❣همیشه لباس کهنه میپوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانشآموزان کم بضاعت رفت. مدیر مدرسه داییاش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت. مادر عباس، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباسها و کفشهای نو را نشانش داد. گفت عباس میگوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد.
#شهید_عباس_بابایی
شیر خروشان آسمان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#سیره_شهدا❣
در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه جنگ پرسیدند؛ شهید فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم، مرخصی را برای آن می خواهم. امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
#شهید_عباس_بابایی🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 خوشا آنانکه
چو ابراهـیم ؛
اسماعیل خود را
فدای امرِ الله کردند ...
🔹 بوسه های مرحوم حاج اسماعیل بابایی «پدر شهید عباس بابایی» بر پای پسرش...
◇ امروز سالروز شهادت #شهید_عباس_بابایی است؛
کسی که بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز و ۶۰ عملیات جنگی موفق داشت و بنیانگذار سوختگیری هوایی با هواپیمای اف۱۴ بود.
روحش شاد و یادش پر رهرو
#وداعپدرشهید
#ابراهیمواسماعیلهایزمان
#شهیدعیدقربان
وای بحال مسئولین ...
وای بحال آنانکه بنام شهدا چپاول میکنند
وای بحال آنانکه بنام شهدا ...
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 خوشا آنانکه
چو ابراهـیم ؛
اسماعیل خود را
فدای امرِ الله کردند ...
🔹 بوسه های مرحوم حاج اسماعیل بابایی «پدر شهید عباس بابایی» بر پای پسرش...
◇ امروز سالروز شهادت #شهید_عباس_بابایی است؛
کسی که بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز و ۶۰ عملیات جنگی موفق داشت و بنیانگذار سوختگیری هوایی با هواپیمای اف۱۴ بود.
روحش شاد و یادش پر رهرو
#وداعپدرشهید
#ابراهیمواسماعیلهایزمان
#شهیدعیدقربان
وای بحال مسئولین ...
وای بحال آنانکه بنام شهدا چپاول میکنند
وای بحال آنانکه بنام شهدا ...
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «همانند شهید بابایی دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آن وقت خدای متعال برکت خواهد داد. عباس بابایی یک انسان واقعاٌ مؤمن و پرهیزگار و صادق بود.» ۱۳۸۳/۱۰/۲۳
🌺مبارزه با نفس
در دوران تحصیل در آمریکا روزی در بولتن خبری پایگاه « ریس» که هر هفته منتشر می شد ، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو عباس بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان رااز خود دور کند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش مرا دیدند و شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت ومرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت در این وقت شب برای چه می دوی؟... گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قابل قبول نبود او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرفهای من تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند...
#شهید_عباس_بابایی: 👇
🌷خدا در هر برهه و زمانی، بهشتش رو به حراج می ذاره. برهه ما برهه ی حضرت امام بود. برهه و زمانه ی خودت رو بشناس، اگه به سمت حراج نرفتی، حتما می بازی... اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده
☘☘☘☘
🔻سخاوتی از جنس شوق پرواز
🔅 عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، می دیم به اونا و خودمون می ریم اونجا.. اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم..
"خلبانِ شهید عباس بابایی"🌷
🌷شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.... شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم... امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... عباس گفت: بریم طرف دسته عزادار... به خودم اومدم که دیدیم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت پوتین ها و جوراب هاشو در می آورد. بند پوتین هاشو بهم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش!... شد حُر امام حسین (ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خواندن. جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو ندیده بودم اینطوری عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش....!
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
📚منبع: "کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۱۸۱
🌟 ۱۵ مرداد سالروز شهادت خلبان شهید
عباس بابائی، گرامی باد
💕نماز_عاشقانه📿
هوای_دونفره👨❤️👨
عاشقانه_مذهبی💞
التماس_دعای_عشق_پاڪ❣😍
قهر بودیم در حال نماز خواندن بود ...📿
#نمازش ڪه تموم شد هنوز پشتــ به اون نشسته بودم ...😐
ڪتاب شعرش رو برداشتــ و با یه لحن دلنشین شروع ڪرد به خوندن ...😌
ولی من باز باهاش قهر بودم ❗️
ڪتابــ رو گذاشتــ ڪنار ...
بهم نگاه ڪرد و گفتــ :
غزل تمام...
نماز تمام...
دینا ماتــ...
سڪوتــ بین من و واژه ها سڪونتــ ڪرد❗️
بازهم بهش نگاه نڪردم ...❗️
اینبار پرسید : 💕عاشقمی ❓
سڪوتــ ڪردم ...😶
گفتــ: 💕عاشق گر نیستی لطفی بڪن نفرتــ بورز...😅
بی تفاوتــ بودنتــ هر لحظه آبم میڪند.😟
دوباره با لبخند پرسید: 💕عاشقمی مگه نه ⁉️
گفتم: نه ❕❗️
گفتــ : لبتــ نه می گوید وپیداستــ میگوید دلتــ_آری ...🙃🤗
ڪه این سان دشمنی یعنی ڪه خیلی دوستم داری ....😜
زدم زیر خنده ... 😂
روبروش نشستم 😑
دیگه نتونستم بهش نگم ڪه وجودش چقدر آرامش_بخشه ....😉😊😘
بهش نگاه ڪردم و از ته دل گفتم : خدا_رو_شڪر_ڪه_هستی ....🙏
🌷پارتی بازی ممنوع🌷
✨مدرسهای که تدریس میکردم نزدیک حرمِ حضرت عبدالعظیم بود. فشار زیادی رو تحمل می کردم. باید اولِ صبح بچهها رو آماده میکردم. حسین و محمد رو میذاشتم مهدکودک و سلمان رو با خودم می بردم مدرسه. از خونه تا محلِکار هم 20 کیلومتر می رفتم و 20 کیلومتر مییومدم. ✨گفتم: عباس! تو رو خدا حداقل کاری کن تا مسیرم یه کم کمتر بشه. عباس با اینکه میتونست ، اینکار رو نکرد وگفت: اونایی که پارتی ندارن پس چیکار کنن؟ ما هم مثل بقیه... ما هم باید مثلِ مردم این سختی ها رو تحمل کنیم...کتاب زندگی به سبک امام و شهدا - تالیف ناصرکاوه📌خاطره ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی📚 منبع: سالنامه یاران ناب 1389 «به روایت همسر شهید»
کتاب_365_خاطره_365_روز
ناصر_کاوه 💌 روای : همسر شهید بابایی
➖➖➖➖
#شهید_عباس_بابایی: 🌷🌷🌷
اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده☘☘☘
🌷سخنان فرماندهی معظم کل قوا در مورد شهید بابایی🌷
✨«این شهید عزیزمان، انسانی مؤمن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را میشناختم، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود.».
✨«او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمیکرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّ نظر داشت. او فرمانده ای بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی بود؛ امّا در مقابل اعمال بد و زشت، خیلی بی تاب و سختگیر بود.».
✨ «این شهید عزیز، یک انقلابی حقیقی و صادق بود؛ و من به حال او حسرت میخورم و احساس میکنم که در این میدان عظیم و پر حماسه از او عقب ماندهام.»
📩 #مجله_دینی | شهید عباس بابایی
⚠️ مالتان برکت ندارد ...
#شهید_عباس_بابایی
#کشکول_۱۴۰۳_۱۵
🌷کار برای خدا چیست!؟ اخلاص در کاربرای چی!؟ کاری که برای خدا و با اخلاص انجام دهید، هم ماندگار است و هم با برکت می شود👌آیا کسی سازندگان این پهپادهای ایرانی را که در نوع خود بی نظیر و لبه تکنولوژی جهان است رامیشناسد،💪آیا می دانید، مخترعین و سازندگان این پهبادها، با حداقل حقوق این کارهای بزرگ و شکرفت را انجام می دهند🤔 چرا بعضی ها اینقدر کم ظرفیت هستند و با اندک هنری دنبال خودنمایی هستند، چرا بعضی از سلبریتی های(هنرپیشه یا فوتبالیست) به اصطلاح با هنر به دنبال یک سوژه برای خودنمایی هستند چه کمبودی دارند؟ خدا شهید تهرانی مقدم را رحمت کند، همیشه می گفت کارتان که تمام شد، از همان دری که آمدید، از همان در بروید، کنایه از اینکه انتظار پاداش جز از خدا، از کسی نخواهید👌 این است معنی اخلاص و کار برای خدا انجام دادن... به خاطر همین است که ما در زمینه، پهباد، موشکی، رادار، پدافند و... موفق و سرآمد جهان شدیم، سربازان گمنام امام خامنهای همچون رهبرشان، کارها را با اخلاص و برای خدا، انجام می دهند و خدا هم به کارهایشان برکت می دهید و جهانی میشود.... ارادتمند: ناصر کاوه
📌 *مدیران بایستی از شهید بابایی الگو بگیرند*
🔹️ یکی از همرزمان شهید بابایی روایت میکند: عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند. او از تشویق، شهرت و مقام سخت گریان بود. شاید اگر كسی با او برخورد می كرد، خیلی زود به این ویژگی اش پی می برد.
◇ زمانی كه عباس فرمانده پایگاه اصفهان بود، ستاد فرماندهی تهران در نامه خواسته بودند تا اسامی چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم. در پایان نامه نیز قید شده بود كه « این هدیه از جانب حضرت امام است.»
◇ ما اسامی را تهیه كردیم ، نفر اول حق عباس بود ولی با تردید نام او را جزء اسامی در لیست گذاشتم می دانستم كه او اعتراض خواهد كرد.
◇ اسامی را جهت امضاء پیش ایشان بردم، با نگاه به لیست و دیدن نام خود با ناراحتی گفت: برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من.
◇ گفتم: مگر شما بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمی كنید؟ مگر شما... ؟
◇ در آخر لیست را گرفت و روی اسم خود خط كشید و نام یكی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا كرد.
کتاب زندگی به سبک شهدا
ناصرکاوه
*#خلبان_شهید*
*#شهید_عباس_بابایی*
🔅#پندانه
✍️ گذشت و فداکاری
🔹هیچ دقت کردهاید؟
🔸ﻫﯿﭻﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ نمیکند.
🔹ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪﻫﺎ ﺁﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺼﺮﻑ نمیکنند. ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯿﻮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻧﺪ. ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ نمیکند. و ﮔﻞ، ﻋﻄﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﮔﺴﺘﺮﺵ نمیدهد.
🔸ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﺳﺖ. پس گذشت و فداکاری قانون طبیعت است. بیقانونی کنی از انرژی مثبت اطرافت محروم خواهی شد.
🔻 کارشناس نظامی آمریکا: ایران چند صد موشک آماده پرتاب کرده تا درصورت پاسخ مستقیم اسرائیل حملاتش را ادامه دهد.
🚨🚨فوری
منابع عبری: مقامات CIA اعلام کردند ایران تا ۴۸ ساعت آینده به مناطقی از اسرائیل حمله خواهد کرد.
رسانه عبری روترنت: مقامات CIA به موساد اطلاع دادند تحرکات نظامی غیرمعمول و مشکوکی در داخل ایران در حال وقوع است.
🔴 توییت نجاح محمد علی ،کارشناس عراقی مسائل خاورمیانه در مورد تحرکات نظامی در سایت های موشکی سپاه پاسداران🔥
#باذن_الله حمله نزدیک است.
🚩داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقی ها اجازه عبور نمی دادند. با تلاش بسیار وپس از مدتها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آنروز تلخ ترین روز دوران تفحص من بود. ۴۶ شهداى غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می دیدم باور کردنی نبود؛ بعثی ها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند. پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند. در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛ انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدتهای طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره می خورد به سراغ این دست می آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد.
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصرکاوه
راوى: شهید تفحص, علی محمودوند
مقامات CIA اعلام کردند ایران تا ۴۸ ساعت آینده به مناطقی از اسرائیل حمله خواهد کرد.
۱۵ مرداد سالگرد خلبان، شهید، سرلشگر بسیجی عباس بابایی👈 گرامیباد
💕نماز_عاشقانه📿
هوای_دونفره👨❤️👨
عاشقانه_مذهبی💞
التماس_دعای_عشق_پاڪ❣😍
قهر بودیم در حال نماز خواندن بود ...📿
#نمازش ڪه تموم شد هنوز پشتــ به اون نشسته بودم ...😐
ڪتاب شعرش رو برداشتــ و با یه لحن دلنشین شروع ڪرد به خوندن ...😌
ولی من باز باهاش قهر بودم ❗️
ڪتابــ رو گذاشتــ ڪنار ...
بهم نگاه ڪرد و گفتــ :
غزل تمام...
نماز تمام...
دینا ماتــ...
سڪوتــ بین من و واژه ها سڪونتــ ڪرد❗️
بازهم بهش نگاه نڪردم ...❗️
اینبار پرسید : 💕عاشقمی ❓
سڪوتــ ڪردم ...😶
گفتــ: 💕عاشق گر نیستی لطفی بڪن نفرتــ بورز...😅
بی تفاوتــ بودنتــ هر لحظه آبم میڪند.😟
دوباره با لبخند پرسید: 💕عاشقمی مگه نه ⁉️
گفتم: نه ❕❗️
گفتــ : لبتــ نه می گوید وپیداستــ میگوید دلتــ_آری ...🙃🤗
ڪه این سان دشمنی یعنی ڪه خیلی دوستم داری ....😜
زدم زیر خنده ... 😂
روبروش نشستم 😑
دیگه نتونستم بهش نگم ڪه وجودش چقدر آرامش_بخشه ....😉😊😘
بهش نگاه ڪردم و از ته دل گفتم : خدا_رو_شڪر_ڪه_هستی ....🙏
🌷پارتی بازی ممنوع🌷
✨مدرسهای که تدریس میکردم نزدیک حرمِ حضرت عبدالعظیم بود. فشار زیادی رو تحمل می کردم. باید اولِ صبح بچهها رو آماده میکردم. حسین و محمد رو میذاشتم مهدکودک و سلمان رو با خودم می بردم مدرسه. از خونه تا محلِکار هم 20 کیلومتر می رفتم و 20 کیلومتر مییومدم. ✨گفتم: عباس! تو رو خدا حداقل کاری کن تا مسیرم یه کم کمتر بشه. عباس با اینکه میتونست ، اینکار رو نکرد وگفت: اونایی که پارتی ندارن پس چیکار کنن؟ ما هم مثل بقیه... ما هم باید مثلِ مردم این سختی ها رو تحمل کنیم...کتاب زندگی به سبک امام و شهدا - تالیف ناصرکاوه📌خاطره ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی📚 منبع: سالنامه یاران ناب 1389 «به روایت همسر شهید»
کتاب_365_خاطره_365_روز
ناصر_کاوه 💌 روای : همسر شهید بابایی
➖➖➖➖
#شهید_عباس_بابایی: 🌷🌷🌷
اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده☘☘☘
🌷سخنان فرماندهی معظم کل قوا در مورد شهید بابایی🌷
✨«این شهید عزیزمان، انسانی مؤمن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را میشناختم، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود.».
✨«او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمیکرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّ نظر داشت. او فرمانده ای بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی بود؛ امّا در مقابل اعمال بد و زشت، خیلی بی تاب و سختگیر بود.».
✨ «این شهید عزیز، یک انقلابی حقیقی و صادق بود؛ و من به حال او حسرت میخورم و احساس میکنم که در این میدان عظیم و پر حماسه از او عقب ماندهام.»
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «همانند شهید بابایی دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آن وقت خدای متعال برکت خواهد داد. عباس بابایی یک انسان واقعاٌ مؤمن و پرهیزگار و صادق بود.» ۱۳۸۳/۱۰/۲۳
🌺مبارزه با نفس
در دوران تحصیل در آمریکا روزی در بولتن خبری پایگاه « ریس» که هر هفته منتشر می شد ، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو عباس بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان رااز خود دور کند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش مرا دیدند و شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت ومرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت در این وقت شب برای چه می دوی؟... گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قابل قبول نبود او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرفهای من تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند...
#شهید_عباس_بابایی: 👇
🌷خدا در هر برهه و زمانی، بهشتش رو به حراج می ذاره. برهه ما برهه ی حضرت امام بود. برهه و زمانه ی خودت رو بشناس، اگه به سمت حراج نرفتی، حتما می بازی... اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده
☘☘☘☘
🔻سخاوتی از جنس شوق پرواز
🔅 عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، می دیم به اونا و خودمون می ریم اونجا.. اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم..
"خلبانِ شهید عباس بابایی"🌷
🌷شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.... شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم... امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... عباس گفت: بریم طرف دسته عزادار... به خودم اومدم که دیدیم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت پوتین ها و جوراب هاشو در می آورد. بند پوتین هاشو بهم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش!... شد حُر امام حسین (ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خواندن. جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو ندیده بودم اینطوری عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش....!
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
📚منبع: "کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۱۸۱
🌟 ۱۵ مرداد سالروز شهادت خلبان شهید
عباس بابائی، گرامی باد
۱۵ مرداد سالگرد خلبان، شهید، سرلشگر بسیجی عباس بابایی👈 گرامیباد
💕نماز_عاشقانه📿
هوای_دونفره👨❤️👨
عاشقانه_مذهبی💞
التماس_دعای_عشق_پاڪ❣😍
قهر بودیم در حال نماز خواندن بود ...📿
#نمازش ڪه تموم شد هنوز پشتــ به اون نشسته بودم ...😐
ڪتاب شعرش رو برداشتــ و با یه لحن دلنشین شروع ڪرد به خوندن ...😌
ولی من باز باهاش قهر بودم ❗️
ڪتابــ رو گذاشتــ ڪنار ...
بهم نگاه ڪرد و گفتــ :
غزل تمام...
نماز تمام...
دینا ماتــ...
سڪوتــ بین من و واژه ها سڪونتــ ڪرد❗️
بازهم بهش نگاه نڪردم ...❗️
اینبار پرسید : 💕عاشقمی ❓
سڪوتــ ڪردم ...😶
گفتــ: 💕عاشق گر نیستی لطفی بڪن نفرتــ بورز...😅
بی تفاوتــ بودنتــ هر لحظه آبم میڪند.😟
دوباره با لبخند پرسید: 💕عاشقمی مگه نه ⁉️
گفتم: نه ❕❗️
گفتــ : لبتــ نه می گوید وپیداستــ میگوید دلتــ_آری ...🙃🤗
ڪه این سان دشمنی یعنی ڪه خیلی دوستم داری ....😜
زدم زیر خنده ... 😂
روبروش نشستم 😑
دیگه نتونستم بهش نگم ڪه وجودش چقدر آرامش_بخشه ....😉😊😘
بهش نگاه ڪردم و از ته دل گفتم : خدا_رو_شڪر_ڪه_هستی ....🙏
🌷پارتی بازی ممنوع🌷
✨مدرسهای که تدریس میکردم نزدیک حرمِ حضرت عبدالعظیم بود. فشار زیادی رو تحمل می کردم. باید اولِ صبح بچهها رو آماده میکردم. حسین و محمد رو میذاشتم مهدکودک و سلمان رو با خودم می بردم مدرسه. از خونه تا محلِکار هم 20 کیلومتر می رفتم و 20 کیلومتر مییومدم. ✨گفتم: عباس! تو رو خدا حداقل کاری کن تا مسیرم یه کم کمتر بشه. عباس با اینکه میتونست ، اینکار رو نکرد وگفت: اونایی که پارتی ندارن پس چیکار کنن؟ ما هم مثل بقیه... ما هم باید مثلِ مردم این سختی ها رو تحمل کنیم...کتاب زندگی به سبک امام و شهدا - تالیف ناصرکاوه📌خاطره ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی📚 منبع: سالنامه یاران ناب 1389 «به روایت همسر شهید»
کتاب_365_خاطره_365_روز
ناصر_کاوه 💌 روای : همسر شهید بابایی
➖➖➖➖
#شهید_عباس_بابایی: 🌷🌷🌷
اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده☘☘☘
🌷سخنان فرماندهی معظم کل قوا در مورد شهید بابایی🌷
✨«این شهید عزیزمان، انسانی مؤمن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را میشناختم، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود.».
✨«او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمیکرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّ نظر داشت. او فرمانده ای بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی بود؛ امّا در مقابل اعمال بد و زشت، خیلی بی تاب و سختگیر بود.».
✨ «این شهید عزیز، یک انقلابی حقیقی و صادق بود؛ و من به حال او حسرت میخورم و احساس میکنم که در این میدان عظیم و پر حماسه از او عقب ماندهام.»
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «همانند شهید بابایی دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آن وقت خدای متعال برکت خواهد داد. عباس بابایی یک انسان واقعاٌ مؤمن و پرهیزگار و صادق بود.» ۱۳۸۳/۱۰/۲۳
🌺مبارزه با نفس
در دوران تحصیل در آمریکا روزی در بولتن خبری پایگاه « ریس» که هر هفته منتشر می شد ، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو عباس بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان رااز خود دور کند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش مرا دیدند و شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت ومرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت در این وقت شب برای چه می دوی؟... گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قابل قبول نبود او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرفهای من تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند...
#شهید_عباس_بابایی: 👇
🌷خدا در هر برهه و زمانی، بهشتش رو به حراج می ذاره. برهه ما برهه ی حضرت امام بود. برهه و زمانه ی خودت رو بشناس، اگه به سمت حراج نرفتی، حتما می بازی... اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده
☘☘☘☘
🔻سخاوتی از جنس شوق پرواز
🔅 عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، می دیم به اونا و خودمون می ریم اونجا.. اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم..
"خلبانِ شهید عباس بابایی"🌷
🌷شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند.... شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم... امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... عباس گفت: بریم طرف دسته عزادار... به خودم اومدم که دیدیم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین، داشت پوتین ها و جوراب هاشو در می آورد. بند پوتین هاشو بهم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش!... شد حُر امام حسین (ع). رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خواندن. جمعیت هم سینه زنان و زنجیر زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه. تا اون روز فرمانده پایگاهی رو ندیده بودم اینطوری عزاداری کنه. پای برهنه بین سربازان و پرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش....!
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
📚منبع: "کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۱۸۱
🌟 ۱۵ مرداد سالروز شهادت خلبان شهید
عباس بابائی، گرامی باد