آدمها گاهی با امور ناچیز #مغرور میشوند نظیر این سه چیز
۱- #نامِ بزرگ
2- #خانهِٔ بزرگ
3- #لباسِ فاخر
اما #افسوس که بعد از #مرگ!
1- نامش #مرحوم
2- خانه اش #قبر
3- لباسش #کفن
بر #چرخِ_فلک مَناز که #کَمَر_شِکَن است
بر #رنگِ_لباس مَناز که آخر .. کفن است
مغرور مشو که #زندگی چند روز است
در زیرِ #زمین #شاه و گدا یک رَقَم است .!.
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
طلاب_شاهد_و_ایثارگر
https://eitaa.com/joinchat/3675849495C3905e4b076
هدایت شده از اساتید عزیز۱
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیکما یا امیرالمومنین
و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم🌹💐
#شعر
من در این #دنیا به جز رنج و تعب چیزی ندیدم
جز #گرفتاری و غم در #روز شب چیزی ندیدم
هرکه دارد #چشم نیکی زین #پدر مادر به دنیا
من که از آنها عزیزم جز #غضب چیزی ندیدم
#دوستی چیدم رفیقانی گرفتم من به عمرم
جز خلاف وعده و ترک #ادب چیزی ندیدم
#عهدها بستند بسیاری و روز وعده زانها
غیر بدعهدی و #انکار سبب چیزی ندیدم
بعض را نزدیک گشته گفتگوهایی نمودم
میل آنها جز به آواز #طرب چیزی ندیدم
بس کسانی را که خود #سلمان میخواندند و #بوذر
من در آنها جز مرام #بولهب چیزی ندیدم
ای بسا #اشخاص از #اصل و نسب #مغرور بودند
غیر نام خشکی از اصل و #نسب چیزی ندیدم
ادعای بخشش و #احسان کنندی عدهای من
اندر آنها غیر آیین #طلب چیزی ندیدم
عدهای در ادّعا که تارک دنیا شدندی
اندر آنها من به جز #فکر ذهب چیزی ندیدم
از #مسلمانی جهان باید شود مهد #ادب کو ؟
من که جز #اسم ادب اندر خُطَب چیزی ندیدم
گر تو #عکس آنچه را گفتم بدیدی خوش به حالت
من که در آن #نخل خرم از #رطب چیزی ندیدم
#لب ببند از این #حقیقت ای #حسینی چند روزی
کم بگو من در #جهان غیر از تعب چیزی ندیدم
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
در #افسانه ای هندی آمده است که :
مردی هر روز دو کوزه بزرگ #آب به دو
انتهای چوبی می بست...
چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای
خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت.
هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد.
کوزه سالم و نو #مغرور بود که #وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد.
اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را
انجام دهد.
هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها #کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او #حرف بزند :
" از تو معذرت می خواهم.
تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...
فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. "
مرد خندید و گفت:
" وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن "
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...
سمت خودش...
#گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت:
" می بینی که #طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟
من همیشه می دانستم که تو ترک داری و #تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.
این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها
آب می دادی.
به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام.
اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan