#مربع_ترکیب
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
جشن ولایت تو شد ای گل نرگس
فصل محبت تو شد ای گل نرگس
جشن امامت تو شد ای گل نرگس
وقت زیارت تو شد ای گل نرگس
دل به عنایت تو شد ای گل نرگس
محو حقیقت تو شد ای گل نرگس
اوج و نهایت وفا ، ای گل نرگس
موج طراوت و صفا ای گل نرگس
ابر کرامت و سخا ای گل نرگس
روح نبوت و ولا ای گل نرگس
دل پی رحمت تو شد ای گل نرگس
مست کرامت تو شد ای گل نرگس
عاشقی از تو جان گرفت ای گل نرگس
مِهر رُخت جهان گرفت ای گل نرگس
جلوه ی جاودان گرفت ای گل نرگس
نور تو آسمان گرفت ای گل نرگس
دیده به منّت تو شد ای گل نرگس
مات طراوت تو شد ای گل نرگس
هستیِ ما همه تویی ای گل نرگس
بر همه قائمه تویی ای گل نرگس
اول و خاتمه تویی ای گل نرگس
یوسف فاطمه تویی ای گل نرگس
دیده به حیرت تو شد ای گل نرگس
اشک به حیرت تو شد ای گل نرگس
منتظرم به انتظار ای گل نرگس
تا تو بیایی ای بهار ای گل نرگس
ای تو یارِ تک سوار ای گل نرگس
هجر تو می بَرَد قرار ای گل نرگس
هر که به طاعت تو شد ای گل نرگس
کشته ی غیبت تو شد ای گل نرگس
#محمد_مبشری
@navaye_asheghaan
#مربع_ترکیب
#ولادت_امام_صادق_علیه_السلام
به زمستان دلم فصل بهار آمده باز
به پریشانی من روحِ قرار آمده باز
به هوای نفسم نفحه ی یار آمده باز
به سرِ دادن جان دار و ندار آمده باز
به شب غمزدگان باز سحر می آید
روشنی بخش دل اهل نظر می آید
کیست این دلشده ای کز همگان دل بِبَرَد
کشتی خسته ی دل را سوی ساحل بِبَرَد
کیست این کعبه ی منظور که حاصل بِبَرَد
او که رونق ز دو صد دلبر کامل بِبَرَد
او خود حضرت عشق است و ز خالق آید
فجر روشنگر حق حضرت صادق آید
او که طاها برسد بر سر استقبالش
او که گردیده خدایی همه ی احوالش
او که عشق است همیشه همه جا دنبالش
او که شد محورِ توحیدِ خلایق خالش
جلوه ی کاملی از صدق و صفا آمده است
مظهرتام خدا جانب ما آمده است
باز کن دیده ی دل پنجره ها را بگشا
نام او نغمه کن و حنجره ها را بگشا
ساقیا جام میِ خاطره ها را بگشا
مِی بزن صفحه ای از منظره ها را بگشا
تا ببینی که خدای ازلی جلوه گر است
همه ی هیبت زهرا و علی جلوه گر است
یک مدینه دلِ سرمست به سویش آیند
یک جهان دیده ی دربست به کویش آیند
هر چه میخانه پیِ جام و سبویش آیند
قدسیان هم ز پی آب وضویش آیند
در نمازش خم محراب به پایش خم شد
مست ذکر دو لبش اهل همه عالم شد
کیست که دلشده ی این مه جانانه نشد
کیست که جان به رهش بر سر شکرانه نشد
کیست که از سخنش یکسره مستانه نشد
از حدیث لب او عاشق و دیوانه نشد
عاشقی جرعه ای از چشمه ی شیدایی اوست
همه ذرات جهان واله ی زیبایی اوست
تو همانی که خدا عشق تو را واجب کرد
دین ما مِهر علی بن ابیطالب کرد
مهر رخسار تو را بر همگان غالب کرد
قلب ما را ز پی وصل رخت طالب کرد
به لبم نغمه ی دلداری دلبر دارم
مهر تو مذهب عشقی است که باور دارم
هستی ام را به سر عشق رخت بگذارم
از همه غیر تو ای وجه خدا بیزارم
نه من از خاک ره تو سر خود بر دارم
نه تو یک لحظه رهایم کنی ای دلدارم
تو که دست همه را وقت عطا می گیری
عاقبت روز جزا دست مرا می گیری
سائل کوی توام میل زیارت دارم
بر سر سینه ببین دست ارادت دارم
از غریبی تو ای دوست چه محنت دارم
به دلم داغ دل از این همه غربت دارم
از غریبیِ مزارت به خدا دلگیرم
آخر از غربت دیوار بقیع می میرم
#محمد_مبشری
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
امشب که کار و بار گدایان گرفته است
بوی بهشت عالم امکان گرفته است
حاجات ما روا شده باران گرفته است
عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است
شکر خدا که روزی من لطف مادری است
امشب حسن حسن حسنم جور دیگری است
شادند عرش و فرش به شادی اهل بیت
غوغای دیگری است به وادی اهل بیت
روح الامین شده است منادی اهل بیت
واکرد چشم ، نایب هادی اهل بیت
امشب چه عاشقانه عطا می کند خدا
حاجات را نگفته روا می کند خدا
هم نور چشم مادر عالم تویی حسن
هم جانشین حیدر عالم تویی حسن
پشت و پناه و سرور عالم تویی حسن
ابن الرضای آخر عالم تویی حسن
جان و دل نقی و جواد و رضا تویی
چشم و چراغ و آبروی سامرا تویی
نازد به خود خدا که تویی از مظاهرش
کعبه گرفته غم که نبودی تو زائرش
قرآن نموده فخر که هستی مفسرش
ایران بها گرفت ، تو گشتی مسافرش*
بالا نوشته اند عَلَم عزت تو را
هر جا رسیده پات شده سُرِّ مَن رَأیٰ
یوسف تو و زمین و سماوات مشتری
از هرچه گفته اند و نوشتند بهتری
دارد امامتت به جهان لطف دیگری
کار تو هست مهدی موعود پروری
ایل و تبار من به فدای مقام تو
منجی عالم است مرید مرام تو
آقا اجازه ! خاک درت می شویم ما ؟
پروانه های دور سرت می شویم ما ؟
مشمول ندبه سحرت می شویم ما ؟
یعنی فدایی پسرت می شویم ما ؟
قربان یک نگاه تو جان و جوانی ام
من را بغل بگیر که صاحب زمانی ام
مات از هنر نمایی تو مانده این زمین
بعد از هزار سال تویی محشر آفرین
لب تر کن ای امیر ، بیایند مومنین
پای پیاده ، کرببلا ، روز اربعین
آنانکه زیر سایه تو با خدا شدند
دیوانه مسیر نجف ، کربلا شدند
* طی الارض امام حسن عسکری علیه السلام به گرگان
در سال ۲۵۵ هجري قمري يكي از اهالي گرگان به نام جعفر بن شريف جرجاني عازم مكه شده و در بين راه به سامرا مي رود تا وجوهات شرعي مردم منطقه را به امام عسگري (ع) تحويل دهد، امام خطاب به او مي فرمايد كه به شهرت برگرد، ۱۹۰ روز بعد مصادف با صبح روز جمعه سوم ربيع الثاني به موطن خود مي رسي، به مردم اعلام كن من غروب همان روز نزد مردم آن منطقه خواهم آمد و اين امر محقق مي شود
حضرت پس از حضور در گرگان می فرمایند:
من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید.
#بحارالانوار
#محمد_حسین_رحیمیان
@navaye_asheghaan
.
#میلاد_حضرت_زینب
تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها
************
السلام ای دخترِ والا مقامِ فاطمه
زینب ای آیینه دارِ صبح و شامِ فاطمه
جلوه کرده در وجودِ تو تمامِ فاطمه
آمدی دنیا و دنیا شد به کامِ فاطمه
گرچه ای بانو تو سر تا پا شبیهِ مادری
در زمین و آسمان زینت برای حیدری
جمعِ زهرا و علی ، بالاتر از باور تویی
وارثِ حجب و حیا و عصمتِ مادر تویی
کوهِ صبری که بُوَد از کوه محکم تر تویی
زینتِ حق حیدر است و زینتِ حیدر تویی
نامِ زیبای تو را خالق معین کرده است
با تو یا زینب ، ولایت را مزیّن کرده است
کیستی بانو؟ تویی جمعِ صفاتِ پنج تن
در شجاعت چون حسین و در کرامت چون حسن
دیده ی تاریخ مثل تو ندیده شیر زن
کفر می لرزد به خود هر گاه می گویی سخن
هر زمان مثلِ علی تفسیر قرآن می کنی
با کلامت نامسلمان را مسلمان می کنی
دفترِ عمرِ تو غرقِ عشق باشد خط به خط
هر زمان حرفِ فداکاری است می آیی وسط
بارها و بارها در وصفِ تو گفتم غلط
چون که اوصافِ تو را معصوم می فهمد فقط
انبیا و اولیا را برده صبرت زیرِ دین
ما کجا و مدح تو! مدحِ تو باشد با حسین
ثبت گشته مدحِ تو در متنِ دیوانِ حسین
آمدی دنیا که باشی روح و ریحانِ حسین
روز اول تا رسیدی روی دامانِ حسین
رازِ لبخندِ تو را فهمید چشمانِ حسین
بینِ آغوشِ حسینت چشم هایت باز شد
از همان دم عاشقی بینِ شما آغاز شد
با نگاهت قول دادی تا که باشی یاورش
عهد بستی با حسینت تا شوی پیغمبرش
نذر کردی تا شوی پروانه ای دورِ سرش
هم که بعد از فاطمه باید تو باشی مادرش
کربلایی شد دلم با اشک می گیرم وضو
یادم آمد از وداع و بوسه ی زیر گلو
یادم آمد جای مادر بوسه بر حنجر زدی
یا که در گودال بر او مادرانه سر زدی
ناله ها با دیدن آن لاله ی پرپر زدی
رو به یثرب حرف هایی را به پیغمبر زدی
یا رسول الله، یا جَدّا ، حسینت را ببین
زینتِ دوش تو افتاده رها روی زمین
**********************
#رضا_یزدی_اصل✍
#مربع_ترکیب
.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
#علی_ذوالقدر
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
سحر است و دمیده دولت عشق
نوبتی باشد است نوبت عشق
کوه می لرزد از اُبُهَت عشق
می نویسم به نام "حضرت عشق"
ما همه عاشقیم و شیداییم
همه مجنون عشق لیلاییم
عرش خوشبو شده است با کرمت
می چکد عطر مریم از قدمت
قُدسیان مات ذات محترمت
عرشیانند خادم و حشمت
آمده سوره ی وفا،"زینب"
السلام ای عقیله یا زینب
بال جبریل بالِش سر توست
کوچه باغ بهشت معبر توست
ظلمت شب نخی ز معجر توست
شاه کرببلا برادر توست
ما همه نوکر حسین تواییم
تا قیامت به زیر دِین تواییم
نوکری تو کار نوکرها
ای همه اعتبار نوکرها
مایه ی افتخار نوکرها
حرمِ تو قرارِ نوکرها
شرزه شیرانِ دشت ایرانیم
دشمنت را ز شام می رانیم
ما همه ریزخوار خوانِ حرم
لاله ی سرخ بوستان حرم
تنمان فرشِ آستان حرم
لقبِ ما:"مدافعان حرم"
از عدوی تو کشته می سازیم
و از این کشته پُشته می سازیم
مقتدای نماز من زینب
خواهر شاه بی کفن زینب
"فاطمه،حیدر و حسن..،زینب
یک تنه کلِّ پنج تن زینب"
تو صدای رسای قرآنی
تو تجلّی روحِ ایمانی
ای کران تا کرانه ی کوثر
آیه ی دخترانه ی کوثر
غزل عاشقانه ی کوثر
روشنی بخش خانه ی کوثر
پای مادر چقدر غم خوردی
مثل یاس مدینه پژمردی
نقشه ای شوم،روزگار،کشید
ناگهان ابر تیره گون بارید
باد پائیزی مدینه وزید
دست ظلمت ستاره ای را چید
کاش می شد همیشه مدح سرود
ختم شعرم شروع روضه نبود
رُخ آئینه تا مُکَدَّر شد
روزگارِ خوش علی سر شد
حرف مسمار و آتش و در شد
پیش چشم تو یاس پرپر شد
کهکشان سوخت تا دمِ خانه
آتش افتاد روی پروانه
تا در افتاد پیکرش افتاد
وسط خانه حیدرش افتاد
رد مسمار بر پرش افتاد
صدف افتاد،گوهرش افتاد
آه!اهل سقیفه بد کردند
چادرش را چرا لگد کردند
#بردیا_محمدی
393.4K
࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇
#مدح
#مربع_ترکیب
#میلادحضرتزینبسلاماللهعلیها
❃࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به نام آن خداوندی که زینب رابه خلقت داد
به نامِ نامیِ زینب به خلقـت،تاج عـزت داد
خدایی که علی راباچنین ریحانه زینت داد
به عرش وفرش بایُمنِ قدمهایش شرافت داد
ندا آمدکه می آید به قرآن کوثری دیگر
بگیردساقی کوثربدستش ساغری دیگر
صدف،دامان زهـرا وگُهَـر،دردانه دردانه
شکفت از گلشن طاها گلــی،ریحانه ریحانه
به گِردشمـع رخسارش،مَلَک،پروانهپروانه
فلک درنظم آورده غـزل،جـانانه جـانانه
نوای عشق میخواند برایش زمزم باران
زلال نور می ریزدبه پایش نم نم باران
خدازهرای دیگررابه این عالم نشان داده
زمین را با قدمهایش شکوه آسمان داده
حدیث صبر او قلبِ جهانی را تکان داده
برای قهرمان بودن هزاران امتحان داده
زمین درس صلابت را گرفت ازمکتب زینب
زمان،صبر آفرینی دید در تاب وتب زینب
و زینب شدکهزینت برجمال مرتضاباشد
و یا پیغمبـری دیگر بجای مصطفاباشد
دلش سنگصبوری برسکوت مجتباباشد
علمدارحسینش در قیام کربلا باشد
وفای خواهـری دارد دل دریایی زینب
حدیث عاشقی دارد غم شیدایی زینب
چه بانویی که عقل افتاده در پای کمال او
نشان از حیدرو زهراست نیکی درخصال او
پناه آورده صبر ما به صبـر بی مثـال او
زبان "کیمیا" قاصر ،چـه گـوید در قبال او
قلم درمدح این بانوهمیشه واژه کم دارد
چـراکه دختر زهـرا مقامی محترم دارد
#شاعرهرقیهسعیدی✍️📗❣:
کربلایی تورجی زاده
#مربع_ترکیب
#فاطمیه
شیرین ترین نوای جهان ، نام فاطمه
بر قلب شیعیان ، ضربان نام فاطمه
ما را همیشه داده توان ، نام فاطمه
تنها دلیل خلق زبان ، نام فاطمه
ای دل غلام فضه ی او باش و شاه باش
زهرا بگو و شامل لطف اله باش
ای مهربان تر از همه ی مادران ، سلام
ای سایه ی سر ِ همه پیغمبران ، سلام
ای حجت ِ تمام ِ خدا منظران ، سلام
از ما نه ، از زمین و زمان بهتران ، سلام
نازَد خدا همیشه به خود که خدای توست
کوثر نه ، آیه آیه ی قرآن برای توست
صد شکر ، لایق ِ سِمَت نوکری شدیم
مدیون ِ خیل ِ مرحمت ِ چه دری شدیم
نابرده رنج ، صاحب چه گوهری شدیم
ما زیر سایه ی حسنت مادری شدیم
مادر محبتت همه ی های و هوی ماست
سرمایه ی گدایی تو ، آبروی ماست
دین چیست جز ولای تو بانوی بی حرم
هفت آسمان برای تو بانوی بی حرم
شاهان همه ، گدای تو بانوی بی حرم
هر چه حرم فدای تو ، بانوی بی حرم
هر دل که با علی است ، همان دل مزار توست
هر جا بنا شده حرمی یادگار توست
ما در به در پی ِ حرمت گریه می کنیم
با خط به خط شرح غمت گریه می کنیم
از ماجرای قد خمت گریه می کنیم
یک عمر ، یاد عمر کَمَت ، گریه می کنیم
ای کاش روضه هات تماما دروغ بود
تنهایی ات میان چهل تن ، دروغ بود
بر هر چه گفته بود نبی ، پشت پا زدند
زن را جلوی همسر و فرزندها زدند
اوباش را به قصد جسارت صدا زدند
ای خاک بر سرم که تو را بی هوا زدند
آتش زدند بر همه ی حاصل علی
ای وای ، قتلگاه تو شد منزل علی
کس در محل نذاشت محلی به غربتت
از یاد رفت آن همه لطف و محبتت
ای وای من صحابه ، شکستند حرمتت
یک شهر وا نکرد زبان در حمایتت
یک جا فقط مدینه ، زبان دراز داشت
آن هم به اشک صبح و شبت اعتراض داشت
مادر تو را زدند و محرم شروع شد
از پشت در ، مصیبت اعظم شروع شد
غم های آبروی دو عالم شروع شد
ذبح از قفا و غارت خاتم شروع شد
هی سنگ پشت سنگ ، بر آیینه ای نشست
مسمار شد سه شعبه و بر سینه ای نشست
آذر ۱۴۰۲
#محمد_حسین_رحیمیان ✍
.
@navaye_asheghaan
#حضرت_علی_بن_محمد علیهماالسلام
#شهید_اردهال
#مربع_ترکیب
🔹دو مشهد🔹
سفرۀ نذری مادر باز هم برکت گرفت
نامت آمد جبرئیل از زائران سبقت گرفت
هر کسی از یک طریقی آمد و حاجت گرفت
قالی کاشان به پایت بوسه زد، قیمت گرفت
خوب فهمیدی که عشق مردم ایران علیست
اینهمه راه آمدی گفتی فقط سلطان علیست
عشق از نور علی، نوری مجدّد آفرید
از همان دم که علی بن محمد آفرید
مستی ما را خدا اینگونه بیحد آفرید
حال ما را دید در ایران، دو مشهد آفرید
از سر ایران الهی کم نگردد سایهات
خوش به حال هر کسی که میشود همسایهات
در کنارت گرمتر میجوشد اینجا آب هم
آسمان خاک قدمهای تو شد، مهتاب هم
او نمیدید اینهمه لطف تو را در خواب هم
در کنار تو سپهریتر شده سهراب هم
نرم و آهسته مرا لبریز حاجت میکنی
حتما آقا شاعران را هم شفاعت میکنی
خوب بابایت برایت ماجرا را گفته بود
داغها را دیده بود و روضهها را گفته بود
داغ سرهایی که شد از تن جدا را گفته بود
با تو حتما ماجرای بوریا را گفته بود
آمدی تا مثل جد تشنهات پرپر شوی
دور از شهر خودت باشی و بیلشکر شوی..
📝 #مجید_تال
@navaye_asheghaan
.
#مدح_امام_جواد (ع)
#مربع_ترکیب
جود و کرم طفل دبستان توهستند
کبر و ریا محصور زندان تو هستند
باب المراد عالمی خیرالعبادی
امثال حاتم از گدایان تو هستند
نورالهدی خیرالامم ابن الرضایی
باحرزخود برشیعیان دفع بلایی
فضل ابن شاذان محو زیبایی رویت
صفوان زشاگردان اخلاق نکویت
دعبل ز انفاس ملیحت گشته شاعر
راوی درس مکتبت حتی عدویت
داده عصایت بر وجود توشهادت
بهرخدا درهرزمان هستی تو حجت
ای چهره ی ماهت شبیه روی موسی
دادی به مرده روح تازه مثل عیسی
منفورگشته ازعلومت ابن اکثم
ازقطره ای چون او نیاید کار دریا
بادست تو گردیده نقره برگ زیتون
گشته خراب ازهیبت توکاخ مامون
توپادشاه طوس را دردانه هستی
تو دامن ریحانه را ریحانه هستی
آقاگدا پیش شما فرقی ندارد
مشکل گشای هردل بیگانه هستی
هستم (بهار) اما کم از برگ خزانم
بگذار چون خاری در اطرافت بمانم
#ابوذر_رییس_میرزایی(بهار)✍
#میلاد_امام_جواد
.
@navaye_asheghaan
.
#مدح
#ولادت
#مربع_ترکیب
#میلاد_امام_سجاد (ع)
از شکوهت زبانم الکن شد
آمدی و زمین مزیّن شد
علت بندگی معیّن شد
با تو تکلیف چَشم روشن شد..
حضرت نور ، خانه ات آباد
السلام علیک یا سجاد
علیاکبر چه شاد و خندان است
چشم هایش دو ابر باران است
بغلش مثل رحل قرآن است
به لبش آیه های ایمان است
وَانیکاد است بر لب اکبر
جمع شد جمعِ آل پیغمبر
آمدی محتوا درست کنی
بندگی را بنا درست کنی
ربّنا ربّنا درست کنی
کار را با دعا درست کنی
افتخاریست نوکرت هستیم
هم وطن های مادرت هستیم
ماهِ ایران زمین جهانبانو
هموطن را ببین جهانبانو
ای امام آفرین جهانبانو
با علی همنشین جهانبانو
یاس فرموده انتخابْ تورا
فاطمه بوسه زد به خوابْ تورا
از چنین مادری چنین فرزند-
بر میاد- فدای این دلبند
دور قنداقه دود کرد اسپند
قاب این چهره پر شد از لبخند
غرق نور است خانه سر تا سر
جان به قربان این پدر مادر
ای فدای تو مهربانِ حسین
اسم تو هست در اذانِ حسین
ذکر تو لذت بیانِ حسین
ای صفا بخش خاندانِ حسین
عرض حاجات با شما داریم
ما تمنای کربلا داریم
رحمتِ عام ، حضرت باران
هر سه شنبه شدیم زائرتان
لذت بندگی به ما بچشان
کم کم از راه میرسید رمضان
پُر کن این کاسه ی سفالی را
پُر کن این دستهای خالی را
دست تو ربنای زندگی است
در صحیفه صدای زندگی است
خط به خط اش بنای زندگی است
رفع و دفع بلای زندگی است
از دل ما طلا درست کنید
حال مارا شما درست کنید
بله شعرم اگرچه آئینی است
شعر من غیرِ شرمگینی نیست
شأنت اوصاف اینچنینی نیست
کار این شاعر زمینی نیست
مِهر تو بر دلم تَرَحُّم کرد
شاعرت باز دست و پا گم کرد
رو به محراب دست من باده
سفره ی عشق هست و سجاده
قرعه اکنون به نامم افتاده
تا بیفتم به پای شهزاده
شَه و شهزاده را غلام شدم
متوسّل به دو امام شدم
🖍️ #امیر_طاهری
.
@navaye_asheghaan
#امام_سجاد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹فجر امید🔹
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار
جام بر کف، خنده بر لب، میپرست آمد بهار
در مسیرش مخمل سبز چمن گستردهاند
حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گستردهاند
باغ باید در قدومش عنبرافشانی کند
هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند
ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند
آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند
تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را
تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را
انتظار عاشقان فجر امید دیگریست
روشنیبخش جهان صبح سپید دیگریست
در بهار آرزو عید سعید دیگریست
زادروز سید سجاد عید دیگریست
عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید
جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید
کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوهگر
عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوهگر
حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوهگر
مطلعالفجر اجابت از دعایش جلوهگر
لیلةالقدر امامت، نازپرورد حسین
از دو عالم آشناتر با غم و درد حسین
آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا
شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا
روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا
خطبهخوان بینظیر و... خسته از شام بلا
راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد
پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد
دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد
از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد
عشق عالمگیر شد، عرفان بلندآوازه شد
آسمان در حیرت از آن صبر بیاندازه شد
چون دم پاک مسیحا خطبههای شام او
زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او
گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت
گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت
دشمن از اندیشۀ بیدارباش او نخفت
از قیام روز عاشورا سخن بیپرده گفت
لالههای دشت خون را باغبانی کرد و رفت
نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت
ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیدهای
ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیدهای
گریۀ صبح و مناجات شبش را دیدهای
صبر طاقتسوز و سعی زینبش را دیدهای
موجزن دریای خون را دیدهای تا کربلا
در رکابش یک چمن گل چیدهای تا کربلا
ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتادهایم
چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتادهایم
خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتادهایم
ما مگر از چشم آن دریای نور افتادهایم
ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دلهای ما
سینهها آتش گرفت و تنگ شد دلهای ما
ای مدینه! باز در کوی تو منزل میکنیم
باز از دریای حسرت رو به ساحل میکنیم
پشت دیوار بقیعت خاک را گِل میکنیم
نور زهرا را چراغ روشنِ دل میکنیم
ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل
باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل»
ای مدینه! ما که با گلها تبسم میکنیم
در خیال خود تو را هر شب تجسم میکنیم
گر بخوانی در حضورت دست و پا گم میکنیم
با نسیم صبحدم، گاهی ترنم میکنیم
جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
#امام_عصر علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹لحظۀ دیدارِ تو🔹
سامرا امشب ز شبهای دگر زیباتری
در جلال و در شرف اُمّ القرای دیگری
سر به سر لبریز از عطر گل پیغمبری
مهدی از تو، تو دل از خلق دو عالم میبری
هست و بود کبریا را در بغل بگرفتهای
جان ختم الانبیا را در بغل بگرفتهای
کعبه را در بر گرفتی، قبلۀ دلها شدی
با صفاتر از حرم، خُرّمتر از سینا شدی
روحبخش روح عیسی، طور صد موسی شدی
نوربخش چشم خورشید جهانآرا شدی
مهدی آمد تا جهان را جنّت اعلی کند
مهدی آمد تا گره از کار عالم وا کند
چشم وا کن نقش جاء الحق به بازویش ببین
ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین
یک جهان توحید در چشم خداجویش ببین
صوت قرآن بشنو و لعل سخنگویش ببین
اوست آقایی که بر عالم امامت میکند
قائم است و با قیام خود قیامت میکند
عاشقان با بذل جان گلبانگ جانان بشنوید
بانگ تبریک از خدای حیّ منّان بشنوید
ذکر جاء الحق ز نخل و باغ و بستان بشنوید
اهل قرآن از زبانش صوت قرآن بشنوید
سورۀ قدر از دهان او طنین انداخته
شورها در آسمان و در زمین انداخته
او چراغ آرزوی دودمان آدم است
او نه یک آیت که در معنی کتاب محکم است
انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است
او مسیحای عزیز یازده عیسیدم است
او همه بود و همه هست امام عسکریست
همچو قرآن بر سر دست امام عسکریست...
ای کویر دل بهار از ابر رحمتبار تو
ای چراغ آفرینش روشن از رخسار تو
آفتاب آورده سر بر سایۀ دیوار تو
عید ما یک لحظه، آن هم لحظۀ دیدار تو
«یوسف گمگشته» تو، «کنعان» همه عالم، بیا
ای یگانه منجی ذرّیۀ آدم بیا
آفتاب کعبه! کعبه بیقرارت تا به کی؟
باغبانا! تشنه گلهای بهارت تا به کی؟
چشم مظلومان عالم اشکبارت تا به کی؟
پرچم ثاراللَّهی چشم انتظارت تا به کی؟
کی شود عدل تو در کلّ زمین کامل شود؟
با ظهورت آیۀ اکمال دین کامل شود
ای خدا را دست و بازو! دست بر شمشیر کن
آیۀ فتحاً مبین را بر همه تفسیر کن
آفرینش را پر از گلواژۀ تکبیر کن
کلّ عالم را به تیغ عدل خود تسخیر کن
ای خدا را دست قدرت! ای علی را نور عین!
تا به کی فریاد ما اَین الحسن اَین الحسین؟...
📝 #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#امام_عصر علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹موعود🔹
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغیست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغیست
از شوق، همه رو به سوی میکده دارند
یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده...
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود، مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت بهگدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربهدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
📝 #علی_انسانی
@navaye_asheghaan
#امام_عصر علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹جاءَ الحق🔹
باز دل، چلّهنشین حرمِ راز شدهست
مرغ شب، با نفس صبح همآواز شدهست
باز با دست سحر، پنجرهها باز شدهست
باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شدهست
با نسیمی که به دلجویی من میآید
باز عطر گل نرگس ز چمن میآید
این گل لاله، که زیبایی بیحدّ دارد
در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد
نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد
آفرینش به لبش، ذکر خوشآمد دارد
این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت
جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد
رحمت واسعۀ بیحد و بیحصر آمد
فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد
کارفرمای دوعالم، ولیِ عصر آمد
گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست
چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست
داستان من و غم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست
«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»
عید روزیست، که بارد به جهان ابرِ کَرم
مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم
عیدی روزیست، که آفاق گلِ نور شود
از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود
روز نابودی تزویر و زر و زور شود
یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود
عیدی روزیست، که آفاق منوّر گردد
باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد
عید روزیست، که دلها شود از غصه جدا
روز آغاز ثمربخشی خون شهدا
برسد پرتو روشنگر مصباح هدی
تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا
بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش
دولت عدل شود، دولت عالمگیرش
عید روزیست، که با عشق، همآهنگ شود
عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود
نرم، چون آب، دلِ سختتر از سنگ شود
باغ سرسبز و نشاطآور و گلرنگ شود
عید روزیست، که ایمان و امان تازه شود
یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود
ای که جبریل امین، پیک پیامآور توست
ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست
سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست
چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست
تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود
کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
❃﷽❃
#مربع_ترکیب
#مدح_مرثیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
_____________________
وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی
وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی
با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی
بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی
والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان
شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان!
ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را
ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را
از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را
فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را
تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد
قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد
از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد
با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد
تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد
دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد
شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم
مــــادر بزرگ بی بدیــل یازده معصــــوم
در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر
آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر
دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر
اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر
پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی
بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی
در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را
در همســری همراه بودن را حمـایت را
درس وفــاداری، حیا ، روح نجابت را
معنا نمودی واژه های عشق و عفت را
با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی
فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی
دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو
رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو
خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو
زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو
شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر
می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر
می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت
همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت
با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت
همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت
چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود
چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود
در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود
در فکـــر نامردان و فکــر آتش و در بود
می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود
یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود
می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا
می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را
___________________
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
.
#میلاد_امام_حسن
﷽
#ولادت
#ماه_رمضان
#امام_حسن علیه السلام
#مربع_ترکیب
مضمون هر قصیده، مُخمّس، غزل، حسن
حلوای ماست ذکر سلامًُ عَلَی الحسن
حیدر گرفته آینه ای در بغل، حسن...
بوده ابوتراب و دگر شد اَبَاالحسن
تنها دلیل خنده ی مولا رسیده است
اول امامزادهی دنیا رسیده است
ماه کریم و ماه کَرم، ماه مجتبی است
هرکس که مادری شده دلخواه مجتبی است
خیرات مومنانه به درگاه مجتبی است
روزیِ ما به اشکِ سحرگاه مجتبی است
جانم به شال سبز سر دوش تان حسن
تنها پناه ما شده آغوشتان حسن
لب وا نکرده ایم و به ما می کنی نظر
با این حساب کاسه ی سائل بزرگ تر
از سفره ها "نمک" ز شما می رسد اگر؛
ما "شور" خواستیم و شده رزق ما "شِکر"
این زندگی ما همه از نعمت شماست
حرف از کریم شد، همه جا صحبت شماست
آقا، غبار گیر از آییـنه های ما
سرمایه ای است عشق تو در سینه های ما
سفره نشین تو همه پیشینه های ما
حرف و حدیث تو شده گنجینه های ما
حرفی بزن که آب شود قند در دلم
با دست توست حل شده هر بار مشکلم
سمت تو از وجودِ خودم هم فراری ام
چون رود هر دوشنبه به سمت تو جاری ام
رَدّم کنی اگر، به چه کس می سپاری ام
رحمی بکن به بی کسی و بی قراری ام
پیش توییم با لبِ خشک و دو چشم تر
ما را شده به یک "ثمنِ بَخس" هم بخر
گُلهای خشک از قدمت سبز می شود
قلب سیاه ما ز دَمَت سبز می شود
یک روز می رسد علمت سبز می شود
رنگ ضریح محترمت سبز می شود
یک روز سمت قبر تو ایجان روان شویم
ما با گلاب قمصر کاشان روان شویم
آقا همان گدای قدیمی و ساده ام
هستیم نوکرت خودم و خانواده ام
یک عمر دل به عشق حسین تو داده ام
من اربعین به یاد شما توی جاده ام
عرض سلام ما به مدینه بَرَد نسیم
یک اربعین به تربت پاک تو می رسیم...
🖍️ #امیر_طاهری✍
.
@navaye_asheghaan
#مربع_ترکیب
#_عید فطر
عیداست و جانماز من ازعیدفطر توست
این سفره ی نیاز من ازعیدفطرتوست
دلخواه دوست راز من ازعیدفطرتوست
سوز و صفاوساز من ازعیدفطرتوست
ای روزه دار عیدسعیدت مبارک است
شدعیدفطر عیدنویدت مبارک است
عیدآمده ، به سینه ی ما هم شفا بده
بر روزه دارجرعه ی جام ولا بده
عیدآمده هر آن چه که خواهی به ما بده
عیدی ما زیارت کربوبلا بده
ما را به لطف این شب مسعود کن دعا
کن راهیم بسوی شهنشاه کربلا
عیداست وگو به محضرتویاد می شویم؟
عیدآمده برای توما شاد می شویم
گردت خراب گشته و آباد می شویم
امشب دخیل صحن گوهرشاد می شویم
عیداست حرم نرفته خدا را ندیده ایم
ای وای آن که کرببلا را ندیده ایم...
عیدآمدوبرای توما ناز می کنیم
بایاد دوست بال و پری ، باز می کنیم
عزم سفربرای توما ، ساز می کنیم
با یا علی به گرده توپرواز می کنیم
عیداست وصحن نجف اوج شور ماست
ذکرعلی علی همه اوج سرور ماست
هستم گداو ، طایفه ام نیز حیدریست
شغلم به کوی توهمه ی عمر نوکریست
منصب غلام و اصل و نسب فاطمی بود
دارایی ام تویی و دل من صنوبریست
درعیدفطر نوکریت افتخارماست
قلبم گدای صحن وسرای تومرتضاست
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
-------------------------------------
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی)
@navaye_asheghaan
#مربع_ترکیب
#_عید فطر
عیداست و جانماز من ازعیدفطر توست
این سفره ی نیاز من ازعیدفطرتوست
دلخواه دوست راز من ازعیدفطرتوست
سوز و صفاوساز من ازعیدفطرتوست
ای روزه دار عیدسعیدت مبارک است
شدعیدفطر عیدنویدت مبارک است
عیدآمده ، به سینه ی ما هم شفا بده
بر روزه دارجرعه ی جام ولا بده
عیدآمده هر آن چه که خواهی به ما بده
عیدی ما زیارت کربوبلا بده
ما را به لطف این شب مسعود کن دعا
کن راهیم بسوی شهنشاه کربلا
عیداست وگو به محضرتویاد می شویم؟
عیدآمده برای توما شاد می شویم
گردت خراب گشته و آباد می شویم
امشب دخیل صحن گوهرشاد می شویم
عیداست حرم نرفته خدا را ندیده ایم
ای وای آن که کرببلا را ندیده ایم...
عیدآمدوبرای توما ناز می کنیم
بایاد دوست بال و پری ، باز می کنیم
عزم سفربرای توما ، ساز می کنیم
با یا علی به گرده توپرواز می کنیم
عیداست وصحن نجف اوج شور ماست
ذکرعلی علی همه اوج سرور ماست
هستم گداو ، طایفه ام نیز حیدریست
شغلم به کوی توهمه ی عمر نوکریست
منصب غلام و اصل و نسب فاطمی بود
دارایی ام تویی و دل من صنوبریست
درعیدفطر نوکریت افتخارماست
قلبم گدای صحن وسرای تومرتضاست
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
-------------------------------------
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
@navaye_asheghaan
﷽
#امام_رضا
#دهه_کرامت
#مربع_ترکیب میلاد امام رضا
هر روز دل پر میزند در ساعت هشت
محکم گدا در میزند در ساعت هشت
دلتنگ تر سر میزند در ساعت هشت
یعنی که ساغر میزند در ساعت هشت
هشتم امام من فدایت هفت جدم
بودند عاشق بینهایت هفت جدم
"حِصنی" که فرموده امامم "لا اِلٰه" است
حِصنِ حَصین من فقط این بارگاه است
هر گوشهی صحنش برایم خانقاه است
ذکرم در آن گوشه فقط از مدح شاه است
شعری که در صحنش سرودم لذتی داشت
شعرم عنایات و نگاه حضرتی داشت
لب وا نکردم در حرم ، قبل از دعایی _
سنگ حریمت میکند حاجت روایی
تا در مسیر مرقدت آیم گدایی
حاجت روایم میکند شیخ بهایی
قبل از تمنا ابتدا حاجت گرفتیم
ما از همین علامه ها حاجت گرفتیم
اصرار کردم اشتباهم را همیشه
اما نشان دادی تو راهم را همیشه
هربار عوض کردی نگاهم را همیشه
در حوض تو شُستم گناهم را همیشه
آلودگی های مرا اصلا ندیدی
دست تو را دیدم در اوج نا امیدی
یک پیر مرد روستایی صاف و ساده
بار خودش را بسته و کرده اراده
سمت خراسان راه افتاده پیاده
از دوور میبیند تو را در بین جاده
او سالهای سال در این رفت و آمد
حاجت گرفته از تو شاهنشاهِ مشهد
حالا قرارم با تو فصل مشترک شد
شور وصالم آه خیلی کم نمک شد
ای خوش عیارِ من ، دلم سنگ محک شد
روی عقیق زرد من اسم تو حک شد
شمس الشموس عالمِ امکان رضا جان
روزی رسانِ کشور ایران رضا جان
ما دیر پیشت میرسیم و شرمساریم
ما را ببین آقا همین گوشه کناریم
در راه وصلت لحظه ها را میشماریم
با خانواده مشهدت را دوست داریم
با ویلچر مادربزرگ پیرم آمد
میگفت اینجا چیزهایی گیرم آمد
مانند گلهای حرم من را عوض کن
از شیشه، دل نازکترم من را عوض کن
با ربنای مادرم من را عوض کن
مولای عاشق پرورم من را عوض کن
مست نفس های بهشتیات دو عالم
حال مرا هم خوب کن قبل از محرم
🖍️#امیرطاهری ✍
.
@navaye_asheghaan
#امام_رضا علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹دلم اینجاست🔹
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشتِ الهی سحر کنید
با زائران این حرمالله سر کنید
مدح رضا چو آیۀ قرآن ز بر کنید
عید بزرگ شیعۀ آل پیمبر است
میلاد هشتمین حججاللهِ اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهرۀ حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه، نجم فروزان نظاره کن
میلاد پارۀ تن زهرا و احمد است
شمسالشموس، عالِمِ آل محمد است
او مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینۀ تمامنمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مهِ افلاکپرور است
قرآن روی سینۀ موسیبنجعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست او
جان رونما دهید که روی خداست او
روشن هزار سینۀ سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بستهاند خیل رسل در حضور او
دل، بحر بیکرانهای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظارهاش
دوزخ بهشت میشود از یک اشارهاش..
ای خلق، خاکِ پای تو یا ثامنالحجج
جان جهان فدای تو یا ثامنالحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامنالحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامنالحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
«تهلیل» بی ولای تو هرگز قبول نیست..
پاییز بوستان دل ما، بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گلبوسۀ امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم، دلم اینجاست یا رضا..
📝 #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#امام_رضا علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹عالِمِ آل محمد🔹
اوّل سخن به نام خداوند ذوالکرام
نام خداست چون همه جا بهترین کلام
وآنگه ز روی صدق و ارادت دهم سلام
بر آستان قدس رضا، هشتمین امام
امروز در حضور کریمش نشستهایم
هر یک به نیّتی به حریمش نشستهایم
این روضه کز شکفتن دلهاست باغ دل
روشن ز ذرّه ذرّۀ خاکش چراغ دل
ای دل ز دست داده، که گیری سراغ دل!
اینجاست آن که هست خریدار داغ دل
اینجا مدال مُقبلی مُقبلان دهند
داروی زخم سینۀ صاحبدلان دهند..
امشب بهشت محو تماشای مشهد است
قندیلهای نور به هر جای مشهد است
هستی تمام، چشم به سیمای مشهد است
قلب پیمبران به تمنای مشهد است
مشهد که جلوهگاه جمال محمد است
آرامگاه عالِمِ آل محمد است
فردا سپیده با دم جبریل میدمد
محشر نگشته، صور سرافیل میدمد
از مشهد الرضا، گل تهلیل میدمد
خورشید بر قبیلۀ هابیل میدمد
تا کور، چشم دودۀ قابیلیان شود
رازی دگر، ز خلقت عالم، عیان شود..
امشب مدینه عرش معلای دیگر است
آن شهر وحی، طور تجلای دیگر است
تورات نور، در کف موسای دیگر است
موسای عشق را ید و بیضای دیگر است
امشب مدینه وآن همه آیات روشنش
بوی رسول میدهد و پارۀ تنش
یاد مدینه بر دل و بر جان صفا دهد
خاک مدینه، دیدۀ دل را جلا دهد
این شهر، عطر سامره و کربلا دهد
وین لالهزار بوی حسین و رضا دهد
گاه نزول موکب اجلال احمد است
یا عید جشن عالِمِ آل محمد است..
قدوسیان تجلی توحید بنگرید
نوری که هر وصی و نبی دید بنگرید
در طور جلوهای که درخشید بنگرید
در دامن ستاره به خورشید بنگرید
خورشید آسمان ولایت رضا رسید
در لالهزار نجمه، گل اِنّما دمید
این وارث یگانۀ موسیبنجعفر است
فرزند نازدانۀ موسیبنجعفر است
در هر صفت، نشانۀ موسیبنجعفر است
این آفتاب خانۀ موسیبنجعفر است
روح نبی، روان علی، بر جهان امام
امر جهان و اهل جهان در کفش تمام
آیینۀ خداست جمال صبیح او
یوسف در آرزوی نگاه ملیح او
فرموده است حضرت صادق مدیح او
پیغمبران نشسته به پای ضریح او
تا افکند نگاه عنایت به سویشان
تا پر کند ز کوثر رحمت سبویشان
این ماه را که شمس ضحی آفریدهاند
نورآفرین آینهها آفریدهاند
بابالمراد خلق خدا آفریدهاند
او را برای کشور ما آفریدهاند
ایران که پایگاه ولایت به عالَم است
در سایهسار پرچم او سبز و خُرّم است
نام رضا صفای دل اولیا بُوَد
دست رضا هر آینه دست خدا بُوَد
تنها نه سایهاش به سر مُلک ما بُوَد
عالَم به زیر پرچم سبز رضا بُوَد
این یک حقیقت است و کسی درک میکند
کاین روضه را به اشک روان ترک میکند..
مهری که ماه، سِیر کند در پناه او
ماهی که مهر موج زند در نگاه او
«وَالشمسُ وَالقمر» خبر از روی ماه او
«واللّیل» سایهپرور خال سیاه او
او هشتمین امام و دهم عصمت خداست
نامش علی، سلالۀ موسی، لقب رضاست
سبز است پرچمت که دلیل هدایت است
زرد است گنبدت که به خورشید، غیرت است
سرخ است خاتمت که نشان شهادت است
در هر نگاه مهر تو صدها کرامت است
خورشید هر سحر که ز مشرق کند طلوع
با بوسهها به گنبد تو میکند خشوع..
ای جلوهگاه رأفت و ای قبلهگاه راز
سایند قدسیان به حریمت سر نیاز
بر ملت مجاهد و ایران سرفراز
پیوسته باد پرچم سبزت در اهتزاز
تا میوزد به پرچم سبز شما، نسیم
داریم امید بر کرمت، اَیُّها الکریم..
در این حرم، فروغ خدا دیده میشود
در لحظه لحظه معجزهها دیده میشود
نور اجابت از همهجا دیده میشود
آیات لطف و فیض رضا دیده میشود
از فرش تا به عرش، تجلای رحمت است
در انعکاس آینهها نور رأفت است..
ای آفریده ذات تو را حق، برای خیر
هم خیرخواه خلقی و هم رهنمای خیر
هم ابتدای خیری و هم انتهای خیر
دارد «مؤید» از تو امید دعای خیر
تا التفات بر پدر و مادرش کنی
در آستان خویش مقرّبترش کنی
📝 #سیدرضا_مؤید
@navaye_asheghaan
به نام خدا
#مدح
#مربع_ترکیب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست
تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست
دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست
پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست
بردم دوبـاره نـامِ تو ، بانوی قهـرمان!
تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان
بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است
اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است
شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است
باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است
تا باز خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت
تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت
ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب
پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب
ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب
ای وارثِ جلالــتِ زهـــرا و بـوتـــراب
هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود
هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود
پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است
یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است
شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است
سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است
بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین
بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین!
ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن !
ای مظــهـر صبــوریِ بانـوی مُـمتَـحـــَن
ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن
ای یار شــاه بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن
داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان
دریا شبیـه قطـره ، تو دریـای بیکــــران
آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه!
احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه!
داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه
زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه
بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی
یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی
ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد
ای راوی ِ روایــتِ ســـرخِ ســـرِ شهیــد
وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد
بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید
(ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من)
(وی صیددست وپازده درخون حسین من)
همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم
می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم
همــراهِ گریه های تو، سیــلابِ اشک غـم
می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم
با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل!
این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل
وقتــی که نوبــتِ دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد
دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد
حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد
دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد
می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو
آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ تو
سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است
اشکم ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است
درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است
داریم هر چه ، از تو و مـاه محرم است
بنیــان گذارِ مکتــبِ کرب و بـلا شـــدی
تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۹/۱۸
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
@navaye_asheghaan
به نام خدا
#مدح
#مربع_ترکیب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست
تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست
دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست
پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست
بردم دوبـاره نـامِ تو ، بانوی قهـرمان!
تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان
بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است
اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است
شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است
باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است
تا باز خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت
تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت
ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب
پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب
ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب
ای وارثِ جلالــتِ زهـــرا و بـوتـــراب
هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود
هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود
پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است
یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است
شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است
سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است
بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین
بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین!
ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن !
ای مظــهـر صبــوریِ بانـوی مُـمتَـحـــَن
ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن
ای یار شــاه بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن
داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان
دریا شبیـه قطـره ، تو دریـای بیکــــران
آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه!
احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه!
داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه
زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه
بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی
یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی
ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد
ای راوی ِ روایــتِ ســـرخِ ســـرِ شهیــد
وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد
بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید
(ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من)
(وی صیددست وپازده درخون حسین من)
همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم
می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم
همــراهِ گریه های تو، سیــلابِ اشک غـم
می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم
با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل!
این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل
وقتــی که نوبــتِ دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد
دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد
حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد
دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد
می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو
آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ تو
سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است
اشکم ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است
درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است
داریم هر چه ، از تو و مـاه محرم است
بنیــان گذارِ مکتــبِ کرب و بـلا شـــدی
تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۹/۱۸
@navaye_asheghaan
──═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═──
#مدح_میلاد
#مربع_ترکیب
#حضرت_زینب_علیها_سلام
❃࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به نام آن خـداوندی که زینب را به خلقت داد
به نامِ نامــیِ زینب به خلقـت ، تاج عــزت داد
خدایی که علــی را با چنین ریحـانه زینت داد
به عرش و فرش با یُمنِ قدمهایش شرافت داد
ندا آمــد که مــی آید به قـــرآن کــوثری دیگر
بگیــرد ســاقی کوثـر به دستش ساغری دیگر
صــدف ، دامــان زهـرا و گُهَــر ، دردانه دردانه
شکفت از گلشن طاها گلــی ، ریحـانه ریحـانه
به گِرد شمــع رخسارش ، مَلَک ، پروانه پروانه
فلک در نظـــم آورده غـــزل ، جــانانه جـانانه
نوای عشــق می خواند برایش زمــزم باران
زلال نــور می ریــزد به پایش نـم نـم باران
خدا زهـرای دیگر را به این عالم نشان داده
زمین را با قدمهــایش شکــوه آسمــان داده
حدیث صبـــر او قلبِ جهـــانی را تکان داده
برای قهـــرمان بودن هــزاران امتحان داده
زمین درس صلابت را گرفت از مکتب زینب
زمان ، صبـر آفرینی دید در تاب و تب زینب
و زینب شد که زینت بر جمال مرتضا باشد
و یا پیغمبـری دیگـر به جای مصطفــا باشد
دلش سنگ صبوری بر سکوت مجتبــا باشد
علمـــــدار حسیــنش در قیـــام کــربلا باشد
وفـــای خـــواهــری دارد دل دریایی زینب
حــدیث عاشقـــی دارد غم شیدایی زینب
چه بانویــی که عقــل افتاده در پای کمـال او
نشان از حیدر و زهراست نیکی در خصال او
پنـــاه آورده صبــر ما به صبـــر بی مثـــال او
زبان "کیمیا" قاصــر ، چـه گـوید در قبــال او
قلـم در مدح این بانـو همیشــه واژه کم دارد
چـرا که دختــر زهـــرا مقــامی محتــرم دارد
❃࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(ڪیمیا)
@navaye_asheghaan