.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#روح_الله_عیوضی
▶️
اول
ناگاه کتاب گریه را وا می کرد
آن قدر که پشت ناله را تا می کرد
در مجلس روضه ی امام صادق
یاد لب خشکیده ی بابا می کرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطره دست عمو حرف بزن
سوم
از سایه سنگ رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریه خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز
از عمه جگر پاره می کرد آن روز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز
⏹ #سکینه
.
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان
#مناجات
#روح_الله_عیوضی
زود برگرد کریمانه که فردا دیر است
با گریبان تنم دست اجل درگیر است
همه در ظل عنایات تو سرگرم خودند
انتظار فرجت آیه بی تفسیر است
مستعد بهر ظهور تو نگشتم که دعا
حبس در معصیت من شده بی تاثیر است
چه شد این ظرف وجودی که سرای حق بود
از طعام گنه و کاذب گندم سیر است
تو کنار من و من در پی تو می گردم
جای شکرش بروم جای دگر، تکفیر است
موی پیشانی من دست تو را می خواهد
پای من در حرمت طالب یک زنجیر است
گر نظر از سر رحمت به دعایم نکنی
کار من تا به قیامت به رضایت گیر است
.
#امام_زمان_عج
#قاسم_نعمتی
صاحب نفسا وقت سحر ياد زما کن
در بين قنوتت من آلوده دعا کن
در هم بخر اين بارِ به هم ريخته ام را
کمتر گل زيباى خود از خار جدا کن
کشکول گداى سر راه تو گرفتم
که گاه کريمانه نگاهى به گدا کن
از دست گنهکارى خود خسته شدم من
اين مرغک پر بسته ز هر دام رها کن
دل مرده ام اى يار مسيحا نفس من
هوئى بکش و حاجت اين خسته روا کن
آخر بشود دورى تو قاتل جانم
با يک نظرى درد نفس گير دوا کن
جا مانده ام از قافله ى سرخ شهيدان
راهى دل ما را به مسير شهدا کن
اى زائر شش گوشه بيا يک سحرى را
ما را ز کرم در به در کرببلا کن
.
#امام_زمان_عج_مناجات
#روح_الله_پیدایی
سرد و بی روحم ببین دنبال درمان آمدم
سر به زیر و روسیاهم من پشیمان آمدم
بند دنیا بودم و عقبی فراموشم شده
دور ماندم از تو با حال پریشان آمدم
این هوای نفس من دارد زمینم میزند
دست گیرم باش آقا بین خوبان آمدم
کم محلی کردنت آتش به جانم میزند
دلشکسته هستم و با چشم گریان آمدم
با گناهانم دلت را من زیاد آزرده ام
یک نگاهی کن که حالا بهر جبران آمدم
سائلی دربه درم دارم به لب ذکر رضا
در میان روضه ها با اذن سلطان آمدم
یادم آمد آن شبی که از دم باب الجواد
حاجتم را گفتم و تا پای ایوان آمدم
گفتم آقا کربلا میخواهم از دست شما
چشم وا کردم حریم شاه عطشان آمدم
پر شد از شمشیر و نیزه قتلگاه و خواهری
می دوید و ناله میزد ای حسین جان آمدم
.
#امام_جواد_ع_شهادت
زهر آمد و بر جوانهی تاک افتاد
بر پیرهن دل رضا چاک افتاد
وقتی که اذان صبح سر میدادند
خورشید غروب کرد و بر خاک افتاد
✍ #روح_الله_عیوضی
@navaye_asheghaan
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#لا_تحرقی_قلبی_بدمعک_حسره
اول
ناگاه کتاب گریه را وا میکرد
آن قدر که پشت ناله را تا میکرد
در مجلس روضهی امام صادق
یاد لب خشکیدهی بابا میکرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطرهی دست عمو حرف بزن
سوم
از سایهی سنگ، رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پَر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریهی خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره میکرد آنروز
از عمه جگر پاره میکرد آنروز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره میکرد آنروز
پنجم
در قاب عطش اگرچه تصویر شده
از خوردن آب تا ابد سیر شده
او بعد هزار و چارصدسال هنوز
ایستاده درِ خیمه، ولی پیر شده
ششم
نه که بدن عزیزمان سر دارد
نه پیرهن کهنهای در بر دارد
غارت شده زیر دست و پا... ای مردم!
این جسم غریب مانده، مادر دارد
هفتم
در باغ عزای کربلا تاک شده
آیینهی لبهای عطشناک شده
جَرّوهَا عِدّه مِن اَعراب امّا
انگار سکینه با پدر خاک شده
هشتم
میدید خود حضرت زهرا ای وای
افتاده تن ماه به دریا ای وای
تا خطبه بخواند از اسیری و عطش
از منبر نیزه رفته بالا ای وای
نهم
از شام اسارتی که مهتاب نداشت
راهی به سرای چشم او خواب نداشت
بابا، غریب و تشنه بود و دختر
جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت
دهم
چشم تو پر از صحنهی درگیری بود
یک قافله دست و پای زنجیری بود
فکرش دل سنگ را شکست ای بانو
تیری که به سینه خورد عجب تیری بود
✍ #روح_الله_عیوضی
@navaye_asheghaan
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
دیری نرسد که ساعتش زود شود
آه من و تو، شعلهور و دود شود
آن روز رژیم غاصب اسرائیل
از صفحهی روزگار نابود شود
✍ #روح_الله_عیوضی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
نور از دل مهتاب بیاور عباس
تا درب حرم تاب بیاور عباس
خشکیده زبانِ چوبیِ گهواره
یک جرعه فقط آب بیاور عباس
✍ #روح_الله_عیوضی
@navaye_asheghaan