.
#روضه و توسل ویژۀ ایام #اربعین و بازگشت خاندان آل الله به شهر مقدس کربلا به نفس حاج #محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
پسر فاطمه سلام سلام
خواهرت زینب آمده از شام
من که بی تو سفر نمیکردم
بی تو یک لحظه سر نمیکردم
مانده زخم فِراغ بر جگرم
سر پاک تو گشت همسفرم
بود بهر تَسلیِ دل من
سرِ تو سایه بانِ محمل من
لشگر اشکِ من سپاه تو بود
نفسم شعله هایِ آه تو بود
صوت قرآن تو دلم را بُرد
چشم هایِ تو محملم را بُرد
چتر من سایۀ سر تو
مونسم بود اشکِ دختر تو
ای سرت بر سنان تماشایی
ای لبت خشک و دیده دریایی
تا کنی اشک چشم ما را پاک
دست بیرون بیار از دل خاک
غم ایام را بپرس از من
قصۀ شام را بپرس از من ..
کوه اندوه ریخت بر سر ما
شام شد کربلایِ دیگر ما
صوت قرآن کجا؟.. شراب کجا؟!..
دستِ زینب کجا؟.. طناب کجا!؟..
یا اَخا شامیان بدند ، بدند
دختران تو را زدند ، زدند
من که خود بوده ام شریک غمت
من که بودم مدافعت حرمت
حامی نازدانه ها بودم
سپر تازیانه ها بودم
هر چه تو زخم دیدی از دشمن
جای کعبه نی است بر تن من
به تو و باغ لاله ات سوگند
به سفیر سه ساله ات سوگند
به لبت کز عطش ترک خورده
به تن کودک کتک خورده
به همه زخم هایِ سلسله ام
به قنوت نماز نافِله ام
به سِرشک دو دیده ات سوگند
به گلوی بریده ات سوگند
نه فقط زینب است خواهر تو
تو امامی و من پیمبر تو
*داداش اگه نامحرم نبود .. بدنمُ نشان میدادم .. میدیدی تازیانه ها با خواهرت چه کردن .. بدنم از بدنِ مادرمون کبودتر شده .. اما داداش اینا درد نداشت بالاترین دردمُ بزار برات بگم : ..*
تو رو میون قتل گاه ، غریب گیر آوردنت
رقیتُ تو کوچه ها ، یتیم گیر آوردنش
از جای تازیونه ها ، نشونه بود روی تنش
بچه ها هم میزدنش ، یتیم گیر آوردنش
حسین ....
چه خبره الان کربلا ... امسال مارو نبردی آقا .... اصلا امروز روضه خوان نداریم .. فقط همینُ بگم : همه از بالا شترها خودشونُ به زمین انداختن ... ای حسین ...
رأس تو که رو به رویِ خواهر بوده
خورشیدِ امید چند دختر بوده
با دیدنِ حنجر تو میشد فهمید
خنجر که سرت بُریده لب پَر بوده ..
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
○
─┅══࿇༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅࿇══┅─
قسمت دوم :
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#استاد_حیدرزاده
یا امام رضا ، امشب این دوستان من ، عاشقان و دلدادگان شما ، مجلس برای خواهرت ، فاطمه معصومه گرفته اند ، وقتی مردم قم شنیدند ، حضرت معصومه داره میاد قم ، کیلومترها راه رفتند بیرون قم ، به استقبال بی بی ، گفتند دختر امام داره میاد ، خواهر امام داره میاد ، گل بردند ، شیرینی بردند ، اسفند دود کردند ، قربانی کردند ، شادی کردند ، بزرگ قمی ها ، مهار ناقه بی بی رو به دست گرفت ، آوردند بی بی رو ، بهترین محله ی قم ، مکان دادند ، جا دادند ، 17 روز بی بی توی قم بود ، توی شهر غربت بود اما قمی ها نگذاشتند غریب باشه ، مثل پروانه دورش میگشتند ، میگفتند خواهر امام رضاست،،
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
اما بمیرم ، مردم ، مگه زینب خواهر امام نبود ؟ وقتی بی بی رو وارد شهر شام کردند ،
_مــــردم شـــام به مــا چـــنــگ زدند
_همـــــــــه از بام بـه مــا سنـگ زدند
شامیان :
_خنــده به زخـــم جگـــــر ما نزنـــید
_ساز با ناله ی ذریه ی زهــرا نزنیـــد
_سرِ مردان خدا را به سرِ نیزه زدید
_مرد باشید دگــر سنگ به زنها نزنید
#شاعر_استاد_سازگار
1398 مشهد
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
•
سوخته گرچه پرش از شرر ..
#روضه و توسل به #حضرت_ام_کلثوم سلام الله و ماجرای #ام_حبیبه در کوفه_ کربلایی حسین طاهری
نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافلهی اسرا رو که میارن نان و خرما بخش کنه بینشون .. مثل همیشه قافله که وارد کوفه شد شاگردان این زن اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه ان صدقه علینا حرام ..
ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش ام حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافلهتون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه میکنه .. ام حبیبه من زینبم ..
باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست .. دیدن زینب داره نگاه میکنه .. ام حبیبه داداشم اینجا بالای نیزه هاست ..
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها
اسکتوا گفت و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها
*پیرمردای کوفه گفتن این صدای آشناست .. این صدا، صدای علیِ .. *
سال ها پیش در این شهر بزرگى مى کرد
آه دیگر خبری نیست از آن عزت ها
بین این شهر بنا بود که مهمان باشد
اُف بر این رسم پذیرایى و این دعوت ها
شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى
دست بسته برسى ، مى شکند حُرمت ها
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِ پا ساعت ها
لااقل کاش اباالفضل برایش می ماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها
خارجى زاده که گفتند دلش سوخت ولى
قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها
داشت مانند علی خطبه ی غرّا می خواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها
دست بر شانهی طفلان حرم می گیرد
آنکه خم بود به پایش همه ی قامت ها
می دوَد تا که کسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها
شد قبول اُمّ حبیبه ! همه نذرى هایش
خانمش آمده در کوفه پس از مدت ها
*چه خانمی .. قد خمیده .. صورت سوخته .. سر شکسته .. دست بسته .. آی زینب ..*
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورت ها
سَر که افتاد زمین زود برَش داشت رباب
چون دگر گیر نمى آمد از این فرصت ها
این طایفه تا به حال از کسی تمنایی نکردن .. خانم ام کلثوم سلام الله ، امام سجاد علیه السلام یه بار یه خواهش از این نانجیب ها کردن که ای کاش نمیکردن .. خانم فرمود اگه میشه اینا به هوای این سرها به ما نگاه میکنن از یه محله های خلوتی ما رو عبور بدید .. ما آل الله هستیم .. قافله رو بردن سمت بازار .. همه رو صدا زد گفت بیاید خارجی ها اومدن .. ای وای .. ای گریه کن ها برا مرد تصورش هم اذیت میکنه نگاه کسی به قد و قامت ناموسش بیفته .. میگه سر بریده چشم باز کرد تو مجلس عبیدالله، دیدن چشم ابی عبدالله داره میچرخه تو مجلس، تا رسید به زینب چشماش رو بست ..
سایهی خواهر من را زن همسایه ندید ..
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
بین جمعیت و انزار خدا رحم کند
ای حسین ..
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
4_5811974569858172376.mp3
875.9K
سینه زنی ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است
عصر عاشورا شروع کربلای زینب است
شرح صدر او در نمی آید به فهم اهل دل
صبر زینب آیت صبر خدای زینب است
رو "اَلم نَشرَح لَک صَدرَک" بخوان کاین آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است
باغبان گلشن سرخ ولایت، اشکِ اوست
حافظ خون شهیدان،گریه های زینب است
پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد
بر سَرِ پا باز با صبر و رضای زینب است
بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا
ورنه کاخ ظلم و بزم می ، چه جای زینب است؟
نی همین در شام و کوفه، بلکه در وادی عشق
هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است
خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد
بانگ "اَلاِسلام یَعلوا" ، در ندای زینب است
پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست
ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است
#کربلایی_جواد_مقدم
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه و توسل ویژۀ #ماه رجب سالروز حرکت قافلۀ اباعبدالله از شهر مدینه
یا رسول الله روز موعود فرا رسید حسینت داره راهی ميشه .. یه سر اومد کنارِ قبر مخفیِ مادرش زهرا .. آی مادرِ سیلی خورده خداحافظ .. مادر پسرت داره ميره کربلا .. تا قافله راه افتاد زود زینب اومد پیشِ عبدالله ابن جعفر ، داداشم داره ميره عبدالله .. ادب و مرام اين خانمُ ببین ..
اجازه ندي برم ، نميرم .. اما زینبِ بی حسین زود میمیره ... آی قربونت دلایِ کربلایی تون برم .. یه گوشه اُم البنین با عباس وداع میکنه .. یه طرف اکبر داره با اُم لیلی خداحافظی می کنه .. به گوشه ام دیدن یه مادر یه بچۀ 17 ، 18 روزه رو زیرِ چادرش گرفته .. هی میگه علی لای لای .. گُلُوم لای لای ... بالام لای لای علی ...
حسین ....
اومدن دوره ربابُ گرفتن .. رباب این بچه زوده براش به سفر .. روزا که آفتاب میتابه چادرتُ رو صورتش بگیر .. رباب بگو عباس خیلی از محملت دور نشه .. این بچه زود تشه ش میشه ... زود به زود آبش بده ...
آی رقیه .. عموش عباس اومد رقیه رو سوار بر محمل کرد .. هر جور بود این قافله راه افتاد ... کنایه فهما عمه جانِ امام زمان شبانه سوار بر محمل شد .. یه نفر سایۀ زینبُ ندید .. ای روزگارِ نامرد .. اما روز یازدهم هر طرفُ نگاه کرد ... دید همه دارن خیره خیره نگاش می کنن ..
ساربانان مزنید این همه آوایِ رحیل
آخر این قافله را ، قافله سالاری هست
به زخم تنت روی ریگ بیابان
به سوز دل و اشک و آه یتیمان
به شهر شام در هجوم نظر ها
کند خنده دشمنت به غم ما
خداحافظ ای برادرِ زینب ..
به خون غلطان در برابر زینب
زینب دوید و دید که از بادِ حادثات
درخون خویش غرقه شده کشتی نجات
انگشت رفته از پیِ انگشتری به باد
بر عتترتش چو حلقۀ انگشتری جهات
شاها! مگر سکینه جگر گوشۀ تو نیست
بر خیز و کن به سویِ جگر گوشه التفات
#سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
چند روزی است خدایا که پسر دار شده
یا رب ای کاش علی اصغر خود را نبرد
@navaye_asheghaan
|⇦• امان از کوفه ..
#روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله ..
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد"
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت میکرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین ..
صل الله علیک یا اباعبدالله ..
#حاج_حسین_سازور
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
|⇦•ای یادگارِ مادرم...
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام ناصر رفیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
حضرت زینب سلام الله خیلی مصائب دید زینب سلام الله کنار بدن پیغمبر ایستاده بود رسول خدا جان داد. میدید مادرش فاطمه چه جور کنار پیکر پیغمبر اشکمی ریخت. زینب یه روزی شاهد بود بدن مادرش رو شبانه از خانه بیرون بردن.هی نگاه کرد وگریه کرد. یه روزی زینب نشسته در خانه منتظره باباست.یه وقت دید باباش رو با فرق شکافته آوردند. همه ی این صحنه ها رو زینب دیده..یه روزم تیر باران شدن جنازه ی برادرش رودیده. همه این صحنه ها رو زینب دیده..اما همه ی دل خوشیش حسینه..زینب است وحسین. هرچی مصیبت دید، هر چی حادثه دید اما دلش خوش بودهنوز آخرین یادگار مانده. اما روز عاشورا وقتی دید این آخرین یادگارم داره میره. اگه حسین بره از پنج تن دیگه هیچکس باقی نمی مانه.اگه حسین شهید بشه آل طاها، آل کسا موضوعیت ظاهریش از بین میره چونحسین یادگار پنج تنه...لذا وقتی حسین به سمت میدان حرکت کرد با اینکه قول داده بود صبر کنه، با اینکه قول داده بود بمانه .اما یه وقت به یاد وصیّت مادرش زهرا افتاد. دنبال حسینش دوید صدا زد..*
مهلاً مهلا یابن الزهرا..
ای یادگارِ مادرم ای مهربان برادرم
آهسته رو آهسته رو
صبری نما تا خواهرت قرآن بگیرد بر سرت
برادرم! عزیزم
کرده وصیت مادرم
تا من ببوسم حنجرت
آهسته رو آهسته تر
*داداش رو متوقف کرد از اسب پیاده شد.برادر بذار زیر گلوت رو ببوسم ...بذار زیر گلوت رو بِبویم ..اینجا زیر گلوش رو بوسید اما یه وقتم بالای تل زینبیه دید همین بوسه گاه رو شمشیرگذاشتن، دستها رو، روی سر گذاشت، صدا زد: "وا محمدا! واعلیا..اَما فیکُمْ مُسْلِمْ.. "*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حجت_الاسلام_رفیعی
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️
⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴
روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
#حاج_محمود_كريمی
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#تنور_خولی
.
|⇦•بیاید که بی ما...
#روضه وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس استاد شیخ حسین انصاریان
●━━━━━━───────
بسم الله الرحمن الرحیم
بیاید که بی ما بسی روزگار
بروید گُل و بشکفد لاله زار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
بیاید، که ما خاک باشیم و خشت
تَفرّج کنان، بر هوا و هوس
گذشتیم بر خاک بسیار کس
کسانی که از ما به غیب اندرند
بیایند و، بر خاک ما، بگذرند
*مرگها انواع داره.بهترین مردن، مردنِ در حال ایمانه، بهترین مردن ،مردن در حال شهادته،بهترین انتقال به عالم آخرت ،به وسیله شهادت، مربوطه به وجود مقدس ابی عبدالله علیه السلام. بدن روی خاک افتاده دشمن، بدنهای خودشون رو دفن کردن. ولی بدن عزیزِ پیغمبر، میان آفتاب روی خاکِ گرم بیابان افتاده، زن وبچه رو آوردن کنار قتلگاه از اون جا سوارشون کنند، به اسارت ببرن....*
زینب چو دید پیکری اندر میان خاک
از دل کشید ناله به صد آهِ سوزناک
که ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن ،
احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن
ای وارث سَریر امامت، ز جای خیز
بر کشتگان بی کفن خود، نماز کن
یا دست ما بگیر و از این وَرطه بلا
بار دگر روانه به سوی حجاز کن
برخیز صبح شام شد، ای میر کاروان
ما را سوار بر شتر بی جحاز کن
*حسین من!همسفر من از مدینه تا کربلا تو بودی، قمر بنی هاشم بود، علی اکبر بود، اما! بلند شو ببین همسفر من حالا عُمر سعد و شمر و خولیه ....به خودت قسم نمی خوام از کنار بدنت برم دارن ما رو می برن ..اگه به خودم بود می موندم تو گودال اینقدر گریه می کردم که بمیرم....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#استاد_شیخ_حسین_انصاریان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
مناجات و روضه ابتدایی اعتکاف ۹۸.mp3
17.49M
#ماه_رجب
#مناجات_و_روضه
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
تو این شبا برای حال خستمون دعا کن
تو رو خدا برا دل شکستمون دعا کن
ببین گناه، بال و پر پروازمون رو بسته
آقا بیا، برای بالِ بستمون دعا کن
@navaye_asheghaan
.
|⇦•می روم از کربلایت....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی #سماواتی
●━━━━━━───────
عمه سادات، زینب کبری "بَکَتْ وَ أَبْکَتْ وَاللّهِ کُلُّ عَدُّوٍ وَ صَدیق" عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود و اشک می ریخت طوری گریه میکرد دوست و دشمن به حالش گریه میکردند. گاهی صدا میزد "أَنتَ أَخی" آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد..یا جَدّاه...!*
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست
*گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا میزد.. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن..حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند، زنها رو سوار ناقه ها کرد، بچههاشون رو بغلشون داد، اما وقتی نوبت به خودش رسید دیگه کسی نبود کمکش کنه، یه نگاه به طرف گودی قتلگاه کرد،زبان حالش این بود داداش پاشو.. زینبت می خواد سوار ناقه بشه یه نفر مَحرم نداره....«حسین. حسین حسین »
نوایِ کاروان هر دَم زند آتش به جانم
خدایا بر زمین مانده تنِ آرامِ جانم
رَوان با شور و شینم
خداحافظ حسینم
رفتم من و هوای تو از سر نمیرود
داغِ غمت زِ سینهی خواهر نمیرود
میروم از کربلایت
میسپارم بر خدایت
ای حسین جان...
*خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سماواتی
#وفات_حضرت_زینب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
@navaye_asheghaan
.
|⇦• یابن شبیب....
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی #حنیف_طاهری
●━━━━━━───────
یابن الشبیب، دختر ترسیده دیده ای
یابن الشیب، زخم جگر را نمک زدن
یابن الشبیب، عمه ی ما را کتک زدن
*کاشکی که جلو چشم برادر نمیزدن ظاهر امر این بوده که حسین ندیده ولی اربعین که برگشت صدا زد حسین..!*
حسین کنار تو به من و دخترت چه شد دیدی
که زنده زنده کنارت نمرده بودم و مردم
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط، واله و حیران زینب است
هر آیه در صَحایف علوی به وصف صبر
نازل بر انبیا شده، درشأن زینب است
ایوب صابر است ولیکن در این مقام
انصاف دِه که ریزه خور خوان زینب است
*حرف رو نمیشه بی دلیل زد یعنی پیغمبر رو میگی که ریزه خور خوان حضرت زینب هست شاعرش خیلی زرنگ بوده که بعد از این بیت ها ،این بیت ها رو آورده چون میخوان بگه ما حرفمون رو داریم با دلیل میزنیم چه دلیلی داری که ایوب صابراست ولیکن در این مقام انصاف ده که ریزه خور خوان ...«زینب است»*
در قتلگاه جسم برادر به روی دست
بگرفت که ای خدای من این جان زینب است
قربانی تواست بکُن از، کرم قبول
کاری،چنین به عهده ی ایمان زینب است
مدیون خونِ پاک حسین اند انبیا
اما حسین فاطمه مدیون زینب است
«یازینب،یازینب ،یازینب....»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حنیف_طاهری
#وفات_حضرت_زینب
#یابن_شبیب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
@navaye_asheghaan