📋#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#متن_روضه / *بخش سوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
@emame3vom
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم.
میدونی یعنی چی؟!
همچین که افتاد رو گردن اسب؛
تا نیزه زدن تا شمشیر به فرقش زدن این خونا داره جاری میشه خودش و انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسب و گرفت اسب تربیت شدهست باید برگرده سمت خیمهها
اما راهو اسب گم کرد.
عوض این که بره سمت خیمهها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد..
کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه...
' اینایی که اسارت بودن برا ما تعریف میکردن که کوچه باز میکردن همه با چوب باتوم وایمیسادن همه رو میزدن '
ایناهم کوچه باز کردن، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛
یهو ابیعبدالله دید این نیزهها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره...
یا اللّه حرفم تمام؛
اینجا یه جا بود توو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچهی دیگه گیر افتاد...
اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون...
همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@emame3vom
کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
4_5972254163705267183.mp3
4.47M
📋 روضه فشار قبر / #متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیغمبر دیدن یه جایی شلوغه، از اصحاب سؤال کردن چهخبره؟ عرضه داشتن آقا دارن قبر میکنن. آقا دوان دوان اومدن بالا سر قبر. روایت میگه اینقدر پیغمبر گریه کردن که خاک گِل شد...
بعد فرمودن "إِخْوَانِي لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّو" آی مسلمونا! آی برادرا! خودتونو برای اینجا آماده کنید...
فلذا میگن وقتی مُرده رو تو قبرستان میارید کنار قبر بدنشرو کمی رو زمین بذارید. آخه میّت از این حفره میترسه؛ میگه نکنه منو اینجا میخواید بذارید و برید، منو تنها نذارید...
حالا فکر کن امشب بدنت رو تو قبر گذاشتن سنگ لحد روهم میخوان بذارن....
"فَمَا لِي لا أَبْكِي" (چرا گریه نکنم؟) " أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي "
گریه میکنم برا اون لحظهای که دارن آخرین سنگ لحد رو میذارن، سوراخای قبر هم با گِل پر میکنن، خاک میریزن. دیگه همه تنهام میذارن و میرن؛ من میترسم....
خیلیا دارن حرف از امام رضا میزنن؛ اما من قبل از اینکه از امام رضا بگم دلم میره درِ خونهی مادر....
آخه بیبی به امیرالمومنین فرمود وقتی منو تو قبر گذاشتی تنهام نذار، بشین بالای سر قبرم برام قرآن بخون، باهام حرف بزن.
فلذا امیرالمومنین هم با این دست زد به قبر؛ فرمود ای زمین با این بدن یهکم مدارا کن. یه وقت نکنه به این بدن فشار بیاری.... به این بدن در و دیوار به اندازه کافی فشار آورده بسه....
یازهرا....
🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤
🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔
لطفاکا
.
#روضه شب آخر مجالس فاطمیه
📋 بلند شو مهربون نگام کن
#متن_روضه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای حاج مهدی سلحشور
و حاج ابوذر بیوکافی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بلند شو مهربون نگام کن
نفس بکش بازم صدام کن
فکری به حال گریههام کن
(با حضرت اومدی کنار بدن داداشش؟)
بلند شو مهربون نگام کن
*ببین شکسته شدم*
نفس بکش بازم صدام کن
فکری به حال گریههام کن
پاشو، دستمو بگیر شکسته کمرم، پاشو
حرمله میخنده به چشم ترم، پاشو...
*رزمندههای دفاع مقدس! اونایی که رفقاتون شهید شده، حتما ضجههای کنار ابدان رفقای شهیدتون رو یادتونه .
اون فردی که شهید میشه هرچقدر برا آدم بیشتر عزیز باشه، طرف مقابل بیشتر بیتاب میشه.
یه وقتی زینب تو خیمه دید صدای گریه حسین داره میاد. بلند بلند داره گریه میکنه؛
"نظر زدن ماه لشکرم رو
ازم گرفتن برادرم رو"
هر کدوم از شهدا رو زمین میافتادن، اباعبدالله میومد تو خیمه یه جولان میداد، اینا به هیبت اباعبدالله نگاه میکردن، همه آرام میشدن.
اما عباس که افتاد زمین، کنار زینب حسین زانوها رو بغل گرفت.
طوری کنار زینب گریه میکرد؛ گفتن: حسین! کنار زنها نشستی داری گریه میکنی؟! مردی بیا وسط میدون....*
خودم رو به سختی رسوندم
بالاسرت مرثیه خوندم
غصه نخور که تشنه موندم
سخته، ببینم نیستی و بیبرادرم، سخته...
*همه غصههای عالم به قلب اباعبدالله فرود اومد.
اینی که روایت میفرماد:
وقتی امیرالمومنین اومد کنار بدن بیبی جان، تا یه نگاه به این بدن انداخت، "وَ هاجَ بِهِ الحُزْن " هرچی غم تو عالم بود یهو به دل امیرالمومنین نازل شد. میگن زانوهای مولا سست شد، یهو نشست کنار بدن. هی صدا میزد فاطمه...
وقتی جوابشو نمیداد، گفت من علیام جوابمو بده.
(دقیقا همین تکرار شد.)
@emame3vom
وقتی آقا اباعبدالله اومد کنار بدن عباس، یهو این دستها رو که دید بریده شده، فرقو دید شکافته شده، پاها رو که قطع کردن، چشمها دریده شده، یهو افتاد ؛ علمدارم! باهات چی کار کردن...*
(حالا غم آقا رو ببین! غیرتی ناموس پرست! غصه بعد عباس آقا این بود.)
داداشم پاشو بسوزه خیمهها سخته ...
*اینا به معجرها رحم نمیکنن، اینا به زینب رحم نمیکنن، اینا به گوشواره رقیه رحم نمیکنن....*
حسین.....
@emame3vom
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
📋 #یارب_گرفتارم / بخش اول صوت
#مناجات / #زمزمه
#روضه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یا رب گرفتارم ، از خود گله دارم
افتاده این بارم، گرفتارم
عمرم لب بومه ، سنگ لحد رومه
دنیا چقدر شومه، گرفتارم
دیر شده ولی بیا من رو نزن ببخش
جان آن بریده سر، به بیکفن ببخش
کاش امام رضا بیاد، بگه به من ببخش
یا رب غلط کردم ، حالا که بد کردم
بنگر پر از دردم، غلط کردم
عمریه بیتابم ، هرچند که در خوابم
من مال اربابم، غلط کردم
لاتُؤَدِّبنْی ز خود دورم تو رب نکن
با فراق کربلا منو ادب نکن
جان فاطمه بیا بر من غضب نکن
بابا چه بیتابی ، از چه نمیخوابی
چه مثل مهتابی ، چه بیتابی
میری کجا بابا ، داری به دل غمها
هی میگی یازهرا، نرو بابا
حال تو مثِ روز آخر مادره
انگاری باز دلت به پشت اون دره
اون دری که قاتل نگاه دختره
زینب دلش خونه ، حالش پریشونه
از غصه داغونه، پریشونه
یادش اومد مادر ، اون روز که پشت در
محسن شده پرپر، به پشت در
روزی که لگد زدن درو شکستن و
پشت در پهلوی مادرو شکستن و
تو کوچه حرمت حیدرو شکستن و...
📋 #امام_علی
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
سیدرضا #نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدا زد :
ازچه مهمان محاسن پیر من بابای من
هرکجا که حرف هجران است با من میزنی
یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان میکنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن میزنی
*میگه دیدم وسط حیاط خونه هی راه میره، هی زیر لب زمزمه میکنه.
بیبی از تو حجره داره نگاه میکنه که چی میگه این آقا. دید هی نگاه به آسمان میکنه، هی صدا میزنه "اِنّا لِلّٰه و اِنّا اِلیهِ راجعون"...
دارم میام محسنم، دارم میام خانمم؛ چند روز دیگه میام محسنم رو بغل میکنم...
اومد نشست سر سفرهی افطار؛ (بیبی بعد یه عمری باباش اومده دیگه. آدم وقتی باباش میاد خونهش براش سنگ تموم میذاره، اونم تازه دختر باشه. گفت حالا بعد عمری بابام اومده، با یه ذوقی سفره چید؛ شیر آورد گذاشت سر سفره.)
همچین که امیرالمؤمنین نشست سر سفره، گفت دخترم میشه یه خواهش ازت بکنم؟
گفت جونِ بابا، هرچی بگی گوش میکنم. گفت شیر رو ببر بابا. کی دیدی امیرالمؤمنین سرِ سفرهای بشینه که دو نوع غذا داخل اون سفره باشه؟
گفت باشه باباجان، هرچی شما بگی...
غذا که تموم شد گفت بابا میشه همینجا باشی یه استراحتی بکنی؟
(تا سحر خونهی این خانم موند. ولی اصلا نخوابید؛ کسی که میخواد ملاقات زهرا بره دیگه خواب به چشمش نمیاد.)
صدا زد وقت سحر شده باید برم مسجد.
گفت باباجان میشه امشب نری؟ انگار اصلا یه جوری هستی، خیلی میترسم. گفت نه؛ هرجوری هست باید برم، شب وصالمه امشب.
گفت باباجان اگه مادرم بود نمیذاشت الان بری مسجد، میومد جلوتو میگرفت. منم دختر همون مادرم، نمیذارم بری مسجد.
اینکه میگم اگه مادر بود جلوتو میگرفت، آخه تو خونه هم همینطور شد. بچهها تو خونه نشسته بودن، دیدن یکی پشت در داره عربده کشی میکنه، داد میزنه. میگه یا علی رو بفرستید بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم...
دیدی یه جایی دعوا بشه زنها سریع میدون دست شوهرشون رو میگیرن، میگن نمیخواد بری جلو. بچهها به بابا پناه میبرن؛ بابا انگار اومدن دعوا، انگار اومدن بزننت....
بچهها همه اومدن پیش بابا جمع شدن، فاطمه هم اومد جلو: علی جان من الان میرم دم در، اینا هرچی باشن منو ببینن میرن. من دختر پیغمبرم؛ اینا صدای منو بشنون از اینجا میرن.
یه مرتبه همه دیدن از این در داره دود بلند میشه. در رو آتیش زدن، مادر هم پشت در رفته، در رو نیمه باز کرد، صدا زد من دختر پیغمبرم هرکاری دارید به من بگید...
اون نانجیب میگه صدای دختر پیغمبر رو شنیدم، با بغضی که از علی داشتم همه توانم رو جمع کردم داخل پاهام ریختم؛ چنان لگدی به در زدم...
مادر ما پشت در صدا زد یاابتا، یارسولالله....
این یه ناله بود؛ یه ناله هم صدا زد مهدی جان پسرم بیا. اما اون نالهای که همه رو بیچاره میکنه اینه:
یه مرتبه صدا زد : یا فِضَةُ خُضینی...
مادر نداشتم که زدم فضه را صدا
یازهرا....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇👇
#سبک_مناجات
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوباره باروسیاهی اومدم
اومدم حال دلم رو خوب کنی
پیش هرطبیبی رفتم نتونست
اومدم مریضیمو تو خوب کنی
آخدا! بذار باهات حرف بزنم!
توخودت گفتی صدامو دوست داری
وقتی باچشای خیس صدات کنم
گفته بودی که چشامو دوست داری
میدونم یهسالیه نیومدم
دل من که لک زده برای تو
جوونی کردم و تو بزرگی کن
دست خالی برم بَده برای تو!
حالا که من اومدم نگام بکن!
تو رو به علی جوابم نکنی!
جلوی مهمونای درخونت
آخدا یه وقت خرابم نکنی!
من خودم خوب میدونم چیکارهام!
تو دیگه گناهامو به روم نیار!
التماست میکنم منو بخر!
تو رو حیدر آخدا همین یهبار!
تو اگه میخوای منو بسوزونی
بسوزون! ولی منو خراب نکن!
پیش اون که سیلی زد به فاطمه
نوکر فاطمهتو عذاب نکن!
دست خالی اومدم ولی بازم
پیرهن عزای حیدر تنمه
درخونه علی نشستمو
این صدای روضه های حسنه
زینب ازحال میره تا حسن میگه
کاش تو کوچهمون پرازحسود نبود
اگه اونجوری نمیزد به خدا
دیگه روی مادرم کبود نبود
➖➖➖➖➖➖➖
@navaye_asheghaan