بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
خبر دادن #امام_رضا(ع ) از آينده
شخصى به نام #مسافر مى گويد: هنگامى كه #هارون_بن_مسيب تصميم گرفت با #محمد_بن_جعفر بجنگد،
امام رضا(ع ) به من فرمود:
(نزد #مسيب برو و بگو:
(فردا براى #جنگ ، بيرون نرو،
كه اگر بيرون رفتى شكست مى خورى و يارانت كشته مى شوند،
اگر پرسيد: از كجا مى دانى
بگو : در خواب ديده ام ).
مسافر مى گويد:
نزد مسيب رفتم و موضوع را به او گفتم ،
گفت : از كجا مى دانى ؟
گفتم : در خواب ديده ام .
مسيب گفت :
( #خواب_ديدن كسى كه با ما تحت نشسته مى خوابد، اعتبار ندارد).
او آن روز به جنگ رفت و شكست خورد و يارانش كشته شدند.
نيز مسافر مى گويد:
در سرزمين منى همراه امام رضا(ع ) بودم ، #يحيى_بن_خالد_برمكى (وزير #هارون ) در حالى كه سرش را پوشيده بود تا گرد و غبار به او نرسد، از جلو ما رد شد،
حضرت رضا(ع ) تا او را ديد، فرمود:
(مساكين لا يدرون ما يحل بهم فى هذه السنة :
اين بيچاره ها نمى دانند كه در همين سال ،چه بر سرشان مى آيد؟ )
(از گرد و غبار، خود را مى پوشانند ولى نمى دانند كه به زودى به خاك سياه مى نشينند)
سپس فرمود:
(و عجبتر از اين ، اينكه من و #هارون اين چنين - و دو انگشتش را بهم چسبانيد - نزديك هم قرار مى گيريم )
(همانگونه كه حضرت فرموده بود، همان سال ، هارون بر (برمكيان ) غضب كرد، و سران آنها كشته شدند و به خاك سياه نشستند)
مسافر مى گويد:
سوگند به خدا، سخن دوم حضرت رضا(ع ) را (در مورد نزديك شدن با هارون ) نفهميدم ،
تا آن وقت كه جنازه امام رضا(ع ) را كنار قبر هارون به خاك سپردند.
کافی مولد ابى الحسن الرضا(ع )،
حديث 9 و 10، ص 491 - ج 1
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#امام_رضا(ع ) ناشناس در كنار جنازه پدر
خدمتكار خانه امام كاظم (ع ) به نام ( #مسافر ) مى گويد:
هنگامى كه #امام_كاظم (ع ) را (به فرمان #هارون_الرشيد از مدينه به سوى بغداد) مى بردند، آنحضرت به فرزندش امام رضا(ع ) فرمود:
(هميشه تا وقتى كه زنده ام ، در خانه من بخواب تا هنگامى كه خبر (وفات من ) به تو برسد)
ما هر شب بستر حضرت رضا(ع ) را در دالان خانه مى انداختيم و آن حضرت بعد از شام مى آمد و در آنجا مى خوابيد، و صبح به خانه خود مى رفت ،
اين روش تا چهار سال ادامه يافت ، در اين هنگام در شبى از شبها بستر حضرت رضا(ع ) را طبق معمول انداختند، ولى او دير كرد و تا صبح نيامد،
اهل خانه نگران و هراسان شدند،
و مانيز از نيامدن آن حضرت ، سخت پريشان شديم ،
فرداى آن شب ديدم ، آن حضرت آمد و به #ام_احمد (كنيز برگزيده و محترم را از امام كاظم عليه السلام ) رو كرد و فرمود:
(آنچه پدرم به تو سپرده نزد من بياور).
#ام احمد (از اين سخن دريافت كه امام كاظم (ع ) وفات كرده است ) فرياد كشيد و سيلى به صورتش زد و گريبانش را چاك كرد و گفت :
(به خدا مولايم وفات كرد).
حضرت رضا(ع ) جلو او را گرفت و به او فرمود:
(آرام باش ، سخن خود را آشكار نكن و به كسى نگو تا به حاكم مدينه خبر برسد).
آنگاه ام احمد زنبيلى را با دو هزار دينار (يا چهار هزار دينار) نزد امام رضا(ع ) آورد و همه را به آن حضرت تحويل داد، به به ديگران .
ام احمد، ماجراى فوق را چنين بيان نمود:
(روزى امام كاظم (ع ) محرمانه آن پول را به من داد و فرمود:
اين #امانت را نزد خود حفظ كن ،
و به كسى اطلاع نده ، تا من بميرم وقتى كه از دنيا رفتم ، هر كس از فرزندانم ، آن را از تو مطالبه كرد به او تحويل بده و همين نشانه آن است كه من وفات كرده ام ،
سوگند به خدا اكنون آن نشانه كه آقايم فرمود، آشكار شد).
امام رضا(ع ) #امامت را تحويل گرفت و به همه بستگان و خدمتكاران دستور داد، جريان وفات امام كاظم (ع ) را پنهان كنند و به كسى نگويند، تا زمانى كه (از بغداد به مدينه ) خبر رسد.
سپس حضرت رضا(ع ) به خانه خود رفت ، و شب بعد، ديگر به خانه امام كاظم (ع ) نيامد،
پس از چند روز به وسيله نامه اى خبر وفات امام كاظم (ع ) رسيد،
ما روزها را شمرديم
معلوم شد همان وقتى كه امام رضا(ع ) براى خوابيدن نيامد، امام كاظم (ع ) وفات نموده است
( پس امام هشتم (ع ) با #طى_الارض از مدينه به بغداد رفته و در بالين امام كاظم (ع ) هنگام وفات (يا در كنار جنازه آن حضرت ) به طور ناشناس حاضر شده و در غسل دادن و كفن كردن و نماز و دفن جنازه پدر، حاضر بوده و سپس بى درنگ به مدينه بازگشته است )
کافی باب فى ان الامام يعلم ان الامرقد صار اليه ،
حديث 6، ص 381 - 382 - ج 1
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b