نمیآید و فکرمان به جایی قد نمیدهد، خودت کمکمان کن. بعد پلکهایم سنگین شد و با خودم نذر کردم اگر این مشکل حل شود، به شکرانه،نماز امام زمان (عج) بخوانم؛ بعد خستگی امانم نداد و همانجا روی نقشه خواب رفتم. تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمیآورم ولی انگار مدتها بود که او را میشناختم. انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی دارم. آن آقا آمد و گفت که اینجا پایگاه بزنید؛ اینجا محل خوبی است. و با دست روی نقشه نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آقا نشان میداد، به خاطر سپردم. از خواب پریدم. دیدم هیچ کس آنجا نیست. هیچکس جز من آنجا نبود. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم. تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع، پایگاه بزنیم. خدا را شکر کردم و بعد آمدم پیش تو تا نماز امام زمان (عج) را یادم بدهی».با نگاهی پر شادی به من خیره شده بود. نمیدانستم چه فکرهایی در ذهنش میگذرد، نمیدانستم دارد درباره چه چیزهایی فکر میکند؛ نمیدانستم زیر لب چه چیزهایی زمزمه میکند ولی هر لحظه چهرهاش بازتر و گشادهتر میشد و دیگر خبری از آن کسالت و خستگی در چهرهاش نبود. با شور و شوق فراوانی خیره شده بود به در اتاق ...فردا صبح دوباره با برادران ارتشی جلسه گذاشتیم و گفتم که آنجا را برای پایگاه انتخاب کردهایم. آنها گفتند: «خیلی خوب است؛ اینجا بهترین جاست. ما هم نظرمان همین است. همین جا پایگاه میزنیم»...
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه
راوی: شفیعی از همرزمان شهید بروجردی
#خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🔻 راز #شهادت شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال از زبان پدر
▪️گفت میخواهم عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند.
محمد مهدی با یک تیر دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم".
📍آنچنان تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
🔆 در اتاق کارش سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست.
🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است.
🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا محمد مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم فرمانده نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که شهدا زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید سعادت است.
🔅 شاید خودش را برده بود به سال ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق ابراهیم نبودی مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که #سالهاست منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از بصر الحریر به کانال کمیل.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
#عکس_روز | #شهید_سوداگر
🔻« شهید احمد سوداگر »
در یکی از سنگرهای عراقی پس از فتح
#عملیات_فتح_المبین✌️🏻
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🔴 #بازخوانی_یک_نامه_تاریخی l وقتی امام آرزوی مرگ کرد‼️ ؛ (۶ فروردین ۶۸ )
👇متن کامل پیام حضرت امام در عزل منتظری در ادامه میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻جناب آقای منتظری
🔹با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.
🔸شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید.
🔹از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید -که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1⃣ سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2⃣ از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3⃣ دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4⃣ نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
🔸 و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
🔸سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
🔸من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام. یکشنبه ۶۸/۱/۶
روحالله الموسوی الخمینی
🌹طنز جبهه😜 :👇
🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال 👈 می خوابید زیر این نوشته اش....😄
🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🙌اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎
🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍 و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا 🙌 می گفت شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها👈 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم😉 و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
🔹می توان با اطمینان گفت که همه خصوصیات فوق ، در آیت الله رئیسی وجود دارد . ایشان یک فرد مؤمن ، با کفایت ، مردمی ، امیدوار ، معتقد به جوانان و توانمندی های داخلی ، دارای عملکرد انقلابی و جهادی ، و عدالت خواه و ضد فساد می باشد .
🔹ایشان عملکرد انقلابی و عدالت خواهانه و ضد فساد خود را در برخورد با حسین فریدون ( برادر حسن روحانی ) ، مهدی جهانگیری ( برادر اسحاق جهانگیری ) ، شبنم نعمت زاده ( دختر وزیر اسبق حسن روحانی ) ، محمد هادی رضوی ( داماد وزیر حسن روحانی ) ، اکبر طبری ( مدیر اجرایی سابق حوزه ریاست سابق قوه قضائیه ) و عیسی شریفی ( معاون سابق محمد باقر قالیباف ) ، به خوبی نشان داد .
🔹البته تأیید خصوصیات مثبت آیت الله رئیسی ، به معنای نفی ویژگی های مثبت دیگر عزیزان انقلابی مانند دکتر سعید جلیلی ، دکتر سعید محمد ، دکتر سید امیر حسین قاضی زاده هاشمی و ... نیست ؛ بلکه جناب آقای رئیسی می توانند از این نیروهای انقلابی نیز در دولت خود استفاده کنند تا یک کابینه انقلابی و دلسوز و کارآمد را تشکیل دهند .
🔹لذا به نظر می رسد که نخبگان حوزوی و دانشگاهی ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و تشکل های مردمی ، بایستی از آیت الله رئیسی درخواست کنند که به عنوان یک تکلیف شرعی ، در صحنه انتخابات شرکت کنند تا کشور از این اوضاع نابسامان نجات یابد .
💥شهدای_امام_زمانی(7):👇
🌷 شهيد ، محمد رضا تورجی زاده 🌷
بیشتر مناجات ها و مداحی های محمد در مورد امام زمان بود...خیلی دلتنگش بودم؛ تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم... خوشحال بود و با نشاط ؛ یاد مداحی هاش افتادم ، پرسیدم: محمد این همه در دنیا از آقا خوندی، تونستی آقا را ببینی؟...محمد در حالی که می خندید گفت: "من در آغوش آقا امام زمان(عج) جان دادم..."راوی مادر شهید
💥 سر قبر شهید_تورجیزاده که رفتیم، دقایقی با این شهید آهسته درد و دل کرد و گفت: آمین بگو😨 من هم دستم را روی قبر شهید تورجی زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیر😉 اما همسرم دوباره تاکید کرد تو که میدانی من چه میخواهم، پس دعاکن تا به خواستهام برسم🙏...راوی: شهید مدافع حرم مسلم خیزاب
💥روضه حضرت زهرا(س):👇
🌟 خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند ... حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد.
حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم، تورجی زاده را پیدا کن... شهید تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها بودند و مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود. خلاصه تورجی را پیدا کردند... حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا(س) برام بخون.... تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت... صدا را روی تمام بی سیمها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند. خط را گرفته بودند. عراقیها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود:
" در بین آن دیوار و در
زهــرا صدا می زد پدر
دنبال حیـدر می دوید
از پهلویش خون می چکید
زهرای من، زهرای من..."
🌷محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت . یکی از سادات گردان نقل می کرد: یک بار به سنگر فرماندهی رفتم . محمد به احترام من از جا بلند شد. گفتم: «یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز برم .» به دلایلی مخالفت کرد . اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم :
«باشه شکایت شما را می برم پیش مادرم.» هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پا برهنه به دنبالم دوید !
دستم را گرفت و گفت :«این چه حرفی بود که زدی؟! بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر میخواهی بنویس.» تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است. گفتم: «به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم!
🌹یک سال بعد در عملیات کربلای 10 گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد. خیلی عجیب بود ، سه ترکش به او اصابت کرده بود. یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر. یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم. او از شهادت خود این گونه گفته بود : من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا (س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا "زهرا(س)" باشم . مدتی بعد پیکر او تشیع شد و همان گونه که وصیت کرده بود سربند یا "زهرا (س)" به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید .
🌷تندتر از امام و ولایت فقیه نروید
که پایتان خرد می شود... از امام هم عقب نمانید، که منحرف می شوید ...
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
*💚روز اول فروردین همین امسال برنامه سمت خدارو تماشا می کردم آقای قرائتی میهمان اون روز بودن تعریف می کردن ؛*
نیمه شعبانی من مدینه بودم برای عمره. فندق الدخیل، سمت راست قبرستان بقیع، پایینش مغازه است. رویش غذاخوری است. از طبقه دوم به بالا هم مسافرها! چندین کاروان جا دارد. پانزده ـ شانزده طبقه است. رفتم طبقه دوم روی پاساژ غذا بخورم، یک مرتبه متوجه شدم نیمه شعبان مگر برای امام زمان(عج) نیست؟
پیش خودم گفتم: قرائتی یک کاری کن! چه کنم؟ برو همین مغازه پایین، چند تا پیراهن، زیر پیراهنی بخر. برو پیش آشپزها، بگو: شما آشپز هستید. در هوای مدینه داغ پای دیگ داغ، یک عیدی به شما بدهم. نفری یک پیراهن به این آشپزها بده!
خوب که طراحی کردم خواستم بلند شوم، متوجه شدم که پول ندارم. پولم تمام شده بود. حال من گرفته شد که چرا من پول ندارم نیمه شعبان یک کاری برای آقا بکنم؟ غذا خوردم.
چند دقیقهای، بیست دقیقه شد یا نشد نمیدانم. یک کسی آمد کنار من نشست گفت: حاج آقا، آشپزها میآیند از شما تشکر کنند، هیچی نگو. نگاهشان کن.
گفتم: آشپزها از من برای چه تشکر کنند؟ گفت: من آن طرف نشسته بودم غذا میخوردم، به دلم برات شد که بروم مغازههای پایین، چند تا پیراهن و زیر پیراهنی بخرم و نزد آشپزها بروم و بگویم: عیدی نیمه شعبان است. منتهی اگر بگویم من عیدی دادم، کسی لذت نمیبرد. بگویم قرائتی داده اینها بیشتر خوشحال میشوند. من به نیت تو این کار را کردم که اینها بیشتر خوشحال شوند. من به قصد تو این کار را کردم. حالا میآیند و میگویند: تشکر. نگو: چه پیراهنی، چه زیر پیراهنی، من خیط میشوم.
من ماندم گفتم: یا حجت بن الحسن، تو چه کسی هستی؟!😔🥺🥺
*💚کافیه ما هم نیت کنیم که برای مولا قدمی برداریم ...*
فقط↯فقط↯دو روزماندهتانیمهشعبان♡
اللّٰھُم؏ـجللولیڪالفࢪج!
شماࢪش مـ؏ـڪوس تاظھوࢪ
#شهدای_امام_زمانی(8):👇
🌺 لایوم کیومک یا اباعبدالله
💥خواهر شهید جهاد مغنیه می گفت: مادر من یک زن فوق العاده ست. وقتی خبر شهادت بابا (عماد مغنیه) رسید رفت دو رکعت نماز خوند. و تا دید ما با دیدن پیکر بابا بی تاب شدیم، خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شهید شدی، کسی خانواده ات رو به اسارت نبرد و به ما جسارت نکرد. و اینگونه ما آروم شدیم... خبر شهادت جهاد که رسید، باز مادر غیر مستقیم ما رو آروم کرد، صورت جهاد رو بوسید و گفت: ببین دشمن چه بر سر جهادم آورده، البته هنوز اربا اربا نشده، لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع) ... ما هم از خجالت آروم شدیم...
💥مادر شهید عماد مغنیه خطاب به سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله (پس از شهید شدن سه پسرش و شهادت نوه اش جهاد مغنیه), ضمن عذرخواهی از او اعلام کرده است که دیگر هیچ یک از فرزندانش برای او باقی نمانده تا تقدیم راه خدا کند... شهید عماد مغنيه، معاون دبیرکل و مغز متفکر حزب الله لبنان بود که بیشترین عملیات نظامی علیه اسرائیل را به نام خود ثبت کرد.... این شهید والا مقام توانسته بود شاگردانی تربیت کند که در جنگ 33روزه، در زمين، تانک های فوق مدرن نسل پنجم مرکاوا، در هوا هلیکوپتر های فوق مدرن آپاچی، و در دریا کشتی جنگی فوق مدرن ساعر را منهدم کنند!... گزارش های دستگاه های اطلاعات نظامی اسرائیل از سربازان ارتش اسرائیل هاکی از وجود چریک هایی بود، که همه جا بودند ولی در عین حال هیچ جا نبودند!... به طوری که بسیاری از سربازان ارتش دچار افسردگی های شدید شدند!... او در بعلبک قله دو کوه را به هم متصل کرده بود و یک مسیر هوایی ایجاد کرده بود!... شهید حاج قاسم سلیمانی در رابطه با شهید عماد مغنیه می گوید: او مثل یک شمشیر ضربه میزد و مثل یک شبح ناپدید می شد!...
#کتاب_مدافعان_حرم #ناصرکاوه
خاطراتی از مادر شهیدان مغنیه از فرماندهان حزب الله لبنان
💥یک هفته قبل از شهادتش از سوریه خانه آمد، پنجشنبه شب بود نصف شب ديدم صداي ناله و گريه جهاد ميآيد. رفتم در اتاقش از همان لاي در نگاه كردم ديدم جهاد سرسجاده مشغول دعا و گريه است و دارد با امام زمان (عج) صحبت ميكند. دلم لرزيد ولي نخواستم مزاحمش شوم، وانمود كردم كه چيزي نديدم. صبح موقعي كه جهاد مي خواست برود موقع خداحافظي نتوانستم طاقت بيارم از او پرسيدم پسرم ديشب چی می گفتی؟... چرا اينقدر بي قراری مي كردی؟... چي شده؟... جهاد خواست طفره برود براي همين به روي خودش نياورد و بحث را عوض كرد. من به خاطره دلهره اي كه داشتم اين بار با جديت بيشتر پرسيدم و سوالاتمو با جديت تكرار كردم، گفت چيزي نيست مادر... من نماز می خواندم ديگر....
💥ديدم اين طوری پاسخ داد نخواستم بيشتر از اين پافشاري كنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم... مرابوسيد وبغل كرد و رفت. بعد از شهادتش, متوجه شدم آن شب به خداوند و امام زمان(عج) چه گفته و بين شان چه گذشته و آن لحن پر التماس براي چه بوده است...
💥مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خواب. بهش گفتم: چرا دیر کردی؟... منتظرت بودم! گفت: دیر کردیم... طول کشید تا از بازرسی ها رد شدیم...گفتم: چه بازرسی؟... گفت: بیشتر از همه سَرِ بازرسی نماز وایستادیم... بیشتر از همه درباره "نماز صبح" مى پرسند....
#کتاب_مدافعان_حرم #ناصرکاوه
راوی مادر شهید جهاد مغنیه و همسر #شهیدعمادمغنیه
🔴 تحلیلهای کوتاه راجع به قرارداد 25 ساله ایران و چین
🔹 منافع قرارداد ۲۵ ساله برای ایران از نگاه مجله آمریکایی نیوزویک؛
1️⃣ ایجاد بازار صادرات باثبات برای ایران
2️⃣ سرمايهگذاری خارجی ۵۰۰ میلیارد دلاری در اقتصاد ایران
3️⃣ به نمایش گذاشتن قدرت ایران در شکستن تحریمهای آمریکا
4️⃣ همافزایی دو کشور در مقابله با هژمونی آمریکا
💬 #فواد_ایزدی
🔸 دو پیام سیاسی قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین؛
1️⃣ علیرغم خواست آمریکا، نمیتوان ایران قدرتمند را در انزوا نگه داشت. کشورهای مهم به فکر بازسازی و توسعه روابط بلندمدت با ایران هستند.
2️⃣ سیاست دولتهای ترامپ و بایدن، دنیا را به سمت یارگیریهای جدید سوق داده.
💬 #رضا_رمضان_نژاد
✅ توجه به راهبرد شرقگرایی در مقابل توجه افراطی جریان غربگرا به غرب، اقدام راهبردی و مطلوب است اما معطل گذاشتن مجدد ظرفیتهای درونی به امید منجی بیرونی هم خطای راهبردی است...
💢 بلاتکلیف گذاشتن اقتصاد ملی از هرسو که باشد غلط است؛ کلید نه در واشنگتن است و نه در شانگهای، بلکه کلید در درون است!
💬 #ارسلان_ظاهری
#سیاسی
➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
نتایج یک نظرسنجی: کاهش محبوبیت روحانی و خاتمی به زیر ۸ درصد/ احتمال پیروزی کاندیداهای اصولگرا
🔹براساس نظرسنجی یک مرکز معتبر دانشگاهی که در پایان اسفند ۹۹ انجام شده، آقایان رییسی، احمدینژاد، قالیباف، حسن خمینی و ظریف دارای محبوبیت بیشتری از سایر نامزدهای احتمالی خرداد ماه هستند. همچنین محبوبیت محمد خاتمی به ۷/۱۷ درصد و روحانی به ۸ درصد رسیده است.
🔹در بخشی از نظرسنجی درباره نقش عوامل مختلف در وضعیت اقتصادی، جدا از تحریمها و سایر موارد، بیشترین سهم در نابسامانی اقتصاد کشور را دولت روحانی با ۴۴ درصد دارد و ناراضیان از دولت روحانی شامل بسیار ناراضی و تا حدی ناراضی به بیش از ۷۰ درصد رسیده است.
🔹۶۷ درصد مردم به مجلس برای حل مشکلات اقتصادی امیدوارند و ۵۰ درصد پرسش شوندگان از عملکرد قوهقضائیه رضایت دارند. ظریف، احمدینژاد و حسن خمینی بیشترین آرای منفی را که بیش از ۲۰ درصد میباشد، بین نامزدهای احتمالی دارا هستند. رییسی و قالیباف نیز آرای منفی زیر ۲۰ درصدی را دارند.
🔹از نتایج مهم این نظرسنجی می توان به این نکته اشاره کرد که در بین نامزدهای مشهور جریان اصول گرا، آقایان رییسی و قالیباف قادر خواهند بود بر نامزدهای شاخص اصلاح طلب و اعتدالی همچون محمد جواد ظریف و سید حسن خمینی پیروز شوند.
🔹در این نظرسنجی بیش از ۵۰ درصد از مردم به نامزدی رای می دهند که توان مدیریت بالا و جلوگیری از سوءمدیریت ها را داشته باشد در حالی که حدود ۳۰ درصد به کاندیدایی مایل هستند که توانمندی مذاکره و رفع تحریم ها را داشته باشد.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
محتوای سند همکاری جامع ایران و چین چیست؟
🔹سند برنامه همکاری جامع ایران و چین یک نقشه راه برای همکاری های جامع دو کشور است و حاوی هیچ قراردادی نیست.
🔹در بعد سیاسی، طرفین ضمن ارتقای همکاریهای نزدیک خود در موضوعات مورد نظر و در نهادهای منطقهای و بینالمللی را افزایش میدهند و طرفین همکاری در عرصههای مختلف دفاعی را تقویت خواهند کرد.
🔹در بعد اقتصادی، همکاری در حوزههای نفت، صنعت و معدن و حوزههای مرتبط با انرژی مورد تاکید بوده و بر مشارکت موثر ایران در ابتکار کمربند-راه طرف چینی تاکید شده است. همکاری در زمینههای زیرساختی، ارتباطی، مخابراتی، علمی-فناوری، آموزشی و سلامت بخش دیگری از این سند است.
🔹در بعد فرهنگی نیز بر افزایش شناخت متقابل از طریق ارتقاء ظرفیت گردشگری، رسانهای، سازمانهای مردمنهاد، انجمنهای دوستی و همکاری دانشگاهی تاکید شده است.
▪️همکاری ایران و چین حاوی چه مفادی نیست؟
🔸در هیچ کجای سند رقم و عدد خاصی در خصوص سرمایهگذاری و یا منابع مالی ذکر نشده و واگذاری هیچ منطقه یا هیچ انحصار متقابل و یا یکجانبهای مطرح نیست. مدیریت و اداره هیچ منطقهای نیز واگذار نشده است.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
﷽؛
#زیارت_آل_یاسین
💎 زیارت آل یاسین از جمله مشهورترین زیاراتی است که در توقیع حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف به محمد حمیری گفته شده است . حضرت درباره این زیارت به محمد حمیری فرمودند :
" هرگاه خواستید به واسطه ما به خداوند تعالی و نیز به سوی ما توجه کرده و روی آورید پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید :
(سلام علی آل یاسین ...)
این زیارت با ۲۲ سلام شروع می شود و با گواه گرفتن حضرت مهدی با عترت پیامبر صلی الله علیه و آله تجدید عهد می کند .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
❄️ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی ❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نامه امام زمان (عج) به شیخ مفید
🔺 ... سعی کنید اعمال شما طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید، امر قیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایدهای ندارد ...
🎥 بسیار #مهم تا انتها ببینید
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
📌 آیا شما نسبت به تعطیلی مراسمات مذهبی بی تفاوت هستید؟!
📌ساکتین در مقابل فتنه بدتر از اصحاب فتنه هستند...
✅امام خامنه ای:
همه باید روشنگری کنند
بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود... خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند.
دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 88/7/2
✅ امام خامنه ای:
#بایستی گرهگشائی کرد؛ بایستی حقیقت را باز کرد، بایستی گرههای ذهنی را باز کرد و این تبیین لازم دارد، یعنی همان کار انبیاء؛ فصاحت و بلاغتی هم که گفتهاند در بیان لازم است، بلاغتش به این معناست...
✅ امام خامنه ای:
در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است،شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است...
دیدار شاعران، 88/6/14
✅امام خامنه ای:
کسانی برای برنامه های مذهبی برنامه ریزی کنند که ضرورت دعا و توسل را درک می کنند.
دیدار اعضای ستاد کرونا 99/6/5
#به_بهانه_کرونا
#نیمه_شعبان
#قرارگاه_تعطیل
🌹🌹🌹
🔴 دسترسی به خاطرات گذشته
کانال حماسه جنوب
👈 #پنهان_زیر_باران
خاطرات سردار علی ناصری
👈 #ملاصالح_قاری1⃣
خاطرات ملا صالح قاری
👈 #یحیای_آزاده_اول
خاطرات داریوش یحیی
👈 #مقاومت_در_اروند
خاطرات جمشید عباس دشتی
👈 #آخرین_شب_خرمشهر
خاطرات سرهنگ کامل جابر
👈 #گاوچران_لال
خاطرات غلامعباس براتپور
👈 #نبرد_بندر
خاطرات مصطفی اسکندری
👈 #پوتین_قرمزها
خاطرات مرتصی بشیری
👈 #عملیات_بدر
لحظه نگاری عملیات
👈 #غروب_غریب
خاطرات عظیم پویا
👈 #فتح_المبین
لحظه نگاری عملیات
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات سید مهدی موسوی
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات جهانی مقدم
👈 #والفجر_مقدماتی
لحظه نگاری عملیات
👈 #روزنوشتهای_آیت_الله_جمی
امام جمعه آبادان
👈 #آبراه_هجرت
خاطرات پرویز پورحسینی
👈 #خاطرام_از_شروع_جنگ
خاطرات دکتر احمد چلداوی
👈 #خاطرات_یک_گشت
خاطرات حسن علمدار
👈 #اینجا_صدایی_نیست
خاطرات رضا پورعطا
👈 #گمشده_هور
خاطرات سردار علی هاشمی
👈 #خاکریز_اسارت
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
👈 #معجزه_انقلاب
خاطرات مهدی طحانیان
👈 #پوتین_قرمزها
خاطرات مرتضی بشیری
👈 #زندان_الرشید
خاطرات سردار گرجی زاده
👈 #پل_شحیطاط
قرارگاه سری نصرت
جهت رسیدن به این مطالب، متن آبی رنگ #هشتک را لمس کنید و با استفاده از ⬆️و ⬇️ به قسمت دلخواه بروید.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلاح طلبان چگونه رأی میآورند⁉️
با سخنرانی روشنگرانه #استاد_حسن_عباسی
❌به همراه صحنههایی از تجمع انتخاباتی اصلاح طلبان در سال ۸۸ و جالب اینجاست که این صحنهها باز هم در سال ۹۲ و ۹۶ تکرار شدند!
#کانال_جوانان_انقلابی
@naslechaharome
🌹شهدای امام زمانی (10)
#شهید_احمد_نیری👇
💥شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد... دکتر محسن نوری دوست و همراز شهید احمد علی نیری می گوید: یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
🔹نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
🔸بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
🔸یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:
«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم... حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات می
کردم خیلی با توجه گفتم:
«یاالله یا الله…»
🔹به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند...
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: 👈 از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.
💥تشرف_به_محضر_امام_زمان
🍃یک بار با احمد آقا و بچّه های مسجد رفتیم زیارت قم و جمکران. در مسجد جمکران پس از اقامهی نماز به سمت اتوبوس برگشتیم. راننده گفت: اگر میخواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و…، یک ساعت وقت دارید. ما هم رفتیم سمت مغازه ها، که یک دفعه دیدم احمد آقا رفت سمت بیابان . من و رفیقم دنبالش راه افتادیم. یک دفعه احمد آقا برگشت و گفت: چرا دنبال من می آیید!؟
☘جا خوردیم. گفتیم: شما پشت سرت رو می بینی؟ چطور متوجّه شدی؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید برگرد. گفتم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم مییایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه، یک وقت کسی، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنه…
☘گفت: خواهش میکنم برگردید. دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی…
سرش را انداخت پایین و گفت: #طاقتش_رو_دارید؟ می تونید با من بیایید!؟ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم: طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری؟!
🌟نفسی کشید و گفت: دارم میرم #دست_بوسی_مولا باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شُل شد. ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله.
🌿نمی دانید چه حالی بود، آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود مجبور شدیم با ترس و لرز برگردیم.ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس میآید. چهرهاش برافروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست.
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع : کتاب عارفانه
💥نماز_اول_وقت
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت... مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد...
🍂🍃پرواز به سبک شهدا🍂🍃👇
👈آیت الله حق شناس👳، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دونماز، سخنرانیشان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمدآقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی🙇 در حال سجده است. اما نه روی زمین ! بلکه بین زمین وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید"🌺
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع : کتاب عارفانه