✍️#حکایت
☘️☘️مناعت طبع
👈از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «عثمان دو غلام خود را با دویست دینار پیش ابوذر فرستاد 💰و به آنان گفت: به او بگویید که عثمان به تو درود فرستاد و گفت: این دویست دینار را هر جا نیاز دارى صرف کن.
🔸ابوذر پرسید: آیا براى مسلمان دیگری نیز چنین چیزى فرستاده است؟ گفتند: نه.
گفت: 👈من هم یکى از مسلمانان! گفتند: او میگوید که این مال شخصى خود من است، و به خدا سوگند که هیچ با مال حرامى آمیخته نشده و جز حلال چیزی برایت نفرستادم! ابوذر گفت: مرا به آن نیازى نیست؛ 👌زیرا امروز را در حالى آغاز کردم که بینیازترین مردمانم!
🔹 گفتند: خدا خیرت دهد! ما در خانه تو چیزى که به کار آید نمیبینیم، نه کم و نه زیاد.
🔸گفت: چرا! زیر این پارچه، گرده نان جوى است 🧇که چند روز است به حال خود باقى مانده است. من با این دینارها 💰چه کار کنم؟! نه، به خدا سوگند نمیگیرم، تا خداوند متعال بداند که روی هیچ کم و زیادی حساب باز نکردهام، بلکه با #ولایت على بن ابیطالب علیه السلام 💐و عترتش که راهنمایان و هدایتشدگاناند و به حق هدایت میکنند و به آن میپیوندند، بینیاز و توانگرم»🌺
#نردبان_صعود
📚کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال(رجال کشّی)
ما را دنبال کنید در 👈👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
💢هیئت سکولار
🔸شب عاشورا وقتی در سخنرانی هیئت،واعظ در حال صحبت در مورد مسائل سیاسی روز و دشمن شناسی بود یکی هیئتی ها فریاد زد آقا جلسه را سیاسی نکن ما برای اشک بر حسین آمده ایم نه سیاسی بازی، روضه ما را خراب نکن بگذار برای غربت حسین اشک بریزیم و ضجه بزنیم! متاسفانه تعدادی دیگر هم با او همراه شدند
🔹ناگهان اول بیاد این نقل روایی افتادم:
اول لهوف، سید بن طاووس روایتی را نقل میکند که در آن پیامبر اکرم در مسجد مدینه داستان شهادت امام حسین را برای مردم تعریف میکند. همه شروع میکنند به گریه کردن، بعد پیامبر همه را توبیخ میکند با این جمله تاریخی که
اتبکونه و لاتنصرونه...
آیا برایش گریه میکنید و یاریش نمیدهید؟
🔻و سپس بیاد این واقعه تلخ تاریخی افتادم:
➖صحنه به دار کشیدن ۹ آزادیخواه تبریزی در شهر تبریز بدست لشگر قزاق روس به سال ۱۲۹۰ روز عاشورا
😔 هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پسکوچه های تبریز شنیده میشد و مردم تبریز در حال عزاداری برای امام حسین علیه السلام بودند.
عده ای زنجیر زن،عده ای سینه زن و عده ای قمه زن.....
فرمانده روس اینگونه گفت:
میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما میآمد !!
♦️اما جمعیت عظیم! مردم شیعه (سکولار)! عزادار فقط عزاداری و گریه کردند.
زنجیر و سینه و قمه زدند به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند.
👈👈 آری این است نتیجه اسلام سکولار،این است اسلام منهای سیاست و این چیزی است که شیعه انگلیسی به شدت به دنبال آن است و برای آن میلیاردها دلار هزینه میکند.
👌👌براستی در هیئتی که دغدغه حفظ نظام و امر به معروف و نهی از منکر مسئولان و مردم و صدور انقلاب و نفی طواغیت زمانه و مبارزه با اسرائیل و صهیونیسم جهانی وجود نداشته باشد ابن زیاد سینه میزند، شمر اشک میریزد و یزید ضجه میزند...
آری این است نتیجه بی بصیرتی و هیئت سکولار!
♦️به خودمان رجوع کنیم ببینیم ثمره اشک را چه دانستیم. #رهبری انقلاب فرمودن: اگر به اشک و ندبه است معاویه هم اهل مدح و مرثیه بر امیرالمومنین بود.
♦️سید بن طاووس در لهوف نقل می کند که وقتی اهل بیت علیهم السلام به کوفه رسیدند، اهل شهر به پهنای صورت اشک می ریختند. ولی مورد عتاب و نفرین حضرت زینب سلام الله علیها قرار گرفتند
پس اشک به تنهایی نشانه #ولایت نیست و بشرطها و شروطها که همان تبعیت از ولایت است این اشک یگانه کیمیای عالم میشود!
♦️برخی تلاش می کنند، خرجی می دهند، کار و فعالیت دیندارانه هم دارند، اما کار امام شان را پیش نمی برند. مثل اینکه امام در کربلا باشد و ما در مدینه اهل مجلس علم و خدمت رسانی به نیازمندان و سفره انعام و غیره باشیم، شوخی نیست؟ پس وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایب هستیم و در معیت ولایت، طاغوت زمان خود را، نفی و تکفیر نمیکنیم این گریه و بکاء برای ما ذره ای تقرّب الی الله ندارد!
♻️ #نشر_حداکثری
ما را دنبال کنید در 👈👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
✍️#حکایت
✨ بنده او هستم ✨
🔹شيخ كلينى (ره) از محمّد بن حسن بن عماد روايت مىكند كه گفت:
من در حضور على بن جعفر (عموى امام رضا عليه السّلام) در مدينه نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، نزد او مىرفتم و احاديثى را كه از برادرش امام كاظم عليه السّلام شنيده بود، مىفرمود و من مىنوشتم، (و شاگرد او بودم) .
🔸در اين هنگام ناگاه ديدم ابو جعفر (حضرت جواد عليه السّلام در سنين كودكى) در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر او وارد شد.
🔹على بن جعفر [با آن سنّ و سال]تا حضرت جواد عليه السّلام را ديد، شتابان برخاست با پاى برهنه و بدون رداء، به سوى حضرت جواد عليه السّلام رفت و دست او را بوسيد، و احترام شايان به او نمود.
🔸حضرت جواد عليه السّلام به او فرمود: «اى عمو بنشين، خدا تو را رحمت كند» .
🔹على بن جعفر گفت:
«اى آقاى من، چگونه بنشينم، با اينكه تو ايستادهاى؟» .
🔸هنگامى كه على بن جعفر (ع) به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش، او را سرزنش كردند و به او گفتند:
«تو عموى پدر او (حضرت جواد عليه السّلام) هستى، در عين حال اين گونه در برابر او كوچكى مىكنى (و دستش را مىبوسى) و. . . ؟» .🤔
🔹على بن جعفر گفت:
ساكت باشيد، آنگاه ريش خود را به دست گرفت و گفت:
اذا كان اللّه عزّ و جلّ لم يؤهّل هذا الشّيبة، و اهّل هذا الفتى، و وضعه حيث وضعه، انكر فضله، نعوذ باللّٰه ممّا تقولون، بل انا له عبد
👌👌«اگر خداوند اين ريش سفيد را شايستۀ(امامت) ندانست، و اين كودك را شايسته دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم، پناه به خدا از سخن شما، من بندۀ او هستم».
#امام_جواد علیه السلام
#ولایت
#امامت
📚 اصول كافى، ج 1، ص 332
ما را دنبال کنید در 👈👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
🛳یادمان باشد که ... اگر کشتی انقلاب از طوفان حوادث
و فتنه ها عبور میکند ، وقتی همه مردم خواب هستند یک ناخدا بیدار است !
خدایا ...
به حق پهلوی شکسته ، ناخدای شجاع این
کشتی را حفظ کن !
#رهبری
#بصیرت
#ولایت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
🔴 فرمانده منتظر است
دوستی معترض بود
یا بهتر بگویم منتقد
که چرا کاری نمی کنند؟ مگر آقا فتوای جهاد نداده اند؟
گفتم چه کسی باید کاری کند؟
گفت مسئولین!
گفتم مگر آقا نفرمودند "بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود..."
گفت چرا؟
گفتم پس چرا مسئولین؟
تو از امکاناتت تمام و کمال استفاده کرده ای؟
"در کنار مردم لبنان و حزباللهِ سرافراز ایستاده ای و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کرده ای؟"
اتفاقاً این رفیق شفیق ما دستی بر رسانه دارد و امکانی وسیع.
گفت تجمع و شعار چه فایده ای دارد؟
پول هم که به تنهایی راهگشا نیست. من آماده ام برای بذل جان!
گفتم گفته ای که آماده ای برای بذل جان؟ نام نوشته ای؟
گفت مسئولین اطلاعیه ای نداده اند
جایی مشخص نکرده اند برای نام نویسی
کجا نام بنویسم؟
گفتم تو مسئولین را مجاب کن تا جایی را مشخص کنند
مجبورشان کن اطلاعیه بدهند
گفت من؟ چطور؟
گفتم از میان مخاطبان رسانۀ تو چند نفر گفته اند که آماده اند برای اعزام به جبهه لبنان و فلسطین و بذل جان؟
گفت فراوان.
گفتم از میان همکارانت چند نفر؟
گفت فراوان.
گفتم اسامی همه را فهرست کن و با شماره تلفن های شان
بفرست برای فرمانده سپاه ناحیه
نام و شماره خودت را هم در صدر آن بنویس
گفت چه فایده؟
می رود در کشوی میز و بعد از چند روز هم سطل زباله
گفتم اگر از ده مسجد
و ده اداره
و ده مدرسه
و ده دانشکده
و ده باشگاه
و ده محلۀ دیگر هم چنین فهرستی روانه شود
آنگاه می شود یک پوشه کنار دست فرمانده
آنوقت می شود یک جریان
می شود انگیزه
روحیه
و گفتم اگر بر سردرِ 10 پلاک از 30 - 40 پلاک واحد مسکونی در کوچه شما
پرچم حزب الله برافراشته شود 🚩
پرچم فلسطین
یا کنار در
عکس حاج قاسم و سید حسن نصب شود
آنگاه
فرمانده پرانگیزه تر می شود
دلش قرص می شود که نیرو دارد
می داند که هنگام اعزام سربلند می شود
هنگام فراخوان سرافکنده نمی شود
مثل محرم که زهرای مرضیه وقتی پرچم های عزای فرزندش را بر سردرِ خانه ها می بیند
وقتی دسته های عزاداری راه می افتد
وقتی عَلَم و کِتَل بلند می شود
دلش گرم می شود که حسینش هنوز هوادار دارد
عاشق دارد
عزادار دارد
مساجد ما سنگرند
مدرسه ها پر از فهمیده هاست
شاید هم فهمیده تر
دانشکده ها تا دلتان بخواهد جوان دارند
پای کار
پرشور
بصیر
جهادی
هنوز مادرانی داریم که انگیزه می دهند به جوانان
و بدرقه شان می کنند
و در دل می گویند برو به راه علی اکبر حسین
و در دل می گویند کاش چند پسر دیگر داشتم فدای جوان اباعبدالله
و راهی می کنند پدران را پشت سر آنان
آری هنوز مادرانی اینچنین داریم
میلیون ها مادر
می خواهید با همه امکانات تان جهاد کنید؟
پس
👈پرچم ها را نصب کنید
👈عکس ها را بچسبانید
👈فهرست ها را تکمیل کنید و بفرستید
👈فرمانده منتظر است
و
👈فرج نزدیک.
#رهبری
#ولایت
#اطاعت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
✍ حماسه نهم دیماه
#بصیرت
#ولایت
#نهم_دی
📌 صفحه ام در "ویراستی" را میتوانید از این جا دنبال کنید 👇👇
https://virasty.com/Velayat_1
✍#حکایت
🔰ترک مدرسه بهخاطر ...
🔸تقریبا شانزده ساله بود. ما آن موقع کرج بودیم. اعلام شده بود که رهبر معظم انقلاب میخواهند تشریف بیاورند کرج.
🔹مردم هم در حال آماده شدن برای استقبال از ایشان بودند. شهر را چراغانی کرده بودند و شیرینی پخش میکردند و خلاصه مهیا بودند که از ایشان استقبال کنند.
🔸 آن روز #شهید_خلیلی در کلاس درس بود که معلمش قبل از اینکه شروع به درس کند، شروع میکند به انتقاد از حکومت و جامعه.
🔹 میگوید که اصلا حرفهای اینها حساب و کتاب ندارد! آدم نمیداند کدام حرف اینها را باور کند. از یک طرف میگویند اسراف نکنید. از آن طرف شما بروید ببینید در این خیابانها چقدر چراغ روشن کردند! اینها اسراف است و حرام است!
🔸 رسول بلند میشود و به اعتراض میگوید آقا اینها اسراف نیست! حرام هم نیست! بلکه #حسنه است و ثواب هم دارد! ما تازه با بچهها داریم پول جمع میکنیم تا بهخاطر ورود رهبری در مدرسه قربانی بکنیم.❤️
🔹معلم هم عصبانی میشود و میگوید خلیلی! باز دوباره شما در این مدرسه، روی حرف من حرف زدی؟ این مدرسه یا جای من است یا جای شما! چون مثل اینکه قبلا هم بین اینها راجع به ولایت و این مسائل بحث شده بود.
🔸شهید خلیلی میگوید: من باید بروم! چون شما استاد ما هستید و احترامتان واجب است، من از این مدرسه میروم.😔 خلاصه بهخاطر دفاع از #ولایت، مدرسه را ترک کرد.
🔹من بعدازظهر که از سر کار برگشتم، دیدم شهید خلیلی خانه است. از مادرش پرسیدم چرا رسول امروز مدرسه نرفته؟ گفت رفته بود. زود آمده. گفتم چرا؟ گفت با معلمش دعوایش شده. رسول ماجرا را برایم گفت.
🔸 گفتم بلند شو برویم مدرسه. مدرسه شان در باغستان کرج بود، دبیرستان جابر بن حیان. در مدرسه، سراغ مدیر را گرفتم که با او صحبت کنم. مدیر گفت حاج آقا، این پسر شما چندین بار سر همین مسئله ولایت با معلمش حرفش شده. دو سه بار خود من رفتم آشتیشان دادم. من هم گفتم تقصیر از شماست. شما چرا این معلم را اخراج نمیکنید؟ چرا گزارش نمیکنید؟ گفت چکار کنیم؟
🔹من همانجا یک کاغذ آوردم گفتم همین حالا بهترین فرصت است که برایش گزارش بنویسید! خلاصه همانجا گزارشش را نوشتیم و مدتی بعد هم آن معلم را از آنجا اخراج کردند.
🗣راوی: پدر شهید
📚کتاب شهید مدافع حرم(شهید رسول خلیلی) موسسه نشر شهید کاظمی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
💠 عظمت ماه #ذی_الحجه در یک نگاه 👆
✍ محوریت ماه شریف ذی الحجه، ولایتمداری است، پس بیاییم در این ماه شریف ارتباط خود را با #ولایت پر رنگتر بکنیم و با #ولایت_فقیه که ادامه ولایت اهل البیت علیهم السلام است، تجدید بیعت بکنیم. باشد که در زمره، رستگاران قرار گیریم، انشاء الله.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
✍️👌#حکایت خواندنی
💎 معجزه عید غدیر
⏰ مدت مطالعه: 2دقیقه
🔹سالها پیش، در قم طلبه ای داشتم که اهل یکی از کشورهای تازه استقلال یافتهی شوروی سابق بود. سرگذشت جالبی داشت. در زمانی که سرزمینش یکی از جمهوریهای شوروی بود، برای تحصیلات عالیه به پایتخت شوروی سابق (مسکو) مهاجرت کرده و در آنجا کمونیست شده بود. پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری خودشان به سرزمین خودش بازگشته بود و با تلاش والدین و بستگانش دوباره مسلمان (سنّی حنفی) شده بود و سرانجام به یک منصب عالیرتبهی دولتی در آن کشور تازه استقلال یافته نصب شده بود.
🔸خودش میگفت: شیخ حنفیمان که در محضر او مسلمان شده بودم و مسائل دینیام را از او میآموختم، انصافا دینشناس باسوادی بود ولی با این حال هر وقت به مساله وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینی ایشان میرسیدم به درماندگی محسوسی میافتاد و غالبا به من توصیه میکرد که به جای این مسائل بیهوده تاریخی، به وظایفم بیاندیشم!!
🔹او میگفت ابهام جانشینی پیامبر همچنان در ذهن من لانه کرده بود. از سوی دیگر از طرف وزراتخانه یک سفر رسمی به تهران داشتم که هر بار زمانش تعیین میشد و وقتی زمان تعیین شده فرامیرسید به بهانهای از سوی دولت به تعویق میافتاد تا اینکه بالاخره اسباب سفر فراهم شد و به تهران آمدم.
🔸روزی که من به تهران رسیدم نه نوروز بود نه عید فطر. عید قربان را هم مدتی میشد که پشت سرنهاده بودیم با این حال نمیدانستم که چرا در تهران جشن ملی خاصی برپا بود. از همان فرودگاه تا خیابانهای شهر، تزئینات چشمنوازی به کار رفته بود. در راه از سفیرمان که به استقبالم آمده بود، پرسیدم چه خبر است؟ گفت ایرانیها روزی را به نام #عید_غدیر جشن میگیرند. توضیحات بیشتری خواستم. سفیر با بیاعتنایی به آنچه در اطرافمان میدیدم، توضیحات شتابزدهای میداد و میخواست به مسائل اصلی مربوط به سفرم بپردازیم.
🔹او خیلی سعی کرد که من هم مانند خودش باور کنم، غدیر مسأله مهمی نیست اما آن ابهامی که مدتها بود در ذهن داشتم با این جشن ایرانیها گره خورده بود. در درونم حسّ عجیبی به پا شده بود. احساس میکردم اینکه چند بار سفر من به تعویق افتاده تا در چنین روز خاصی به ایران برسم، لطف خاص خداوند بوده است. آیه مبارک «وَ لَوْ أَنهَّمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكاَنَ خَيرْا لهَّمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتًا وَ إِذًا لاَّتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» در ذهنم مجسم شده بود. احساس میکردم حالا دیگر هیچ سوال و ابهامی درباره وفات پیامبر و جانشینی ایشان ندارم.
🔸سفر که به پایان رسید و به کشورم بازگشتم مطالعاتم را ادامه دادم و روز به روز به لطف خداوند ایمان بیشتری یافتم. از منصب دولتی ام استعفا کردم. استعفایم که پذیرفته شد، با شوق فراوان با همسر و فرزندانم به قم آمدیم و همگی مشغول تحصیل معارف امیرالمؤمنین علیه السلام شدیم.
🔹آن وزیر مستعفی که آن روزها در یک زیرزمین اجارهای ساده در یکی از محلات بسیار ساده قم زندگی میکرد و با دوچرخه به مدرسه میآمد، حالا سالها است به سرزمینش بازگشته تا ابهامات مربوط به جانشینی پیامبر را از ذهن هموطنانش بزداید و آنان را در این هدایت خداداده سهیم کند.
📌پ.ن: حال ما به عنوان محب امیرالمومنین علیه السلام چقدر سعی کردیم از این همه امکانات اطراف خود، برای اتصال مستضعفین فکری به #ولایت قدمی برداریم؟!
🌐 با نهج البلاغه
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
نردبان صعود
♨️ #سنت های فراموش شده 🏷 قسمت 3⃣: اذان در خانه 🔹یکی از چیزهایی که در دین مبین اسلام به ان سفارش بس
.♨️#سنت های فراموش شده
🏷 قسمت4⃣؛ اکسیر محبت و اظهار آن
🔸یادش بخیر! قدیما وقتی بچه به دنیا میآمد، پدر از قابلهچی سوال میکرد، سینهزن است یا گریه کن؟!....
🔹یادش بخیر! قدیما بالای سر در خانهها روی کاشی مینوشتند ولایت علی بن ابی طالب حصنی ....
🔸یادش بخیر! قدیما وقتی بچه میخواست از زمین بلند بشه، بهش میگفتند بگو یاعلی...
👌آره قدیما سعی میکردن بیشتر محبتشون به اهل البیت علیهم السلام اظهار و ابراز بکنند و هر چیزی نمادی معنادار بود برای اتصال به رشتهی #ولایت.
😔 اما الان #سبک_زندگی جدید همه چیز را عوض کرده و خیلی از نمادها معنادار از زندگی ما محبین مولا علیه السلام حذف شده...
🍃امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که کسی را دوست میداری، او را از این محبت آگاه کن؛ زیرا این کار، دوستی بین شما را محکم تر می کند. (کافی ، ج 2 ، ص 644 ، حدیث 2)
❣حالا چه رسد به اینکه محبوب ما، وجود نازنین مولانا امیرالمومنین علیه السلام باشد که خدا و رسولش او را دوست میدارند...
⁉️راستی به عنوان بچه شیعه چقدر سعی میکنیم محبت خودمان را به اهل البیت علیهم السلام ابراز و اظهار کنیم؟! و آن را به فرزندان خود نیز یاد بدهیم؟!
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud