سلام بر دوستان ابراهیم.
این پیام را برای شما میفرستم، نمی دانم این حرفها به درد شما می خورد یا نه.
من از همشهریان زرتشتی شما در تهران بودم، اگر از فعل ماضی استفاده می کنم به این خاطر است که دیگر زرتشتی نیستم.
به دلایلی نمی توانم نام و مشخصات خودم را برای شما بیان کنم، اما پیام دادم که از شما تشکر کرده باشم.
من تحصیلات دانشگاهی داشته و فعال اقتصادی هستم. در کار خودم نیز به هیچ کس اعتماد ندارم. بارها این جمله را گفته بودم: همه مردم دزدند، هیچ آدم حسابی وجود ندارد.
من هم یک شخصیتی پیدا کرده بودم که فقط به دنبال پول و لذت و خوشی بودم.
در مورد اسلام هم نظرات منفی داشتم، بگذریم.
✅ من توی منجلابی که به اسم زندگی برای خودم درست کرده بودم، دست و پا می زدم که یک اتفاق در زندگی ام رخ داد. یکی از دوستان مسلمان من، که از عقاید من خبر داشت، کتابی به نام سلام بر ابراهیم به من هدیه داد و گفت: دنیا همیشه آدم هایی داشته که از خوشی خودشون برای دیگران گذشته اند. کسانی که خوب پول در می آوردند، اما دست دیگران رو می گرفتند.
بعد از من خواست این کتاب رو با دقت بخوانم. چهره جوانی که روی کتاب بود، جذاب بود و معصومیت خاصی داشت.
در تعطیلات آخر هفته شروع به مطالعه کردم. ابتدا خیلی برایم جذاب نبود اما همینطور که جلو می رفتم، در خاطرات او غرق شدم!
گاهی وقتها وقتی یک داستان تمام می شد، کتاب را می بستم و مدتها به آن مطلب فکر می کردم.
عجب انسانی بوده این ابراهیم. او با خاطرات زندگی اش، نه تنها راه درست انسانیت را به بشریت نشان می داد، بلکه مسیر زندگی یک مسلمان واقعی را مشخص میکرد. این کتاب زندگی مرا تحت تاثیر شدید قرار داد.
تصمیم گرفتم که در مورد اسلام تحقیق کنم. از خود شهید هادی کمک خواستم و الحمدلله، راهنمای خوبی در مسیر من قرار گرفت.
مدتی قبل تصمیم خودم را گرفتم و در یکی از مراکز اسلامی، شهادتین را گفتم و با افتخار اعلام مسلمانی کردم.
امروز روز عاشوراست که این پیام را برای شما می فرستم، اولین عاشورایی که به واسطه و عنایت شهید هادی، امام حسین علیه السلام را شناختم. از خداوند ممنون هستم که مسیر درست زندگی و بندگی را به واسطه این شهید عزیز به من نشان داد. امیدوارم همگی ما به آنچه از این شهید می شنویم عمل کنیم...
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی(به زودی)
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادم باشد، گناه که کردم و گذاشتم پای جوانیام...
تصویر زیبایت را تجسم کنم و شرم کنم از جوانےات💔
سالروز آسمانی شدنت مبارک🌿
#شهید_جهاد_مغنیه✨
❣شاخ گلی از جنس #صلوات نثار روح پاکشان^*
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
تقوای ِابراهیٓم
هر وقت مۍدید بچہ ها مشغول #غیبت هستند مرتب مۍگفت :
#صلوات بفرست ! و یا بہ هر طریقۍ بحث را عوض مۍڪرد .
یکی از مسئولین برنامه از لاک جیغ تا خدا میگفت: بسیاری از کسانی که با این برنامه تماس می گیرند و ماجرای هدایت خود را تعریف میکنند، از کتاب سلام بر ابراهیم و خاطرات شهید هادی به عنوان علت هدایت خود یاد میکنند، گوی این شهید به تنهایی یک مجموعه فرهنگی بزرگ برای هدایت نسل جوان ایجاد کرده است.
ده ها دختر جوان با عنایت این شهید بزرگوار مسیر درست زندگی را آموختند و به سوی خدا حرکت کردند، اما یکی از ماجراهای این برنامه مربوط به پسر جوانی است که بهتر است از زبان خود او بشنویم:
من افشین میکائیلی هستم که تقریباً شش سال است نام خود را به علی اصغر تغییر داده ام. در خانواده ای معمولی در جنوب شرق تهران زندگی می کردم.
در سال های اول دبیرستان تحت تاثیر دوستان، لباس و مدل موی من تغییر کرد. بیشترین پولی که آن زمان هزینه می کردم، برای آرایشگاه بود. شب نشینی های مختلف با دوستان و تغییر دادن تیپ ظاهری، کار هر روزه ام بود.
رفقایی داشتم که شبیه خودم بودند. مادرم می گفت دیگر نمی خواهم در کوچه و خیابان تو را ببینم، اینقدر چهره ام تغییر کرده بود.
مسیر زندگی ام همان گونه ای بود که دوستانم میخواستند. در این میان تنها کار مثبتی که انجام می دادم این بود که هیئت هفتگی من ترک نمیشد، با همان تیپ ظاهری!
یادم هست یک بار ناظم مدرسه مرا دید وگفت: کلاهت را بردار و زمانی که مدل موی مرا دید گفت: میروی و از ته موهایت را کوتاه می زنی...
زندگی من در آن شرایط ادامه داشت و هر روز بدتر می شد. تا اینکه یک سال به عنوان خادم به برنامه راهیان نور دعوت شدم، حضور در دوکوهه و مناطق جنگی، خیلی در روحیه من تاثیر داشت. پس از آن کمی در افکار و عقاید خودم فکر کردم. یک روز که به بهشت زهرا رفته بودم، شخصی تصویر یک شهید گمنام به نام ابراهیم هادی را به من هدیه داد. چهره بسیار زیبا و جذابی داشت. علاقه مند به شخصیت او شدم. کتاب سلام بر ابراهیم را تهیه کردم و خواندم. چقدر برایم جذاب بود. او هم مثل من میتوانست مدل مو و تیپ ظاهری آنچنانی درست کند، اما به خاطر خدا و جلوگیری از وسوسه شیطانی، موهایش را همیشه از ته می زد، حتی عکس روی جلد کتاب مشخص است که موهایش کوتاه است.
شخصیت او بسیار در من تاثیر گذاشت. آنقدر که تلاش کردم مانند ابراهیم باشم. دیگر مدل مو برایم املاک نبود، ارزشها برایم تغییر کرد، تا آنجا که بعد از دبیرستان، اسم خودم را عوض کردم. راهی حوزه علمیه شدم و اکنون شش سال است که مشغول به تحصیل هستم. خدا را شکر که شهید ابراهیم هادی در مسیر زندگی من قرار گرفت...
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هشدار جمعیتی نشر حداکثری.mp3
13.81M
آیا می دانیم وضعیت جمعیت ایران تا ۲۰ سال دیگر چگونه است؟ چه اتفاقی بر سر بزرگترین کشور شیعه جهان خواهد آمد؟
صحبت های حاج آقا وافی که ۱۳ فرزند داره شنیدنی است.
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلامُ عَلَى الْقآئِمِ الْمُنتَظَرِ و الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
سلام بر قیام کنندهاى که انتظارش کشیده مىشود و (سلام بر) عدل آشکار
سلامی می دهیم از روی اخلاص
سلامی را که دلتنگی در آن باشد نمایان
ز لب های عزیرت گر جوابی بشنویم ما ؛
چه حسی می نشیند در میان سینه هامان
پس :
🌸السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الزَّمان✋🏻
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ
🌹🍃🌹🍃
••✨
همیشہمیگفت:بھترهشبـازودبخـوابیمتـا
نمازصبحرواولوقـتوسرِحـٰالبخـونیم
ڪسۍڪہنمـازظـھرومغربروسروقت
بخونہهنرنڪردھچـونبیـداربودھ!
آدمبـایدنـمازصبحهماولِوقتبخونہ
↵شَهیـدابـراهـیمهـاد؎•♥
#شهیدانه🌱
وعشقراخلاصہمیکنم...
درنگاهمادرےکہ،بہعشقفرزند
گمنامش🕊️
سنگمزارتمامشهداےگمنامرا
بہآغوش میکشد...🥀💔
#شهیــدگمنـــام💔🕊️
سلام بر دوستان شهید ابراهیم هادی.
من از بند ۲ زندان اصفهان به شما پیام می دهم.
به خاطر مشکل مالی و نزاع، ۳۰۰ میلیون بدهکار شدم. به سراغ هرکسی رفتم کارم حل نشد. برادری در خانه دارم که فلج است و کار تر و خشک کردن او با من است. پدر و مادر پیری دارم که قادر به انجام کارهای برادرم نیستند.
اما مدتی قبل از طرف گروه شهید هادی یک نفر به زندان آمد و برای ما از خاطرات این شهید عزیز صحبت کرد. خیلی برایم جالب بود، یعنی شهدا اینقدر اثرگذار هستند؟
با همان آقایی که از طرف گروه شهید هادی به زندان آمد صحبت کردم و مشکل خودم را گفتم. ایشان هم گفت: رقم بدهی شما بالاست. من یکنفر را از خیرین در همین زندان می شناسم که گفته اگر یک زندانی با ۵۰ میلیون آزاد می شود، من این مبلغ را میدهم اما بدهی شما ۳۰۰ تومن است!
بعد ادامه داد: پیشنهاد می کنم که خالصانه مشکل خود را با خدا در میان بگذار و این شهید را واسطه قرار بدهید. در ضمن، می دانم که اهل معنویات هستی، اما این قول را به شهید هادی بده که نمازها را اول وقت و با توجه بخوانی.
این آقا که از تهران آمده بود، این حرف ها را زد و رفت. من هم مشغول شدم. با این شهید درد دل می کردم. در زندان، نمازها را به جماعت می خواندم و خدا را قسم می دادم که مرا کمک کند. خیلی نگران سلامتی پدر و مادرم بودم.
به خودم قول دادم که دیگر به دنبال خلاف نروم، خودم را کنترل کنم که در عصبانیت تصمیم نگیرم.
مدت کوتاهی گذشت و هیچ خبری نشد. اما واقعا تصمیم گرفته بودم که انسان بشوم.
یک روز پدرم به ملاقات من آمد و از حال و احوالم سوال کرد. بعد گفت: من ۲۰ میلیون آماده کردم ام، شاکی تو با این مبلغ رضایت میدهد؟
خندیدم و گفتم پدرجان، او با ۲۰۰ میلیون هم رضایت نمیدهد.
چند روز بعد دوباره با شهید هادی درد دل کردم. آخر سر هم گفتم: مگه نمی بینی شرایط من رو، من برای خودم نمی گم، مادر و پدرم دارن نابود میشن...
فردا اسم مرا خواندند برای ملاقات، یکی از دوستان شاکی من بود. گفت: من به خاطر تو با شاکی صحبت کردم، راضی شده که ۷۰ میلیون بگیرد و رضایت بدهد، گفتم: تو که خبر داری. ما هیچ پولی نداریم، پدرم با سختی ۲۰ میلیون جور کرده. همین که داشتم حرف می زدم یاد صحبت نماینده گروه شهید هادی افتادم. ۵۰ میلیون بانی و ۲۰ میلیون پدرم... خداحافظی کردم و پیش مشاور زندان رفتم. موضوع خودم را گفتم و تلفن زدم.
خلاصه بگویم که یکی از خیرین اصفهانی ۵۰ میلیون برای آزادی یک زندانی اختصاص داده بود و ۲۰ میلیون پدرم، مبلغ آزادی من هماهنگ شد. الان روزهای آخر حضورم در زندان است و کارهای اداری آزادی من در حال انجام است.
این نکته را در پایان بگویم که من بر سر عهدی که با آقا ابراهیم بستم هستم...
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
روز قیامت، آخرین کسی که شفاعت میکنه،
خود خداست
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
یاصاحب الزمان (عج)
چه خوش است روز جمعه،
زکنار بیت کعبه...
به تمام اهل عالم،
#برسد_صدای_مهدی(عج)...!!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
بعضیا بزرگ بدنیا میان...
بعضیا هم خودشون
بزرگی رو بدست میارن...
اما بین همه ی
اینا ادمایی هستن
که حتی بدون اینکه
بخوان بزرگ باشن
بزرگی رو با خودشون دارن..🌺
┏═〰〰〰🌼〰〰〰═┓
شهیدابراهیم هادی
┗═〰〰〰🌼〰〰〰═┛
زمانی که درگیری های کردستان در سال ۱۳۵۸ آغاز شد، همراه با همسایه مان سردار علی اصغر وصالی راهی کردستان شدم.
من کوچکترین عضو گروه دستمال سرخ ها بودم. برادرم حسین نیز که در ایام انقلاب، محور فعالیت های انقلابی محله سراسیاب تهران بود، به ما ملحق شد.
آن زمان من ۱۶ سال داشتم و حسین ۳۰ ساله بود. او آهنگری و زن و فرزند را رها کرد و خود را فدای اسلام و انقلاب نمود.
حسین در تمام عرصه ها از جمله در کردستان حضور داشت و با شروع جنگ با هم راهی جبهه شدیم. من ابراهیم را از مدت ها قبل می شناختم، او یکی از دوستان صمیمی من بود.
وقتی به گیلانغرب رفتم، برادرم حسین نیز به ما ملحق شد. در آنجا بود که برادرم با شخصیت ابراهیم هادی آشنا شد، او دیرتر از من ابراهیم را شناخت اما بیشتر از من با او ارتباط گرفت.
وجه مشترک این دو نفر رسیدگی به محرومان بود. بر سر این موضوع رفاقت آنها بیشتر شد. حسین یکی از جوانان مذهبی و اهل نماز شب و تهجد بود و ابراهیم نیز صفات فوقالعادهای داشت که این دو را به هم نزدیک میکرد.
مثلاً یک شب وارد اتاقی در گروه اندرزگو شدم. آنها مشغول صحبت در مورد مسائل نظامی و جبهه بودند.
وقتی من وارد شدم صحبتشان ادامه داشت کمی بعد، حرف آنها به مسائل شخصی کشید.
ابراهیم به حسین گفت: داداش بیا بریم پیش بچه ها و چراغ اتاق رو خاموش کنیم، الان حرف های ما مسائل شخصی است و نباید چراغ بیت المال به خاطر ما روشن باشه.
هر سه از اتاق بیرون رفتیم ولی برادرم حسین خیلی از این برخورد ابراهیم خیلی خوشحال شد و مرتب می گفت: ای والله به این آقا ابرام که اینقدر حواسش به بیت المال هست.
من خیلی با این دو نفر نبودم، ولی متوجه شدم که برادرم از وجود ابراهیم هادی بسیار استفاده برد.
هرچند که همه دوست داشتند با ابراهیم باشند اما ارتباط حسین و ابراهیم خیلی براساس معنویت شکل گرفته بود. در آذر ماه ۱۳۶۰ زمانی که عملیات مطلع الفجر رخ داد، برادرم حسین به شهادت رسید.
چند ماه بعد وقتی مجروحیت گردن ابراهیم خوب شد با هم راهی تهران شدیم.
توی اتوبوس به من گفت: مرتضی، برادرت حسین با نفس خودش کشتی گرفت و نفس خودش را ضربه فنی کرد، او به مقامات بالایی رسید. حتی شما هم حسین رو نشناختی. حسین از همه چیز گذشت تا لیاقت شهادت را پیدا کرد...
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نمایشگاه مجازی کتاب تهران از فردا کار خود را آغاز می کند.
کلیه کتابها با تخفیف ۲۰ درصد و ارسال رایگان قابل تهیه می باشد.
انتشارات شهید هادی نیز در این نمایشگاه به آدرس زیر حضور خواهد داشت.
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
عمری است که ما منتظر آمدنت، نه!
تو منتظر لحظهی برگشتن مایی...
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
#روز_مادر
✍ حاج قاسم سلیمانی:
⚡خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی، بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرمایی!
📚فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی🌹🍃🌹🍃
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
مادر شهداي مفقود الاثر (تقديم به مادر شهيد ابراهيم هادي و تمام مادران دلسوخته اين مرز و بوم)
ای غم گسار مرگ پسر مادر شهید
سنگ صبور خوب پدر مادر شهید
هر چند گفته اند كه در خون تپيده است
چشمت هنوز مانده به در مادر شهید
خم می کند زمانه کمر را زدرد و غم
چون کوه استوار مگر مادر شهید
بی قامت رشید پسر هم جهنم است
هر جا شود بهشت اگر مادر شهید
پر مي كشد دلت كه ببينيش يك نظر
هر وقت آورند خبر مادر شهید
آری زبانزد است شهیدت به خود ببال
عمرت نرفته است هدر مادر شهید
داماد می کنی پسرت را نه غم مخور
با حوریان تاج به سر مادر شهید
#روزت_مبارک_مادر_شهید❤️
•°• از وقتی فهمیدم
"حضرت زهرا(سلام الله علیها)" به خواب
#شهید_ابراهیم_هادی اومده بودن و به #شهید
فرموده بودن: " ما تو رو دوست داریم " .
با خودم میگم ای کاش همه ما
یک #شهید_ابراهیم_هادی بودیم..
تا میرفتیم تو لیستِ
مورد علاقه های "حضرت زهرا(سلام الله علیها)" •°•
hagh_madar_aminikhaah.ir.mp3
3.14M
پادکست
«حق مادر»
واقعاً اگر این مهر مادری نبود ما تلف میشدیم.
«أن تَعلَمَ أنّها حَمَلَتکَ حَیثُ لا یَحمِلُ أحَدٌ أحَدا؛ حق مادرتان به این است که بدانید شما را بهگونهای حمل کرده است که هیچ فردی حاضر به حمل کردن فردی دیگری به آن شکل نیست.»✨
#حجتالاسلام مصطفی امینی خواه ☘
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#مادرانه
🔸پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید؛ چرا ابراهیم مرخصی نمیآد؟ با بهانههای مختلف بحث رو عوض میکردیم و میگفتیم: الان عملیاته، فعلاً نمیتونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی میگفتیم تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبهروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه، اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟
🌸مادر گفت: من بوی ابراهیم رو حس میکنم. ابراهیم الان توی این اتاقه، همینجا. وقتی گریهاش کمتر شد، گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده.
☘ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، میگفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمیگردم، نمیخوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه.
⚡ چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه میکرد. ما هم بالأخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی. سی. یو بیمارستان بستری شد.
✨سالهای بعد وقتی مادر را به بهشتزهرا میبردیم بیشتر دوست داشت به قطعه ۴۴ بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود، اما عقده دلش رو اونجا باز میکرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت...
📚نمایشگاه بین المللی کتاب تهران📚
✅از امروز به مدت یک هفته(مجازی)
✅کتب نشر شهید هادی با۲۰درصد تخفیف
✅صد عنوان کتاب تاثیرگذار
✅ ارسال رایگان.
📙انتشارات شهید هادی نیز در این نمایشگاه به آدرس زیر حضور خواهد داشت.
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
معرفی کتب و خاطرات ناب شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
خدایا!
چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم....
همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم....
آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم...
متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم...
بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم...
پرنده پر شکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارم...🕊️
پس پروردگارا خودت مرهم رنجهایم باش...
مرهم ما ظهور حجت توست...💔
اللهم عجل لولیک الفرج...👌🏻🤲
🌹🍃🌹🍃
نگاهت انــگار همــان
راه مستــقیم است...
نمی دانم معجــزه نگاهت چیــست...
که تا چشمانم به چشمانــتان میخـورد
راه حرام برایم بســته می شود...
#سلام_بر_هادی_دلها
تقدیم به خانمهای با ایمان ایران اسلامی:
🌹ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ میﺸﺪ، هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ ...
🌹ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ میبوﺳﯿﺪ، ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ...
🌹ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ 🌸گل🌸 ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه پیشکار ...
🌹وقتی ازدواج کردم، وظیفه سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت.
🌹خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده، تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد.
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
🌹پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
زنان مانند بلورند؛ حساس و شکننده. آنها را نیازارید.
🌹وقتی مادر شدم، خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد.
🌹ﺩﯾﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ
اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ
🌹به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر؛
پرمحبت، کمککار، مونس و همدم، پاک و علاقهمند به پاکیزگی
«ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ»🌸
تفکر فمنیسمی ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻣﻦ تساویای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
🌹من ریحانهام
جایگاهم فراتر از این حرفهاست
🌹 من یک زنم ...
خالقم سوره ای به نامم نازل کرده!
🌹من یک زنم...
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن زندگی مرد دچار مشکل میشود.
🌹من یک زنم....
خالقم به همه دستور داده که حاجیان حجراسماعیل را طواف کنند،
جایی که یک زن،
«هاجر» سلاماللهعلیها
در آن دفن است.
🌹من یک زنم...
و خالقم گفته باید هفت بار
پا در جای پای یک زن،
«هاجر»
بگذارند
و آنقدر سعی کنند
تا خدایشان آنها را بپذیرد.
🌹من یک زنم....
بهشت زیر پای مادر است.
روح انسان از درون من به او دمیده میشود...
هر روز پاسداری من از کودکم،
ثوابی عظیم دارد.
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد،
و به من خدمتی کند،
برای او برابر با هزار سال عبادت است.
سرشت و صفات انسانها
از شیر من است...
عفت من
سرمایه الهی من است.
من
چرکنویس هیچ احساسی نمیشوم!!!
🌹من همان زنم
که نجابتم
قیمتم را از همه دنیا بالاتر میبرد.
🌹 من عاشق سوره کوثرم... سورهای كه گواهی ميدهد نسل پيامبر از سلاله يك «زن» است.
🍀و من الله التوفیق🍀
8⃣8⃣
📚یک دل یک دریا
خاطرات زیبای شهید داود دانایی
📚 اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی.
📖۱۰۸صفحه مصور.
۱۷۰۰۰تومان
چاپ اول ۱۴۰۰
📙قبلا در سال۹۳ با نام همسایه پیامبر منتشر شده بود
@pkhadi
👆سردار داود دانایی یکی از فرماندهان بزرگ جنگ بود که قبل از ورود به جهاد اصغر، مشغول جهاد اکبر شد.
داود، نیروهایی عاشق خدا تربیت می کرد. در عملیات کربلای پنج وقتی محل گردان او بمباران شیمیایی شد، همه را از خواب بیدار کرد و مانع از شهادت بسیاری از نیروها شد.
یکی از بسیجی ها ماسک شیمییایی همراه نداشت، داود ماسک خود را به آن بسیجی داد و خودش به خاطر آلودگی منطقه به شهادت رسید.
یکی از دوستانش می گفت: در عالم رویا دیدم که ایت الله بهجت می گویند این شهید دانایی همسایه پیامبر در بهشت است...
این کتاب و دیگر آثار گروه شهید هادی را به نازلترین قیمت از نمایشگاه مجازی کتاب تهران به آدرس زیر می توانید تهیه کنید
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C