eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی۱
265 دنبال‌کننده
583 عکس
681 ویدیو
238 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
آدمها گاهی با امور ناچیز میشوند نظیر این سه چیز ۱- بزرگ 2- بزرگ 3- فاخر اما که بعد از ! 1- نامش 2- خانه اش 3- لباسش بر مَناز که است بر مَناز که آخر .. کفن است مغرور مشو که چند روز است در زیرِ و گدا یک رَقَم است .!. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b طلاب_شاهد_و_ایثارگر https://eitaa.com/joinchat/3675849495C3905e4b076
هدایت شده از اساتید عزیز۱
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیکما یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم🌹💐 من در این به جز رنج و تعب چیزی ندیدم جز و غم در شب چیزی ندیدم هرکه دارد نیکی زین مادر به دنیا من که از آنها عزیزم جز چیزی ندیدم چیدم رفیقانی گرفتم من به عمرم جز خلاف وعده و ترک چیزی ندیدم بستند بسیاری و روز وعده زان‌ها غیر بدعهدی و سبب چیزی ندیدم بعض را نزدیک گشته گفتگوهایی نمودم میل آنها جز به آواز چیزی ندیدم بس کسانی را که خود می‌خواندند و من در آنها جز مرام چیزی ندیدم ای بسا از و نسب بودند غیر نام خشکی از اصل و چیزی ندیدم ادعای بخشش و کنندی عده‌ای من اندر آنها غیر آیین چیزی ندیدم عده‌ای در ادّعا که تارک دنیا شدندی اندر آنها من به جز ذهب چیزی ندیدم از جهان باید شود مهد کو ؟ من که جز ادب اندر خُطَب چیزی ندیدم گر تو آنچه را گفتم بدیدی خوش به حالت من که در آن خرم از چیزی ندیدم ببند از این ای چند روزی کم بگو من در غیر از تعب چیزی ندیدم الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan در ای هندی آمده است که : مردی هر روز دو کوزه بزرگ به دو انتهای چوبی می بست... چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو بود که ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای... فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. " مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن " موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده... سمت خودش... ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: " می بینی که در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟ https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan