eitaa logo
نشرخوبیها(برخوار)
314 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
9 فایل
باسلام این کانال درراستای تبلیغ وخدمت به دین اسلام ومسلمین میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
💐مروری برنکات ص۲۰۹ 🌸سورۀ یونس - آیۀ ۱۴ «ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» «سپس شما را پس از (هلاکت) آنان، جانشینانی در زمین قرار دادیم، تا ببینیم شما چگونه عمل می‌کنید.» 🌺پیام‌های سورۀ یونس - آیۀ ۱۴ ✅ حکومت و تمکّن، وسیلۀ آزمایش الهی است. «جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ» «لِنَنْظُرَ» ✅ هر مدیری که مسئولیّت می‌‏دهد، باید نظارت هم بکند. «جَعَلْناکُمْ»، «لِنَنْظُرَ» ✅عملکرد ما، زیر نظر خداوند است. «لِنَنْظُرَ» ✅ همۀ اقوام، نزد خدا یکسانند و قانونِ آزمایش الهی، دربارۀ همه جاری می‌‏شود. «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» ✅سرنوشت مردم، نتیجۀ عملکرد خودشان است. «کَیْفَ تَعْمَلُونَ» ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیها ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه‌السلام ادم تا خاتم) حضرتدخضرعلیه السلام قسمت4 💢 شرط شاگردی موسی علیه السلام خضر به موسی گفت؛ تو نمی توانی در مصاحبت با من دوام آوری، زیرا صبر تو کم است. اگر با من همراه شوی، امُوری را که به ظاهر ناپسند و در باطن، حق است از من می بینی و شما نیز مانند سایر افراد بشر که به حکم کنجکاوی علاقه مند به جر و بحث و جدل هستند، دست از اعتراض برنمی داری و تاب تحمل آن را نداری! چگونه ممکن است در امُوری که از سنخ مشاهدات عادی تو خارج است ساکت بمانی. موسی که شیفته علم و تشنه معرفت بود گفت؛ «به زودی و به خواست خدا مرا صابر و شکیبا می یابی و من نافرمانی تو را نخواهم کرد.» خضر گفت؛ «اگر می خواهی با من همراه شوی، باید قول بدهی که در برابر کارهای من صبر کنی و هرچه از من دیدی سؤال نکنی تا سفرمان به پایان رسد آنگاه علت انجام آن کارها را به تو خواهم گفت تا خاطرت آرام و آسوده گردد». موسی درخواست او را پذیرفت و خود را به رعایت آن مقید کرد. و در ساحل دریا به همراه خضر سفر خود را آغاز کردند. تا به یک کشتی رسیدند. آنها از مسافرین کشتی تقاضا کردند که آنان را سوار کشتی کنند. موقعی که مسافرین، نور رسالت را در جبین این مسافران دیدند. بدون کرایه آنان را پذیرفتند و مورد لطف و احسان قرار دادند. همانطور که موسی و خضر در کشتی نشسته بودند و مسافرین کشتی غافل بودند. خضر دو قطعه تخته از چوبهای کشتی را جدا کرد. موسی که پیغمبری بزرگوار بود و برای هدایت و جلوگیری از ظلم و ستم به سوی مردم فرستاده شده بود، با مشاهده این منظره ناراحت و متعجّب شد، زیرا دید، احسان مسافرین کشتی با بدی، و احترام و تجلیل ایشان با ناسپاسی جبران می گردد. از طرفی ترسید که مسافران غرق و هلاک گردند، لذا پیمان و شرط خود را فراموش کرد و فریاد زد؛ آیا متوجه مردمی هستی که ورود ما را گرامی داشتند و با ما برخورد مناسبی داشتند، آیا می خواهی کشتی آنان را سوراخ و آنان را غرق سازی؟! «به راستی که کار بزرگی مرتکب می شوی.» در این هنگام خضر نگاهی به موسی کرد و فقط پیمان او را به خاطرش آورد و به او تذکر داد که قبلاً به تو گفتم نمی توانی دست از پرسش و اعتراض برداری! و تاب و تحمل و شکیبایی لازم را نداری! چون موسی به اشتباه خود پی برد، با تأسف و ناراحتی از خضر عذرخواهی کرد و گفت؛ ای خضر مرا به علت فراموشی بازخواست نکن و مرا از رفاقت و فضل دوستی با خود محروم مگردان که بعد از این بر شرط خود استوار خواهم بود. موسی و خضر از کشتی پیاده شدند و راه خود را ادامه دادند. این ماجرا گذشت، تا اینکه در راه کودکی خوش سیما را دیدند که همسالان خود مشغول بازی بود، خضر آن طفل را صدا کرد و به گوشه ای برد و او را کشت. موسی از دیدن این منظره بسیار دلگیر و ناراحت شد و باز سؤال کرد: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه مرتکب قتلی شده باشد، کشتی؟! به راستی کار زشتی مرتکب شدی.» خضر رو به موسی کرد و بار دیگر پیمان او را متذکر و شرط او را یادآور شد و آنچه به موسی در مورد کنجکاوی گفته بود به خاطرش آورد و ادامه داد؛ «مگر من به تو نگفتم که نمی توانی همراه من شوی و صبر و شکیبایی لازم را نداری؟!» موسی شرمنده شد و فهمید که دوباره اشتباه کرده و برای او شایسته بود که صبر می کرد و زبان به اعتراض باز نمی کرد تا اینکه خضر حقایق را برای او بازگو کند تا از آنچه که نمی داند آگاه گردد. پس با عذرخواهی مجدد خود را به رعایت شرط و پیمان مقید ساخت و عهد بست که دیگر در کاری عجله نکند و اگر عجله کرد رفاقتشان به پایان برسد. موسی گفت؛ «اگر بار دیگر اعتراض کردم، از آن به بعد با من ترک صحبت و رفاقت کن.» با تجدید عهد، دوباره موسی و خضر به حرکت ادامه دادند تا اینکه خستگی و رنج سفر آنها را از ادامه راه بازداشت. آنها در راه خود به دهکده ای رسیدند و به امید رفع خستگی و تهیه آذوقه وارد آنجا شدند.اما مردم آن روستا در اثر بخلی که داشتند حاضر به پذیرایی از آنها نشدند و با برخوردی ناپسند آنها را از خود راندند. آنها هنگام خروج از روستا متوجه دیواری که در آستانه خراب شدن بود شدند. لذا خضر ایستاد و شروع کرد به تعمیر و مرمت آن دیوار. موسی گفت؛ جای تعجب است، این قوم با ما بدرفتاری کردند و از دادن غذا به ما امتناع کردند ولی تو دیوار خراب آنها را تعمیر می کنی، لااقل در مقابل این کار از آنها مزدی می گرفتی تا بوسیله آن مشکلات خود را برطرف کرده و جان خود را نجات دهیم! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان‌هایی که در طول تاریخ بیشترین عمر رو داشتن! نفر اول از لهستان به نام "لگنسی لِوسکی" با ۶۷۳ سال و نفر دوم از مصر "عبدالعزیز بین موتایب الرشید" با ۶۷۲ سال بیشترین عمر داشتن! مابقی راهم ببینید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیبایی خلقت کمی زیبایی خلقت راببینیم زیباترین و شگفت‌انگیزترین پرندگان جهان👌 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سه تا تنبل شب میخواستن بخوابن، میگن یکی پاشه چراغ رو خاموش کنه کسی بلند نمیشه. با هم شرط میبندن که هرکی حرف بزنه باید بلند شه چراغ رو خاموش کنه.... چند روزی شد ازشون خبری نبود تا اینکه همسایه ها در خونشون رو شکوندن سه تاشونو مرده پیدا کردن اولی رو غسل دادن و کفن کردن... دومی رو هم غسل و کفن کردن... سومی رو تا غسلش دادن گفت من زنده ام... یهو اون دوتا گفتن هورااااا باختي پاشو چراغ رو خاموش کن.😂😜😂😜 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
. 🔹آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (رحمه الله علیه) : ... نجف اشرف چیز دیگری است، حتی مساجد کوچک آنجا دارای یک معنویتی است که مساجد بزرگ ایران مثل مسجد گوهر شاد خراسان آن معنویت را ندارد . در نجف ۳۶۰ پیامبر دفن هستند و در کربلا ۲۶۰ پیامبر . قبر حضرت آدم (عليه السلام) و نوح (عليه السلام) در کنار قبر أمير المؤمنين (عليه السلام) می باشد . آنقدر نجف مهم است که مانند مرحوم شیخ زین العابدین مرندی که مجتهدی مسلم و با تقوا بود ، گاهی می آمد جلو درب صحن امیرالمؤمنین (عليه السلام) ، آنجا که گداها می نشستند ، می نشست . می گفتند : آقا اینجا خوب نیست ؟ ! می فرمود : اینجا جایی است که امام زمان (عجل الله فرجه) و حضرت خضر (عليه السلام) به طرف حرم می روند ، من هم نشسته ام تا شاید توجهی به من کنند . 🎙آیت الله سید عبدالکریم (رحمه‌الله علیه) #نشرخوبیها ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
☀️مرد اگر مثل امام رضاش غیور باشد چه شود!😔 📖 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیه‌السلام شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار می‌رفتیم. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که نابینا بود و حتی به او کربل رضای عاجز می‌گفتند. (آقا فرمودند که مشهدی‌ها به نابینا عاجز می‌گویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد می‌آمد و تکبیر می‌گفت. ما بچه بودیم و سال‌ها بود که او را می‌شناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را می‌بینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد. پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و می‌خواستند خودشان ببینند. من هم آن‌جا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور می‌آمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را می‌گرفت و پدر نابینایش را به مسجد می‌آورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر می‌شد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا داده‌اند. گفتند: سال‌ها بود که این دختر بچه دست کربلایی را می‌گرفت و به مسجد می‌آورد. کم‌کم دختر بزرگ شد و به‌اصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود. روزی بعضی از بچه‌های بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش می‌گوید تو برو خانه من این‌جا می‌مانم. او به امام رضاعلیه‌السلام عرض کرده بود: آقا! من سال‌هاست که نابینا هستم و حتی یک‌بار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یک‌بار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمی‌کنم؛ یا من را شفا بدهید یا همین‌جا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلک‌های مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل می‌شود و بعد از مدتی خوابش می‌برد. در خواب، حضرت رضاعلیه‌السلام او را شفا می‌دهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیده‌ام. 📚منبع:بیانات حضرت آیت‌الله مصباح در جمع بسیج دانشجویی خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز - ۱۳۹۱/۰۴/۱۷ علیه السلام 🎙مقام معظم مدظله العالی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💠💠 ✍ صادق علیه‏ السلام: پنج خصلت است که هر کس یکى از آنها در او نباشد، چندان قابل بهره‏‌مندى نیست: نخست، ؛ دوم، عاقبت‌اندیشى؛ سوم، ؛ چهارم، ‏‌خُلقى؛ پنجم، آزادگى؛ و این (آخرى)، جامع همه این پنج صفت است. 📚 خصال: ص 284، ح 33 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💠 سیدعلی آقا قاضی طباطبایی: برای اینکه توفیقات شما زیاد شود، قرآن زیاد بخوانید. تلاوت قرآن موجب باز شدن درهای توفقیات است. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیهادربرخوار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقلیدصدا توسط پرنده😳😳 الله اکبر ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @nashreborkhar کانال نشرخوبیها ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️