياد كنيد؛ همانا خداوند نسبت به شما داراى لطف و از كارهاى شما آگاه است. ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🔹 به جاى فرهنگ ابتذال، فرهنگ الهى را دنبال كنيد. 🔹 یکی از مسئولیتهای خانمها در خانواده، این است که هم خودشان آیات الهی را یادکرده و عمل کنند، و هم به اهل خانه یادآور شوند. 🔔 این آیه، نشان دهنده ی نقش مهم زن در خانواده است که با متذکر شدن معارف آیات قرآن در منزل، می تواند تأثیر بسزایی در هدایت و خدایی شدن اهل خانه داشته باشد. @namiazbaran
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الحمدلله الذی خلق الحسین وسلام علی الحسین دلتنگیم... اللهم الرزقنا کربلا😭 @namiazbaran
میوه ها که می پَلاسید مادرم آنها را مُربّا می کرد میوه های پَلاسیده می شدند شیرینی صبحانه جمعه ها ... کاش یکی بیاید دلتنگی جمعه ها را مُربّا کند شیرین کند بعد تعارفمان کند ... @namiazbaran
📜 حکایت مرحوم دُرّی و تفسیر بیت خواجه حافظ رضوان الله علیه ▪️در آخرين سالى كه مرحوم دُرّى در قيد حيات بود، يک شب از دهه محرّم جوانى از ايشان قبل از منبر سوال ميكند كه مراد از اين شعر چيست: 🔹مريد پير مغانم ز من مرنج اى شيخ 🔹چرا كه وعده تو كردى و او بجا آورد ▪️مرحوم درّى ميگويد: جواب اين سوال را در بالاى منبر ميدهم تا براى همه قابل استفاده باشد. ▪️ايشان در فراز منبر از قضيّه نهى آدم أبو البشر از خوردن گندم، و داستان نان جوين خوردن أمير المؤمنين عليه السّلام را در تمام مدّت درازاى عمر بيان مى‏ نمايد، و حتّى اينكه آن حضرت در تمام مدّت عمر ابداً نان گندم نخورد و از نان جوين سير نشد. ▪️و سپس ميگويد: مراد از شيخ در اين بيت، حضرت آدم على نبيّنا و آله و عليه السّلام است‏، كه وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولى به آن وفا نكرد. ▪️و مراد از پير مغان حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام است كه در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا كرده و به اتمام رسانيد. ▪️اين مجموع تفسير اين بيت بود كه وى بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد. قبل از پايان سال، مرحوم درّى فوت ميكند؛ ▪️درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبى كه اين جوان سوال را از مرحوم درّى ميكند، وى را در خواب مى‏ بيند كه مرحوم درّى به نزد او آمد و گفت: ▪️اى جوان! تو در سال قبل در چنين شبى از من معنى اين بيت را پرسيدى و من آن‏طور پاسخ گفتم. امّا چون بدين عالم آمده‏ ام، معنى آن، طور ديگرى براى من منكشف شده است: ▪️مراد از شيخ حضرت إبراهيم عليه السّلام است، و مراد از پير مغان حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است؛ ▪️كه حضرت إبراهيم بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقيقت وفا را حضرت أبا عبد الله الحسين عليه السّلام در كربلا به ذبح فرزندش حضرت علىّ أكبر عليه السّلام انجام داد. ▪️فرداى آن شب، اين جوان در آن مجلس معمولى همه ساله مرحوم درّى مى‏ آيد و اين خواب خود را بيان ميكند. و معلوم است كه با بيان اين خواب چه انقلابى در مجلس روى داده است. 📚 "روح مجرد" ص ۴۸۳ 🆔 @nooremojarrad_com
بي حرمتي به دختر زهرا ز حد گذشت خيلي به عمه ام سر بازار بد گذشت... 😭 @namiazbaran
🌿🌸🌿 رُحَماءُ بَینَهُم مومنین با یکدیگر محبت وعطوفت دارند. (سوره فتح) محبّت دلتو برق میندازه....جَلا میده!💖 اونوقت؛ نشونه ی دل باصفای شما اینه؛ که از دیگران حساب نمیکشی... و راحت از کنار خطاهاشون میگذری. 🔖استادشجاعی @namiazbaran
نَمی از باران
🍂🍃🍂🍃🍂 ‍#باد_بر_میخیزد #قسمت۹ ✍ #میم_مشکات همین طور که غرق در افکار خودش بود چشمش به کلاس خودشا
🌱🍃🌱🍃🌱 ‍ ۱۰ ✍ -راستشو بخوای آره... البته آدمی مثل پارسا شاید حقش باشه ولی خب ... سپیده حرفش را ادامه نداد. راحله نگاهش کرد. از چشمانش حرفش را خواند: -تو هم به همون چیزی فکر میکنی که من فکر میکنم? سپیده ابروهایش را بالا برد و سری تکان داد. راحله وا رفت. حالا چکار کند? یادش آمد چقدر پدرش راجع به حق استاد شاگردی سفارش کرده بود. روز اول دانشگاه خود پدر، راحله را رسانده بود و گفته بود: -دخترم، یادت باشه یکی از بزرگترین حق ها، حق استاد به گردن شاگرده. استاد هرچقدر هم بد اخلاق یا حتی بی ادب باشه بازم استاده! نکنه یه وقت بی احترامی کنی یا حرفی بزند که برنجه! البته الان اوضاع عوض شده دیگه بچه ها اونجور که باید به استاد هاشون احترام نمیذارن! اما تو یادت باشه حق استادی چیزی نیست که راحت بشه از عهده ش بربیای. هرکس هرکاری میخواد بکنه اما من انتظار دارم دخترش یادش نره و استادش رو مثل پدرش احترام بذاره! بعد رویش را به طرف راحله چرخانده بود و با لحنی که راحله هرگز فراموش نمیکرد گفته بود: -اگه احترام استادت رو نگه نداری و در حقش کوتاهی کنی من هرگز ازت راضی نمیشم! با یاد آوری این حرفها، راحله به خودش لرزید!حالا دیگر دردش چند برابر شده بود. کوتاهی در حق استاد از یک طرف، و نگرانی از رنجش پدر از سوی دیگر به اعصابش فشار می آورد. یک آن به ذهنش رسید که برود معذرت خواهی! کار درستی بود? فکرش را به سپیده گفت: سپیده چشم هایش گرد شده: -معذرت خواهی?از پارسا? ش راحله درمانده سر تکان داد.سپیده گفت: -مطمئنی?اونوقت خیلی خوش ب حالش میشه ها! راحله با استیصال گفت: -خب چکار کنم?از یه طرف دلم نمیخواد خودمو کوچیک کنم، از یه طرف هم ... به نظرت چه کار کنم? - نمیدونم! حالا اصلا مطمئنی که این کار لازمه? راحله که جواب سپیده کمکی به او نکرده بود گفت: - خب اگه ی کاری اشتباه باشه باید معذرت خواست دیگه! سپیده که از درگیری ذهنی خسته بود گفت: -حالا فعلا پاشو بریم کلاس تا بعد ببینیم چکار کنیم! راحله بلند شد و سپیده ادامه داد: - سوال هایی رو که صفایی داده بوود حل کردی? - نه وقت نکردم، دیشب مهمون داشتیم! اینقد خونه شلوغ بود گاهی خواهر هامو گم میکردم! - پس حالا جواب صفایی رو چی میدی?میدونی که چقدر حساسه ! ادامه دارد... @namiazbaran