بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
كرم امام رضا(ع ) به مؤ من درمانده :
#غفارى مى گويد:
مردى از خاندان ابورافع #غلام پيامبر(ص )، كه نامش ( #طيس ) بود، از من طلبى داشت ، و آن را مطالبه مى كرد، و اصرار مى ورزيد، مردم نيز او را كمك مى كردند،
چون خود را درمانده يافتم و ديدم او دست بردار نيست (و دست من نيز خالى است و نمى توانم طلب او را بپردازم ) نماز صبح را در مسجد مدينه خواندم و تصميم گرفتم به #امام_رضا(ع ) كه در آن وقت در #عريض (روستايى نزديك مدينه ) بود، پناه ببرم ،
به عريض رفتم ،
وقتى كه به نزديك خانه آن حضرت رسيدم ، ديدم آن حضرت بر الاغى سوار است ، و خجالت كشيدم به محضرش بروم ،
حضرت به طرف من آمد
وقتى كه به من رسيد ايستاد و نگاه كرد،
سلام كردم ،
ماه رمضان بود،
عرض كردم :
(قربانت گردم
غلام شما طيس از من طلبى دارد
و در دريافت آن پافشارى مى كند
و مرا رسوا كرده است ).
من پيش خود گفتم ، حضرت رضا(ع ) به طيس مى گويد، :
به غفارى مهلت بده ،
و اصلا نگفتم كه طيس چقدر پول از من مى خواهد.
امام رضا(ع ) به من فرمود:
بنشين تا برگردم ،
نماز مغرب را خواندم
و روزه هم بودم كه هنوز افطار هم نكرده بودم ،
سينه ام تنگ شده بود،
خواستم برگردم كه ديدم امام رضا(ع ) در حالى كه مردم در گردش بودند و گداها سر راهش نشسته بودند آمد،
او به آنها #انفاق مى كرد،
تا اينكه از آنها گذشت
و وارد خانه شد
و سپس بيرون آمد،
مرا طلبيد،
به حضورش رفتم ،
با هم وارد خانه شديم ،
و كنار هم نشستيم
و درباره اين #مسيب امير مدينه كه بسيارى اوقات درباره او با آن حضرت سخن مى گفتم گفتگو كرديم ،
سپس فرمود:
(گمان ندارم كه هنوز افطار كرده باشى ؟)
گفتم ،
نه ،
افطار نكرده ام ،
برايم غذا طلبيد و نزدم گذارد و همراه غلامش از آن غذا خورديم ،
بعد از غذا، به من فرمود:
تشك را بلند كن
و زير تشك هر چه هست براى خود بردار.
تشك را بلند كردم ،
دينارهائى در آنجا بود،
همه آنها را برداشتم و در آستينم نهادم .
آنگاه امام رضا(ع ) دستور داد :
تا چهار نفر از غلامانش بيايند و مرا تا خانه ام برسانند،
عرض كردم :
نيازى به آمده غلامان نيست ، شبگردهاى اين مسيب ، در گردش هستند و من تنها به خانه ام مى روم ، و دوست ندارم شبگردها مرا همراه غلامان شما بنگرند.
فرمود:
راست گفتى ،
خدا تو را هدايت كند،
به غلامان دستور داد، هرگاه من گفتم برگردند.
غلامان تا نزديك خانه ام آمدند،
در آنجا دلم آرام گرفت و به آنها گفتم برگرديد،
آنها برگشتند،
من به خانه ام رفتم و چراغ را روشن كردم ،
ديدم پولى كه از زير تشك برداشته ام 48 دينار است ،
و طلب طيس 28 دينار بود،
در ميان آن دينارها يكى از آنها نظرم را جلب كرد،
ديدم بسيار زبيا و خوشرنگ است ،
آن را برداشتم و كنار نور چراغ بردم ، ديدم به طور آشكار روى آن نوشته شده :
(28 دينار طلب آن مرد است و بقيه مال خودت باشد).
سوگند به خدا، به امام رضا(ع ) نگفته بودم كه طلب طيس چقدر است ،
حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه به ولى خود عزت بخشد.
آرى
حضرت رضا(ع ) اين گونه نسبت به من مهربانى كرد و 20 دينار بيش از بدهكاريم به من داد،
علاوه بر اينكه بدهكاريم را ادا كرد.
کافی باب مولد ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 4، ص 487 - 488 - ج 1
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#عفو و بخشش امام عليه السلام
#امام_حسن عليه السلام غلامى داشت .
او مرتكب خلافى شد كه بايد تنبيه مى شد.
حضرت دستور داد كه #غلام را تازيانه زنند.
غلام به امام عليه السلام عرض كرد: اى مولاى من در #قرآن آمده است :
والعافين عن الناس
(آنان كه خطاى ديگران را مى بخشند).
حضرت فرمود :
تو در راه خدا آزاد هستى
ودو برابر آنچه به تو مى دادم خواهم داد.
مجمع البيان ، ج 6، ص 526
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
خصوصى بودن با دوستان
#ابو_هاشم_جعفرى ، يكى از شاگردان و دوستان امام حسن #عسكرى علیه السلام بود،
او چند روز، با امام حسن علیه السلام #روزه مستحبى گرفت ، و هنگام افطار، همراه امام علیه السلام با هم افطار مى كردند.
روزى بر اثر گرسنگى ، ضعف شديد بر #ابو_هاشم وارد شد،
او آن روز طاقت نياورد و به اطاق ديگر رفت ، و مخفيانه مقدارى نان در آنجا يافت و آن را خورد و روزه اش را شكست ،
سپس بى آنكه جريان را به امام علیه السلام بگويد، به حضور امام علیه السلام آمد و نشست .
امام حسن علیه السلام به #غلام خود فرمود:
(غذائى براى ابوهاشم فراهم كن ،
زيرا او روزه اش را شكسته است ).
ابو هاشم لبخندى زد.
امام علیه السلام به او فرمود:
(اى ابو هاشم !
چرا مى خندى ؟
اگر مى خواهى نيرو پيداكنى ، #گوشت بخور،
در #نان قوت نيست ).
به اين ترتيب امام حسن عسكرى علیه السلام با كمال خوشروئى و خودمانى ، با دوستان ، بر خورد مى كرد و چون پدر و فرزند با آنها #رفتار مى نمود، و مزاح مى كرد، با اينكه داراى مقام بسيار ارجمند #امامت بود.
مناقب آل ابيطالب ، ج ۴، ص ۴۳۹
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیکما یا امیرالمومنین
و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم🌹💐
از #حاتم طایی پرسیدند :
هرگز از خود #کریم تر دیده ای ؟
گفت : آری
روزی وارد خانه غلام یتیمی شدم و دیدم که او ۱۰ #گوسفند دارد
بلافاصله ۱ گوسفند را کشت و پخت و پیش من آورد من قطعهای و تکهای از از آن را دیدم و خیلی خوشم آمد
آن قسمت را خوردم و گفتم :
این قسمت گوسفند خیلی خوشمزه است
#غلام بیرون رفت و تک تک گوسفندان را کشت و همان قسمت را پخت و پیش من مآورد و من خوردم
وقتی که من از آنجا بیرون آمدم تا سوار مرکب شوم و بروم دیدم که بیرون خانه خون زیادی ریخته شده است
پرسیدم که :
اینها چیست ؟
جواب داد که :
همه گوسفندان را کشتم
من او را ملامت و سر زنش کردم و گفتم :
چرا این کار را کردی ؟
گفت :
سبحان الله
تو را از چیزی خوشت بیاید که من مالک آن باشم و در آن $بخل بورزم و #بخیل بازی درآورم ؟
این #روش در بین ما #سیرتی زشت است
از #حاتم_طایی پرسیدند که :
تو در مقابل کار او چه کردی ؟
و چه چیزی به او دادی ؟
#حاتم گفت :
من ۳۰۰ #شتر سرخ مو
و ۵۰۰ گوسفند به او دادم
به حاتم گفتند که :
پس پس تو از او تو کریمتر هستی
حاتم گفت :
هیهات
اصلاً این چنین نیست
چون او هرچه داشت داد
ولی من از این همه چیزی که داشتم اندکی از آن را به او دادم
چون گدایی که نیم #نان دارد
به تمامی دهد ز #خانه خویش
بیشتر زان بود که شاه جهان
بدهد نیمی از خزانه خویش
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
خ