eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
365 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
قبله‌ی هفـتم ما قـــبله‌ی هشــــتـم دارد تا خـراســان رضـا آینـــــه در قـــم دارد توبه شدعاقبت گریـه‌ی هر زائــر مـست بر زمین ریخته هرباده که در خــم دارد عکسم افــتاد در آیینه‌ی صحـن و دیدم شیشــه این مرتـــبه با سنگ تفاهم دارد می‌روم درحرم ازصحن به صحنی دیگر موج تا در دل دریاســـت تلاطــــم دارد من از آداب حریــم تو چنیــن فهــمیدم که گــــدا در حــرمـت حق تـقــدم دارد از سر لطـف تو در جمــعــیت شــاعـرها "شاطر عباس قمی" فیـــض تکــلم دارد "گرچه دوریم ولی باتوسخن می‌گوییم" هر ســلامی بفــرستیــم، علـیکــــم دارد روســیاه است، ولی مــــرغ دل مـا بانو از ســــر گنــــــبد تو حسـرت گندم دارد شعر: مجتبی خرسندی
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ اے یاس بـاغ آرزو من باغـبان خســته ام تنهاامید و همدمم تنها به تو دل بسته ام ((اے مهربانم / آرام جانم )) ((یا فاطمه یا فاطمه)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تو بار غمـهاے مــرا منزل به منـزل بـرده ای توپیش چشمان حسن سیلے زدشمن خورده ای ((تویے طبیبم/بے تو غریبم )) ((یا فاطمه یا فاطمه)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ هم آشیان من چرا بار سفـــــر را بسته ای من باغبان خســـته ام تو لاله بشکسته ای ((دار و ندارم /بمــان کنارم)) ((یا فاطمه یا فاطمه)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اے کوثر قرآن من گشـــته دعایت مستجاب راحت شدے از درد وغم حیدرشده خانه خراب ((اے بهترینم / داغت نبینم)) ((یا فاطمه یا فاطمه)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اے دخترغمپرورم دیگرمخوان اَمّن یجیب مادر شفا بگــرفته و باباے تو گشته غریب ((من بے قرارم / زهرا ندارم)) ((یا فاطمه یا فاطمه)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻔﺎﻕ ،ﭼﻬـﺮﻩ ﯼ ﺧـﻮﺩ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺻﺒﺢ ﻣﺪﯾــﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧــﺪﺍ ﺷـﺎﻡ ﺗﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺷﮑﺴـﺘﻪ ﭼﻪ ﻣــﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﯾـﺴﺘﺎﺩ ﺯﻫﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘـﯽ ﺧـــﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺜـــﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﮔﻠﻤﯿﺦ ﺩﺍﻍ ﻭﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ ،ﺳﻮﺯ ﺷﻌﻠﻪ ها ﺍﻭ را ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺳــﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﻬـﻠﻮ ﺩﭼــﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﺑﯿــﺎﺭ ﻣﻌــﺮﮐـــﻪ ، ﺻــﯿﺎﺩ ﺳﻨﮕﺪﻝ ﺩﺭ ﺁﺷـــﯿﺎﻧﻪ ﺻـــﯿﺪ ﺣـﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻓـﺘﺎﺏ ،ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﮑـﻮﺕ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧـﺎﮎ ﺑﻘـــﯿﻊ ﺍﺳــﺘﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺯﻫﺮﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐـﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﻏــﻢ ﻫﺠــﺮﺍﻥ ﯾﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺗﻢ "کـﻤﯿﻞ" ﮐﻪ آﻦ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳـﻔـﺎﺭﺷـﺎﺕ ﭘﯿﻤــﺒﺮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ،،، شعر:ﮐﻤﯿﻞ کاشانی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ الســـلام ای یـاوران ای حــقیـقــت بـاوران الســـلام ای شهـیـدان ســـرداران،نام آوران پنجم آذر میلاد بسیج است الله اکبر فریاد بسیج است 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کُلُّ یَومٍ عاشورا کُلُّ اَرضٍ کربلا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ فرمان رهــــبر این اسـت،امر آقا همین است الـگـوی بسیـجیـان امیــــرالمومنیــن است جان ما فـــــدای علـی و آلش هر بسیجی شیر مادر حلالش 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کُلُّ یَومٍ عاشورا کُلُّ اَرضٍ کربلا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دشمن خاروذلیل است غرق در رود نیل است آل سـعـود ملـعـون قـــوم اصحاب فیل است اَرسَــلَ عَلَیهِــــم طَیراً اَبابیل تَرمیهِم بِحِجــارَهِ مِن سِجّیل 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کُلُّ یَومٍ عاشورا کُلُّ اَرضٍ کربلا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گـرچــه ما زیر دِینیـــم مســـتِ پیرِ خُمینیم ســربند ما یازهـراســـت عاشـــقـان حسینیم بر ما از رهبر ما این خطاب است این بسیج این لشکـر انقلاب است 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کُلُّ یَومٍ عاشورا کُلُّ اَرضٍ کربلا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این کشــور ایران است قدرت ما ایمان است کاخ ســفید به زودی از دست ما ویران است لشکـر بسیجـــی کم نیاورده آمریکا را به زانــو در آورده 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کُلُّ یَومٍ عاشورا کُلُّ اَرضٍ کربلا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:یوسف حق پرست(غریب) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
158K
السلام ای یاوران ای حقیقت باوران شعر:یوسف حق پرست(غریب) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ هفته بسیج بر دلاور مردان بسیجی مبارک باد. لاله در لاله شکـفته سـت به گـلزار بســیج خـاک ایران شــده گلزار ز انصـــار بســیج گـــردی از فـتنـه ی دشـــمن ننشیند بر دل هست تا رهــــبر مـا قافله ســالار بســـیج کارخود را به صف اهل سعادت برده ست هر که گردید درین عرصـه مددکار بســیج نهضــــت روح خــــدا ، نهضت بیداری بود زآن سبـب باز بود دیــــده ی بیدار بســیج بس که ازخویشتنِ خویش گذشته ست زشوق ثبــت در دفتـــــر تاریخ شـد ایثار بســـیج تا که خورشیــد بتابد به دل شــــب زدگان منتشــــر می شـــود از آینـــه انوار بســیج کوشـش خصــم بجـایی نرسد زیرا هـست دســت حق یار و مددکار و نگــهدار بسـیج با هـمان عطـر دل انگـیــــز شـــهادت طلبی هـر نفــس می شکفـد عشق ز گفتار بسـیج کــربلا نقطــه عطفی ست فـــرا روی زمان که از آن شعله بر افروخته رخسـار بســیج یاری از عشق اگـر می طلبی چــون " یاسر" سعی کن تا که شوی در همه جا یار بســیج شعر:حاج محمود تاری «یاسر» ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ ،،، :دوباره مرغ روحم دوباره جمـعه اومد  از تو خبــــر نیومد ازهجر روی ماهت صــــبرهمه سر اومد آقا  دلم  گـرفته  از  دســــت  این زمونه برای دیدن  تو   هِی  می گیــــره  بهونه ((یابن الحـسن کجایی داد  از   غم   جدایی)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از آســمـون قلبم  بارون اشـک  می باره دیگه ز  دوری  تو   صـــبر و قرار  نداره دلبر من  تو  هسـتی  توی  دلم  نشستی گِرِه باعشـق نازت به قلـب من تو بستی ((یابن الحسن کجایی داد  از  غم   جدایی)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بذار  که من   گــدای   در  خونت  بمونم تا جــون دارم همیشه اسم تو رو بخونم آقا  منــو   دعا کن  برای  خود  سوا  کن این دل  مضطــرم  رو   راهی  کربلا  کن ((یابن الحسن کجایی داد  از  غم   جدایی)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ دلی که در همــــه حــالت تو را صدا کرده به حتم حضــــرت زهــــرا بر او دعا کرده دلی که مـهـــر شــما را نداشــــت در دنیا نمازِ واجــــب خــــود را دگـــر قضا کرده تمام صحــــبتِ این دیــــوانه همین باشد کدام عــقــل سلیـمی تو را رهـــــا کرده ؟ تو را اگــر که کـسی از خدا جــدا دانست یقین که خـــون خـدا را ز حق جدا کرده به هر کجا که تو رفتی بهشت نام گرفت که با تو در هـمه عـالم خـدا چه ها کرده صفا و مـروه دگـــر لذتی نخواهد داشت برآنکـــه با حــــــرمِ کـــــربلا صـفـا کرده به زیــر قــــــبه تو تا دعا قــــــبول شود تمــــام حـاجــت ما را حــــــرم روا کرده اگرچه خاکِ حریمت زخون حنجر توست به یـمن خــــاک تو حـق درد را دوا کرده برای بوســه به تو خواهرت دوید حسین که دید جســم تو را شمر جا به جا کرده شعر:حامد آقایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ ای حرمت فــوقِ حرم ها حسـین ای کرمــت اوجِ کــرم ها حسـین خم شده هرسال به صـد احـترام رو به تو پَـر های علم ها حسین ای تو مضـامین پُر از شور عشق از تـو نوشـــتند قلم ها حسـین لایـق فــردوس شـود هر کسی،،، سوی تو برداشت قدم ها حسین وقف جهانی شده خونَت، عوض وقف تو شدنوحه و دم هاحسین از غـــم تو داغ جــهان تازه شـد، داغ تو ســرلوحه غــم ها حسین خـــیـر ندیـــدی زِ عــرب ها ولی عبـد تو هستـند عجـم ها حسین آه،،، از آن وقــت کـه در قــتلگاه بر تو شـد از شمر ستم ها حسین شعر:مجتبی دسترنج ملتمس ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «قصه ی ناتمام» خودم اینجا دلم در کـــــربلایت حسین بن علی جـــــانم فـدایت دلی دارم بـه رنـگ ارغــــوان ها که می ســـوزد بـرای لاله هایـت بگوش آیدهنوز ای خفته درخون نـــوای العطــش از نینــــــوایـت سر و جان چیست آقا حکم فرما که هستی می دهـم یکجا برایت نی ام از عافیت خواهان بی درد خــــــریدارم ، خـــــریدار بلایت نه من تنهــا که می بینم به عالم دل هـر عاشــــــقی شد مبتلایت بود دارالشــــــفا کــــوی تو مولا منم بیمـــار این دارالشــــــفـایت دلم را کــــربلایی کـــــرده ای تو فدای این همــه لطف و عـطایت چقــــــــدر آقا بود نام تو زیــــبا دلــــــم را بـــــــرده نام دلربایت برای خـــویش دارد هر که راهی مــن و راه بلا و کـــــربلایــت گــدایی می کنـــم در آســـــتانت چه جـایی داده ای بر این گدایت بشویم دست ازجان،شاید این دل رســــد پای ضـــریح جـانفــزایت مرا خـواندی کــنار تربـت خویش کــــنار مرقــــد غــــرق صـــفایت شـب جمعــه دلم شــد کـــربلایی فدای مرقــد و صحـــن و سرایت حرم حــال و هــوای عشــق دارد چه حالی بردم از حال و هـوایت تو خواندی یا غیاث المستغـیثین زده آتــش به جان سـوز صـدایت بود خورشــید هسـتی پیکــــر تو شـده ماهـــم سـر از تـن جــدایت دلم گــردید لــبـریـز از غــــــم تو شــــبـیه «یاســر» درد آشـــنـایت شعر:حاج محمود تاری «یاسر» ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ السلام علی الحسین(ع) سر وسرور به هرشهید ،حسین به خلایق بُوَد امیــد ، حسین هسـت بابُ الحسـین کلُّ الخیر نوکرش می شود سعید،حسین رحمـــــت اللهِ واسعـــه یــعنی زحمتِ خلق را کشــید ، حسین تا شــــود دافـــعُ البلای بشــــر هر بلا را به جان خرید ،حسین هــر زمان با گـنه زمین خوردم تا بلنــدم کند دوید ، حســـین در مـیانِ ســــفینه های نجــات زودتر از همــــه رسید، حسین من کجا؟روضه ی حسین کجا؟ سمت روضه مرا کشید ،حـسین اهل شــــورِ عـــزا نبـــــود دلـم در دلم شـــور آفــرید ، حـسـین با خــبـر کرد اشکِ دیــــده مــرا که تو رابین روضــه دید،حسین‌ ناگـهان بـین گــریه حس کـردم ناله های مـرا شــنـــید ، حسـین به مشـامـم رســید بوی بهشـت شد بهشـتِ مــرا کـلـید ، حسین هــمه را عاشـقِ خــودش کـرده شد بـرای هـمـه مفیـد ،حسین شعر:استاد رضا یزدی اصل ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ من غـــم مهـر حسـین با شیر از مادر گرفتم روز اول کامـــدم دســــتـور تا آخـــر گرفتم بر مشام جان زدم یک قطره ازعطر حسینی سبقت از مشک وگلاب ونافه و عنبـر گرفتم عـــــالم ذر ذره ای از خــــاک پای حضـرتش از بـرای افتخـــار از حضــــرت داور گرفتم بر در دروازۀ سـاعـات یک ســاعت نشستم تا سـراغ حضــرتش از زینب مضـطـر گرفتم زینبی دیدم چـه زینب کاش مداحـش بمیرد من ز آه آتشــینش پای تا ســـر در گرفتم سرشکسته دل پر ازخون دیده خون آلوداما حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگـر گرفتم ام لیـلا رعشــــــه بـر اندام دیـــدم اوفـتاده گفت من این رعشه از داغ علی اکـبر گرفتم نا گه از بالای نی فرمود شــاه تشـــنه کامان سـر براه دوسـت دادم زندگی از ســر گرفتم اکبـرم کشتند وعون وجعفر وعباس وقاسم تا خودم از تشنگـی اب از دم خنجــر گرفتم گفت سـاعی زین مصـیبت از دردربار جـانان حـظّ ازادی برای اکــــبر و اصـــغر گــــرفتـم شاعر: مرحوم حاج مرشد چلویی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بهار زندگی‌ام!» کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهـانش نیست تحمّل غــــــم هجــــر تو، در تـوانش نیست کــسی کــه ســوخــــته از انتـظار ، می‌داند دل از فراق توجسمی بود،که جانش نیست کسی که روی تو را دیدیک نظر،چون خضر چگونه آرزوی عمــــر جــــاودانش نیست؟! کســی که درک کــــند دولت حضـــور تو را نیاز گوشـــۀ چشمـی به دیگـــرانش نیـست نه التفات بـه طـوبـی کــند، نه میل بهشــت که بی حضور تو،حاجت به این وآنش نیست به خاک پای تو ســوگنــد، ای همیشــه بهار! گلی که بوی تو دارد، غــمِ خـــزانش نیست بــهار زندگـــی‌ام در خــــــزان نشـــست بیا «بهار نیســت به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهـــــرا تو گـــریه کن! که کسی به جز تو با خبـر از قبــر بی‌نشانش نیست بیـا و پـــرده ز راز شــــهادتـــــش، بـردار پســـر که بی‌خـبر از مادرِ جوانش نیست،،، شعر:محمدجواد غفورزاده ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
زمینه؛ الصديقة الشهيدة .mp3
1.08M
«الصديقة الشهيدة» ذو القربى فاطمة ،،، حـقهـــا فـدك قَـد نَجـى كُلّٓ مَن ،،، نَهجَـــها سَلَك اللهــــــــم صــــل علی الصــــديـقة الشــهيدة ذات الأحزان الطــويلة فی المـــــــدة القــليلة المجهــــولة قـــــدرها المخـــفـيـــة قـــــبرها المغصـــوبة حـــــــقـها المكســورة ضـلعــــــها (وا اُمّاه، وا اُمّاه) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ حـق زهــــرای من، ایـــن روزا نبود! سهمش شد از فدک، چشمایی کبود توی مسجد، زهرا بود و دشمـــن بی‌مرامـــــــش امــا مونــد پای امـامش با خطـبــــه و قـیــامش تو مسجـد شــده همهمه اصحاب هم شنیدن همه تنـــها بود ولـی مرتضـی تنـــها بـود ولی فاطـــمه (وا اُمّاه، وا اُمّاه) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ ای قوم بـی‌وفا، این رسمــش نبود! باغ جـنت کجا، این آتیــش و دود؟ توی کوچــه،زهــرا بود و یک عــــده بی‌مــــــروت اما مونــــد پای ولایـــت تا لحـظـــــۀ شــــــهـادت شد انگار قــیامــت به‌ پا شد اجـــــر رســــالت ادا پرپر شــد گل مصطفــی یا الله توی کوچـــــــه‌ها (وا اُمّاه، وا اُمّاه) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ شاعر: نغمه‌پرداز:
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ آتش افتاده به جان همـه، اما چه شده؟ همـه جمـعند در خانه ی مولا چه شده؟ آسمان ناله زدوگفت درآن جا چه شده؟ فاطمه پشت در افتاده خدایا چه شده؟ دودی ازآتش آن«در»به سـماوات رسید گل یاس نبـوی را چــه جــراحات رسید به فلک ناله ای از مــادر ســادات رسید کـه!خبر داشت که درعالم بالاچه شده؟ آسمان دید که بر عـرش، طنیــن افتاده شعلـه بر بال و پـر روح الامیـن افتاده غنچـه پرپر شـده و گل به زمین افتاده وای فضه تو بگوپهلوی زهـرا چه شده؟ فضه می‌گفت که ازچشم گهربار بپرس من نگویم چه شده،از درو دیوار بپرس فاطمه روی زمین است،زمسـمار بپرس آه مسمار درِ خانه،دراین جا چــه شده؟ در هیاهو که همه فتنه گران همدستند ناگهـان آتـش و بیداد به‌ هــم پیوستند عده ای دست علی را به طـنابی بستند بی حیا مردم بی شرم،شما راچه شده؟ گرچه مأموربه صبر است،تواناست علی در بـرِ کــوه مصـیبـات، شکـیباست علی خیز ای فاطمه از جای، که تنهاست علی خیز ازجا و ببین حرمت مولا چه شده؟ نظــر گل به سـوی خـرمنی از خار افتاد مثــل آتـش به دل اهل سـتمکار افـتاد بازوی فاطـمه با ضــربتـــی از کار افتاد یار تنـــهای علی در بر اعـدا چـــه شده؟ به خــــداوند ،گل لم یــــزلی زهــرا بود در شب غربت وغم، نورجلی زهــرا بود تا دمِ جــان، هـــمه‌جا یار علی زهرا بود ای«وفایی»چه بگویم گل طاهاچه شده شعر:سیدهاشم وفایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ « السلام علیکم یا اهل بیت النبوه » هر آن چــه خلق کـرده خالقِ یکتا سبب دارد و هر مخلـوق در عمـقِ وجودش نورِ رب دارد به هر چه بنگری در آن خدا را خوب می بینی خدا را یافته هر کـس که ذاتی حق طلب دارد خدا راشکر احساسی به نام عشق در دلهاست که با این عشـق دنیای همه شور و طَرب دارد وفا برعشق واجب گشته بر عشّاق، باید گفت: برای عشق حـرمت قائل است آن که ادب دارد خوش آن عشقی که خرجِ حیدرو اولاد اوگردد هر آن که عاشقِ حیدر شود ،اصل و نسب دارد یدالله است و وجـهُ الله ، عیــنُ اللهُ و نورُالله در آن نام خــدا پیــداست هر چه او لقب دارد چه آقایی چــه مولایی عجـــب ماهِ دل آرایی در این دنیا چه بابایی چو حیدر زینِ اب دارد هنر دارد، جگر دارد ، به کف تیـــغ دو سر دارد هر آن چه خصلت نیک است، قتّال العرب دارد خلایـق نان خــورِ دسـتِ علی و آل او هـستند بشـــر از برکــتِ این خانواده نانِ شب دارد بگو با شدّت و قدرت ، به بدخــواهِ علی لعنت خدای مهـــربان بر دشــــمنان او غضب دارد به حکمِ آیه ی " تبّت یداه.."پیوسته می گویم : بریده باد دســتِ هر که خــویِ بولهـب دارد زمین یک روز خالی می شــود از دشمنانِ حق به عشقِ مهدیِ موعــود ، دنیا تاب و تب دارد شعر:رضا یزدی اصل ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اگر چشـمِ فتنه، درآوردَنی است... چرا نزد برخـی، رها کردنی است؟ در آنجـــا که فتـــنه، شرر می‌زند سـکـوتِ زبـانهــا، ضـــــرر می‌زند چگونه سـت،در اوجِ گردوغبار،،، نمودند خــوبان، سکوت اختیار؟ کجــا رفــت، فــــریادِ عـــمارها؟ زبانِ چـــــو شمـشــــــیرِ تمارها؟ چه شد، عهد ومیثاقِ رزمندگان؟ مبـادا بمــانـند ، شــــــرمندگان! خواص ازچه شد دور،از بندگی؟ پیِ چرب و شـیریـنِ این زندگی! عــــوام از خواصــند، فهمیده تر قــــدم می‌گـــذارند، سنـجیده تر 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اَلا ای خـــواصِ زمــــانه، بگوش! بزرگان، جوانان، دلیـران، بهوش! ندیدیـد! آتـــش به قـــرآن زدند؟ لگــد بـر زنانِ مســـلمان زدنـد؟ ندیدید! کشـــــتند بس بی گناه؟ جــوانانِمان را، به هــــر قتلگاه؟ ندیدیـد! با چند قبضــــه سِلاح؟ نمودنـد، هــــتکِ حــرم را مباح؟ ندیدید! بی غـــیرتی سر گرفت؟ به یک نقشه،بی عفتی سرگرفت؟ ندیــدیـد ! با لطــفِ پروردگار؟ که شد چهـــره های نفاق آشکار؟ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چـــــه تکـرارِ تاریخ، دیــدیم باز! که سَـــــبّ علی را، شــنیدیم باز! بجـــــای عـلی ، با معــــــاویه ها نشستند و گـــــفـتند از او چه ها دروغِ معـــــــاویه، تکـــــــرار شد اَراجــــیفِ شـــان، پُر خریدار شد ز تهـدید و تطمیــــع و تحـریم ها به کـفـــار، کـــــــردند تکـــریم ها در آنجـا که غـــم، تا نهایت رسید اِهانت، جسـارت، به غایت، رسید در آنـــروزها، خـــــانه آتـش زدند در این روزها،خصمِ مسجد شدند پس از ناســــزاها و اقــــدام ها،،، چه شد رفت شیطان، ســرِ بامها؟! علی، باز اگـــر دست بسته شود،،، خواص از چه درکار،خسته شود؟! در آنجا که زهــرا، چهل نیمه شب به یاریِ مولا، شـــــود در تَعَــــب چگونه به تنهـــائی اَش، تن دهیم به رسـوائیِ خویشـــتن، سـر نَهیم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ علی دوســــتان، حـــامیِ حیدرند همه جـان به کف، رَهـــروِ کوثرند اگـرچــه عــدوی علی، یاغی است دفــاع از عـلی، تا ابـد باقـی است وفاداریِ خـــود، نشـــان می‌دهیم به فرمانِ زهراست، جان می‌دهیم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ هنوز از جفا، فاطمـــه شاکی است هنوز اشـک، بر چــادرِ خاکی است هنوز آهِ زهــــرا، به مســمار هست هنوز اشکِ مولا ، به دیـوار هست هنوز اَبـروی مرتضـــا اَخمی است! چرا گونه ی فاطــمه زخمی است؟ چه شد،ضربه ای برگُلِ یاس خورد؟ چه شد،بر رخَش دستِ خناس خورد؟ خــــــدایا! قـســــم بــر ولای ولی ز دشـــمن بگـــیر انتــــــقامِ علی شعر: حاج محمود ژولیده ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ دیدم میـــــون کوچــه ها غـــریب گــــیر آوردنـــت پیــش نگاهِ بچـــــــه ها غــــریب گــــــیر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وقتی که بســتن باطناب دسـت منـــو میــــــزدنت اشــگ منـــو میدیــدن و غـــــریب گیــــر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از جـــــــای تازیـــونه ها نشـــــونه بـــود رو بدنت برات بمیــــــرم که چقدر غـــریب گـــــــیر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گوشواره‌هات شکسته شد شکست غــــرورِ حــسـنت به صـــورتت سـیـلی زدن غریـــــب گـــــیر آوردنـت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ میــــخ در خــــــونه شُده نیــــــــزه برای محســـنت پشـــــت در خــونه تو رو غــــریب گـــــــیر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خُـــرده گــــــرفتن همه ی شـــــــهر به گــریه کردنت فاطمه جان همســــایه ها غــــــریب گیـــــر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چه سخت بود اون شبی که دیــــدم کبــــــــوده بدنت یادم اومـــد تو کوچــه ها غریــــب گیـــــــر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با گــــریه دیدم شــب دفن خون میچکـید از کفنـــــت به زیــر لب صــــــــدا زدم غـــریب گیـــــــــر آوردنت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای به حـــــــال زینـــب و بـــــرادر بی کــفــــــــنـش حســــیـــــنمـو تو قتـــلگاه غـــریب گیــــر آوردنـــش 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ لشـکـــریان خــــیره ســــر با هـــرچـــی بود میزدنش با سنــــگ و تـیر و نیزه ها غریــب گــــیــر آوردنـــش 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زیـنب اومــد تو قتــــلگـاه گفت کجــاست پیرهــــنت بـــــرادر بی کـــــــفنــــم غــریــب گــــــیر آوردنــت شعر:سید حسین احمدی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
4_5791970149791699108.mp3
660K
دیدم میـــــون کوچــه ها غـــریب گــــیر آوردنـــت ıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıı ⇆ㅤ◁ ❚❚ ▷ㅤ↻ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ اینقده گــریه میکنم ،  بلکه بمـــونه مادرم بلکه خداشفاش بده ، خیلی جوونه مادرم دلم میسوزه اینقدر  ، بـه حـــال زار مادرم مارو نــگاه میکنه  ،  اشگ می باره مادرم هرنفسی که میکشه میمیره مادرم/«وای مادرم (۲) سـاعتــای آخرشه نمی شه باورم /«وای مادرم (۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((ای وای مادرم  ای وای مادرم))(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نفس نفس می زنی و، آهِ ســـــرد می کشی برات بمیــرم این شبا ، چقدر درد می کشی مــــــادر من نگاه کن ،  به بچه های بیقـرار ترو خدا به من بگو ،تابوت میخواهی چکار؟ دست شکسته تو بزار روچشمای ترم«وای مادرم (۲) ترو خدا نگـــو دارم از دُنِـیــا میــرم «وای مادرم (۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((ای وای مادرم  ای وای مادرم))(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خمـیده راه میــری و  ، حالمو زار می کنی با پهلوی شکستــه ات ،چقـدر کار می کنی کار نکــــــن بـــرای ما ، شکستـه آئینه‌ی تو ترو خدا راه  نرو ، خون میاد از سینه‌ی تو دست تومی لرزه نزن گره به معجرم «وای مادرم (۲) شونه نزن با...دست شکسته به سرم «وای مادرم (۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((ای وای مادرم  ای وای مادرم))(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ قـرار ما تو قتلگاه ، وقتـی غنیـمت می برن وقتی بـرادر منــو ، با تیــر و نیـزه می زنن قرارما تــو قتلگاه ، تو اون شلــــوغیِ حرم وقتی که شمر می شینه ، روسینه‌ی برادرم حسینــم تو قتلگاه با زجــر می کُشن«وای مادرم (۲) براش بمیرم که به قتل صبرمی کُشن«وای مادرم (۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((ای وای مادرم  ای وای مادرم))(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:محمد علی قاسمی خادم ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها «گلاب چشم» فقیــرم و ز شــــما دّر ناب می گیــــرم به پاس بوسه براین در شتاب می گیرم نشدکه دست تهی رد شوم از این درگاه همیشه از در لطـفت جـــواب می گـیرم برای از تو سـرودن به عـشـق محـتاجم مدد همیـشــه من از بوتــراب می گیرم هر آن زنی که تو الگوی او شــوی گوید فقط ز فاطمه درس حجـــاب می گیرم به یاد زندگــی کـــوتهـت گل یاســــین ز اشک پرپر چشــــمم گلاب می گــیرم من از شنــیدن فــــریاد اســتغاثه ی تو هنـوز مضطـــربم، اضطـــراب می گیرم ز داغ محســن تو گریه می کــنم،گاهی ســـراغ از غــــم و درد رباب می گـیرم به یاد تربـت تو عکــسی از بقــیع تو را میان سینه ی غمــدیده ، قاب می گیرم تو مـهر عصـمتی و آفـــتاب زائر توست نشان ز قـــبـر تو از آفــــتاب می گیرم میـان خلوت وتنهائیـش «وفایی» گفت عــزا ز داغ تو با آب و تاب می گـیرم شعر:حاج سید هاشم وفایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
«بِسمِ رَبّ الفاطِمـه» سخت است که ازبانوی آیینه بگویم از آهِ تَـرَک خـوردهٔ یک سینــه بگویم از بال و پر سوختـه بیـنِ در و دیوار در آتشِ بغـض و حسد وکینه بگویم شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۱/۹/۱۴ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «روز آخــر» بیمـار بیت وحی این جـا مـاندنی نیست تنـهـا طــرفدار تــو مـولا مـاندنی نیست در سـینــه ی بیمــار تـو ای نفــس احمـد چندین نفس باقی است امّاماندنی نیست دریـا شـده چشــمم به پـاس غــربت تـو امّا دریغ این موج ودریا مــاندنی نیست از آن زمـانی کـه مــرا مجــــروح کـردنـد مردم همـه گـوینـد زهــرا مـاندنی نیست از بس ســـتم دیــده ز گلچــیــن زمـانــه در گلشـن تـونخـل طـوبـا مـاندنی نیست طـفلان من وقتــی دعـایـم را شنیــدنــد گفتنـد مـادر ای خــدایـا مـاندنی نیست؟ گـرچـه دم آخـــــر زنـد سـوسـو ، ولیـکن شمعی که افتاده است ازپاماندنی نیست بهـرم کـفـن آمـاده کـن امشـــب که دیگـر «بیمـارتـو تا صبح فـردا مـاندنی نیست» گفتـــم کــه تـابـوت مــــــرا آمـاده سازی بـاورکن ای مـولا که زهـرا ماندنی نیست در بــرزخ و روز قــیـــامـت ای«وفـایی» هرکس که دارد مهر ما را مـاندنی نیست شعر:حاج سید هاشم وفایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «زبانحال مولا علی علیه السلام» بشین خـونه رو،،،آب و جارو نکن بذار زخــــــم پهلوت،،، بهتــر بشه خـــودم از پـس غــــربتم بر میام نمیخوام چشات واسه من تر بشه اگــــه درد داری میــدونـم عـــزیز با ایـــن دردا بایـد مـدارا کــــنی در خـــونه مونو عـــــوض میکـنم به شــرطی نــیایی در و واکـــنی نمیتونـم از کـوچـــمون رد بشـــم چیکار کرده این کوچه با روح من یه عمـــره ازت شــرمســارم عزیز منو بســته بودن تو رو میـــــزدن نگاهت رو ایــن روزا از مـن نگـیـر تو عطـــر ِنجیــب ِ بهشــــتی برام خودت داری میـری ولی پشـت در دو خــــط یادگاری نوشـــتی برام نوشــتی شـبا تشنه میشه حسـین همین غصــه داره تو رو میکشـــه نوشـــتی ظـــریــفه، شــــبیه گـله حواســت بهـش باشـــه پرپر نشـه واســه مــرد،،، خـونه نشـینی بده دعا کـن واسه تلخــی لحـظـه هام دعا کـن بتــــــونـم تحــــمل کـنم دعا کـن نمــــونم دعــــا کــن بیام شعر:حامد عسکری ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ فقیـــرم و ز شــــــما دّر ناب می گیـرم به پاس بوسه براین درشتاب می گیرم نشدکه دست تهی رد شوم ازاین درگاه همیشه از در لطفت جــواب می گیـرم برای از تو ســرودن به عشـق محتاجم مدد همیشــه من از بوتــراب می گیرم هرآن زنی که تو الگـوی او شـوی گوید فقط ز فاطمه درس حجــاب می گیرم به یاد زنـدگی کـو تهــت گل یاســــین ز اشـک پرپر چشــمم گــلاب می گیرم من از شــنیدن فــریاد اسـتغــاثه ی تو هنـوز مضطـربم، اضطـراب می گــیرم ز داغ محســن تو گریه می کنـم،گاهی سـراغ از غـــم و درد رباب می گــیرم به یاد تـربت تو عکـسی از بقـیـع تو را میان سینه ی غمدیده ، قاب می گیرم تو مهــر عصمـتی و آفتاب زائر توست نشــان ز قـــبر تو از آفتـاب می گیرم میان خلوت وتنهائیش «وفایی» گفت عـــزا ز داغ تو با آب و تاب می گـیرم شعر:حاج سیدهاشم وفایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌