eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
365 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه گذشته چند صباحی، ز روز عاشورا همان حماسه که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسه‌ی زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستن سرو بلند قامت عشق به همره اسرا می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جر مجاهدت، از آن فرشتگانِ اسیر چهل ستاره که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ به هر کجا رسیدند، شهر آذین بود و گفت‌و‌گوی اسیران خارج از دین بود هوا گرفته و دل تنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نعوذ باللَّه از این هتک احترام حرم از این اهانت روشن، به خاندان کرم نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید در سپاه یزید سپاه، مست غرور است و مست پیروزی و خنده بر لبش، از شور عافیت سوزی سپاه همره هشتاد و چار آیه‌ی ناز چه آیه‌ها، همه خلوت‌نشین سایه‌ی ناز چه آیه‌ها، همگی ترجمان سوره‌ی نور همه شکسته‌دل، اما بزرگوار و صبور سپاه، جانب دربار ظلم می‌رفتند به پا بوس علمدار ظلم می‌رفتند چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد خندۀ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پسِ کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان ** گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد شبی که عاقبت، آن اتفاق خیر افتاد رسیده قافله از گرد ره، شتاب زده به عیش و نوش نشسته همه، شراب زده حرامیان همه شُرب مدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می‌ به جام می‌کردند اگر چه شب، شب سنگین و تلخ و تاری بود سر مقدس خورشید، در کناری بود سری، که جلوه‌ی والشمس بود در رویش سری که معنی واللیل بود گیسویش سری که با نَفَس قدسیان مُصاحب بود کنار سایه‌ی دیوار دیرِ راهب بود سری، که از همۀ کائنات، دل می‌بُرد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمه‌ی شب بود صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطِ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت منظره‌ای دید چشم چون وا کرد برون ز دیر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانی فرماندۀ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست دلم به عشق جمالی جمیل، پا بند است دلم به جلوۀ خورشید، آرزومند است یک امشبی سر خورشید را به من بدهید به من اجازۀ از خود رها شدن بدهید دلم هوایی دیدار این سر پاک است سری که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سرِ دور از بدن ز پیکر، کیست؟ سر بریدۀ یحیی که نیست، پس سر کیست؟ جواب داد که این سر، سری است شهر آشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی است که شوریده بر امیر، ای مرد خیال دولت پرورده در ضمیر، ای مرد تو بر زیارت این سر، اگر نظر داری بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری جواب دارد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشم همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکۀ زر خرج یک نظر، عشق است بگو که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر که آفتاب جلی است گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است سر بریدۀ فرزند حیدر است، این سر سر حسین، عزیز پیمبر است، این سر بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز عصارۀ همه گل‌های پرپر است این سر شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر به دیر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدۀ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار را از آیینه پاک کرد و نشست کشید آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت فرشتگان به طواف آمدند در آن دِیْر که وقت دیدن خورشید بود و صبح به خیر دوباره صحبت موسی و طور گل می‌کرد درخت طیبۀ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن، با کدام دشنه شدی برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاه شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی پناهم من به احترام تو اسلام را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دل شب، روشن است همچون ماه به نور اشهدُ ان لا اله الا اللَّه فدای خونِ جگری‌های جد اطهر تو فدای مکتب پاک و شهید پرور تو شعر در پست بعدی 👇👇
پست قبلی👆👆👆 شهادتینِ مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی مرا ز حلقه به گوشان خود، حسابم کن بزن به هستی‌ام آتش، ز شَرم آبم کن خوشا دلی که فقط با تو عشق‌بازی کرد به شوق ناز تو احساس بی نیازی می‌کرد منِ حقیر کجا و صحابی تو کجا شکست بال و پرم، هم‌رکابیِ تو کجا؟ به استغاثه سر راهت آمدم، رحمی فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز فدای گردش چشمان نیمه باز توأم نیازمند غم میهمان‌نواز توأم بده به رسم تبرک، عبیر مُشک به من ببخش بوسه‌ای از آن دو لعل خشک به من نگاه مهر تو شد، مهر کارنامۀ من گلاب ریخت غمت، در بهارنامه من من از تمامی عمر امشبم تبرک شد ز فیض بوسه به رویت لبم تبرک شد شفق اگر چه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق عُمان گفت ✍ استاد
84.7K
کربلایی هادی صالحی
آنشب که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم مشغول دعا بودم آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی آندم که مرا سیلی شمر لعین می زد بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی آندم که تو را سیلی شمر لعین می زد با تو همه جا بودم کی از تو جدا بودم @navaye_asheghaan
4_5947450869304790480.ogg
1.43M
کلیسا شده نورانی چه میزبان چه مهمانی سر بریده رو دادن به یک راهب نصرانی واویلا حسین ...خون شدازغم دل مصطفی حسین واویلا حسین .... تو کجا دِیرِ مسیحیا حسین وای حسین .... روزا روی نی اذیت بود شبا رو خشت و تربت بود این اولین شبه جایِ سر بریده راحت بود واویلا حسین ... چرا خشکیده لب اطهر تو واویلا حسین ... معلومه تشنه بریدن سرِتو وای حسین ..... سر بریده رو تا شُست با دیده های تر راهب صدای مادرش اومد کمی آهسته تر راهب زخمیه سرش...خون میریزه از رگای حنجرش زخمیه سرش... الهی براش بمیره مادرش وای حسین
اوت ۰۷, 148507.mp3
3.06M
عالمی دارم با این گدایی روزی می خورم از قِبٓل تو دوری بسه می‌خوام که دوباره برگردم آقا توو بغل تو عشقت توو دلم /جاکرده حسین دنیا منو از حرم جدا کرده حسین اینکه من هنوز/توی خیمه تم یعنی مادرت منو سوا کرده حسین بی تابم یا اباعبدالله اربابم یا اباعبدالله ................... از نام تو آبرو گرفتم عشقت آقا از سرم زیاده اسمت که میاد میون روضه جاری میشه اشکام بی اراده عشق تو برام/لازمه حسین هر کیو دیدم این روزا عازمه حسین حاشا که منو/دعوت نکنی فکری برا نوکر رقیه ت نکنی سامونم یا اباعبدالله ای جونم یا اباعبدالله ..................... من هیچ کسو مثل تو ندیدم با خوب و بد گداش بسازه از وقتی که یادم میاد آقا پرچم شما در احتزازه من با نفست/سر زنده میشم لطف تو رو می بینم و شرمنده میشم نبضم با غمت/تنظیمه حسین من میام به روضه هات سراسیمه حسین آشوبم اباعبدالله محبوبم یا اباعبدالله
20230807_105203-AudioConverter.mp3
1.38M
▪️نوحه زبانحال امام سجاد علیه السلام در شهر شام ورد زبان من شده الشام الشام بلای جان من شده الشام الشام افتاده ام همچون شیری اینک در دام الشام الشام، الشام الشام، الشام الشام... به شهر گردانده شدم با ارحامم من هدف سنگ ز روی هر بامم طعنه زده، شامی بر من،داده دشنام الشام الشام، الشام الشام، الشام الشام... ز دست داده ام توان و بیمارم از غل و زنجیر خودم در آزارم زخم شانه،بگرفته از،این تن آرام الشام الشام، الشام الشام، الشام الشام... تشت زر و راس پدر ای وای ای وای عمه ی خم گشته کمر ای وای ای وای خیزران و ضربه های مردی بدنام الشام الشام، الشام الشام، الشام الشام... ✍اسماعیل تقوایی
  چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه سوی شام از کربلا بهر اسیری شد روانه جملگی چون طایر پر بسته بی‌آشیانه در یکی منزل مکان کردند هنگام شبانه بر در دیر نصاری به افغان و اضطرابی راهبی می‌بود در آن دیر اندر کیش عیسی طالب طور تجلی سالها مانند موسی جا پی گنج حقیقت کرده در کنج کلیسا جذبه نور حسینی شد دلیل مرد ترسا دید شد بر پا به دور دیر شور و انقلابی لشگر خونخوار جراری بدد از حصر بیرون نیزه‌ها بر دست زیب نیزه‌ها سرهای پرخون هر سری از نور چهر آتش زده بر ماه گردون چند زن با دختر منتظم چون در مکنون در پی هر نیزه با دست بسته در طنابی رفت راهب را از این هنگامه هوش از سر ز تن تاب گفت یا رب این به بیداریست بینم یا که در خواب صبح محشر گشته ظاهر در جهان گویا از این باب آفتاب است از زمین یک نی بلند از امر وهاب ورنه هرگز بر سر نی کس ندیده آفتابی این زنان موپریشان غریب تیره کوکب کیستند و از برای چیست روز جمله چون شب از چه رو دارند ذکر واحسینا جمله بر لب هادی من شوبجاه و قرب روح الله یا رب برگشا از بهر من از سر این اسرار بابی پس از بام دیر نصرانی به قلب پرتلاطم بر زمین گردید نال چون مسیح ار چرخ چارم گفت ای قوم شده از راه و رسم مردمی گم این چه آشوبست این سیر کیست ای بی‌رحم مردم کس ندیده گوش نشنیده چنین ظلم و عذابی گفت با او ظالمی زان ناکسان زشت ابتر هست این سر از حسین بن علی سبط پیمبر بر امیر شام یاغی گشت و شد لب تشنه بی‌سر این اسیراناهل بیت او بود از بهر کیفر سوی شام آورده‌ایم از کوفه با چنگ و ربابی ریخت نصرانی به دامن گوهر از دریای دیده گفت ای قوم ز کف دین داده و دنیا خریده کز طمع پیوسته با شیطان و از یزدان بریده چند بدر زر ز میراث پدر بر من رسده می‌دهم این زر که سردار شما سازد ثوابی این سر ببریده را امشب نهد اندر بر من در زمان کوچ تسلیمش کنم بر وجه احسن مرغ روح شمر زد از وعده زربال بر تن داد سر زر را گرفت از راهب پاکیزه دامن دیده گریان برد سوی دیر سر را باشتابی هاتفی در گوش وی داد این ندای روح افزا کای مسیحا ساختی از خود رضا روح مسیحا سودها از بهر این سودا نصیبت شد ز یکتا راهب پاکیزه سیرت راس نور چشم زهرا شست و جا در معبد خود داد با مشک و گلابی رفت اندر گوشه‌ای آن مرد نصرانی نهان شد دید بعد از لحظه‌ای هنگامه کبری عیان شد از خروش واحسینا لرزه بر کون و مکان شد با ندای طرقوا سوی زمین از آسمان شد شش زن معجر سیه در ناله یا قلب کبابی ساره و مریم، صفورا، آسیه، حوا و هاجر حلقه ماتم زدند از گریه در اطراف آن سر عرش و فرش افتاد از نور در تزلزل بار دیگر از فلک آمد خدیجه بر سر آن راس انوار شد زمین از اشک وی چون بر سر دریا حبابی ناگهان آمدند ابر گوش آن راهب دوباره می‌رسد زهرای اطهر چشم بر بند از نظاره چشم حق بین را به هم بنهاد راهب زان اشاره لیک می‌آمد به گوش وی از آن دارالزیاره ناله زار و حزینی از دل پرپیچ و تابی با فغان می‌گفت ای شاهنشه بی‌سر حسینم از قفا ببرید سر سلطان بی‌لشکر حسینم زیب پیکر زینب آغوش پیغمبر حسینم کشته بی‌یار غمخوار و الم‌پرورم حسینم از چه‌ای مظلوم با مادر نمی‌گویی جوابی ای غریب کشته بی‌غسل و کفن کو پیکر تو کو علمدار و سپه کو اکبر و کو اصغر تو کو ستمکش زینب آواره غم‌پرور تو محنت دوران چه آورده است ای سر بر سر تو گه به مطبخ گه بنی گه دیرو گه بزم شرابی رفت نصرانی ز هوش از ناله جان‌سوز و زهرا چون به هوش آمد کسیر ازان زنان نادید برجا نزد آن سر گفت و در عین ادب استاد برپا ایهاالراس المبارک ای عزیز فرد یکتا تو کدامین سرفرازی سرور عالی جنابی گفت ای راهب من مظلوم سبط مصطفایم مادرم زهرای اطهر خود حسین سر جدایم در منای نینوا قربانی راه خدایم تشنه لب سر داده اندر راه حق در کربلایم نیست ای راهب غم و درد مرا حد و حسابی بر دل راهب دگر طاقت نماند از گفتگویش زد بسر دست عزا بنهاد روی خود برویش کرد روی خویشتن را سرخ از خون گلویش از ادب زد بوسه بر پمرده لبهای نکویش با تضرع نزد آن سر کرد عجز و اضطرابی گفت شاها بر ندارم دست امیدت ز دامن تا نگویی در قیامت شافع تو می‌شوم من گفت بیرون کن دگر زنا راهب ز گردن شو مسلمان تا شفیع تو شوم در پیش ذوالمن همچو (صامت) روز محر از وصالم کامیابی 🔸شاعر:
Delshooreye_Shirin 2.mp3
8.45M
دلشوره اربعین فارسی،عربی 🎤نوشه ور فصولی پویانفر. میدونی این روزا دلتنگم ، می دونم اشکامو می بینی اربعین هستم یا نه آقا ، چه دلشوره‌های شیرینی اشکامو میبینی... ... یاساکن گلبی تدری ابحالی ای ساکن در قلبم تو حال من را میدانی مجروح و بس انته اتداوینی که من مجروحم و فقط تو میتوانی مرا مداوا کنی کربلاء مشایه اربعین کربلاء مشایه اربعین شوگی و حبی و دنیایه و دینی همه ی شوق و عشق و دنیا و دین من است داوینی...داوینی مرا مداوا کن...مرا مداوا کن ... آقا بخدا خواب شبهامه کربلا ، هر جا که برم پیش چشمامه کربلا رویامه رویامه رویامه کربلا ، کربلا ... جانم به زوار آقای کربلا ، وعدمون اربعین مشایه کربلا دردامون درمون میشه با یه کربلا ، کربلا ... ... واللهِ احلى مافی الدنیا کربلاء بخدا همه زیبایی دنیا به کربلاست فوقَ الارضِ جنّةُ العلیا کربلاء بهش برین خدا روی زمین کربلاست لا واللهِ لن انساکِ یا کربلاء نه بخدا قسم هرگز فراموشت نخواهم کرد کربلا ... کی میتونه غیر تو بفهمه حالمو ، میدونم که میشنوی صدای قلبمو کاش من و ضریح تو بغل کنیم همو اربابم ... ... ضاقَ صدری بالهوى...لبینِ الحرمین سینه ام از شوق برای بین الحرمین به تنگ آمده فی الغروبِ یعتلی...اذانُ الحرمین وقتی که هنگام غروب صدای اذان از حرم ها بلند میشو قلبی مشتاقٌ الى...زیارةُ الحسین دلم برای زیات امام حسین تنگ شده ... آقا بخدا خواب شبهامه کربلا ، هر جا که برم پیش چشمامه کربلا رویامه رویامه رویامه کربلا ، کربلا
حسین جــــــــــان بین یک مشت بداَندیش، گرفتار شدم تو که رفتی همه دیدند که من زار شدم از تن بی سر تو، دست که زینب نکشید ضربه ها خوردم و دور از تو به اجبار شدم بی امان بر سر ما سوختگان، سنگ زنند بین هر کوی و گذر، دست به دیوار شدم حلقه ی تنگِ حرامیست به دورم، چه کنم؟! بی هوادارم و دلتنگ علمدار شدم زینبِ پرده نشین را غل و زنجیر زدند حال، انگشت نمای همه اغیار شدم گله ای نیست، فقط شرح دهم قصه ی خود من که بنت علی اَم،... راهی بازار شدم... @navaye_asheghaan
        👇تقویم نجومی چهارشنبه👇        👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                    (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) ✴️ چهارشنبه 👈18 مرداد/ اسد 1402 👈22 محرم 1445👈 9 اوت 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⚫️ وفات شیخ طوسی " 460 ه ". 🐪 رسیدن لشکر امیرالمومنین علیه السلام به صفین " 37 هجری ". 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 🚘مسافرت:سفر مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👶 زایمان خوب و نوزاد خوش قدم و خوشبخت و محبوب مردم باشد.ان شاءالله. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️خرید طلا و جواهرات. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️ارسال کالاهای تجاری. ✳️خرید املاک و مستغلات. ✳️مکاتبه و نامه نگاری. ✳️و شراکت و امور مشارکتی خوب است. 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، مباشرت برای سلامتی خوب و فرزند یا عالم گردد یا حاکم. 💉💉 حجامت. خون دادن فصد باعث قوت دل می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث فقر و بی پولی می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 23 سوره مبارکه " مومنون " است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند.ما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد ┏━━✨🌹✨🌸✨━━┓ @navaye_asheghaan
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۲۷_۱۱_۱۳_۲۴_۹۰۰.mp3
15.2M
زیارت عاشورا 🎙 🖤 محرم «لبیک یاحسین» ✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه‌ی روضه همان الشام است شاعر: .
برای دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام) چه دردی آمده در این حرم دوا نشده؟ چه حاجتی به نگاه شما روا نشده؟ که بوده است گرفتارِ آبرومندی که در پناه تو از بندها رها نشده؟ که بوده است غریبی که سویت آمده و تمام عمر در این خانه آشنا نشده؟ که بوده است که گفته گره به کارش هست وبعد از آن گره از کارهاش وا نشده؟ که آمده‌ست به سوی طبیبه‌ی مظلوم که عاشقانه به این عشق مبتلا نشده؟ که آمده‌ست به کوی شریفه بنت حسن که جان تشنه‌ی او مملو از رضا نشده؟ که بوده است که حاجت به قلب او بوده و پیش از آنکه بخواهد به او عطا نشده؟ کسی که آمده و دیده است لطف تو را خودش جدا شده اما دلش جدا نشده کدام دست نیازی به سویت آمده است که بیشتر ز نیازش به او عطا نشده؟ رسیده‌اند به کوی تو حرف‌هایی که مجال گفتنشان نزد مجتبی نشده که شرطه‌ها همه آنجا به اشک حساسند وسال‌هاست که راهی بر اشک وا نشده چقدر پارچه‌های تشکر آوردند که وقت نصب به دیوار صحن جا نشده غریب تا که نماند سزاست گفتن از این حکایتی که روایت به شعرها نشده ز ماست کاهلی ای بانوی کریمه! یقین که ذکر نام شما سهم شعر ما نشده ✍ .
. ادامه فاطمه السلام علیک یا عقیله العرب ای که عقیله ی بنی هاشمی فخر قبیله ی بنی هاشمی فهیمه وعالمه ی اطهری ادامه ی فاطمه ی اطهری توکعبه ای وحجب وشرم وعفاف کند همه عمربه دورت طواف سپهر صبرو عشق را کوکبی جلوه ی ایمانی وزین ابی به عشق فریادرسی جزتونیست تالی فاطمه کسی جزتونیست هیبت مرتضاست درعزم تو خطبه ی توبود همان رزم تو زینت گلخانه ی مولاشدی هم نفس حسین زهرا شدی تویی مباهات بنی فاطمه عمه ی سادات بنی فاطمه عرش مقامی وفلک منصبی بشیر کربلائیان زینبی ای که به چشم حسنی نورعین آینه ی تمام قدحسین پنجه ی توحید به شور جهاد تا علم صبربه دست تو داد شور تو دم زعشق محبوب زد صبردلت طعنه به ایوب زد کویر ازاشک غمت باغ شد لاله ز داغ دل تو داغ شد چون تو کسی گلشن پرپر نداشت این همه لاله های بی سر نداشت گرچه زتاب غصه تب داشتی شکرخداوند به لب داشتی عدو زضعف تو نشانی ندید لحظه ای ازتو ناتوانی ندید کاخ ستم را که نگون ساختی چنان علی به ظالمان تاختی صحیفه عشق و وفاجزتونیست شیرزن کرب وبلا جز تو نیست ای که جهان غرق تحیات توست چشم «وفایی» به کرامات توست .
. شبی راحت تنِ رنجورم از تب نیست بابا جان دگر در آسمانم بی تو کوکب نیست بابا جان ندیدم روزِ خوش بعدِ تو و بعدِ عمو جانم برایم روزهای بی تو جز شب نیست بابا جان پس از توروزگارم شد سیاه،از بس کتک خوردم لباس و روسری، مویم مرتب نیست باباجان مرا با خود ببر بابا که اینجا ماندم دیگر به جز زحمت برای عمه زینب نیست بابا جان از هر کس که سراغت را گرفتم بی محلی کرد کسی گوشش بدهکارومخاطب نیست بابا جان صدقه می دهند حرف از کنیزی می زنند اینها کسی مانندِ من اینجا معذب نیست بابا جان تو هم که سوخته مانندِ من موی سرت خیلی چه کرده خیزران باتو،نه این لب نیست باباجان همین بس که به توگویم کسی مانندِ زجر اینجا به نامردی و بی رحمی ملقب نیست باباجان هر آنچه بر دهانش آمده نسبت به من داده کجا مانده عمو دشمن مودب نیست باباجان نمانده استخوانِ سالمی در پیکرم باقی شکسته پهلویم این کلِّ مطلب نیست باباجان ۱۴۰۲ ✍ .
. کوفه را تسخیر کردم با نَفَسهای علی.. در منِ زینب ..تجلّی کرده آوای علی.. خطبه ای خواندم به لحنِ فاتحِ خیبر..سپس فتح کردم کوفه را با لحنِ گویای علی.. زین اَب بودم..شدم زینت برای دینِ حق.. جمع کردم گوهرِ دین را ز دریای علی.. کارِ من بیداری بیچارگانِ کوفی است.. ارث ها دارم خدا را شکر از نای علی اسکتوا گفتم همه غرقِ سکوتِ غم شدند یافتم آموزه هایم را ز لبهای علی.. انتقامِ خون سالارم را گرفتم با کلام... زنده کردم مرده را ..هستم مسیحای علی از ندامت شهر شد یک پارچه..اندوه و درد سر فرود آورد کوفه پای گلهای علی... عالمه دادم لقب ..چارم ولّی شیعیان.. با عقیله بودنم گشتم مصّفای علی.. سرشکسته نیستم در محضرِ پاکِ حسین خوار کردم خصم را با مددهای علی.. .
دیر راهب همین که کرد تجلی رخ منور تو‌. به سجده آمدم ای شاه من به محضر تو خوش آمدید.. قدم رنجه کرده اید امشب.. تو میزبانی و من تا به صبح نوکر تو آهای بی کسِ بر نیزه رفته نامت چیست؟ کجاست اهل و عیالت کجاست خواهر تو؟! سر تو سوخته اما چراغ دیر شده گمان کنم که مسیح است نام دیگر تو ببخش خون سرت با گلاب پاک نشد عمیق وا شده پیشانی مطهر تو بگو چرا عوض خانه ی مسلمانان رسیده است به آغوش راهب این سر تو؟! بگو چرا بروی نیزه گریه میکردی مگر چه منظره ای بود در برابر تو سر بریده زبان باز کرد ای راهب.. بس است..سوختم از این سوال اخر تو شده مقابل تو دختری کتک بخورد؟ شده غریبه بیاید به سمت خواهر تو؟ 🔸شاعر: سید پوریا هاشمی
634.4K
دستم علم بود یادم حرم بود ذکر لبانم تویی امیرم با تو بهارم بی تو خزونم با تو یه دریا بی تو کویرم ارباب و سلطان و سالار و آقایی تو ای سرور ای برتر ای محشر مولایی تو حسین ثارالله برات می میرم حسین ثارالله برات می میرم هنگام آخر وقتی که دیگر جان روی لب از غم تو پیرم یادم کن آقا نگذرار که تنها دور از نگاهت غریب بمیرم وقتی که می میرم این قلبم به شور و شینه هنگامِ جان دادن ذکر من حسین حسینه حسین ثارالله برات می میرم حسین ثارالله برات می میرم دنیا به دنیا صحرا و دریا یک عمری آقا به پات اسیرم فردای محشر غم میشه پرپر بال عباتو میام می گیرم ارباب و سلطان و سالار و آقایی تو ای سرو ای برتر ای محشر مولایی تو حسین ثارالله برات می میرم حسین ثارالله برات می میرم
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
‍ ⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️ ⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴 روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
🏴سبک زمینه یا شور روضه ای شهادت آقا امام زین العابدین علیه السلام 🏴بند اول منی که‌ چل ساله آزگار زجر میکشم این زهر راحتم کرد و من ممنونشم پُرِ از زهر شد همه وجودم پیکرم اما من روضه خونه جسم بی سرم خنجر تیز و حنجر،رو دیدم تو قتلگاه یه پیکر،رو دیدم به سر زنان یه مادر،رو دیدم تو خیمه من یه لشکر،رو دیدم دیدم،که گریه میکنم من دیدم،غارت کهنه پیرهن دیدم،کاش نمیدیدم اصلا واویلا واویلا... 🏴بند دوم منم اون جامونده ای که زخمه سینه ام منم اون که سنگ کین شکست آیینه ام منم اون که اسیر کوفی بودم تو شام رفتم اونجا با دسته بسته بزم حرام اونجا یه عالمه درد،و دیدم چوب یزید نامرد،و دیدم به لب و دندون بابام حسین بی احترامی میکرد،و دیدم دیدم،غصه ی بی امون رو دیدم،گریه ی آسمون رو دیدم،نگاه هرزشون رو واویلا واویلا... 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی