.
#امام_زمان عج
#فاطمیه
#مثنوی
صدها گره ی کور به کارم زده هجران
ای وصل کجایی! که کنارم زده هجران
محتاج کسیَ ام که به این در زده باشد
شاید سحری یار، به او سر زده باشد
با فقرِ گدا کار ندارند کریمان
از روسیهان عار ندارند کریمان
ای خیمه نشین! آمده ام از دل صحرا
با بار گناهم چکنم یوسف زهرا؟
من را طرف روضه و این خانه کشاندی
از برکت زهرا سر این سفره نشاندی
این کلبِ مُقرب شده، غربت نچشیده
«حلوا به کسی ده که محبت نچشیده»
نامعتبرم جز تو خریدار ندارم
تا فاطمه دارم به کسی کار ندارم
زهرا یل خیبر شکن خانه ی مولاست
پس حبل متین، رشته ای از چادر زهراست
آن روز که در کوچه کنارش جدلی بود ...
حرزی که به بازوی خودش بست، علی بود
تسبیح خدا بوده فقط ذکر شریفش
زن بود و چهل مرد نبودند حریفش
هرچند که حوریه ی افلاک نشین بود
افتاد زمین ... حرف علی روی زمین بود
حالا علی است و غمِ نیلوفر خونی
مانده چه کند دور و بر بستر خونی
فرمود که یاسم وسط باغچه پژمُرد
این میخِ درِ خانه به تابوت علی خورد
#رضا_دین_پرور✍
.
■صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا■
سلام ای حضرت زهرای اطهر(س)
سلام ای پارهیِ جان پیمبر
سلام ای سرور زنهای عالم
سلام ای در ره دین مانده محکم
سلام ای فاطمه،حانیه، زهرا(س)
سلام ای در مسیرِ حق شکیبا
سلام ای برکت عالم وجودت
تجلایِ عبادت در سجودت
سلام ای بر محمد(ص) نور دیده
سلام ای بانویِ پاکِ شهیده
سلام انسیه حورای هستی
تو ای مهری که در جانها نشستی
سلام ای اُمالاحسان، ای عَطوفه
سلام ای با محبت ای رئوفه
سلام ای حضرت اُمالاَئمه(س)
شکوفا از تو همچون گل ائمه(س)
سلام ای مادرِ خونِ خداوند
سلام ای خونجگر از داغ فرزند
سلام امالحسن ای معدنِ جود
همیشه جود و بخشش شیوهات بود
سلام ای مادر غمخوار زینب(س)
همیشه دستِ مهرت یارِ زینب(س)
سلام ای همسر مولای مظلوم
سلام ای غمگسارِ اُم کلثوم
سلام ای محسنت نشکفته پرپر
سلام ای دیدهات بهر علی(ع) تر
سلام ای کوثرِ پاک الهی
پناه بیکسان در بیپناهی
سلام ای روزها در روزهداری
جهانی از قدمهایت بهاری
سلام ای حضرت مظلومه زهرا(س)
سلام ای حضرت معصومه زهرا(س)
تو که زهرایِ ام المومنینی
به هر آن یاور و همراهِ دینی
تو که روح رسولالله هستی
برای ما چراغ راه هستی
سلام ای صادقه ای اُمالاخیار
سلام ای نوریه ای اُمالازهار
سلام ای آنکه سِرالله هستی
از اسرار جهان آگاه هستی
سلام اُمالعلوم ای بیقرینه
سلام ای وحی را با جان امینه
سلام ای صابره، عالیه، زهرا(س)
جهان یک قطره و ذکر تو دریا
سلام ای دُره البیضای نایاب
تو که مهریهات شد برکتِ آب
سلام ما به تو صدیقهیِ پاک
نمی از اشک تو شد برکتِ خاک
سلام ای طاهره، صدیقه، زهرا(س)
سلام ای حضرت امابیها
سلام ای روضهخوانِ دلشکسته
پریشانِ امامِ دست بسته
سلام ای حُره مهدیه علیمه
زکیه فاضله،حورا ،حلیمه
شفیعه، سیده، محزونه زهرا(س)
جهان گردیده از بهر تو برپا
سلام ای فاطمه ای سیبِ جنت
سلام ای تشنهی جامِ شهادت
ولیه، زاکیه، مغضوبه زهرا(س)
غریبه، عالمه، ای اُمالاَسماء
سلام ای فاطمه رُکنِ هدایت
سلام ای یار مولای عدالت
سلام ای مادر پهلو شکسته
سلام ای لالهی در خون نشسته
سلام ای عابده، منصوره، زهرا(س)
سلام ای جان فدای عشقِ مولا
سلام ای راضیه مرضیه زهرا(س)
سلام ای دست لطفت بر سر ما
زکیه، طیبه، ای با نجابت
سلام ای کشتهی عشق ولایت
سلام ای غم کشیده ای سلیمه
سلام ای رنج دیده ای حلیمه
سلام ای بهر حق سختی کشیده
علیمه، زاهده، عذرا، رشیده
شفیعه، فاضله، مهدیه، زهرا(س)
وجودت پاکی و نیکی سراپا
سلام ای پاک بانویِ نجیبه
نقیّه، قانته، بِرَّه، حبیبه
تو که نام تو زهرای بتول است
عبادتها به لطفِ تو قبول است
سلام ای تربتت از دیده پنهان
سلام ای مضجعت ،قلب محبان
سلام ای مُهجت قلب پیمبر
سلام ای همدل و همکفو حیدر
سلام ای هر نفس در خدمتِ حق
سلام ای جان نثار حجت حق
سلام ای یاد کرده از محبت
همه همسایهها را در دعایت
اگر چه طعنه از آنان شنفتی
فقط الجار ثم الدار گفتی
سلامی بر تو و بر نوکرانت
سلام ما به قبر بینشانت
سلامی بر محبانت به عالم
که دارند از غمت در جانشان غم
سلامی بر تمام گریهکنها
که میگریند از داغ تو زهرا(س)
سلامی بر تمام روضهخوانان
که از آغاز خلقت تا همین آن
ز نام پاک تو کردند یادی
و چرخاندند بر کاغذ مدادی
سلامی بر گدایانت که یکسر
عطا گیرند قبل از کوبشِ در
تو در هنگامِ محشر با شفاعت
نمایی بر گدایانت عنایت
شود مشمولِ لطف بیکرانت
کسی که شد گدای آستانت
امیدم هست تا از لطف و احسان
بدانی بنده را هم از گدایان
#فاطمیه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
مادر(س)
گل، هر گلی نه، چون گل بیخار مادر
عطر بهاری، رونق گلزار مادر
نور خدای مهربانیهاست، دارد
از مهربانیها دلی سرشار مادر
یک گوشهی این خانه بر سجادهی خویش
هر آن خدا را میکند دیدار مادر
نیمه شب است و شهر در خوابند اما
گرم مناجات و دعا بیدار مادر
بعد از نمازش تکتک همسایهها را
با مِهر فرموده دعا بسیار مادر
چون بخشش افطار خود وقت دعا نیز
هر بار گفت: الجار ثم الدار مادر
با جانفشانیهاش در راهِ ولایت
در جبههی حق میکند پیکار مادر
حتی در این پیکار سیلی خورده از خصم
حتی زمین خورده است در انظار مادر
حتی به کوچه چادرش افتاده بر خاک
حتی به خود پیچیده از ناچار مادر
حتی در آنجا که لگد خورده است بر در
مانده است در بین در و دیوار مادر
جای تمامِ لطفهایِ بیشمارش
دیده است در این روزها، آزار مادر
جز هرچه زخمی که به دل دارد از این قوم
دارد به سینه زخمی از، مسمار مادر
کی بود حرف از بستنِ دستانِ بابا؟
تا بود یار حیدر کرار مادر
امابیها مادر بابای خود بود
کفو علی بود و برایش یار مادر
شکر خدا انگار بهتر گشته حالش
برخاست از بستر برای کار مادر
با پای لرزان باز هم چندین قدم رفت
با دست بر پهلو زده، دشوار مادر
تا خنده بر رخسار اطفالش بیاید
خندید اگرچه با غمی بسیار، مادر
اما نه ،کرده ضربهها کار خودش را
از ضعف شد چشمان پاکش تار مادر
عجل وفاتی گفت حین نالههایش
پر زد از این دنیای محنتبار مادر
عمری است او رفته است و از نای یتیمان
نام بلندش میشود ،تکرار، مادر
#فاطمیه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_مدح_ومناجات
خوشا دلی که قرار است بیقرار تو باشد
که راه چـاره ندارد مگر دچار تو باشد
سپردهام به دلم تا به گرد روی تو گردد
که از تو نور بگیرد، که در مدار تو باشد
تـنـم قـرار نـدارد مگـر بهپـای تو افـتـد
سرم چه فـایده دارد مگر نثـار تو باشد
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم»
خوشا به محتضری که در انتظار تو باشد
چه سالخورده، چه کودک، بزرگ باشد و کوچک
عزیز ماست هر آنکس که از تبار تو باشد
از آن زمان که فروریخت حرمت تو، بنا شد
که هر چه هست در این خاک، سوگوار تو باشد
زمانه دشمن جان شد، بهار رفت و خزان شد
و مرگ نیز بر آن شد که داغدار تو باشد
تویی نشان خداوند بینشان و عجب نیست
که بینشانهترین آسمان، مزار تو باشد
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
کوکب روشن من! ای مه منظومۀ من!
آه ای دخـتـرک خـسته و مظلـومۀ من!
مدتی میگـذرد خـواب نـداری بـنـشـین
به روی پای خودت تاب نداری بنـشین
از چه بَر دیدۀ من دیدۀ خود دوختهای؟
تو چه دیدی به رخ من که چنین سوختهای؟!
گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کـبودی سنـد غـربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخـترم چون تو کسی اُم مصائب نشود
آنـقـدر داغ بـبـیـنـی که دلـت داغ شـود
لالـههـای جـگـرت زینت هر بـاغ شود
چهـرۀ غـرق به خـونی ز پدر میبـینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر میبینی
دل شرر دارد و چشمان ترم میسوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم میسوزد
شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو
هـمـه فـریـاد بـرآرنـد امــان از دل تـو
گـل یـاس چـمـنـم، ای گـل دردانـۀ من!
گوش کن بر سخـنم، روشنی خانۀ من!
دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کربوبلاست
باخـبر باش که من پـیـرهـنی دوخـتـهام
پیـرهن که چه بگـویم، کـفـنی دوخـتهام
گرچه در بین مـصیـبات و بـلا تنهـایی
تو درآن وادی طف، نائـبة الـزهـرایی
روشنیبخش دلم! دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است
صحبت از قتلگه و سینۀ افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
چند روزی میشود با بُغض صحبت میکنی
روشنای خانهام! کم استـراحت میکنی
با همان دستـی که بالا هم نـمیآید دگر
روزیِ افلاک را هر صبح قسمت میکنی
هم میان کـوچـهها و هـم میان شـعـلهها
با عـلی جای تمام شهـر بیعـت میکنی
بیشتر از خود به فکر روزیِ همسایهای
مثل بـارانی و بیمـنت محـبت میکـنی
این منم از رو گرفتنهای تو دق میکنم
این تویی در خانهات احساس غربت میکنی
لاقل مرگ مرا هم از خدای خود بخواه
نیمهشب وقتی که با معبود خلوت میکنی
* * *
اسم این دیگر گدایی نیست وقتی سالهاست
بیـشتر از حاجت سائل عـنایت میکنی
روز محشر شعلهها وقتی مهیا میشوند
مادرانه میرسی ما را شفاعت میکنی
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسـمـان شـرمـنده از قدـّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار؛ حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طـناب دور دستان عـلی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر»، «فضه مرا دریاب» شد
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
دلم میخواست با من تا قیامت همنشین باشی
در این نُه سالِ شیرین، ساکن خُلد برین باشی
خدا ما را به عقد هم درآورد و پدر میگفت
برایت بهترین باشم؛ برایم بهترین باشی
مبادا بعد من چشم تو بارانی شود یکدم!
مبادا بعد من یکلحظه هم اندوهگین باشی!
الـهـی که برای تو بـمـیرم تا نـبـیـنم من
که در شهر پیمبر سالها خانهنشین باشی
مگر جز اهلبیت او را نمانده مؤمنی دیگر
که تو تنها در این خانه؛ امیرالمؤمنین باشی
به دستت میسپارم کـودکان داغدارم را
که بعد از من برای کودکانم هم معین باشی
خداحافظ! خداحافـظ! فدای گریههای تو
زمین خوردم که نگذارم تو بر روی زمین باشی
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#مرثیه جدید و جانسوز حضرت زهرا
مقتل نوشته.....
ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام
ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام
آتش گرفته سینه ی من با نوای تو
مادر دلم گرفته دوباره برای تو
بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم
بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند
آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند
مقتل نوشته است لگدها به در زدند
بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند
مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند
بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند
مقتل نوشته دست علی را که بسته اند
با تازیانه بازویتان را شکسته اند
مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین
شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین
مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی
دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی
مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا
سیلیِ محکمی زده بر صورت شما
مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای
بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای
مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای
در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
شعرسوره انعام
سر آغاز گفتار نام خداست که رحمتگر و مهربان خلق راست
جهان آفرین را ستایش کنید که هفت آسمان و زمین آفرید
که تاریکی و نور را در وجود خداوند یکتا مقرر نمود
ولی کافران باز شرک آورند از آیین تکفیر فرمان برند
بلی هست یزدان همان رب پاک که او آفریده شما را ز خاک
سپس داد دستور مرگ و اجل که پیش خدا هست علم ازل
اجل راست ،معلوم وقت و زمان همه ثبت پیش خدای جهان
ندارد در آن ذات تردید راه ((مجویید هرگز طریق گناه))
خدا هست در هر زمان و مکان چه روی زمین و چه هفت آسمان
بداند عمل هایتان کردگار نهان باشد آن کار یا آ شکار
بداند چه چیزی بدست آورید چه مقدار فرمان ز حق می برید
ترجمه شعری از امید مجد
#حضرت_زهرا
نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه ها بگذاشتند
هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
دو عزیز فاطمه همراهشان
مشعل سوزان شان از آهشان
ابرها گریند بر حال علی
می رود در خاک آمال علی
چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق
دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُردهای تابوت، روی دوش داشت
آه سرد و بغض پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی
آه آه ای همرهان، آهسته تر
می برید اسرار را، سر بسته تر
این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من
همرهان، این لیله ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است
اشک من زین گل، شده گلفام تر
هستی ام را می برید، آرام تر
وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
چشم من از چرخ، پُر کوکب ترست
بعد از امشب روزم از شب، شب ترست
زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید
علی انسانی
#حضرت_زهرا
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بس که خالیست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم با شُکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه های تو، راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشت مدینه به پای تو
وحید قاسمی
#حضرت_زهرا
بی تو یا فاطمه با محنت دنیا چه كنم؟
وای، با این همه غم، بیكس و تنها چه كنم
بی تو دنیاست مرا، هم چو كویری سوزان
دور، از سایهات ای شاخۀ طوبی چه كنم؟
آتش فتنه ز خاموشی تو روشن شد
در چنین مهلكه، ای بضعۀ طاها چه كنم؟
من به دریای غمت كشتی طوفان زدهام
پای بندم به تو و، غرق به دریا؛ چه كنم؟
ای كه در سوگ پیمبر بگرفتی دستم
حال كز داغ تو افتادهام از پا، چه كنم؟
در دل شب، ز یتیمان تو پنهان گریم
گر صدایم شنود زینب كبری، چه كنم؟
گر محمد نِگرَد سینۀ مجروح تو را
یا كند روی كبود تو تماشا، چه كنم؟
#حضرت_زهرا
میشویَمَت که آب شوم در عزایِ تو
یا خویش را بخاک سپارم بجایِ تو
قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو
گر وا نمیشدند گرههای این کفن
دق مرگ می شدند زِ غم بچههای تو
خون جایِ آب میچکد از سنگِ غسلِ تو
خون میچکد که زنده کُنَد ماجرایِ تو
در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُم شد میانِ خندهیِ مَردُم صدایِ تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هرکس که بود نیمه شبی در دعایِ تو
حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا
رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو
تنها نه جایِ دست نه جایِ کبودی است
آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو
حسن لطفی
.
#شور #امام_حسین
#شور_روضه_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نه عبا مونده براش نه عمامه
اینکه زیر دست و پا مونده امامه
این چه سربریدنیه از سرِ ظهر
که شروع شده هنوز داره ادامه
ارباً اربا شد، بدنِ بی سر
ای خدا صد رحمت به علی اکبر
دست شمر افتاد، موی تو آخر
ای خدا صد رحمت به علی اکبر
حرف غارت اومد، دیگه نا امید شد
چنگ روی خاک ،زد نگران شهید شد
لحظه ی آخر ،گریه کرد آروم
سیدی ماکو، مثلک المظلوم
سیدی ماکو مثلک المظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه های بچه ها بی جوابه
دور دستای رقیه هم طنابه
پای گهواره که لالایی میخونه
خنده ی حرمله به اشک ربابه
از سرِ نیز، تا سرت افتاد
بین خیمه ناله زد خواهرت افتاد
بی هوا زد که ،مادرت افتاد
بین خیمه ناله زد خواهرت افتاد
تو که رفتی اما ،زینبت اسیر شد
با حرومیا تا ،کوفه هم مسیر شد
زیر پا افتاد ،آیه ی قرآن
سیدی ماکو مثلک العطشان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#شور
#شور_روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه #حضرت_زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زمین نفس بریده
عرش قدش خمیده
برای قتل مادر
چه لشکری رسیده
به خونه آل الله،همه هجوم آوردن
جان نبی رو کشتن ،که جانشینش رو بردن
فاطمه ی مظلومه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشک علی چکیده
رنگ حسن پریده
به ضرب پای ثانی
فاطمه شد شهیده
یکی طناب آورده ،یکی غلاف با شمشیر
یکی به ناموس حق ،میزنه و میکشه تکبیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشم علی چی دیده
چه ناله ای شنیده
با دله خون عباشو
رو مادرم کشیده
یه عده بابامونو ، بین طناب میبندن
یه عده هم وایسادن ، به اشک ما میخندن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زینب قد خمیده
رنج و بلا کشیده
تو کربلا می بینی
رو نی سر بریده
شبیه من ای مادر،تو با حسین مانوسی
به جای من توو مقتل ،تو حنجرش رو میبوسی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مرتضی_کربلایی✍