eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.6هزار دنبال‌کننده
38 عکس
38 ویدیو
175 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹کتاب جعفری🔹 کتاب بود و به روی جهانیان وا بود جواب هرچه نمی‌دانمِ جدل‌ها بود به روی فرش امامت معلمی می‌کرد و تخت سست خلافت اسیر دعوا بود به نام آل محمد، غریبه وارث شد کسی ندید مگر آل او همین‌جا بود؟ دوباره قصۀ خاری به چشم و بغض گلو هنوز پاسخ نهج‌البلاغه حاشا بود.. چقدر نامۀ کوفی از این و آن که بیا نمک به زخم عمیقی که همچنان وا بود هنور خاطرۀ کربلا جگرسوز و... مرام عهد شکستن هنوز برپا بود به چشم اگرچه که دورش شلوغ بود اما به جز تنور که می‌داند او چه تنها بود؟.. عجیب نیست بر آن خانه آتش افکندند که این مدینه‌نشین از تبار زهرا بود بگو به آن‌که به زعمش دهان حق را بست کتاب جعفری شیعه همچنان باز است 📝
🔹معراج دستان تو🔹 بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد به رسم تهنیت‌گویی برایت آیه نازل شد «و اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی» یعنی که ای باران! غرض از خلقت دنیای تشنه با تو حاصل شد کنار برکه‌ای جاری شد احکام وفاداری وضو با هر سرابی غیر از این سرچشمه، باطل شد شکافنده‌تر از فجری که سر زد بین روز و شب میان حق و باطل، ذوالفقارت حدّ فاصل شد تو هارون و نبی موسی، تو جان او و او مولا کدامین سامری بین تو و جان تو حائل شد؟ نماز صبح در محراب، باران بند می‌آید پس از آن چاه تنها گریه کرد و آب‌ها گل شد 📝 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
علیه‌‌السلام 🔹بردباری🔹 با من بیا هرچند صبرش را نداری یک جا مرا در راه تنها می‌گذاری باشد بیا اما مپرس از رازهایم با خضر باید سر کنی با بردباری راهی شدم بین سکوت و باز دیدم یک کاروان پشت سرم حرف است آری لا سیف، لا دین، لا فتی و لا مروت در بازگشت دورهٔ بی ذوالفقاری گم می‌شود فریادهایم بین این شهر مثل نفَس‌های مسیحی بی‌حواری از دست‌های سردشان بیعت گرفتم از سینه‌هاشان وعده‌های جان‌نثاری سجاده را اما کشید از زیر پایم یک روز، دستی از همین دستان یاری هم بر دلم داغ وفا مانده‌ست از این قوم هم دارم از آن روی پایم یادگاری من صلح کردم، خوب می‌دانستم آن‌ها خود می‌گذارند اسم آن را سازگاری وقتی خیال پستشان راحت شد از جنگ گفتند دشمن‌شادمان کردی به خواری! گفتم «چه برخیزم چه بنشینم امامم» گفتند سیریم از احادیثِ شعاری! در چشم‌های خیره‌ات تردید پیداست موسای بی‌طاقت! کماکان بیقراری بشنو! ولی پایانِ دیدار من و توست تأویل آن چیزی که صبرش را نداری می‌رفت در تسخیر غاصب کشتی نوح با رخنهٔ صلح من از نو گشت جاری هذا فراق ـ ای آشنا ـ بینی و بینک باید مرا با غربتم تنها گذاری 📝 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
کتاب بود و به روی جهانیان وا بود جواب هرچه نمی‌دانمِ جدل‌ها بود به روی فرش امامت معلمی می‌کرد و تخت سُستِ خلافت اسیر دعوا بود به نام آل محمد، غریبه وارث شد کسی ندید مگر آل او همین‌جا بود؟ دوباره قصۀ خاری به چشم و بغض گلو هنوز پاسخ نهج‌البلاغه حاشا بود.. چقدر نامۀ کوفی از این و آن که بیا نمک به زخم عمیقی که همچنان وا بود هنور خاطرۀ کربلا جگرسوز و... مرام عهد شکستن هنوز برپا بود به چشم اگرچه که دورش شلوغ بود اما به جز تنور که می‌داند او چه تنها بود؟.. عجیب نیست بر آن خانه آتش افکندند که این مدینه‌نشین از تبار زهرا بود بگو به آن‌که به زعمش دهان حق را بست کتاب جعفری شیعه همچنان باز است ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔹با عطش وارد شوید!🔹 حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حال‌هاست! با عطش وارد شوید! اینجا زمین علقمه‌ست مجلسِ لب‌تشنگانِ حضرت سقا به‌ پاست جمع بی‌پایان ما را نشمرید آمارها! جمع ِ ما هر جور بشمارید هفتاد و دو تاست جای دنجی خواستی تا با خدا خلوت کنی این حسینیه که گفته کمتر از غار حراست؟ اشک را بگذار تا جاری شود، شور افکند هرچه پیش آید خوش آید، اشک مهمان خداست شانه خالی کرده‌ایم از کلّ یومٍ اشک و آه گریهٔ حُرّی‌ست این شب‌گریه‌ها، اشکِ قضاست اذن میدان می‌دهند اینجا به هرکس عاشق است با رجزهای اباالفضلی اگر آمد سزاست هروله در هروله این حلقه را چرخیده‌ایم های! ای هاجر! بیا در این حرم، اینجا صفاست شورِ ما را می‌زند هر تشنه‌کامی گوش کن! حلقِ اسماعیل هم با العطش‌ها هم‌صداست أیها العشاق! آب آورده‌ام غسلی کنید شامِ عاشوراست امشب، مقصد بعدی مناست خندهٔ قربانیان پُر کرده گوش خیمه را من نفهمیدم شب شادی‌ست امشب یا عزاست؟! گریه‌هاتان را بیامیزید با این خنده‌ها سفرهٔ این شب‌نشینان، تلخ و شیرینش شفاست آب باشد مال دشمن، ما تیمم می‌کنیم آب‌های علقمه پابوسِ خاک کربلاست ما اذان‌هامان اذانِ حضرتِ سجّادی است همهمه هر قدر هم باشد صدای ما رساست أشهدُ أنَّ محمّد جدّ والای من است أشهد أنَّ علی إلّای بعد از لافتاست یک نفر از حلقه بیرون می‌زند وقت نماز سینهٔ خود را سپر کرده مهیای بلاست ای مکبّر! وقت کوتاه است، قد قامت بگو صف کشیدند آسمان‌ها، پس علی‌اکبر کجاست؟ گفت قد... قامت... جوان‌ها گریه‌شان بالا گرفت راستی! سجاده‌های ما همه از بوریاست! از علی‌اکبر مگو! می‌پاشد از هم جمعمان یک نفر این سو پریشان، یک نفر آن سو رهاست چارهٔ این جمع بی‌سامان فقط دستِ یکی‌ست نوحه‌خوان می‌داند آن منجی خودِ صاحب لواست گفت: «عباس»! آن طرف طفلی صدا زد: «العطش» ناگهان برخاست مردی، گام‌هایش آشناست مشک را بر دوش خود انداخت بسم الله گفت زیر لب یک‌ریز می‌گفت از من آقا آب خواست حضرتِ عباسی از من دیگر اینجا را نپرس آسمان‌ را از کمر انداختن آیا رواست؟ 📝 🌹 🌹 =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠💠 کانال⬇️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
علیه‌السلام 🔹اشک حسرت🔹 مردِ جوان دارد وصیت می‌نویسد می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد دنیا برای رحمت او جا ندارد آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد از شرح حال خود سخن می‌راند اما انگار در توصیف غربت می‌نویسد کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست از درد خود در کنج خلوت می‌نویسد غربت درِ این خانه را از پشت بسته‌ست مهمان ندارد؛ جای صحبت، می‌نویسد خمس و زکات شیعیان را می شمارد سهم فقیران را به دقت می‌نویسد در چند خط می‌گوید از حج و ثوابش این بند را با اشک حسرت می‌نویسد پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله از خاطراتش چند رکعت می‌نویسد زندان به زندان با نماز و روزه و عشق دربان به دربان درسِ عبرت می‌نویسد حتی برای خشم شیرانِ درنده با چشم‌هایش از محبت می‌نویسد بعد از شکایت از جفای این زمانه در سر رسید فصل غیبت می‌نویسد ـ من زود دارم می‌روم اما میایم با احتیاط از رازِ رجعت می‌نویسد می‌نوشد آب و یاد اجدادش می‌افتد با رعشه از آزار شربت می‌نویسد سر را به پای طفل گندم‌گون نهاده‌ست بر طالعش حکم امامت می‌نویسد فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر از مرگِ او جای شهادت می‌نویسد بازارهای سامرا خاموش و گریان بر در حدیثِ حفظِ حرمت می‌نویسد با دست‌های کوچکش یک طفلِ معصوم نام پدر را روی تربت می‌نویسد 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
علیه‌السلام 🔹کتاب جعفری🔹 کتاب بود و به روی جهانیان وا بود جواب هرچه نمی‌دانمِ جدل‌ها بود به روی فرش امامت معلمی می‌کرد و تخت سست خلافت اسیر دعوا بود به نام آل محمد، غریبه وارث شد کسی ندید مگر آل او همین‌جا بود؟ دوباره قصۀ خاری به چشم و بغض گلو هنوز پاسخ نهج‌البلاغه حاشا بود.. چقدر نامۀ کوفی از این و آن که بیا نمک به زخم عمیقی که همچنان وا بود هنور خاطرۀ کربلا جگرسوز و... مرام عهد شکستن هنوز برپا بود به چشم اگرچه که دورش شلوغ بود اما به جز تنور که می‌داند او چه تنها بود؟.. عجیب نیست بر آن خانه آتش افکندند که این مدینه‌نشین از تبار زهرا بود بگو به آن‌که به زعمش دهان حق را بست کتاب جعفری شیعه همچنان باز است 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
🔹معراج دستان تو🔹 بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد به رسم تهنیت‌گویی برایت آیه نازل شد «و اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی» یعنی که ای باران! غرض از خلقت دنیای تشنه با تو حاصل شد کنار برکه‌ای جاری شد احکام وفاداری وضو با هر سرابی غیر از این سرچشمه، باطل شد شکافنده‌تر از فجری که سر زد بین روز و شب میان حق و باطل، ذوالفقارت حدّ فاصل شد تو هارون و نبی موسی، تو جان او و او مولا کدامین سامری بین تو و جان تو حائل شد؟ نماز صبح در محراب، باران بند می‌آید پس از آن چاه تنها گریه کرد و آب‌ها گل شد 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیه‌‌السلام 💠💠🌹🥀🌹🥀🌹🥀 [﷽][﷽][﷽][﷽][﷽] 🔹بردباری🔹 با من بیا هرچند صبرش را نداری یک جا مرا در راه تنها می‌گذاری باشد بیا اما مپرس از رازهایم با خضر باید سر کنی با بردباری راهی شدم بین سکوت و باز دیدم یک کاروان پشت سرم حرف است آری لا سیف، لا دین، لا فتی و لا مروت در بازگشت دورهٔ بی ذوالفقاری گم می‌شود فریادهایم بین این شهر مثل نفَس‌های مسیحی بی‌حواری از دست‌های سردشان بیعت گرفتم از سینه‌هاشان وعده‌های جان‌نثاری سجاده را اما کشید از زیر پایم یک روز، دستی از همین دستان یاری هم بر دلم داغ وفا مانده‌ست از این قوم هم دارم از آن روی پایم یادگاری من صلح کردم، خوب می‌دانستم آن‌ها خود می‌گذارند اسم آن را سازگاری وقتی خیال پستشان راحت شد از جنگ گفتند دشمن‌شادمان کردی به خواری! گفتم «چه برخیزم چه بنشینم امامم» گفتند سیریم از احادیثِ شعاری! در چشم‌های خیره‌ات تردید پیداست موسای بی‌طاقت! کماکان بیقراری بشنو! ولی پایانِ دیدار من و توست تأویل آن چیزی که صبرش را نداری می‌رفت در تسخیر غاصب کشتی نوح با رخنهٔ صلح من از نو گشت جاری هذا فراق ـ ای آشنا ـ بینی و بینک باید مرا با غربتم تنها گذاری 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝