.
#امام_حسین
#مناجات
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
.
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_مناجات
آوردهام تمام توانی که با من است
ناقابل است، نذر تو جانی که با من است
در کودکی به نام تو وا شد زبان من
مشغول ذکر بوده زبانی که با من است
عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان
فرصت بده به "مرثیهخوانی" که با من است
بر سینه میزنم، به قیامت دلم خوش است
تو میشناسیام به نشانی که با من است
نان میبرم به خانهام از سفرهی خودت
از من نگیر برکت نانی که با من است
من نذر کردهام پسرم نوکرت شود
مال تو این غلام جوانی که با من است
✍ #محسن_ناصحی
#امام_حسین
.
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
برلبم دارم سلامت یوسف زهرا سلام
چشم من بی آنکه بیند، آن رخ زیبا سلام
دل خوشم بر مستحبی که جوابش واجب است
آشنایی که غریبی می کنی با ما سلام
آل یاسین خوانِ ارکان ظهورت گشته ام
پا بنه بر دیده، پاسخ گو سلامم را سلام
بین مردم هر سلامی را سلامت در پی است
چشم بد دور از شما جانت سلامت با سلام
نه فقط جمعه که هر روزم شروعش با شماست
روبه قبله هر نمازم می شود آقا سلام
به عمویت رفته ای در قد و قامت ای عزیز
کی شود چشمم دهد بر آن قده رعنا سلام
در مدینه یا نجف یا جمکران یا مشهدی
یا عراقی در زیارت بر شما آنجا سلام
یاد ماهم باش وقتی می دهی در کربلا
بر شهید تشنه لب، بر زینب کبری سلام
یاد ما کن در زیارت خواندنِ ناحیه ات
می دهی وقتی برآن قربانی تنها سلام
در فرازی که سلامت می رسد بر جسم او
بی کفن افتاده پاره پاره در صحرا سلام
یا درآنجا که نشسته، قاتلش بر سینه اش
می دهی بر خواهرش بر مادرش زهرا سلام
رسول رشیدی راد
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
دارد دوباره رنگ می بازد حنایم
پس با چه رویی سوی تو آقا بیایم
دریا تویی، مولا تویی، آقا تویی تو
من دست خالی آمدم، آقا ... گدایم
راه گلویم را دوباره بغض بسته
آقا ببین که در نمی آید صدایم
دستی بکش بر این دل غربت گرفته
شاید کمی آرام گردد دردهایم
پشتم به تو گرم است، از من رو مگردان
من بی تو مثل کودکی بی دست و پایم
آقا زمین خورده دوباره نوکر تو
فکری به حالم کن که مشغول هوایم
این حرف ها، از روی دلتنگی است آقا
بدجور دلتنگ اذان کربلایم
وحید محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد
دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم
اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش
یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم
ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری
وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم
شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من
دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم
تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم
یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم
باز هم جا نشدم بین گدایانِ حرم
پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم
این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و
راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم
روح الله پیدایی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
اشک غریب عاقبتش شرم آشناست
بدبخت آن کسی ست که از صاحبش جداست
یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم
باید وبال گفت به دستی که بی دعاست
پایی که نیست در پی تو لنگ میزند
دنبال تو دویدن ما آبروی ماست
از دیگران دوا برسد درد مطلق است
دردی اگر زتو برسد مرهم و دواست
هرجور هست پیش تو یکروز میرسیم
آقا بگو که خیمه ی زهراییت کجاست
حق می دهیم دل به دل ما نمیدهی
ما سال هاست عادتمان لاف و ادعاست
سجده بغیر تربت اعلی نمی کنیم
مُهر قبول سجده ی ما مُهر کربلاست
هرچه زدند باز زجایش تکان نخورد
زینب کنار نیزه ی آقای سرجداست
سیدپوریا هاشمی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
تب وصال تورا شب شب به سر دارد
کسی که از غم تو گریه سحر دارد
هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست
تعلقات برای گدا ضرر دارد
چگونه زندگی اش راحت است و آسوده؟!
یتیم اگر به دلش حسرت پدر دارد
بیا برای غریبی ش گریه کن هرروز
که او همیشه به خون جگر نظر دارد
بگیر پشت درش دست خالی خود را
فقیر وقت کرم فیض بیشتر دارد
بگرد روضه به روضه برای دیدن او
بگرد، یار به این روضه ها گذر دارد
خدا کند که برات مرا کند امضا
کنار او دل من میل یک سفر دارد
به یمن تربت اعلای کربلای حسین
نماز و سجده من لذتی دگر دارد..
سیدپوریا هاشمی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
درمانده ام به پاي شكسته توان ببخش
وقت دعاشده ؛ به من از نو زبان ببخش
لالم ،صداي من به تو گويا نمي رسد
غير از تو را صدا زده ام،... مهربان ببخش
فطرس براي خيمه سبزت شفابده
بر بال زخم خورده من آسمان ببخش
خیلی بدم،مرا تو حسين بن روح كن
اين مرده را به يك نفس خويش، جان ببخش
حال و هواي مسجد سهله سرم زده
بر من دعاي ندبه در آن آستان ببخش
أين الحسين...سينه من غرق آه شد
شد صحبت از يزيد و لب و خيزران ببخش
محسن حنیفی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
امید دل چرا در جیب غم بردی سر خود را
بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را
چه شبهایی که همچون شمع سوزان تا سحر کردی
نثار قبر زهرا اشک چشمان تر خود را
بیا ای یوسف گمگشتۀ مصر ولا مهدی
نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را
بیا با هم بگرییم از برای غربت جدّت
که شب بنهاد زیر گل گُل نیلوفر خود را...
بیا و در کنار جسم خونین برادر بین
به زیر تازیانه عمّۀ غم پرور خود را
بیا مگذار تا جدّت به پیش خنده ی دشمن
بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را
بیا از جدّ خود بستان عموی شیر خوارت را
که می نوشد به جای شیر خون حنجر خود را
بیا مگذار جدّت از فراز نیزه ی دشمن
ببیند زیر کعب نیزه، اشک دختر خود را
بیا بنگر چگونه عمّۀ مظلومه ات زینب
نهاده در بیابان لاله های پرپر خود را
بیا چشم تر و لب های خشک تشنگان را بین
که گم کردند در دشت بلا آب آور خود را
استاد حاج غلامرضا سازگار
@navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_رضا__ع__نوحه
دور از وطن بـستم (دو چشم تر خود)(3)
من میكشم كمكم (عبـا بر سر خود)(3)
بیا مـادر زار و حزین گشتم
مـثــل تو من نقش (زمین گشتم)(3)
شد لـحـظـههای آخرم (بیا مادرم)
میسوزد از پـا تا سرم (بیا مادرم )
**
ایـنـجـا غـریبانه (بسوزد نهـادم)(3)
خـیـلـی دلم تنگه (كجایی جوادم)(3)
به كـجــایی ای قرص ماه من
میچكد خون دل (ز آه مـــــن)(3)
من از نفس افتـادهام ( جوادم بیـا)(3)
باشد دو چشمان ترم ( سوی كربلا)(3)
شاعر : سید محسن حسینی
@navaye_asheghaan
#حضرت_ام_البنین
به تیغی حیف گیسویت گسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانیتر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
بهارم را چه سان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز و کردند
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
ترک بر چهره ی آیینه بسته
زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
از آن سرو علی بنیاد و صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا ز تن افتاد و صد حیف
حسن لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_ام_البنین
شبی از ناله چنان شام غریبان دارد
همچو زینب غمی از داغ شهیدان دارد
به لبش نام حسین وبه دلش داغ حسین
آنقدرگریه نموده ست،به لب جان دارد
باوجودیکه نبوده ست وندیده ست،ببین
همچو زنهای حرم ناله و افغان دارد
عوض آنکه بگرید ز برای عباس
اشک افشان به لبش ذکرحسین جان دارد
از لب تک به تک اهل حرم روضه شنید
روضه هایی که نشان از دل سوزان دارد
باورش هیچ نمیشد که تنی پاشیده
غرق در خون اثراز سم ستوران دارد
از غم کشته بی آب و به یاد عطشش
چشم سیراب زاشک ولب عطشان دارد
اززمانیکه شنیده ست حسینش زار شد
قلب آشفته و احوال پریشان دارد
میکشد ام بنین را غم و اندوه،مگر
چقدر تاب وی از داغ عزیزان دارد؟
خونجگر گشته بسان همه دخترکان
دیده ای خون شده چون چشم یتیمان دارد
اسلام مولایی
@navaye_asheghaan
#حضرت_ام_البنین
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد
چشمِ هر سوخته ای ،پهنه ی دریا می کرد
با قدی خم به سرش می زد و می رفت ز حال
با همین سر زدنش..بابِ سخن وا می کرد
با سرانگشتِ خودش خطّ و خطوطی می زد
وَ سپس ناله و اندوه...مهیّا می کرد
صورتِ قبر برایِ پسرانش می ساخت
وَ همانجا به دمی محشرِ کبرا می کرد
روضه خوان بود و خودش گریه کُنی بی پروا
با کلامی ،نَفَسی ولوله برپا می کرد
خدمتی کرد به اولادِ علی بی منّت..
او کنیزیِ درِ خانه ی زهرا می کرد
بر حسین ابن علی عاشقِ شوریده شد و
بر قد و قامتِ او خوب تماشا می کرد
وَ پس از روزِ دهم تا دمِ مردن یکسر..
ضجّه ها می زد و با خویشتن آوا می کرد
حضرت اُمّ بنین با دلِ خونش هر روز
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد
محسن راحت حق
@navaye_asheghaan
#حضرت_ام_البنین
مشک خالی و پاره را تا دید
موج باران ز دیده اش بارید
یاد آن قامت قیامت کرد
تا شنید از غمش به خود لرزید
نفسش بین سینه بند آمد
گه به هوش است میرود از هوش
ناله آتشین کشید از دل
مشک و را می کشید در آغوش
بر سرش خاک بی کسی می ریخت
بر سر و صورت از غمش می زد
با قدی خم به دیده ای گریان
بوسه ها روی پرچمش می زد
مثل زهرای مرضیه او هم
شب و روزش به گریه سر می شد
روضه میخواند و یاحسین می گفت
باغم او شبش سحر میشد
ناله ها از سر جگر می زد
تا زمشک دریده می گفتند
سر به در میزد آن زمانی که
از گلوی بریده می گفتند...
محمد حبیب زاده
@navaye_asheghaan
📖 #متن_روضه
🔊 روضه جانسوز امام حسن
و حضرت زهرا سلام الله علیها
**
به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام
ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت
به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی
بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ...
آقا،قلبِ منم جلا بده
آقا،به خاطرِ رضا بده
آقا،به ما یه کربلا بده ...
کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل
کاش میدادن بر گریه امانی لااقل
*همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ...
الا مادر به قربونِ جمالِت ...
یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ...
کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل
کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد
کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل
کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم
کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد
خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد
مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست
ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد
کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم
اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد
گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود
و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد
هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود
دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود
حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است
حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است
ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است
*مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟
آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ...
بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ"
*سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ...
یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست )
همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید :
اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ...
لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ...
#روضه_امام_حسن
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زینب
🎤 حاج حيدر خمسه
@navaye_asheghaan
زبانحال حضرت زینب در بازگشت به مدینه
شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن قالب شعر : غزل
بـاز آمـدم از سـفـر مـدیـنـه راهــم نـدهـی دگـر مـدیـنـه
هفتاد و دو داغ روی داغـم آتـش زده، بر جـگـر مـدینه
راهم ندهی به خود که دارم از کرب و بـلا خـبـر مدینه
با داغ حسین، چون کنم رو بـر قـبـر پـیـامـبـر مـدیـنـه؟
یک جامه، ز هیجده عزیزم آوردهام از سـفــر مــدیــنـه
با هر قـدمم به پیش رو بود پشت سـر هـم خـطـر مدینه
بودند مـواظـبـم به هـر گام هـفـتـاد بـریـده سـر مـدیـنـه
والله به چـشم خـویش دیـدم چوب و لب و طشت زر مدینه
هفتاد و دو داغ اگرچه میزد دائـم به دلــم شـرر مـدیـنـه
والله که داغ آن سـه ســالـه خـم کرد مرا کـمـر، مدیـنـه
شمشـیـر حـسیـن، بـودم امّا بر سنـگ شدم سـپـر مدیـنه
گه در دل حبس، گه خرابه کردم شب خود سحر مدینه
کشتند سکـینه را به گـودال روی بــدن پــدر، مــدیــنـه
خورسندم از اینکه در، ره دوست دادم، دو نکـو پـسـر مدیـنه
با آنهمه غم، مصیبت شام بود از همه سختتر مدیـنه
در شام بلا به چشم تحـقـیر کـردنـد به ما نـظـر مـدیـنـه
ای کاش شوند همچو «میثم» بر ما همه، نوحهگـر مدینه
@navaye_asheghaan
مدح و زمزمه امام زمان☘☘☘☘
ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن
برحال عاشقان خرابت نظاره کن
پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
خورشید آسمان علی، ماه فاطمه
شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن
بنگر چه آمده به سرم از فراق تو
زخم دل شکستۀ ما را شماره کن
ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم
ما را به روی مرکب لطفت سواره کن
ای سایۀ عنایت تو بر سر همه
بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن
باید عریضه ای نویسم برای تو
خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن
اللهم عجل لولیک الفرج یا صاحب الزمان
@navaye_asheghaan
4_6026051188888189709.mp3
781.9K
▪️🎤زبانحال مازندرانی شهادت امام حسن(ع)
◼️◼️◼️▪️⬛️⬛️⬛️⬛️▪️⬛️⬛️⬛️
دل هر مرد وزن ره غم دپیته
زینب حسنِ سه ماتم بهیته
نصفه شو خوِرِ عزا بشتوسه
شه برار حسنِ صدا بشتوسه
بته خاخربلاکش زینبِ زار
برو خاخر بعی مه غم گرفتار
برو که سم مه کار ره توم هاکرده
دشمن ته روز روشن شوم هاکرده
الهی خاخری در این روزگار
نهووه مرگِ شه برار گرفتار
زینب بورده برار سرِ بالا
بته تره چیعه خاخر ته فدا
بته خاخر برو مسموم بهیمه
مثل شمع زره زره توم بهیمه
طشتی بیار مه ور مه حال خرابه
جیگر پاره بیّه مه دل کبابه
وقت بوردن بیه ای خاخر زار
برار حسین ره ته هاکن خبر دار
بعو تا دیر نیّه بیعه مه کنار
وصیت دارمبه بووه مه غمخوار
انده مظلوممه خاخر به دنیا
برمه کنده مسّه ماهی دریا
حسین بمو برار یار بهووه
وقت مردن ونه غمخوار بهووه
بته برار کی تجه ظلم هاکرده
ته اوی کوزه ره کی سم دکرده
حسین برار وصیت دارمه ته جا
مه وصیت مو به مو هاکن اجرا
مه نعش ره غسل هاده ای جان برار
مره دفن هاکنین مه جد کنار
اگر دشمن نشته میون گلزار
مره دفن هاکنین مه جد کنار
اگر مانع بعینه قوم نسناس
برار جانه ته و جانه مه عباس
نکنه خشم هاکنه اون دلاور
بکوشه فرقهٔ نامرد وکافر
نخامبه خون ریزی و کشت وکشتار
نزاع بووه مه دفن سه به گلزار
حسین جان بعد من برار امامی
دلسوز ورهنمای خاص وعامی
ته ونه کربلا هاکنی ایثار
بکف بیری شه جان ره در رهه یار
(صفا) یاری هاده دین خدا ره
اتی بعو مصیبت مولا ره
جناتیان
#مازنی
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_روضه
#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
سـلام مـا بـه رسـول و بـه پـاره ی تـــن او
که هست در دو جهان دست ما به دامن او
سـلام مـا به امامی کـه همـــدم فقـــراست
سـلام مـا به عـزیـــزی که یوسف زهراست
سـلام مـا به امامـی که پاره شـد جگــرش
سـفــر رســید به آخـــر، در آخــــر صفرش
سـلام مـا بـه شـهیدی که مرگ خود طلبید
چوشخص مارگزیده به خویش می پیچید
سـلام مـا بـه رضـا و بـه گــریه ی پسـرش
کــه قاتلـش شــده فــــرزند قـاتـل پـدرش
میان حجـره ی در بسته دست و پا می زد
جواد و حضــرت معـصومه را صدا می زد
کجاروم؟به که گویم؟که سوخت سوره ی نور
گـــرفت شعـــله دلــش با سه دانه ی انگور
تمــــام عــــمـر، غـــم دوستـان کبابش کرد
شـــــرار زهر به یک نیمــه روز آبــــش کرد
به نازنیــــن بدنـش پیـرهن سرشک افشاند
از آن وجودبه جز استخوان وپوست نماند
ز ضعف، دیــده گهی باز کرد و گاهی بست
گهی به پای ســتاد و گـهی به جای نشست
جـــواد، اشـک به رخ نـاله در نهـــادش بود
رضـــا ســرش بـه روی دامـن جوادش بود
پـدر نـظاره بـه مـــاه رخ پســـــر می کرد
پسر ز ســوز جگــــر گــریه بر پدر می کرد
پــــدر نگه به پسرکردوچشم خود را بست
پســــر کشید ز دل آهی وبه سـوگ نشست
الا تمــــام محـــبّان ز دیـــده خـــون بارید
از ایــن وداع، وداعی دگـــــر به یاد آرید
همـــان وداع کــه تنـهـــا عزیـــز پیـغمـــبر
نـهاد صـــــورت خـــود بـر رخ علـی اکبر
پســـر نگاه بـه اشک غـــــم پـــدر می کرد
پــــدر نظاره به خـون ســر پســر می کرد
پــــدر ز داغ پـسر بـاغ لاله در دل داشت
پســـر نشــانه ز زخــــم هــزار قاتل داشت
پـــدر ز خون پسـر صورتش خضـاب شده
پســـر ز سوز عطـش قطره قطره آب شده
پــــدر به چهره ی فرزندخویش چهره نهاد
پســـر کــنار پـدر ناله ای زد و جــان داد،،،
شعر:استاد حاج غلام رضاسازگار
─┅══༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅══┅─
@navaye_asheghaan