eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
612 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 قال الصادق، عشاق حسین ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ سال ۱۳۹۷ ✔️ "ع" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قال الصادق، عشاق حسین خون گریه کنید، بر داغ حسین ای آب حیات، کشتی نجات شاه عرصات، عالم به فدات بیچاره کسی که در خیالش ، سودای غم تو را ندارد درد دل عاشقم دوایی ، جز تربت کربلا ندارد آتش به جان همه ، عالم زدی یا حسین ای رحمت واسعه ، یا سیدی یا حسین ای تشنه شهید سر بریده دست از سر و از پسر کشیده ای آب حیات آل احمد ای کشتی امت محمد * رفتیم تصادفا به زلفت مارا سر پیچ و تاب کشتند گفتیم که چیست زندگانی مارا عوض جواب کشتند *شاعر: آتش به جان همه، عالم زدی یا حسین ای رحمت واسعه، یا سیدی یا حسین مانده بر روی زمین شاه مظلومان حسین نوحه خوانند انبیا در زمین کربلا ای کشته دور از وطن، دور از وطن، وای ای تشنه صدپاره تن، ای بی کفن، وای ای کشته ی خونین دهن، آقای من، وای ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇👇
ای که قرآن بهر تو کرده نزول ای تمام هستی آل رسول خاک کویت گر کنم مهر نماز چون نماز عشق تو گردد قبول خلقت عالم همه از نور تو جملگی فرع اند و تو اصل اصول از برای وصل حق یا فاطمه ذکر نامت بهترین راه وصول مجمع الاسماء ذات کبریا فاطمه ، زهرا و عذرا و بتول ای فروغ آسمانی همه جان فدای نام تو یا فاطمه ای طهورای نگاهت رشک نور ای ز تو تاریکی و ظلمت به دور دم به دم فوج ملائک خادمت خادمه بر فضه ی تو جمع حور ریشه ی عصمت ز تار چادرت پاکی از راه رَهَت کرده عبور لیلة القدر تمام خلقتی قدر تو در عقل ، ناکرده خطور دشمنانی که تو را نشناختند مردگانند و همه اهل قبور ای فروغ آسمانی همه جان فدای نام تو یا فاطمه ای ولای تو همه معنای دین جان و هستی امیر المومنین علت خلق علی و احمدی چشمه ی نور سماوات و زمین ازچه نقش بر زمین شد پیکرت ای تو بالاتر ز قرآن مبین سوره ی کوثر مگر تفسیر شد یا نزول دیگری کردی چنین خاک روی چادرت یا فاطمه سجده گاه حضرت روح الامین ای فروغ آسمانی همه جان فدای نام تو یا فاطمه نور تو خلق همه دنیا کند روی تو عقده ز مولا وا کند چهره ات نیلی شد اما تا ابد این کبودی خصم را رسوا کند بردن نام پر از اندوه تو اشک را در دیده ها دریا کند قطره ی اشک عزایت بس بُوَد تا که دل را چون مسیح احیا کند روز محشر بعد عمری نوکری خوش بُوَد گر یک نظر زهرا کند ای فروغ آسمانی همه جان فدای نام تو یا فاطمه
آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان  با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان مدح آن ممدوحه ی محبوبه ی داور بخوان  با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان با زبان حیدر از صدیقه اطهر بخوان  هرچه زیبا خوانده‌ای امروز زیباتر بخوان ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن  روح احمد لیله القدر خدا را مدح کن جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل  دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل  گوهر دریای غفران را گرفته در بغل هستی دادار منّان را گرفته در بغل  هرچه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) عصمت کبراست این  بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است  این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است  بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است چارده معصوم را شخصیّت او محور است  جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است ذات حق با آیه ی قرآن ثناها گویدش  اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او  ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او  نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او  شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او هرچه گفتم هرچه گویم در ثنای او کم است  مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است  دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است  مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است دستیارش نه همه دار و ندارش فاطمه است  ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است  گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است شعر: حاج غلامرضا سازگار✍ .________________________
"در رهِ اِبقای ولای علی" عالم و آدم به‌فدای علی گر شهدایند همه فاطمی فاطمه هست از شهدای علی کارِ رسالت به چه تایید شد؟ مُهرِ ولای کفِ پای علی وحی به آوای که نازل شده؟ صوتِ الهی‌ست، صدای علی چیست که اِتمامِ همه نعمت است؟ نورِ ولایت، ز عطای علی سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اول و آخر به حقیقت علی است حافظ قرآن و شریعت علی است راهِ صراط است اگر مستقیمِ سلسله جنبانِ طریقت علی است پرتوِ خورشیدِ فروزانِ عدل ضامنِ اجرای عدالت علی است بابِ علومِ نبوی، قلبِ او ماهِ شبستان هدایت علی است سَروَر و مولای همه اولیاء قافله سالارِ ولایت علی است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم غدیر، شیرازه‌ی دینِ خداست غدیر، نوروزِ همه انبیاست غدیر، معراجِ رسول خدا غدیر، روزِ سِدرةُ المُنتهاست غدیر اُستوانه‌ی دینِ حق غدیر پشتوانه‌ی اولیاست غدیر اِحرازِ امامت به خلق غدیر جاودانه در نسل‌هاست غدیر ضامنِ بقای ولی غدیر ضامنِ بقای وِلاست سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست علی؟ جلوه‌گرِ آفتاب کیست علی؟ نوردِهِ ماهتاب کیست علی؟ زمزمه‌ی فاطمه کیست علی؟ خواسته‌ی مستجاب کیست علی؟ خالقِ هفت آسمان کیست علی؟ صاحبِ خاک است و آب کیست علی؟ مالکِ روزِ جزا کیست علی؟ بوالحسن و بوتراب کیست علی؟ فصلِ حق و باطل است کیست علی؟ مَرزِ ثواب و عِقاب سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم جانِ جهان، علی علیه السلام شاهِ شهان، علی علیه السلام مظهر اَسماءِ خدای بزرگ نورِ جنان، علی علیه السلام آن نَبَاءِ عظیم در عالمین نبضِ زمان، علی علیه السلام هم شهِ مردانِ جوانمرد، هم... سِرّ نهان علی، علیه السلام علی سایه ی سبحان به سرِ بندگان اَمن و اَمان، علی علیه السلام سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست معمای خدا؟ حیدر است عبدِ سراپای خدا حیدر است مَحرمِ اَسرارِ اَزل تا اَبد مَردِ سحرهای خدا حیدر است زینتِ محراب جمال علی دستِ تمنای خدا حیدر است عارفِ بِالله، بِوَالله اوست عاشق و شیدای خدا حیدر است دستِ خدا، چشمِ خدا، گوشِ حق دیده ی بینای خدا حیدر است سِرِ خداوند غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لِکُم دینَکُم اُلگوی هر مؤمنِ پرهیزگار اُسوه‌ی اخلاص و شکیب و قرار محنتِ او محو کند از مُحِب کوه‌ترین سَیئه‌ی روزگار مُظهِرِ ایمان به همه مؤمنین کاتبِ وحی و شهِ دُل دُل سوار کاشفِ کرب از سَر و روی نبی جانِ محمد، سپرِ جانِ یار شیر خدا، دَمدَمه‌ی لافتی صاحبِ تیغِ دو دمِ ذوالفقار سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اوست امیرِ همه‌ی مؤمنین اوست مبیرِ همه‌ی مشرکین اوست مجیرِ همه پیغمبران اوست مجیبِ همه‌ی مرسلین اوست امیدِ همه مستضعفان اوست کمینِ همه مستکبرین اوست براتِ همه یاران ز نار اوست نجاتِ همه اصحابِ دین ختم کُنِ قائله‌ی نَهرَوان کور کُنِ فتنه‌گر و قاسطین سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم "آنچه ز مخلوق، خدا طالب است حبِ علی بنِ ابیطالب است" وجهِ جمالِ اَزلی روی او وَه که چه رخسارِ علی جاذب است هر چه سئوال است بپرسید از او پاسخِ او بر همگان جالب است فاتحِ خیبر، همه جا پهلوان مَرحب، مغلوب و علی غالب است طبقِ فرامینِ رسولِ خدا نشرِ غدیرِ علوی واجب است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم قدرِ غدیر از چه شناسا نشد؟ اُمتِ دین، یاورِ مولا نشد! بعدِ پیمبر، ز چه رو هیچکس بر سرِ آن عهد، مهیا نشد؟ روزِ حمایت ز ولایت، چرا یارِ علی، جز دلِ زهرا نشد؟ خانه نشین شد ولی الله، آه... شیعه که جز فاطمه اِحیا نشد! سیلیِ محکم که به رویش زدند خورد زمین، جز به عصا پا نشد! شد در و دیوارِ حرم شعله‌ور هیچکسی مُعترضْ آنجا نشد! در وسطِ شعله در آن اِزدحام جز به لگد، دربِ حرم وا نشد! دستِ علی بسته شد و باز هم مردِ رهی، مانعِ شورا نشد! باز کمربندِ علی را گرفت مانعِ او صد صفِ اعدا نشد! ضربِ غلاف آمد و دستش فتاد باز علی یکه و تنها نشد! قامت زهرا وسطِ کوچه‌ها جز به غمِ غربتِ او تا نشد! باز خروشید چو آتشفشان کار بجز خطبه‌ی غرّا نشد! با همه تأکیدِ رسول خدا مزدِ رسالت ز چه اجرا نشد؟! وای به بیعت‌شکنانِ غدیر بیعتشان بهر چه ابقا نشد؟! بعدِ علی و حسن و فاطمه پرچمِ دین، جز به حسین پا نشد کرب و بلا، یارِ غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم ✍
فرازی از یک ای ز دیدارِ رُخَت جان پیمبر روشن دیدۀ حق‌نگر ساقی کوثر روشن در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو تربیت‌ یافتۀ دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو... عبرت‌آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹قصه را تازیانه می‌داند🔹 به دعا دست خود که برمی‌داشت بذر آمین در آسمان می‌کاشت به تماشا، مَلَک نمازش را نردبانی ز نور می‌‏پنداشت چه نمازی؟ که تا به قبّۀ‏ عرش بُرد او را و نردبان برداشت! پرچم دین ز بام کعبه گرفت بُرد و بر بام آسمان افراشت بس که کاهیده بود، شب او را شبحی ناشناس می‌انگاشت خصم بیدادگر ز جور و ستم هیچ در حقّ او فرو نگذاشت! تا نینداختش به بستر مرگ دست از جان او مگر برداشت؟ قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند آتش کینه چون زبانه کشید کار زهرا به تازیانه کشید دشمن دل‌سیه، به رنگ کبود نقش بی‌مهری زمانه کشید آتش خشم خانمان‌سوزش پای صد شعله را به خانه کشید در میانش گرفت شعلۀ‏ کین پای حق را چو در میانه کشید همچو شمعی که بی‏‌امان سوزد شعله از جان او زبانه کشید.. قامتش حالت کمانی یافت بس‌که بار الم به شانه کشید سبحه، مشق سرشک او می‌‏کرد بس‌که نقش هزار دانه کشید بر رخ این فرشتۀ معصوم نتوان پردۀ‏ فسانه کشید قصه را تازیانه می‏‌داند در و دیوار خانه می‌داند سخن از درد و صحبت از آه است قصۀ درد او چه جان‌کاه است راه حق، جز طریق فاطمه نیست هر که زین ره نرفت، گمراه است.. در مسیری که عشق می‌‌تازد تا به مقصود، یک‌قدم راه است در بهاران، خزان این گل بود عمر گل‌ها همیشه کوتاه است با غم او، دلی که بیعت کرد تا ابد در مسیرِ الله است این که بر لب رسیده، جان علی‌ست دل گمان می‌کند هنوز، آه است.. هر که آمد، به نیمۀ ره ماند غم فقط با دل تو همراه است آن که بعد از کبودی رخ تو با خسوف، آشتی کند، ماه است قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند.. بی تو ای یار مهربان علی! شعله سر می‌کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصۀ‏ عشق ناتمام است داستان علی.. خطبۀ‏ ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خون‌فشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی- -که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛ صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنۀ سخنش کرد کاری به دشمنان علی، که دگر تا ابد به زنهارند از دم تیغ جان‌ستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی بعد او، خصم دون که می‌‏پنداشت به سه نان می‌خرد سنان علی، بود غافل که چون به سر آید دورۀ صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه‌‏ای تیغ بی‌امان علی.. دیدم انصاف را به کوچۀ عشق سر نهاده بر آستان علی عشق چون من ارادتی دارد به علی و به خاندان علی.. رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی.. باز مانده‌ست سفرۀ دل او غم و درد است، میهمان علی درد دل را به چاه می‌گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را، سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝 @navaye_asheghaan
. باز هم دل سر پریدن داشت شوق تا آسمان رسیدن داشت به هوای وصال حضرت دوست میل با پای سر دویدن داشت دلبری برگزیده ام که صداش شب معراج هم شنیدن داشت چون خدا با علی نمایان شد شوق احمد چقدر دیدن داشت کعبه هم لحظه ی وصال علی هوس پیرهن دریدن داشت قیمت عشق او فقط جان بود فاطمه جرات خریدن داشت نام مولا بروی لب برده دل اگر فرصت تپیدن داشت «نقطه ی تحت با بسم الله اشهد انک ولی الله» 🌹 اولین جانشین پیغمبر حضرت عشق ، ساقی کوثر انبیا دست بر قلم هستند تا که او هست بر سر منبر هست ازچاکران مکتب او پهلوانی چو مالک اشتر چکسی غیر فاتح احزاب یکتنه رفته تا دل لشکر لرزه انداخته به بتکده ها رجز نعره ی انا الحیدر یا دو نیمه شده تن ابطال یا سر افتاده از روی پیکر زیر پاهای او تن مرحب روی دستان او در خیبر «نقطه ی تحت با بسم الله اشهد انک ولی الله» 🌹 بر لبم غیر نام مولا نیست به دلم جز علی تمنا نیست تو به دادش رسیده ای گرنه گذر از نیل کار موسی نیست معجزاتیست در نگاه شما که یقین در دم مسیحا نیست علی اصغر تو ثابت کرد مرد بودن به قد و بالا نیست صبح تا شب علی علی گویم هیچ نامی چنین دلارا نیست بی ولای شما و اولادت در جنت برویمان وا نیست باید از تو خدا بیان بکند از تو‌گفتن برای ماها نیست «نقطه ی تحت با بسم الله اشهد انک ولی الله» 🌹 چون کبوتر در آسمان نجف می پرم سمت آستان نجف سر سپردیم به وصال علی دل سپردیم با اذان نجف در امانیم از آتش دوزخ چونکه هستیم در امان نجف ما که هستیم؟زائران علی ما که بودیم؟سائلان نجف رزقمان داده شد به دست خودش نانمان بند شد به نان نجف نام مولاست بر لب زهرا نام زهراست بر زبان نجف منم و حضرت اباالایتام منم و شوق بی کران نجف «نقطه ی تحت با بسم الله اشهد انک ولی الله» 🌹 دل صفا دارد از صفای علی هم جلا دارد از جلای علی می کشانم کشان کشان خود را تا بیفتم به دست و پای علی کعبه شد قبله ی جهان ، زیرا شد محل برو بیای علی بندگی می کنم برای خدا نوکری می کنم برای علی هم رضای علی رضای خداست هم رضای خدا رضای علی جان و مال و تبار و اولادم همگی نذر بچه های علی می چکد آیه آیه نور خدا چون تکانده شود عبای علی «نقطه ی تحت با بسم الله اشهد انک ولی الله» 🌹 این علی هست و چشم‌گریانش دست ارض و سما به دامانش نرسد تا ابد بنی بشری به غبار قدوم سلمانش بخدا که تمام مخلوقات همه هستند تحت فرمانش هست معنای لفظ انفسنا که نبی جسم و مرتضی جانش معنی واژه های کن فیکون هست تفسیر چشم غرانش در خیبر جدا نمیشد اگر قلعه را کنده بود دستانش من غلام کسی شدم که فلک این چنین میشود ثنا خوانش «نقطه ی تحت با بسم الله اشهد انک ولی الله» . @navaye_asheghaan
علیه‌السلام 🔹بهار محمدی🔹 بهار آمد و عطری به هر دیار زدند به جای‌جایِ زمین نقشی از بهار زدند فرا رسیدن نوروز و موکب گل را به نغمه، جارچیانِ بهار، جار زدند... به هر کجای در آید نسیم، عطرافشان مگر که بر نَفَسش بوی زُلف یار زدند؟ به روی جامۀ سبزی که بر تنش کردند هزار برگ به پیراهن چنار زدند هزارها عَلَم سرخ و زرد و آبیِ گل به این نوید به گلزار و کوهسار زدند... شکوه موکب میلاد حضرت مهدی‌ست که بر زمین و زمان این همه نگار زدند رسید مهدی موعود کز ولادت او به فرق عشق و وفا تاج افتخار زدند... عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست :: طلایه‌دار سحرگاه نور می‌آید امير قافلۀ شوق و شور می‌آید... گشوده پنجرۀ نور بر زمین و زمان امام نور که در سال نور می‌آید امام يازدهم را به شادی و تبريک مَلَک ز هر طرفی در حضور می‌آید به منزل دل ویران ما بُوَد نزدیک طنین قافله کز راه دور می‌آید ز شوق تابش این آفتاب آزادی ز ذرّه ذرّه سرود سرور می‌آید پس از سه روز سفر در عوالم ملکوت ز ميهمانی ربِّ غفور می‌آید ز غیب یافته اَلواح مهدویّت را کَلیم عالَم رَجَعت ز طور می‌آید... بُوَد کريم و همين بس کرامتش که مدام از او عنايت و از ما قصور می‌آید عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست :: نظام‌بخش جهان و جهانِ جان، مهدی‌ست امام منتقم و صاحب‌الزمان، مهدی‌ست کسی که عدل علی را به معنی اعلی برای نوع بشر آرَد ارمغان، مهدی‌ست کسی که با کلماتش به ظاهر و باطن کتاب حُسن خدا راست ترجمان، مهدی‌ست کسی که رجعت والای صالحان زمین برای یاری او می‌شود عیان، مهدی‌ست کسی که فیض نگاه ولایتش امروز نگاهدار زمین است و آسمان، مهدی‌ست وجود او همه لطف است و غیبتش همه لطف کمال لطف خدا بر جهانیان مهدی‌ست... کسی که زمزمۀ عاشقانه‌اش آرد نزول بارش رحمت به انس و جان، مهدی‌ست... عصارۀ همه گل‌های احمدی مهدی‌ست گُلِ همیشه بهار محمدی مهدی‌ست... 📝 @navaye_asheghaan
. تضمین با بیتی از حضرت حافظ بر این میلاد فرخنده چنان دلها بود طالب که بنموده سما خود را مزین با یم کوکب هزاران نغمه ی شادی منادی میزند امشب سرود فتح و پیروزی فلک جاری کند بر لب (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- هزاران غنچه ی زیبا شکوفا در زمین گردد زمین سامرا امشب به چشم دل نگین گردد دوباره نام پیغمبر به عالم خوش طنین گردد جهان سرمست و مسرور از امام آخرین گردد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- نسیم صبح میلادش گرفته دشت و صحرا را چو دریا کرده چشمان صبور قلب شیدا را به بازار وفا آورده از حسنش زلیخا را به دلها نور تابانده نموده زنده دلها را (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- بیا نور خدا را بین که دلها سوی او باشد برای عاشقان کعبه یقینا کوی او باشد شمیم عطر جنت از شمیم بوی او باشد بهاران در نگاه ما فروغ روی او باشد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به مشتاقان بگو امشب محمد را نظیر آمد ز نسل مرتضی ماهی پر از نور منیر آمد چو زهرا بر زمین امشب یکی خیر کثیر آمد بگو بر مستغیثین که دگر امشب مجیر آمد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- رقیبان را بگو امشب قرار بیقراران بین اسیران را بگو برخیز و با چشمت بهاران بین به خشکیده لب صحرا بگو بنگر و باران بین فلک با خنده میگوید بیا لبخند یاران بین (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به سامانم رساندی یا گرفتار غمم کردی به هجرم مبتلا کردی و محو ماتمم کردی مرا بیمار غم کردی و غم را همدمم کردی نشاندی عشق در جانم به عشقت محرمم کردی (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- چه غم دارم که شبها تا سحر بیدار بنشینم امیدم باشد اینکه من بَرِ دلدار بنشینم برای لحظه ای تنها کنار یار بنشینم کنار آن طبیب دل چنان بیمار بنشینم (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- ✍ . @navaye_asheghaan