.
#روضه_فاطمیه ۵
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».[1]
مصیبت بی بی دو عالم آنقدر سنگین است که کمر امیرالمومنین علی(ع) زیر بار این مصیبت خم شده. در طول این چند روز چه بر علی گذشت؟ آیا حضرت فاطمه(س) که رسول خدا(ص) خم میشد و دستش را میبوسید و به استقبالش میرفت و او را در جای خود مینشانید؛ دخترش را میبویید و میفرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»،[2]
بوی بهشت را از فاطمه میشنوم.
فاطمه ای که حضرت درباره او میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛[3]
به کسی یا چیزی یا امری غضبناک شود خدا غضب میکند. اگر حضرت فاطمه(س) راضی شد، خدا راضی میشود.
حضرت فاطمه ای که حضرت میفرمود:
«إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ»؛[4]
فاطمه(س) روح من و جان من است.
حضرت فاطمه ای که میآمد درب خانهاش، پیغمبر اجازه میگرفت و وارد میشد. بیاجازه وارد خانه نمیشد.
حضرت فاطمه ای که پیغمبر خدا وقتی مسافرت میرفت، آخرین خانه برای وداع، خانه حضرت بود. وقتی برمیگشت، اولین خانه ای که وارد میشد خانه حضرت فاطمه(س) بود.
آیا این حقایق تاریخ رد کردنیست؟!
مدینه طوری غریب شود که بریزند خانهاش را آتش بزنند! او را بین در و دیوار بگذارند! نامحرمها در کوچه او را محاصره کنند!
از امام صادق(ع) سؤال شد: آقا! سبب وفات حضرت فاطمه(س) چه بود؟!
حضرت فاطمه(س) که جوان بود.
فرمود: قنفذ فلانی به دستور او حضرت را هدف قرار داد؛ وقتی آمد کمربند امیرالمومنین(ع) را گرفت، دومی دستور داد مغیره، دست حضرت فاطمه(س) را کوتاه کن. چه کردند؟ هجوم دسته جمعی به حضرت فاطمه(س) بردند.
تعبیری که از امام مجتبی(ع) نقل شده، این است که حضرت به مغیره رو کرد و فرمود: تو همان کسی هستی که آنقدر مادرم را زدی که غرق در خون شد. امیرالمومنین علی(ع) صحنه ها را دیده و طبق پیمانی که از وی گرفته شده صبر کرد.
در نقل کافی شریف هست که وقتی بعضی از این صحنه ها را جبرئیل نقل کرده که یا رسول الله(ص) باید علی(ع) میثاق به صبر کند. حضرت به رو افتاد و بعد عرض کرد: یا رسول الله(ص)! اگر خدا مي خواهد صبر کنم، صبر میکنم.
حضرت علی(ع) صبر کرد.
وقتی شب بدن حضرت فاطمه(س) را غسل و کفن کرد، تحویل رسول خدا داد عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي»؛[5] فرمودی صبر کن، تحمل کردم ولی دیگر صبرم کم شده. «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»؛ [6] دیگر غصه من پایان پذیر نیست؛ دیگر تا آخر عمر از این غصه خواب به چشم علی راه ندارد. یا رسول الله(ص) خودت میدانی چه بر ما گذشته. «وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»؛[7] به زودی دختر عزیزت به تو خواهد گفت که امت تو پشت به پشت هم دادند که حضرت فاطمه(س) نباشد و او را نابود کنند. یا رسول الله(ص)!
با علی اسراری است که حضرت فاطمه(س) در میان میگذاشت. تو از حضرت فاطمه(س) سؤال کن چه بر سر ما آمد و ما در این میثاق و عهدمان کنار شما ایستادیم. تعبیرم این است که یا رسول الله(ص) تو مرا وصیت کردی. آن چنان خاموش که کار حرف زدن به اشاره افتاده؛ اگر میبینی مخفیانه حضرت فاطمه(س) را آوردم و به خاک سپردم؛ اگر میبینی همه را دعوت به سکوت و آرامش میکنم که مبادا دشمن با خبر شود، اینها از وصیت و سفارش شماست یا رسول الله(ص).
به وصف غربتم این بس بود که با سیلی
ز گوش همسر من گوشواره افتاده
پی نوشت (منابع) :
[1]. مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى/1/108/، دوم دعاى توسل .....، ص: 108.
[2]. بحارالأنوار، مجلسی/43/20/باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض...، ص: 19.
[3]. بحارالأنوار، مجلسی/21/279/باب 32، المباهلة و ما ظهر فيها من....، ص: 276.
[4]. اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، شیخ صدوق، شیخ مفید/ج 1/105/38، باب الاعتقاد في الظالمين.....، ص: 102.
[5]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید/10/265/195، و من كلام له ع .....، ص: 265.
[6]. الكافي، شیخ کلینی/1/458/، باب مولد الزهراء فاطمة(سلام الله علیها) .....، ص: 458.
[7]. همان.
@emame3vom
.
.
#دفن_شبانه
تا روی پیکر تو سنگ لحد را چیدم
ناگهان ابر شدم گریه شدم باریدم
خاطرات در ودیوار تداعی شد تا
چادرسوخته ات را سر زینب دیدم
@emame3vom
#عالیه_رجبی
#فاطمیه
.
#روضه_فاطمیه ۶
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.»
از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است.
اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچهها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا میخواهد وصیت کند.
امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد.
به امیرالمؤمنین میفرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد.
اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازهام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظهایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3]
علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!
پیراهن خود، در غم من چاک مکن
از فاطمه یادگار اگر میخواهی
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
خونهای مرا ز روی در پاک مکن
علی جان!
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچههایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانههای حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا میزدند.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
پی نوشت(منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 191.
[2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362.
[3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29.
@emame3vom
.
.
#روضه_فاطمیه ۷
فاطمیه، باید بیش از اینها تجلیل شود، زیرا سند مظلومیت شیعه است.
فاطمیه فصل تجدید غم است/ بر لب شیعه سرود ماتم است
در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد. عاشورا و شهادت امیرالؤمنین جای خود، اما مصیبت فاطمه سلام الله علیه آغاز مصیبتهای شیعه بود. اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود. نمیدانم فاطمه در این شبها چه حالتی داشت، اما نوشتهاند: «کَالشَّبَهِ» به قدری لاغر شده بود مثل شبهی میماند در رختخواب. دیگر فاطمه بعد از پدر «نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ، بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب[1]» اشک چشمش خشک نشد، سوز قلبش آرام نگرفت و روز به روز لاغرتر میشد. اگر کسی پیش او میرفت میدید که امروزش با دیروزش به کلی فرق کرده است. بعضی از زنها میآمدند سؤال میکردند: خانم! بیماری شما چیست؟! که این قدر بدنتان نحیف شده و شما را از پا درآورده است! میفرمود: بیماری من تنها بیماری جسمی نیست، من از ظلمی که به حق علی علیهالسلام روا داشته شده میسوزم.
فقدان پدر و ظلم به علی؛[2] جسمم را نحیف و مانند شَبَح ساخته است.
سنگ صبورش قبر پیغمبر بود. بلند میشد، آرام میآمد کنار قبر رسول الله و با خودش نجوا میکرد: یا رسول الله! «بَقِیتُ وَالِهَةً وَحِیدَةً وَ حَیْرَانَةً فَرِیدَة» بابا، به خدا بعد از تو تنها شدم. مردم از ما اعراض کردهاند. بابا! بعضیا دیگر جواب سلام علی را هم نمیدهند! خانهای را که شش ماه بر در آن خانه میآمدی و میگفتی: السّلام علیکم یا اهل البیت و آیۀ تطهیر را میخواندی، بلند شو ببین با آن چه کردهاند.
🥀 بنگر به جانب کاشانۀ زهرا
ماندم به میان در و دیوار زکینه
به دل خستۀ زهرا نظری کن
بعد از تو پدر رفت ز کف عزّت زهرا
بنگر به در سوختۀ خانۀ زهرا
تا محسن من سقط شد ای ماه مدینه
بر پهلوی بشکستۀ زهرا نظری کن
جز مرگ نباشد پس از این حسرت زهرا🥀
بابا، یک خواهش از تو دارم. دعا کن فاطمه پیش تو بیاید و به تو ملحق گردد؛
«یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً».[3]
پی نوشت (منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 181؛ مناقب، ج3، ص 362.
[2]. بحارالانوار، ج 43، ص 156؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 205 – 49.
[3]. بحارالانوار
@emame3vom
.
هر هفته یک سبک
با نیت تعجیل در فرج آقا #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سبک 1
#ناله_ی_منتظر
آجرک الله آقاجون ( مهدی بیا )۳
علی دیگه تنها شده ( مهدی بیا )۳
یا سیّدی، روحی فداک
عجّل علی ظهورک امامنا
مَتی' تَرانا و نَراک
عجّل علی ظهورک امامنا
باسبک:
قدم قدم با یه علم...
یا سیّدی، روحی فداک
عجّل علی ظهورک یا مهدی(امامنا)
مَتی' تَرانا و نَراک
عجّل علی ظهورک یا مهدی(امامنا)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بازم این دیده های خیسم
از هجر تو گلایه داره
وقتی از تو ندیده رویی
حق داره که همش می باره
حالا که مانع از وصل توست
پرده های گناهان من
پاکم کن تا بشه یک لحظه
چشم من به جمالت روشن
ای آخرین شاه کریم
عجّل علی ظهورک یا مهدی
یابن الصّراط المستقیم
عجّل علی ظهورک یا مهدی
🌸🌸🌸🌸🌸
هستی تا کی مقیم صحرا ؟
تا کی از شهر ما مهجوری ؟
رفته از سینه صبر و طاقت
آقاجون بسّه دیگه دوری
چشم ما که فقط گریون نیست
از درد انتظارت آقا
میخونه تو رو در پشت در
با سینه ی شکسته زهرا
ذکر شب و روز همه ست
عجّل علی ظهورک یا مهدی
سوز صدای فاطمه ست
عجّل علی ظهورک یا مهدی
🌸🌸🌸🌸🌸
کاشکی میشد سعادت روزی
باشم نوکر برای خیمه ت
هر صبح و هر مساء باشم من
مأنوس روضه های خیمه ت
خون گریه می کنی روز وشب
از داغ مقتل عاشورا
هستی یاد تنی که بی سر
افتاده در میون صحرا
رفته به زیر دست و پا
عجّل علی ظهورک یا مهدی
رفته سرش رو نیزه ها
عجّل علی ظهورک یا مهدی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
سبک 86
#فاطمیه
بستر بیماری لحظه های آخر
زمزمه،زمینه
پاشو زهرا
با هجرت به قلب من آتیش نزن
پاشو زهرا
نگاه کن به اشک غریبی من
پاشو زهرا
به حقّ ِ دل ِ غرق آه حسن
پاشو بازم علی رو
آروم کن با نگاهی
زهرا واسه ی حیدر
تو تنها تکیه گاهی
با این دردا میدونم
تاب موندن نداری
کاش میشد بین دشمن
من رو تنها نزاری
مظلومه فاطمه جان.....
🌸🌸🌸🌸🌸
تنها یارم
ببین که غریبم کنارم بمون
پیش گلها
واسه رفتنت دیگه روضه نخون
با رفتنت
نکن باغ گلهاتو زهرا خزون
از حال احتضارت
غرق سوز و گدازم
چند روزه واسه ی تو
دارم تابوت می سازم
مانند گیسوی تو
موی حیدر سپیده
ای یار قدکمونم
چون تو قدّم خمیده
مظلومه فاطمه جان....
🌸🌸🌸🌸🌸
مونده یادم
شدی خون جگر بین دیوار و در
بین کوچه
شدی روبروم فاطمه محتضر
یاس احمد
شدی پرپر از کینه ی چل نفر
آخر به من نگفتی
از راز این نقابت
از بعد کوچه رفتن
پیش همسر حجابت
آخر به من نگفتی
از بی خوابی شبهات
در وقت سرفه دیدم
لخته ی خون به لبهات
مظلومه فاطمه جان.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
چشم گریان حسن شد به مغیره نگران
مـادرم را نـزنید ای ز خــدا بیخبران
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
****
کافران شعله به بیتالله اکبر نزنید
تازیانـه بـه تـن دخت پیمبر نزنید
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
****
خانـه وحـی کجـا و شـرر نار کجا
سینۀ حور کجا صدمۀ مسمار کجا
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
****
بانـوی وحـی خدای ازلی را کشتند
روح پیغمبر و ناموس علی را کشتند
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
********
از کبـودی رخ مادر من معلوم است
که در شهر مدینه پدرم مظلوم است
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
****
دست از کینه و بیداد و ستم بردارید
داغ محسن بـه دل مادر من مگذارید
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
****
بارهـا دختـر پیغمبر ما را کشتند
به خدا چند نفر مادر ما را کشتند
آه خون شد جگرم مادرم وای مادرم
****
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
.
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
بابا دلم گرفته، مگه خبر نداری
قرارما این نبود، من و تنها بذاری
دلم برات تنگ شده،بابای مهربونم
هر وقت دلت خواست بیا،منتظرت می مونم
هر كی به ما رسیده،دل ما رو سوزونده
از اون همه مهربون، فقط یه عمه مونده
اطراف مون پر شده، از اونهایی كه بدن
عموهامون كه رفتن،اینها جاشون اومدن
محرم هامون كه رفتن،نامحرم ها اومدن
دلم می خواد كه امشب،چشمام تو رو ببینه
یك كمی زود تر بیا،با هم بریم مدینه
فقط یه بار دیگه،برام بگو لالایی
بهت دیگه قول میدم،آروم بشم بابایی
🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
.