eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.6هزار دنبال‌کننده
37 عکس
38 ویدیو
175 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف از وصیت‌های آخر می‌زنی بابا از پیش زهرایت کجا پر می‌زنی بابا؟! این لحظه‌ها یاد گذشته کرده‌ای انگار حرف از وصیت‌های مادر می‌زنی بابا دل‌شوره داری، از نگاهت خوب می‌فهمم داری گریزی به غمِ در می‌زنی بابا زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست هرچند حرف از زخم بستر می‌زنی بابا یک روز می‌بینی مرا بین در و دیوار یک روز می‌آیی به من سر می‌زنی بابا گفتی که خیلی زود می‌آیم کنار تو پس لحظه‌ها را می‌شمارد یادگار تو ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
گشته مدینه غرق عزا، وامحمدا ماتم گرفته ارض و سما، وامحمدا گویید روی مأذنه (حیَّ عَلی العَزا) رفت از جهان رسول خدا، وامحمدا روز یتیمیِ همه امت است، پس ناله زنید: یاابتا وامحمدا مولا زند به سینه و زهرا زند به سر جبریل گشته نوحه‌سرا، وامحمدا مانده سه روز پیکر پاکش روی زمین دفنش نکرده‌اند چرا؟! وامحمدا ماه صفر تمام شد؛ اما شروع شد اندوه اهل‌بیتِ شما وامحمدا دردا که جای گُل، همه با هیزم آمدند بر آستان شیر خدا، وامحمدا دردا که جای تعزیت و عرضِ تسلیت سیلی زدند فاطمه را، وامحمدا دستی که بوسگاه نبی بود، بد شکست! این طور اجر او شد ادا، وامحمدا آن زن که زهر داد نبی را، پس از نبی خون کرد قلب آل عبا، وامحمدا ملعونه پیش قبر نبی بر تنِ حسن هفتاد تیر زد زجفا، وامحمدا هفتاد زخم، جسمِ غریبِ مدینه خورد اما غریب کرببلا... وامحمدا بیش از هزار و نهصد و پنجاه زخم داشت از تیر و تیغ و سنگ و عصا، وامحمدا زینب به گریه گفت که: یاایهاالرسول یک دم به قتلگاه بیا، وامحمدا (این کشته‌ی فتاده به هامون، حسین توست این صید دست و پا زده در خون، حسین توست) ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
بوی غم می‌رسد انگار... دلم می‌ریزد اشک از دیده‌ی غمبار حرم می‌ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می‌ریزد خوب پیداست که باران ستم می‌ریزد آه! آرامش زهراست به هم می‌ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه‌ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده‌ی لب‌های ترش می‌بارید از گرفتاری امّت به جزا می‌ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می‌گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! دخترت زار به سر می‌زند؛ ای وای دلم بر دلم غصه شرر می‌زند؛ ای وای دلم پدرم حرف سپر می‌زند؛ ای وای دلم حرف از داغ پسر می‌زند؛ ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه‌‌ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ @hosenih این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب! شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده‌ی خود یک سو زد مژده! ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده‌ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه‌ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می‌داد داشت اما خبر از قصه‌ی زهرا، ای داد این همه بی کسی! ای وای! سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله‌ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه‌ی او بر سر زد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار اسلام در مصیبت تو می‌شود یتیم دین در فراق روی تو بی تاب، بی‌قرار ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر تا روی گنبدت بنشینیم چون غبار هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار رفتی و از مدینه‌ی تو رفت دلخوشی کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان از امت تو آنچه نمی‌رفت انتظار هرچند از تو غیر محبت ندیده بود اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار آن دست که به بازوی زهرا غلاف زد انداخت دور گردن مولا طناب دار در بین کوچه باز همان دست آمد و دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه‌خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌_ می‌سوخت آن چنان که، بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می‌سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش_ آن قدر ناله سر داد، تا "در" به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر، آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که، خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و، در بین قتلگه دید_ فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
نفسم در شماره افتاده رنگ و رویم پریده است علی سر من را بگیر بر زانوت وقت رفتن رسیده است علی گرچه زود و سریع طی شد و رفت چقدر روزگار سخت گذشت همۀ سال‌های تبلیغم به من بی‌قرار سخت گذشت دل من را همیشه توهینِ بی حیاها شکست، یادت هست سنگ باران کودکان لجوج سر من را شکست، یادت هست در اُحد که غریب ماندم من بغض کفار داشت وا می‌شد یک تنه جوشنم شدی تو علی تو نبودی، سرم جدا می‌شد اثر آفتاب شعب این بود در سرم شعله‌های تب مانده به کف پای من از آن‌موقع خارهای ابولهب مانده چه کنم وقت رفتن آمده است دل ندارم که روضه‌خوان باشم کاش می‌شد زمان حمله به در زنده باشم، کنارتان باشم ظاهراً مؤمن و مسلمان‌اند با تو و فاطمه بد اند علی صبر کن صبر کن برای خدا همسرت را اگر زدند علی صبر کن آن زمان که با سیلی قصد دارند بر رویش بزنند یا که در پیش دست بسته‌ی تو با قلافی به بازویش بزنند تازه این اول مصیبت‌هاست کربلای حسین نزدیک است مثل زهرا قرار سوختن بچه‌های حسین نزدیک است... ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
فاطمه! ای نور چشمان ترم، کم گریه کن با دل سوزان کنار بسترم کم گریه کن دیده‌ات چون ابرِ باران، دیده‌ای بارانی است نور دیده! پیش چشمان ترم کم گریه کن گرچه گل با شبنم خود دیدنی‌تر می‌شود تو ولی یاس بهشتی، منظرم کم گریه کن گریه‌هایت بعد من فریاد خواهد شد؛ ولی پیش چشمم ای گل غم پرورم کم گریه کن تو گلی و عمر تو از گل بُود کوتاه‌تر زودتر از هر گل آیی در برم، کم گریه کن تا تو گریان می‌شوی، هفت آسمان گریان شود صبرکن ای ابر باران‌آورم، کم گریه کن تا نیفتادی زپا، ای شمعِ جمعِ اهل بیت پیش من در لحظه‌های آخرم کم گریه کن دودوآتش چون بهشت وحی را در برگـرفت در عزای غنچه، ای نیلوفرم کم گریه کن رهبر مظلوم این امّت چو در خانه نشست پیش چشم اشک‌بارش دخترم کم گریه کن هرچه می‌خواهی «وفایی» گریه کن شب تا سحر تا که فردا باتو گویم دربرم کم گریه کن ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
هر چند ستاره غرق اشک و آه است خورشید، دلش گرفته‌تر از ماه است گلدستهٔ آفاق، پس از رحلت او سرشارِ «محمداً رسول الله» است ✍ آنکه با غمزه‌‌های گفتارش درس‌آموزِ صد مدرّس بود در نفس‌های آخرِ عمرش قلم و کاغذی طلب بنمود چون که می‌خواست بعد از او مردم نشوند از مسیر حق، گمراه خواست در آخرین وصیت خویش بنویسد: "علی ولی‌الله" ناگهان از میان جمعیت محضر حضرت رسول‌الله یک نفر _آن‌که دانی و دانم_ گفت "إنَّ الرَجُل لَیَهْجُر"... آه او که آیات را نمی‌فهمید گفت قرآن برای ما کافی‌ست او نفهمید که حدیث رسول جز کلام خدای سبحان نیست آن رسولی که گفت: ای مردم! یک امانت زِ من کنار شماست اجر پیغمبریِ من، تنها احترامِ به دخترم زهراست چند روزی گذشت... مردی که بر نبی بست تهمتِ هذیان او که قرآن برای او بس بود حمله‌ور شد به کوثر قرآن کوچه آماده، هیزم آماده یک نفس مانده بود تا آتش داد زد: ای اهالیِ خانه! یا که بیعت کنید یا آتش... همه گفتند: فاطمه آنجاست گفت: فضه، حسن، علی، یا او، هرکسی پشت درب این خانه‌ست طُعمه‌ی آتش است حتی او همه گفتند: محسنش پس چه؟ گفت: فرقی نمی‌کند اصلاً باید این خانه را بسوزانم مرد باشد میانِ آن یا زن چند لحظه سکوت کرد و سپس چند گامی سوی عقب برگشت همه گفتند: منصرف شده است همه گفتند که بخیر گذشت ناگهان باز سمت خانه دوید لگدی زد به در...خدا!... مادر فاطمه بی‌سپر...خدا!... محسن در شده شعله‌ور...خدا!...مادر ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
ای مهربان نبی! که تو را زهر داده است؟ دستش شکسته باد که قلب تو را شکست از آن دو زن نصیب تو جز شوکران نبود آن جام زهر، رشته‌ی اسلام را گستت گفتی صحابه را قلم و کاغذ آورند تا بعد تو دوباره نگردند بت پرست می‌خواستی به فتنه نیفتند امتت تا دست، بعد تو نگذارند روی دست ناگه در آن سکوت، صدایی بلند شد اِنَّ‌الرَجُل که گفت، دل دخترت شکست باب جسارت آنکه به روی تو باز کرد در کوچه راه را به روی دختر تو بست زهرا کنار بستر تو زار می‌زند شکر خدا که فاطمه بالا سر تو هست قسمت نبود محسن او را بغل کنی این صحنه در بهشت ولی دیدنی‌تر است بر سینه‌ات حسین تو بود آخرین نفس اما به روی سینه‌ی او قاتلش نشست ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
ملک‌الموت! مزن شعله به زخم جگرم وای مــن گـر تــو مدارا نکنی با پدرم صبـر کـن ســیر ببــینم رخ بــابـایم را چه کنم سدّ نگاهم شـده اشــک بصــرم قسمت این بود که بـالای سرش بنشینم چشم بگشایم و جـان دادن او را نگرم ای پــدر! مادر مظلومه من یار تو بود من پـس از رفتن تو جان علی را سپرم با تــن خســته و بازوی کبود از مسجد قول دادم که علی را به‌سوی خانه برم دست از دامــن حیدر نکشم یک‌لحظه گر بـــریزند همه اهــل مدینه بـه سرم قسمت این بــود که بعد از تو بمانم بابا تا که با دادن جان، جان علی را بخرم به فدای سر یــک مـــوی عـلی باد پدر گـرمیـان درودیوار دهد جـان، پسرم جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم» اجـر ایـن ســـوخـتنت بـا احـدِ دادگرم ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
بهشتِ عَدْن که غرقِ عبادتش شده است عبایِ سبزِ بلندِ سیادتش شده است جهان به گفته‌ی لولاک اگر که خلق شده فقط به یُمن شکوهِ ولادتش شده است به غیر معجزه از او نمی‌توان دیدن که خرقِ عادت، عمری‌ست عادتش شده است درون کوزه مگر جمع می‌شود دریا؟! عجیب نیست که دنیا زیادتش شده است کسی به فکر گل آلود کردن آب است به بی کرانی کوثر، حسادتش شده است فرشته از دم در، صف کشیده تا ملکوت رسول عشق، زمان عیادتش شده است صدای خنده‌ی مکر از سقیفه می‌آید بسوز دل! که زمان شهادتش شده است... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
💠💠🌹🥀🌹🥀🌹🥀 [﷽][﷽][﷽][﷽][﷽] از کینه و بغضِ این و آن کشته شده‌ست با طرحِ دسیسه‌ای نهان، کشته شده‌ست چشمش به حسین بود و زهرا و حسن پیغمبر ما دل‌نگران کشته شده‌ست ✍ هر چند ستاره غرق اشک و آه است خورشید، دلش گرفته‌تر از ماه است گلدستهٔ آفاق، پس از رحلت او سرشارِ «محمداً رسول الله» است ✍ درون سینه‌ام غوغاست بابا عزا در صحن دل برپاست بابا دلم می‌خواست همراهت بمیرم ولی دیدم علی تنهاست بابا ✍ از منزلتت فقط خدا آگاه است راهی‌که به‌تو ختم‌نشد، بی‌راهه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا با خط نور مکتوب: «مُحَمَّداً رَسول‌الله» است با این که "پیمبری" برازنده‌ی توست از این‌همه شرم، شرم شرمنده‌ی توست ما گرد و غبار خاک پایت هستیم وقتی که یکی مثل علی بنده‌ی توست تا لحظه‌ی آخرت از ایمان گفتی از عترت اهل‌بیت و قرآن گفتی می‌خواستی از فضل علی بنویسی لعنت‌ به‌کسی که‌گفت؛ هذیان گفتی شرمنده نمی‌شوند فردا از تو؟ چون از همه دم زدند، الّا از تو این قوم ستم‌کار مگر نشنیدند «لااَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجرا» از تو؟ کامل شده چون رسالت پیغمبر واجب شده پس اجابت پیغمبر اما همه‌ی مصائب اهل‌البیت آغاز شد از شهادت پیغمبر... سرچشمه‌ی فیض ازلی را کشتند آن‌روز که مفهوم «ولی» را کشتند بعد از تو و با داغ تو، روزی صدبار این قوم جفاکار علی را کشتند در شعله گرفتار؛ صدا زد: اَبتا با آه شرربار صدا زد: اَبَتا برخیز رسول حق که ریحانه‌ی تو بین در و دیوار صدا زد: ابتا رفتی و کشیدیم از این داغ چه‌ها خشکید پس از تو باغ‌ها، باغچه‌ها گشتند تمام عترتت خانه‌نشین قرآن تو مانده گوشه‌ی طاقچه‌ها در خیبر و در بدر و در احزاب و حنین شد ورد زبان تو حدیث ثقلین در غربت خانه جان سپرده‌ست، حسن در گوشه‌ی قتلگاه افتاده، حسین روزی شب تیره را سحر می‌آید عمر غم روزگار سر می‌آید رفتی و جهان همیشه کم داشت تورا این‌بار محمدی دگر می‌آید ✍ ؛ ؛ در سوگ نبی، جهان سیه می‌پوشد در سینه، دل از داغ حسن می‌جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هر شیعه ز درد، جام غم می‌نوشد ✍مرحوم خورشید به سوگ مصطفی می‌گِریَد مهتاب به داغ مجتبی می‌گِریَد در مشهدِ دل، کرب‌و‌بلایی برپاست شیعه به شهادتِ رضا می‌گِریَد ✍ در سوگ نبی جهان پُر از ماتم شد زین داغ گران، قامت هستی خم شد دیوار و در مدینه فریادزنان می‌گفت دل فاطمه پُر از غم شد ✍ چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را شهید گشت و نفهمید امتش این را ✍ فتاده ناله‌ای در بندبندم ز هجران تو بابا دردمندم شب و روزم شده با گریه همراه دگر تا آخر عمرم نخندم پس از تو مانده‌ام با اشک دیده ز بار هجر تو پشتم خمیده برای تسلیت‌گفتن به زهرا به جای دسته‌گل هیزم رسیده نشسته بود تنها گریه می‌کرد غریبانه خدایا گریه می‌کرد کنار بستر پاک پیمبر چه مظلومانه زهرا گریه می‌کرد ز هجران تو اشک من روان شد زبان درد من، آه و فغان شد تو رفتی و پس از تو ای پدرجان علی تنهاترین مرد جهان شد الا ای قبله‌گاه آرزویم نشسته بغض داغت در گلویم اگرچه چشم خود را بسته‌ای باز تبسّم می‌کنی بابا به رویم پری بشکسته چون پروانه دارم چو شمعم گریه‌ی مستانه دارم برای گریه از هجران رویت میان بیت‌الاحزان خانه دارم ✍ رفتی و پناه عالمِیْنت می‌سوخت قلب حسن و جان حسینت می‌سوخت قرآن و تمام عترتت خورد زمین در شعله حدیث ثقلینت می‌سوخت! ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝