eitaa logo
نداء الاسلام
5.2هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
6.6هزار ویدیو
182 فایل
ارتباط با ادمین: @parhizgar_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
نداء الاسلام
بسم رب الحسین ان شاالله از امروز تا شهادت حضرت رقیه نکات مهم زیارت عاشورا با هشتک مخصوص خود بیان خوا
قسمت سوم با تأمل در زيارت عاشورا معلوم مي‌شود که آن زيارت شناسنامه‌ي فرهنگي و سلوکي شيعه است و لعن‌هاي مطرح‌شده در آن جهت تولي و تبرّاي مسلمانان را روشن مي‌کند تا هر مسلماني جايگاه خود را در نبرد بي‌امان حق و باطل تعيين و تعريف کند و از حضور در جبهه‌ي معنوي حق در هزاره‌ي سوم محروم نماند و معلوم شود او نيز بخشي از اين جبهه است. روشن است که «لعن»‌گفتن مقوله‌اي متفاوت از ناسزاگفتن و فحش‌دادن است، فحش‌دادن شأن يک مسلمان نيست همچنان که علي(ع) فرمودند: « إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» به خدا سوگند دوست ندارم شما از دشنام‌دهندگان باشيد. ولي «لعن»‌کردن يک نوع بيزاري‌جستن از ظلم و ظالم و فاصله‌گرفتن از راه سپاه اهل باطل و موجب قرب به جبهه‌ي امام حسين(ع) مي‌شود و اين‌که در دل ما جايي براي همراهي با ظلم و ظالم نيست. همان‌طور که خداوند بر اهل کفر لعنت مي‌کند و لعنت لعنت‌کنندگان را نيز بر آن‌ها مي‌فرستد و مي‌فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ». كسانى كه دلايل روشن، و وسيله‌ي هدايتى را كه نازل كرده‏ ايم، بعد از آن‌كه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آن‌ها را لعنت مى‏كند؛ و همه لعن‏ كنندگان نيز، آن‌ها را لعن می كنند.
نداء الاسلام
بسم رب الحسین ان شاالله از امروز تا شهادت حضرت رقیه نکات مهم زیارت عاشورا با هشتک مخصوص خود بیان خوا
قسمت چهارم وقتي به عمرسعد «لعنت» کرديم به اين معني است که ديگر در اردوگاهي که شخصيت عمرسعد هست، جاي ما آن‌جا نيست و با توجه به لعنت‌هاي جامعي که در آن زيارت هست، راه براي انتخاب جايگاهي در کنار امام حسين(ع) آسان مي‌گردد. پس هرجا که شخصيت‌هاي مورد لعن در زيارت عاشورا آن‌جا نباشند جاي ما آن جا خواهد بود که جايگاه همراهي و همدلي با امام حسين(ع) است و در آن حال تولّي و تبرّي از حالت ذهني خارج مي‌شود و صورت کاربردی به خود میگيرد و اين به معنی پاشيدن تخم کينه نيست، بلکه به معني آن است که پرونده‌ی کربلا مفتوح است و ما مي‌توانيم با امام حسين(ع) اتحاد روحاني برقرار کنيم و متوجه باشيم «سپر از دست مينداز که جنگ است هنوز» مواظب باش در اين جنگ در جبهه‌ی باطل قرار نگيری. نام‌هايي که در زيارت عاشورا آمده بيش از آن‌که نام اشخاص باشد اشاره به شخصيت‌هايي است که در همه‌ي زمان‌ها وجود دارند و زيارت عاشورا پنجره‌ي روشني است براي شخصيت‌شناسي و ملاک‌هايي مي‌دهد تا انسان در هر زمان يزيد و شمر و آل مروان و آل زياد زمان را بشناسد و جهت روح و روان خود را از آن‌ها جدا کند تا در اعلام موضع، در نبرد تاريخي حق و باطل، بي‌موضع و بي‌طرف نباشد. زيرا بنا به فرمايش قرآن؛ «فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال» اگر انسان از دايره‌ي حق بيرون آمد، هرجا باشد در دايره‌ي گمراهي و کفر است.
نداء الاسلام
بسم رب الحسین ان شاالله از امروز تا شهادت حضرت رقیه نکات مهم زیارت عاشورا با هشتک مخصوص خود بیان خوا
قسمت پنجم نصرت‌طلبيدنِ حضرت اباعبدالله که فرمود:«هَلْ مِنْ ناصِرٍ ينْصُرني...» خطاب به لشکريان عمرسعد نيست، خطاب به همه‌ي آن‌هايي است که مي‌خواهند در نبرد تاريخي حق با باطل در کنار حسين باشند و از سير روحاني و اتحاد با جان نوراني حضرت سيدالشّهداء عقب نيفتند و همچون امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در جنگ بيروني و دروني با باطل، جاي خود را تعيين کنند و با بازنگه‌داشتن پرونده‌ي نبرد تاريخي حق و باطلِ کربلا، جبهه‌ي زمانه‌ي خود را مديريت نمايند و به پويايي اسلامي ادامه دهند. زيارت عاشورا نقطه‌ي مکرر رجوع به کربلا است و نظر به راهي است که انتخاب حق براي انسان‌ها سخت و پيچيده نگردد، به شرطي که به کربلا و مقام قدسي امام حسين درست بنگريم.
قسمت ششم بنام خدا ان شاالله مبحث رو آغاز میکنیم و سوالات به مرور خدمتتون عرضه میشود. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ). قصد داريم زيارت عاشورا را از زاويه‌ای بحث کنيم که إن‌شاءالله عزاداريی براي حضرت اباعبدالله(ع) و توجه به حضرت، سرمايه‌ای متعالی و حياتی برين برای روح و قلب ما بشود. اميدوارم فرصتي پيش آيد تا به صورت مفصّل به زيارت عاشورا به عنوان يک دايرةالمعارفِ سلوکي بپردازيم، ولي سعي می شود در اين فرصت کوتاه در همان راستا نظری مختصر به آن داشته باشيم تا با توجه به اين زيارت شريف نصيبی الهی برای خود به دست آوريم. يگانه‌شدن جان خودتان می دانيد هدف اين است که انسان به وحدت برسد. مادراين دنيا آمده‌ايم تا از پراکندگی فکری و ميل‌های پراکنده و هوس‌های متفاوت آزاد شويم وبه وحدت شخصيت برسيم و در انسانيت به يگانگی دست يابيم، نه ملائکه گرديم و نه خدا شويم، بلکه انسان شويم، اما انسانی يک دِله، نه صد دِله. انسانی که کلّ وجود و کلّ اراده‌هايش يک اراده شود و آن اراده، اراده‌ی خداخواهی باشد، در آن صورت است که اين انسانِ يگانه شده‌ی فارغ از ميل‌های پراکنده، شأنِ اتّصال به حضرت اَحَد و خدای يگانه را پيدا می کند. نماز را هم برای همين هدف می خوانيم که جان ما با پشت‌ کردن به کثرت‌ها، تماماً يک اراده شود و معبود يگانه را قبله ی خود قرار دهد. به همين جهت خداوند می فرمايد: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»؛ نماز به پا دار جهت ياد من، به طوری که جهت جانت به سوی من باشد که خداي واحد يگانه هستم و جمله‌ی «اَللهُ اَکْبَر» را هم به همين قصد می گوييم، تا بزرگي خدا جايی براي بزرگ‌نمايی غير، در جان ما نگذارد و جانمان با توجّهات پراکنده به عالَم کثرت، تکّه تکّه نشود. می خواهيم يگانه شويم، آن وقت با يگانه‌شدنِ جان، به نهايت خود که تقرب به يگانه‌ی مطلق يعني حضرت احد است نايل می شويم.
قسمت هفتم شما يک موجود مجرّد و غير مادی هستيد. حقيقت شما نه بدن شماست و نه خيالات شما. جنس شما اين است که می توانيد به سوي عالَم غيب سير کنيد. مگر وقتي میگوييد «اَللهُ اَکْبَر» چه کار می کنيد؟ اگر همين حالا از عمق جان بگوييد: «اَللهُ اَکْبَر» همين حالا جان شما متوجه کبريايی حضرت «اَلله» می شود و به سوی عالم غيب سير می کنيد، چون حقيقت شما آن جایی است. پس با گفتن «اَللهُ اَکْبَر» به راحتی در عالم غيب که وطن اصلی شما است و همين حالا باطن شما در آن‌جا است، سير کرده‌ايد. چون حقيقت شما حضور در عالم غيب است. به گفته‌ی مولوی: ما به فلک بوده‌ايم، يار ملک بوده‌ايم باز همان جا رويم، جمله که آن شهر ماست خود ز فلک برتريم، وز ملک افزون‌تريم زين دو چرا نگذريم، منزل ما کبريا است عالمِ خاک از کجا، گوهر پاک از کجا بر چه فرود آمديد، باز کنيد اين چه جاست بخت جوان يار ماست، دادن جان کار ماست غافله‌سالار ما، فخر جهان مصطفي است ما گاهی اوقات دارای سير روحانی هستيم ولی خودمان متوجه نيستيم. در مورد سير با ذکر «اَللهُ اَکْبَر» ابتدا با تفکر بر روي معنی «اَللهُ اَکْبَر» متوجه کبريايی حضرت «الله» و اين که او بالاتر از آن است که به وصف آيد می شويد، سپس آرام‌آرام آن را به قلب می رسانيد و ان شاء الله نور «اَللهُ اَکْبَر» در قلب شما تجلی می کند و جان شما با نور کبريايی حضرت پروردگار مأنوس می شود، در چنين شرايطی هروقت جانتان را متوجه اين اعتقاد کرديد ديگر در مفهوم ذهنی «اَللهُ اَکْبَر» متوقف نيستيد بلکه سير معنوی و غيبی برايتان پيش می آيد و لذا حالتان تغيير مي‌کند و منوّر به نور کبريايی آن حضرت می گردد، به عبارتی جانتان- حتي در حدّ محدود- به يک مقام وارد می شود، اين ديگر گذر از مفهوم و معناي ذهني و سير به سوی اُنس با حقايق است. در راستاي گذر از مفهوم و انس با حق گفته اند در نماز نبايد فکر کنيد، بلکه در نماز بايد با خدا دلدادگی نماييد. بايد دل را از طريق نماز به حق داد و قلب را متوجه حق نمود. برای همين فرمودند: در نماز حضور قلب شرط است و نه حضور فکر، نفرمودند بنشينيد فقط روی معاني فکر کنيد، بلکه فرمودند: بعد از ادراک معانیِ نماز، حضور قلب و سِير به سوی آن حقايق داشته باشيد.
قسمت هشتم مرحوم مطهری«رحمة‌الله‌عليه» می فرمايند: خدمت مرحوم سيد هاشم حدّاد «رحمة‌ الله‌ عليه» که از عرفای بزرگ و از شاگردان مرحوم قاضی طباطبائی «رحمة‌ الله‌ عليه» بودند، رسيدم. ايشان به من گفتند: نماز را چگونه میخوانی؟ عرض کردم: کاملاً توجه به معانی کلمات و جملات دارم. آقاي حدّاد «رحمة‌ الله‌ عليه» فرموده بودند: پس کی نماز مي‌خواني؟ در نماز توجه‌ات به خدا باشد و بس، توجه به معانی مکن! آقای مطهری «رحمة‌ الله‌ عليه» فرموده‌ بودند: انصافاً جمله ايشان حاوی اسرار و دقايقی است و حق مطلب همين‌طور است که افاده فرمودند. مرحوم هاشم حداد ايشان را متوجّه نکته‌ی دقيقی کردند که بايد در نماز حضور قلب داشت، نه حضور فهم. بايد از حضور فهم گذر کرد و به حضور قلب رسيد. و معني سِير همين است. درک مفاهيم و توجّه به مفاهيم همه بايد قبل از نماز انجام شود ولي در نماز بايد سير داشت و در اين گفتگو خدا مخاطب انسان باشد، الفاظ و معانی، خود به خود مورد استفاده قرار می گيرد، مثل گفتگوهايی که ما با همديگر داريم، اگر صرفاً به کلمات و الفاظی که ردّ و بدل می شود توجه کنيم، توجه به مخاطب از بين می رود و مقصد اصلی که ارتباط با مخاطب بود فراموش می شود. در راستای توجه به عالم غيب عرض بنده آن است که اگر خواستيد به عالم غيب سير کنيد، از طريق توجّه به حضرت اباعبدالله الحسين(ع) اين سير به خوبی انجام می گيرد و عملاً سير روحانی تان را می توانيد از آن طريق شروع کنيد. از طريق توجّه به يک انسان کامل که حرکات و سکناتش برای ما تا حدّی ملموس است، سير روحانی مان شروع می شود. چون اولاً: ذات ما يک حقيقت مجرّد است و از جنس عالَم غيب و معنی است و نه از جنس عالم مادّه. ثانياً: به جهت فطرتی که داريم استعداد اُنس با عالی ترين انسان در ما هست. به جهت مجرد بودن ذاتمان، قطره‌ای هستيم جدا شده از دريای عالَم معنا و همسنخ آن عالم. اصل ما آدميت است و خليفة‌ الله‌ شدن ما به خاطر اين‌که در دنيا آمده‌ايم و اشخاصي به نام بتول، اکبر، فاطمه، علي و ... شده‌ايم مورد غفلت قرار گرفت. مگر قبل از اين بدن، يعنی قبل از ورود در عالم مادّی، در جواب پروردگارتان که سؤال فرمود: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟» آيا پروردگار شما نيستم؟ نگفتيد: «بَلَى شَهِدْنَا»؛ آري، می بينيم که تو پروردگار ما هستي؟ اين نشان می دهد حقيقت همه‌ی ما جوهر عظيم آدميت را دارا است و همه هم به طور يکسان آن گوهر را دارا هستيم، زيرا همه اقرار به ربوبيت حق کرده‌ايم. حال که در اين بدن‌های متکثّر مقيم شده‌ايم و به صورت حسن، بتول، اکبر، فاطمه و علي در آمديم از آن حضور محروم شديم.
قسمت نهم خداوند در قرآن می فرمايد: «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»؛ يعني هيچ شيئي‌ نيست مگر اين که خزينه‌هايش نزد ماست و از آن خزينه‌ها نازل نکرديم مگر به اندازه‌ی مشخص و محدود. پس خزينه‌ی آدميت هم نزد خداست، که همان مقام امام معصوم و حقيقت الانسان است. در همين رابطه در توقيعی که از ناحيه مقدسه حضرت صاحب امر رسيد، حضرت می فرمايند: «وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبَّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا»؛ ما دست‌پرورده‌ي مستقيم پروردگارمان هستيم و خلق بعد از آن، دست‌ پرورده‌ی ما می باشند و از مسير ما به کمالات لازم میرسند. همه‌ی ما دارای يک اصل روحانی و ربانی هستيم که از طريق آن اصل و فطرت با خداوند روبه‌رو بوده‌ايم، همان اصلی که خداوند درباره‌ی آن می فرمايد: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا...»؛ همه‌ی فرزندان آدم در مقام قبل از بدن و خارج از نام و نشان در مقام عِنْدَاللّهيِ آدميتِ محض با حق آشنا شدند و اقرار به ربوبيت او کردند، حال که حسن و اکبر و فاطمه شده‌اند و نظر به عالم کثرات انداخته‌اند آن حضور را فراموش کرده‌اند. به گفته‌ي مولوي: متّحد بوديم يک گوهر همه بی سر و بی پا بُديم آن‌دم همه بی سر و بی پا بُديم چون آفتاب بی گره بوديم و صافي همچوآب چون به صورت آمدآن نور سره شد عدد چون سايه‌های کنگره حال می خواهيم از طريق نظر و محبت به مقامِ امام معصوم و ارتباط با آن مقام، با پای اختيار به مقام عنداللهی خود برگرديم. عُمّان سامانی «رحمة‌ الله‌ عليه» آن شاعر عارفِ آستان امام حسين(ع). در کتاب شريف گنجينة‌الاسرار می گويد: اباعبدالله(ع) در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند که شما آدميت خود را در حين توجه به روزمرّ‌گي‌های زندگی فراموش کرده‌ايد و فردا بناست آن آدميت را که در عهد الست به آن اقرار کرديد، نمايش دهيد. می گويد حضرت سيدالشهداء(ع): با لب خود گوششان انباز کرد دُر ز صندوق حقيقت باز کرد جمله‌راکرداز شراب‌عشق‌ مست يادشان آورد آن عهد اَلَست گفت شا باش اين دل آزادتان باده خوردستيد بادا يادتان؟ يادتان باد ای فراموش کرده‌ها جلوه‌ی ساقی زپشت پرده‌ها يادتان باد ای به دِلْتان شور مِی آن اشارت‌های ساقی پی ز پی کاين‌خمار آن باده را بُد در قفا هان‌وهان! آن وعده را بايد وفا يعنی آن تعهّد عَهد اَلَست را که در پنهانِ غيب اقرار کرديد حال در آشکارا اظهار بنماييد و اصحاب سيدالشهداء به حق، آدميت را به صحنه‌ی کربلا به تمام معنا به نمايش گذاردند. به همين جهت در زيارت عاشورا فقط به اباعبدالله(ع) سلام نمی دهيم، بلکه به اصحاب آن حضرت هم سلام می دهيم و اين سلام نشان‌گر مقام عظيم اصحاب اباعبدالله(ع) است، حتي ائمه (ع) که زيارت عاشورا را اظهار داشته‌اند، به اصحاب آن حضرت سلام داده‌اند.
قسمت دهم به هر صورت، عرض بنده آن است که ای انسان‌ها، قبل از آن که اسم و جسمتان مطرح باشد، آدميت‌تان مطرح است و تو ای انسان، آدميت هستی، هر چند فراموش کرده‌ای. پس به دريای بی نام و نشان آدميت برگرد و آدميت يعني امام معصوم، يعني انسان کامل. اصلاً وجود امام معصوم نمايش و مُذَکِّر مقام اصلي ما است که در عهد الست در آن وارد شديم. بايد متوجه مقام اباعبدالله(ع) شد و در آن مقام عزيز سير کرد. آنگاه آرام‌آرام ملاحظه می کنيد که «آشنايی نه غريب است که جان‌سوز من است» احساس می کنی با آن حضرت يک آشنايی عميق روحی و روحانی داری، زيرا از طريق اين سير، به آدميت دست می يابی، از طريق زيارت عاشورا و نظر به حضرت سيدالشهداء(ع) بايد کار به اين‌جا بکشد. کربلا برای اين است که آدم‌ها، آدميت گمشده‌ی خود را از طريق دلدادگی به مقام اباعبدالله(ع) و از طريق امثال زيارت عاشورا به دست آورند، بقيه‌اش فرع است. امام حسين(ع) گمشده‌ي بشريت جريان‌های سياسي- تاريخی کربلا فرع قضيه هستند. اما سير در مقام امام چيز ديگری است. بايد اين سيرِ قلبی صورت گيرد تا با امام حسين(ع) هم نوا شويم و واقعاً با آن حضرت احساس يگانگی نمائيم. مگر نشنيده‌ايد که پيامبر(ص) و فاطمه‌ي زهرا (س) قبل از واقعه‌ی کربلا برای امام حسين(ع) گريه می کردند؟ اين گريه‌ها با قصد سير به سوی مقام امام حسين(ع) انجام می گرفت و نظر به مقامی بود که حضرت سيدالشهداء(ع) متذکر آن بودند. بنابراين سير در مقام حضرت اباعبدالله(ع) چيز ديگری است و به زمان حادثه محدود نيست. بايد روشن شود گريه‌ی پيامبر و فاطمه زهرا و علي مرتضي(ع) براي امام حسين(ع) حکايتی است از يک نوع دلدادگی نسبت به اباعبدالله(ع) و آنچه از منظر حضرت سيدالشهداء(ع) ظهور کرد. به عبارت ديگر آن گريه‌ها يک نوع توجه به مقامی است که در شخص حضرت امام حسين(ع) ظاهر شد. در همين رابطه است که حضرت سيدالشهداء (ع) در جواب محمد حنفيه که اصرار داشت حضرت از مدينه خارج نشوند و نگران شهادت حضرت بود فرمودند: رسول خدا را در خواب ديدم که فرمود: «يَا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا»؛ اي حسين خارج شو! زيرا خدا مي‌خواهد تو را كشته ببيند. محمد بن حنفيه گفت:إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. پس اين زن و بچه را براى چه همراه خود می برى، در صورتى كه با اين حال خارج می شوى!؟ «قَالَ فَقَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا- فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى»؛ فرمود: جدم به من فرموده: خدا می خواهد ايشان را اسير ببيند. محمد بن حنفيه با امام حسين خداحافظي كرد و رفت. چون متوجه شد امام حسين(ع) مأمورند تا از منظر خود حقايقي را در اين عالم بگشايند.
قسمت یازدهم اگر پس از معرفت به مقام امامتِ حضرت اباعبدالله(ع) بر روي سيره‌ی حضرت تدبّر نمائيم و از طريق توجه قلبي به آن حضرت نظر کنيم گمشده‌مان را می یابيم. هماني که رسول خدا(ص) در موردش فرمودند: «إِنَّ لِلْحُسَيْنِ فِي بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِينَ مَعْرِفَةً مَكْتُومَة»؛ مؤمنين در باطن خود يك معرفت نهفته نسبت به امام حسين(ع) دارند. با توجه قلبي به سيره‌ی حضرت سيدالشهداء(ع) إن‌شاءالله به مقامي می رسيد که به لطف خداوند می توان گفت همه‌ی بهشت‌ها در جانتان شکفته مي‌شود و هيچ چيزي بالاتر از اُنس با آن حضرت نمیخواهيد، چون آن اُنس را همه‌ی مقصد و مقصود خود مي‌يابيد. رسول خدا(ص) فرمودند: «اَلَا وَ اِنَّ الْحُسَين بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ...»؛ بدانيد که حسين(ع) دري است از درهاي بهشت. اِصرار ما روي اين نکته است که بايد متوجه اين سير باشيم و از طريق توجه قلبي به سيره‌ي حضرت اباعبدالله(ع) اين سير انجام می شود. البته باز تأکيد می کنم قبل از آن، بايد مقام امام و امامت را خوب بشناسيم و متوجه جايگاه عرشي آن ذوات مقدس و نقش و تأثير آنان بر جان محبانشان باشيم تا قلب‌مان نسبت به مقام امام کاملاً تسليم باشد. و آن‌گاه که اظهار می داريم: «اِنّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ»؛ با تمام وجود، جان خود را در معرض فرمان امام قرار داده باشيم. از طرفی کسی میتواند در سير دادن جان به سوی امام حسين(ع) موفق شود که آرام آرام و به مرور، مشغله‌هاي دنيايي‌اش را کنار گذاشته باشد و مسيرش مسير اصحاب کربلا باشد. چون يک نوع همسنخی ابتدايی بايد بين کسی که زيارت عاشورا میخواند با کساني که او می خواهد از طريق زيارت عاشورا با آن‌ها متحد شود، وجود داشته باشد تا اين سير برايش ممکن گردد. زيارت امام حسين(ع) يک عبادت بزرگ است. شايد کمتر عبادتی آن طور که در جوامع روايی ما مطرح است به بزرگی آن باشد. همان طور که سوره‌ای به عظمت سوره‌ی اخلاص يعنی «قُلْ هُوَ اللّه»؛ نداريم. اين سوره و آن زيارت، هر کدام جای خاصّی در عبادات دارند و عموماً روزهای مخصوص که زمينه‌ی ارتباط با آسمان معنويت با شدت بيشتر فراهم است، زيارت امام حسين(ع) و سوره‌ی «قل هو الله احد» بيشتر توصيه شده است. به عنوان مثال در اعمال روز عرفه هم توصيه به زيارت اباعبدالله(ع) شده و هم توصيه به سوره‌ي اخلاص؛ که مجموعاً در آن روز اين سوره را سيصد و يک بار مي‌خوانيد. از طريق خواندن سوره‌ي اخلاص و نظر به حقيقت اَحدی حضرت «الله» باب اتحاد قلب باحق باز میشود و حجاب‌های بين انسان و خداوند مرتفع می گردند تا يگانگي او را حس ‌کند و از طريق زيارت امام حسين(ع) باب اتحاد قلب با انسان کامل که مظهر يگانگي حق است، بر انسان گشوده می شود. با قرائت سوره‌ی اخلاص و توجه‌دادن قلب به مقام حضرت اَحدی، انسان متخلق به اخلاق الهی مي‌شود و از پراکندگی شخصيت نجات می يابد و با زيارت امام حسين(ع) از طريق زيارت عاشورا و يا ساير زيارات، توجه قلب به آدميت و انسانيت می افتد و يک نحوه يگانگي و همسنخی با آن حضرت در جان انسان طلوع مي‌کند به طوري که رسول خدا(ص) میفرمايند: «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي اللَّهِ حُشِرَ مَعَنَا وَ أَدْخَلْنَاهُ مَعَنَا الْجَنَّة»؛ هرکس ما خانواده را برای خدا دوست داشته باشد با ما محشور میشود و او را با خود به بهشت میبريم. ولي اين همسنخی و يگانگی از طريق فکر واقع نمی شود بلکه از طريق توجه قلبی و سير معنوی در مقام امام محقق می شود. زيرا بايد اين دل را به آن‌هايی داد که قرآن به ما فرموده به آن‌ها مودّت و محبت بورزيد. ‌ •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• مسجد امام رضا علیه السلام @masjed_emam_reza
قسمت دوازدهم در محضر اباعبدالله(ع) بايد به اين درجه از شعور رسيده باشيم که ما در روزمرّگی های دنيا، خودمان را گُم کرده‌ايم و آمده‌ايم تا پيدا کنيم، منتهی خودِ حقيقی، يعنی خودِ برتر را، و اين خوديابی تنها با فکر به‌دست نمی آيد، بايد دل در صحنه باشد و محبوب دل هم انسان کاملي چون حسين(ع) باشد؛ خودی که هنوز از مرحله ی علم حصولی و مفاهيم عبور نکرده و به مرحله ی علم حضوری و قلب نرسيده نمیتواند با دلِ خود با امام(ع) مرتبط شود. با توجه و تمرکز و حضور قلب و اشک و سِير در مقام حضرت سيدالشهداء(ع) خوديابي حاصل میشود و خودِ گمشده‌ی خود را در جمال حسين(ع) مي‌يابيم. چون ما انسانيم، منتهی قطره‌ای از درياي انسانيت. بايد به اصل انسانيت که امام معصوم است وصل شويم و با توجه به کاری که حضرت سيدالشهداء(ع) انجام دادند اين کار خود به خود عملی می شود. روايت می فرمايد: «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَينِ حَرارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لَا تَبْرُدُ اَبَداً»؛ در رابطه با شهادت حسين(ع) حرارتي در قلوب مؤمنين هست که هرگز فرو نمی نشيند. حال اين حرارت پنهانی در قلب شما از طريق توجه به مقام امام، سر بر می آورد و إن‌شاءالله تمام صفات رذيله را می سوزاند، به همين جهت هم بايد دائماً به ياد حضرت سيدالشهداء(ع) بود. به دليل اين حرارت باطنی و قلبی است که به ما توصيه میشود با نظر به واقعه‌ی کربلا نسبت به صعود روحاني خود اقدام کنيم و از آنچه میتوانيم به دست آوريم غافل نشويم که عبارت است از رشد بيشتر و عميق‌تر در دينداری. همان‌طور که دين آمده است تا ما را به کمال لازم برساند و به مقاصد عالی انسانی نايل کند، کربلا در همين راستا به صحنه آمده است تا هدف دين در حجاب نرود. پس بايد طوری به کربلا و زيارت عاشورا بنگريم که در ايجاد و احيای آدميتِ خود بهره بگيريم و آرام آرام به نور امام نزديک شويم، در آن حالت است که مقام بلندی را در خود حس می کنيم و معنی ولايت امام معصوم در جان ما جلوه خواهد کرد. اگر با چند کتاب و سخنرانی آنچه بايدبه دست آيد به دست می آمد، اين همه توصيه به محبت اهل البيت(ع) و عزاداری براي امام حسين(ع)و اشک و بیقراري نمی کردند، بر همين مبنا است که رسول خدا(ص) میفرمايند: «لِکُلِّ شَييءٍ اَساسٌ وَ اَساسُ الْاِسْلامِ حُبُّنَا اَهْلَ الْبَيت»؛ برای هر چيزی اساسی هست و اساس اسلام حب ما اهل بيت است. جايگاه اشک براي امام حسين(ع) قضيه‌ی کربلا يک فرهنگ فوق العاده‌ای است، انسانِ کاملی به صحنه آمده است و مأمور است در راستای ادامه‌ی نهضت خود موضوع اشک بر شهدای کربلا را جهت اصلاح بشريت به نحوی خاص جزء مأموريت خود قرار دهد به همين جهت در روايات متعدد روی گريه برای شهدای کربلا تأکيد شده است. حتي از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله(ع) چنين مأموريتي را به عهده دارند. در روايت داريم حضرت اميرالمؤمنين(ع) به امام حسين(ع) فرمودند: «يَا عَبْرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا يَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ يَا بُنَي»؛ اي عاملِ اشک هر مؤمنی! امام حسين(ع) سؤال کردند، مرا میفرمائيد اي پدر؟ حضرت فرمودند: آري اي پسرم. چون اين اشک، اشک جبران آن کمالی است که از آن دور افتاده‌ايم و امام حسين(ع) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مي‌نمايند. حضرت سيدالشهداء(ع) میفرمايند: «أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر» من كشتهام براى اشك، هيچ مؤمنی يادم نمی كند مگر آنكه گريه خواهد کرد.
قسمت سیزدهم اشكی كه در شيعه هست با ناراحتی های عاطفی و احساساتی فرق اساسی دارد، اشك براي حسين(ع) عامل رابطه‌ی انسان با مقاصد قدسی است و لذا نه تنها شادی و نشاط را از شيعيان نمی گيرد، بلكه شادی و نشاط در زندگی شيعيان موج می زند. ولی نبايد آن را با لذت‌گرايی يكی گرفت، زيرا تفاوت زيادی است بين آن شادی كه با پرهيزگاری همراه است و روح معنوی دارد با آنچه امروز در غرب هست كه لذت‌گرايی، مقصد و معبود شده است. در شيعه، شور زندگی با يادآوری غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگ‌آگاهی» راه خود را از قهقهه‌های اهل غفلت جدا كرده و سعی دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ كند و اشك بر حسين(ع) طلب آن فرح است و آن‌هايی كه غمِ غربت در اين دنيا را می شناسند، می فهمند حزن مقدس چه حلاوتی دارد و مواظب‌اند گرفتار لذت‌گرايی و خوش‌گذرانی اهل دنيا نشوند و از ارتباط با حقايق وجودی عالم محروم نگردند. از آن‌جا که همگی ما مرگ را در پيش خود می نگريم ممکن نيست چون غافلانِ از غيب و قيامت از زندگی لذّت مستانه ببريم و راز فرهنگ شيعه در «مرگ‌آگاهی» و جدايی از قهقهه‌های مستانه‌ی اهل غفلت همين است که با حزنی معنوی در فرحِ حضور در محضر حق قرار دارد و متوجه است که ما در مقام موجوداتی معنوی، با اين عالم بيگانه‌ايم و يک نحوه باطن‌گرايی را دائماً مدّ نظر داريم. شيعه با پيروي از ائمه(ص) اين نکته را دائماً مدّ نظر دارد که اين جهان ناقص‌تر از آن است که بتوان در آن با نور حقيقت به طور کامل ارتباط پيدا کرد. و اگر اين غم مقدس نبود عناصر شادی بخشِ افراطی بر زندگی شيعه غالب می شد و به مردمی تبديل می شدند که بيشتر لذت‌گرا و خوش‌گذرانند. رسول خدا(ص) فرمودند: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْن»؛ هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسين(ع) گريه كند. روايت فوق از شدت تأثير اشک بر امام حسين(ع) در عميق‌ترين ابعاد انسانی خبر می دهد که در قيامت ظاهر میشود. آن‌کس که عاطفه‌ی خود را درست مديريت کند و بخواهد بهترين مصداق را جهت تغذيه‌ی عواطف بيابد، می پذيرد اشک براي اباعبدالله(ع) موجب صيقل قلوب و گشادگي روح میشود و عامل رشد ايمان و حفظ آن از يک طرف و دوری از دنيا و صفات رذيله از طرف ديگر می گردد. اشک براي حسين (ع) نمونه‌ي به فعليت ‌رسيدن ايمان است. زيرا ايمانی که به پاک‌کردن قلب و زلال‌ساختن دل و دگرگونی آن منتهب نشود، ايمانِ فعليت‌يافته نيست و نمیتوان به وسيله‌ی آن ، انس با خدا را از يک طرف و ايثار و فداکاری و جهاد را از طرف ديگر به ‌دست آورد و از نفاق درونی رهايی يافت.
قسمت چهاردهم اشک براي حسين(ع) موجب احياء قلوب و آزادی عقل از اسارت هوس‌ها و غفلت‌ها است. در عين عطوف‌شدن، شجاعت به‌بار می آورد. و اين قصه‌ی مؤمنی است که «سلاحُهُ‌‌الْبکاء» اسلحه‌ی او اشک است، پس آن اشکی که اسلحه‌ای برای مقابله با دشمن درونی و بيرونی نباشد، اشک بر حسين(ع) نيست. بنابراين کربلا و عاشورا يادآوری يک حادثه و واقعه نيست، بلکه حضرت سيدالشهداء(ع) در شرايطي که دين جدّشان در حال به حاشيه‌رفتن است می خواهند با توجه به حقيقت و با فرهنگ اشک و از طريق سير قلبي، آن را احياء کنند. اين نوع بازگشت، با کتاب و مقاله به دست نمی آيد، بلکه با عزاداری و نوحه و ناآرامیِ قلب به دست می آيد. قلب بايد بسوزد. گفت: شرحِ اين، در آينه‌ی اعمال جو که نيابی فهم آن در گفتگو حضرت اباعبدالله(ع) با اعمال خود جهان اسلام را متذکر بازگشت به عالم قدس و معنويت نمودند. مقصد اين است که از طريق زيارت عاشورا شرايط تماس با مقام امام حسين(ع) براي ما برقرار شود، مانند نماز. شما در نماز الفاظ و معاني را واسطه می گيريد تا از آن طريق، جانتان به قرب الهی دست يابد. در ابتدای سوره‌ی حمد، وصف پروردگار را به قلبت القاء میکنی که همه‌ی حمد‌ها، حمدِ کمالاتِ خداست، زيرا همه‌ی کمال‌ها از او صادر شده است. سپس اظهار میداری «اَلرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؛ تا مقام اُلُوهِيت خداوند را در تجلي اسماء «رحمان» و «رحيم» در قلب استوار کنی و بعد اظهار مقام بندگی و پرستش و اُنس با پروردگار خود را در ميان می گذاريد و در انتها شروع مي‌کنيد به ارائه‌ی نيازها. در زيارت عاشورا هم همين کار را می کنی. اول به مقام اباعبدالله(ع) سلام می فرستی و قلب را متوجه مقام سراسر کمال آن حضرت می کنيد، که وارث پيامبر(ص) و فرزند علي(ع) و فاطمه(س) است و ادامه‌ی آن فرهنگ میباشد. و بعد اظهار ارادت میکنيد که مصيبت شما، مصيبت ماست، آن‌هايی که با شما مقابله کردند مورد تنفّر ما هستند و دوستی شما سرمايه‌ی ماست. و سپس در خواست‌هايتان را مطرح می نمائيد و مقام مَعيت با آن‌ها را طلب می کنيد و مقام محمود را می خواهيد.
قسمت پانزدهم فرموده‌اند زيارت عاشورا را از دور يا نزديک می توانيد بخوانيد و نيز فرموده‌اند زيارت عاشورا در زمره‌ی زيارات مطلقه است، يعنی اختصاصی به روز خاص ندارد با توجه به اين دو امر زيارت را اين گونه شروع می کنيم: (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ) در اين جمله در واقع روحتان را به سوی آن مقام سير می دهيد و براي صعود جان خود به عالَم معنا نردبان می سازيد و با اين نيت بر حضرت سيدالشهداء(ع) سلام می فرستيد. همچنان که خداوند بر پيامبرانش سلام می فرستد و به عنوان نمونه می فرمايد: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»؛ و يا می فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»؛ يعني حال که خدا و ملائکه‌ی او بر پيامبر(ص) سلام و صلوات می فرستند پس شما هم اي مؤمنين بر او صلوات بفرستيد و سلام گوئيد و تسليم او باشيد. چنانچه ملاحظه می فرمائيد سلام بر محمد و آل محمد(ص) دستور خودِ خداوند است سلام به معني تسليم محض و عشق و اخلاص و مودت و زيارت است و يک نوع توسل به آن ذات مقدسی است که به زيارتش می پردازيد. سلام هم تحيت است و هم اعلام آشتی و هم به معنی تسليم محض است و خطاب به امام حسين(ع) عرض مي‌کنيم و اعلام می نماييم که با او و مکتب آن حضرت آشتی هستيم و همراه او مي‌باشيم و لذا اين سلام موجب مسئوليتی در ما می شود تا جان و مال خود را در اختيار راه امام حسين(ع) قرار دهيم. سلام بر ائمه(ص) موجب ترفيع درجه از طرف خدا برای آن‌ها است و به جهت آن که واسطه‌ی فيض الهی هستند، آن سلام برای ما نيز عامل رفعت درجه خواهد شد. مثل سلامی که در نماز به رسول خدا(ص) می دهيم و می گوئيم: «اَلسَّلامُ عَلَيکَ اَيهَا النَّبِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُه». امام حسين(ع) را با عنوان «اباعبدالله» خطاب مي‌کني، يعني پدر بندگان خدا، تا متوجه باشي مشغول زيارت بنده‌ی مقربی هستی که در اثر بندگی خدا به مقام سلطنت الهی رسيده و شدت مظلوميتش در راه خدا، او را به سرپرستی بندگان خدا نايل کرده است. (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ) قلب خود را متوجه امامي مي‌کنی که فرزند پيامبر(ص) و وارث علم آن حضرت است. ولی باز مطلب را به اينجا ختم نمی کنيد و به بقيه مقامات آن حضرت نظر می نمائيد، از جمله آن که او فرزندِ وارثِ مقامِ ولايت و وصايت است.
سلام و عرض ادب خدمت اعضای جدید لطفا قسمت های اول تا پانزدهم رو بخونین هنوز پنج قسمت دیگر باقی مانده ان شاالله تا شهادت حضرت رقیه تکمیل خواهد شد. سوالات و شماره سامانه پیامکی متعاقبا اعلام میگردد.
قسمت شانزدهم و می گوييم: {السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ} سلام بر تو اي حسين(ع)که فرزند به حقِّ اميرالمؤمنين(ع) و فرزند آقا و سرور همه‌ی وصيينِ رسول‌الله(ص) هستي، آنهايي که خداوند به امت توصيه کرد به آنها مودت و محبت داشته باشند و از آن‌ها هدايت بگيرند و لذا از اين طريق جهت ارادت دل را به سوي آن حضرت رهسپار مي‌نمائيد و در ادامه مي‌گوئيد: (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ) اول نظر مي‌کنيم به مقام عظمای فاطمه‌ی زهرا(س) که ناگفتنی است و بعد نظر می کنيم به اباعبدالله‌الحسين(ع) از آن نظر که فرزند و وارث مقام آن بانوی بزرگ اسلام است، بانويی که سيده و سرور همه زنان عالَم است. براي هر زنی هر مقامی که ممکن است به آن دست يابد، حدّ کمالش براي آن بانوی بزرگ اسلام محقق شده و حسين(ع) وارث همه‌ی آن مقامات است و سلام بر تو اي حسين که وارث آن مقامات هستي و در آينه‌ی وجود تو کمالات همه‌ی انبياء و اولياء و اصفيا به نمايش آمده است. خونی که هرگز هدر نمی رود {السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ} «ثار» اگر به معنی «دَم و طلب دَم» باشد عبارت است از خون ريخته‌ای که قابل قصاص است و هَدَر نرفته. میگویی: سلام بر تو اي کسي که خدا خون‌خواه تو است و اي فرزند کسی که خداوند خون‌خواه اوست. و اگر «ثار» به معني حقوق مربوط به خون مظلوم و مقتولی است که در دادگاه توسط وَلِی دم و يا اولياء مقتول مطالبه می شود، اظهار میداری: سلام بر کسی که حق تعالی حق خود میداند تا انتقام مظلوميت شما را از قاتلانتان بگيرد و خودش ضامن است که خون شما هَدر نرود. در هر صورت تعبير عميقی است که از زوايای مختلف بايد در آن تأمل نمود. حداقل معنی آن شايد اين باشد که نظر مي‌کنی به امام حسين(ع) و اظهار مي‌داری ای خون خدا در کالبد بشريت! چرا که حيات بشر به خون است و تو حيات بشری. ای کسي که خدا خون‌خواه تو است. خون‌بهای تو، خداست، زيرا حسين(ع) وسيله احيای دين خدا است و به تعبيری خون خدا است در کالبد جامعه‌ی بشری، خون تو هدر نرفته، تو «ثارالله» هستی و منتقم تو خدا است. خلاصه از اين طريق قلبت را به امام حسين(ع) مي‌سپاری و از اين طريق سير مي‌کنی، مي‌گويی: «وَ ابْنَ ثَارِهِ»؛ ای فرزند «ثَارَ اللَّهِ»؛ چرا که خون اميرالمؤمنين(ع) هم خونی نبود که در اسلام هدر رود، بلکه منتقم آن خون هم، خدا بود و حسين(ع) فرزند آن فکر و فرهنگ بود. و از آن جايی که در بين ائمه‌ی معصومين(ص) فقط اين دو به اين نحو شهيد شدند و خونشان بر زمين ريخت، صفت «ثارالله» مخصوص اين دو است و روشن مي‌شود آن خون‌ها تا قيام قيامت مي‌جوشد و ظالمين را خوار و نابود مي‌کنند.
قسمت هفدهم { وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ} مَوْتُور، يعنی کسی که کشته شده ولی هنوز انتقام او گرفته نشده است. اي قتيلی که اَقربای تو را کشتند. ای يگانه شده‌ای که تعريف و تشبيهی برای تو نيست. ای دلدارِ من، ای حسين! تو آن خون مظلوم و مقتولی که تمامی ياران و مدافعين او را کشتند و تنها و بي‌کس شد. با اظهار سلام به حضرت سيدالشهداء(ع) به مقام انسانی آن حضرت نظر مي‌کنيم و قلب را به سوی آن مقام سير مي‌دهيم، در واقع سلام در اينجا اظهار ارادت و عشق به يک مقام است. بايد سعی کرد محبت نهفته در جانمان با اظهار سلام به آن حضرت ظهور يابد. زيرا آن محبت، گمشده‌ای است که بايد آن را پيدا کرد و از طريق زيارت عاشورا به خوبی اين کار عملی مي‌شود، مهم آن است که متوجه شويم کربلا حادثه‌ی ساده‌ای نبود که ناگهاني اتفاق افتاد. در روايت داريم که چون امام حسين(ع) متولد شدند رسول خدا(ص) تشريف آوردند و به اسماء فرمودند: «يَا أَسْمَاءُ هَاتِي ابْنِي فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ‌الْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي أُذُنِهِ الْيُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ وَ بَكَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ قُلْتُ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي مِمَّ بُكَاؤُكَ؟ قَالَ عَلَى ابْنِي هَذَا قُلْتُ: إِنَّهُ وُلِدَ‌السَّاعَةَ قَالَ: يَا أَسْمَاءُ تَقْتُلُهُ‌ الْفِئَةُ‌الْبَاغِيَةُ مِنْ بَعْدِي»؛ اى اسماء! پسرم را بياور. اسماء مي‌گويد: كودك را در پارچه‌ی سپيدى پيچيدم و به ايشان دادم. در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه فرمودند. آنگاه كودك را در دامن نهادند و گريستند. مىگويد: به پيامبر گفتم: پدر و مادرم فداى تو باد، چرا میگريى؟ فرمودند: بر اين پسرم میگريم. گفتم: اى رسول خدا! او كه هم اكنون متولد شده است. فرمودند: اى اسماء! پس از من گروه ستمگر و سركش او را میکشند. رسول خدا(ص) از همان ابتدا با اشک براي حسين(ع) به حضرت عشق مي‌ورزيدند و متوجه ايثارها و فداکاري‌های حضرت در راه اسلام بودند. فاطمه‌ی زهرا (س) در موقعي که اباعبدالله(ص) را حامله است، متوجه مقام اوست و همچون عاشقي گداخته بر او اشک مي‌ريخته و به او عشق مي‌ورزيده است. بنابراين توجه به اين مقام که پيامبر(ص) و فاطمه‌ی زهرا(س) قبل از واقعه‌ی کربلا بر آن نظر داشتند بيشتر مورد توجّه است تا حادثه‌ی کربلا. خداوند حادثه‌ی کربلا را به وجود آورد تا انسان‌ها متوجه آن مقام شوند. جايگاه اصحاب حسين(ع) حال بعد از نظر به مقام امام حسين(ع) به ياران آن حضرت که به حق در پاک‌باختگی بي‌نظير بودند، نظر مي‌کنيم و عرضه مي‌داريم: (السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ) فِنا، با کسر (ف) يعني ساحت و بارگاه. سلام بر تو و روح‌هايی که در ساحت مقام تو فرود آمدند و پناه گرفتند. در اين فراز از زيارت، توجهِ جان را علاوه بر امام حسين(ع)، متوجه روح‌هايی مي‌کنی که در کنار وجود مقدّس آن حضرت جان‌فشاني‌ها کردند. روح‌هايی که در عين امکانِ عبور از کنار امام حسين(ع)، به جهت معرفتی که به امام داشتند و در عين علم به مرگی که با همراهی امام برايشان حتمي بود، کنار امام ايستادند و آنچه بايد بکنند، کردند و در مولايشان ذوب شدند و در پناه حسين(ع) حسينی گشتند. سلام بر آن روح‌ها مي‌کنی تا همسنخ آن‌ها شوی، چون آن‌ها نشان دادند که اين راه همچنان گشوده است تا آنجا که زائر در کنار سلام بر حضرت اباعبدالله (ص) بر آن‌ها نيز «سلام» مي‌کند. اين روح‌ها آنقدر بزرگ هستند که وقتی انسان مي‌خواهد به سوی عالم معنويات سير کند بايد از آن‌ها مدد بگيرد، اَعم از آن که آن روح‌ها حضرت ابوالفضل(ع) و علي اکبر(ع)وو علي اصغر(ع) باشند يا مسلم ‌بن‌اوسجه و زهير بن‌قين. مي‌گوئي: (عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعا سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ) بر شما اي روح‌های بزرگ، بر همگی شما من سلام خدا را مي‌فرستم. سلام خدا بر شما تا من هستم و تا روزگار پا برجاست، يعنی آنچه از سلام خدا در ملکوت براي اباعبدالله(ع) هست، براي همه‌ی اصحاب و عاشقان آن حضرت از طرف خدا ارزانی باد.
قسمت هجدهم وقتی انسان مزه‌ی ارتباط با روح اولياء الهی را چشيد، مي‌گويد: سلام خدا از طرف من تا زنده هستم بر شما باد. از اين طريق يک نوع سير و سلوک به سوی مقام اباعبدالله(ص) و اصحاب کربلا را در همه‌ی زندگي پيشه‌ی خود مي‌کند. اظهار مي‌دارد حالِ من چنين است که مسير تسليم بر شما در من استمرار دارد و به وسيله‌ی آن همواره روحم را تغذيه مي‌کنم. و به واقع با سلام بر حسين(ص) که به خودی خود يک نحوه زيارت و ملاقات است، روح تغذيه مي‌شود و از نور ولايت آن حضرت بهره‌مند مي‌گردد. به خصوص که قلب او آماده مي‌شود که سلام خدا را برآن حضرت و ياران او ابلاغ نمايد، آن هم سلامی ابدی و بيرون از محدوده‌ی زمان، تا همواره خود را در جوار حضرت نگه‌دارد. پدر امت {يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ} اي اباعبدالله بر ما چه سخت گذشت اين عزای برجسته و اين مصيبتی که بر شما رفت. نه تنها بر ما سخت گذشت، بلکه بر جميع اهل اسلام سخت گذشت و نيز در آسمان‌ها، براي اهل آسمان‌ها، آن‌هايی که در بصيرت و عبوديت کامل‌اند، اين مصيبت برجسته و سنگين بود. با ذکر عنوان «اباعبدالله» براي حضرت امام حسين(ع) به سوي پدر واقعي امت اسلام پناه آورده‌ای و متذکر عمق مصيبتی می‌شوی که بر ما وارد شده، مصيبتی که بر اهل آسمان سنگين است، چه رسد برای ما زمينيان. می‌خواهيم به امام حسين(ع) ارادت‌ خود را اعلام نمائيم و از طريق زيارت عاشورا و ذکر مصائبی که بر آن حضرت وارد شده، جان خود را با امام خود متحد کنيم و به مقامِ انسانِ کامل نزديک شويم. مصيبت او را مصيبت خود احساس می‌کنيم. در اين فراز در مقام ارائه‌ی حال خود هستی که در آن مصيبت بر ما چه گذشت ای اباعبدالله.
سلام علیکم و رحمةالله تا الان ۱۸ قسمت از آموزه های در کانال درج شده ✌️۲قسمت باقی مانده ان شاالله سوالات مسابقه تا پایان هفته طرح و در کانال قرار خواهد گرفت. نکات مهم و آموزه های دقیق را بخاطر بسپارید و ان شاالله علاوه بر اجر اخروی از جوایز معنوی مسجد امام رضا علیه السلام برخوردار شوید. با هشتک مطالب را دنبال کنید. 🎁جوایز مسابقه اسارت تا شهادت (حضرت رقیه سلام الله علیها) 💰کمک هزینه پاسپورت زائرین برای 5 نفر 💰کمک هزینه سفر به مقدس برای 5 نفر 💰کمک هزینه خرید یا برای 2 نفر 💰و ۱۰ عدد ارزشمند برای 10 نفر
قسمت نوزدهم از حضرت صادق(ع) روايت داريم: «وَكَّلَ اللَّهُ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثاً غُبْراً يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ خداوند متعال چهار هزار فرشته را كه جملگى ژوليده و غبار آلود و گرفته هستند بر قبر حضرت امام حسين(ع) موكّل قرار داد و ايشان به جهت عشق به حسين(ع) تا روز قيامت بر آن حضرت گريه مىكنند. به عبارت ديگر از روزي که واقعه‌ی کربلا حادث شده، گريه‌ی ملائکه بند نيامده است، از طرفی ملائکه؛ «عِبادٌ مُکْرَمُون» هستند. يعني عين بندگی‌اند و از طرف ديگر به جهت عشق به امام حسين(ع) همواره گريانند پس اقتضای بندگی آن است که انسان، عين. عشق به اباعبدالله(ع) باشد. عشق هم که در فراق محبوب بی‌گريه نمی‌شود. تأمل بفرمائيد تا معنای اين که می‌گويند «گريه‌ی ملائکه از روزی که کربلا واقع شده است بند نيامده است.» چه پيامی در بر دارد، يعني هرکس در مقام عبوديتِ صِرف قرار گيرد نسبت به واقعه‌ی عاشورا چنين حالتی پيدا می‌کند که ملائکه در آن قرار دارند. و از آن مهم‌تر سخن حضرت صاحب الامر است که به جدّ بزرگوارشان اظهار می‌دارند: «وَلَاَبْکِينَّ عَلَيکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَنْدُبَنَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدَّموعَ دَما»؛ هر صبح و شام بر تو گريه می‌کنم و اگر اشک چشمم خشک شود، خون گريه می‌کنم. اين‌ها همه نشانه‌ی عظمت مصيبتی است که بر همه‌ی اهل زمين و آسمان وارد شد و درک اين مصيبت احتياج به بصيرتی بزرگ دارد و بايد برای شناخت آن برنامه‌ريزی کرد تا برايمان هر مصيبتی در مسير دفاع از اسلام قابل تحمل گردد و در مقابل فشار‌های دشمن خود را نبازيم. {فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ} پس لعنت خدا بر امتی که ظلم و جور بر شما اهل البيت را پايه‌ريزی کردند. با اين جمله می‌خواهيد از طريق تنفّر از دشمنان اباعبدالله(ع) به قلب خود جهت بدهيد. می‌گوييد لعنت خدا بر آن‌هايي که اساس ظلم و جور را بر شما خانواده‌ي پيامبر(ص) پی‌ريزی کردند. و از اين طريق افق انديشه‌ را می‌کشانيد به مبانی فرهنگ فاسدی که مقابل فرهنگ اهل‌بيت پيامبر(ص) ايستاد و خواست اين فرهنگ الهي و روشنگر را بی‌رنگ کند و لذا مرز خود را از آن‌ها جدا می‌نمائيد. کسی که می‌خواهد خطورات شيطاني را از قلب خود بيرون کند بايد مظاهر بيروني آن‌ها را بشناسد و نسبت به آن‌ها تنفّر قلبي و عملی نشان دهد. و تا انسان ريشه‌ي حادثه‌ها را درست ارزيابی نکند نسبت به حوادثی که پيش می‌آيد بصيرت لازم را به دست نمی‌آورد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین ⬛️عرض تسلیت بمناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ✍طبق وعده قبلی قرار بر این شد که فردا روز آخر آموزه های باشد. 📄سوالها ان شاالله تا فرداشب طرح و در کانال درج خواهد شد. 📣 اما به دلیل استقبال بسیار عالی محبان اهل بیت علیهم السلام مسابقه شب جمعه آینده برگزار و روز جمعه آینده نتایج اعلام و هدایا تقدیم خواهد شد. تا ۴شنبه آینده ۱۷ مهرماه فرصت باقیست که جوابهای صحیح را به سامانه ارسال نمایید. 🎁ان شاالله در صورت امکان به افزوده خواهد شد.
قسمت بیستم (قسمت‌آخر) { وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا} و لعنت خدا بر امتی که شما را از مقامتان که مقام هدايت بشريت بود، دور کرد و از مراتبی که خداوند شما را در آن مراتب قرار داد تا بشريت از سعادت محروم نماند، برکنار نمود. لعنت بر آن بينش و انديشه‌ای که ابتدا شما را از مقام حاکميت بر جامعه کنار زد و سپس «أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ»؛ به‌کلی انديشه‌ی پذيرش شما را در ميان مردم از بين برد. و شما را از درخشيدن در صحنه‌ی جامعه کنار زد، آن درخشيدنی که در واقع درخشش فرهنگ الهی براي بشريت بود تا بشر زنده بماند و معنی زندگی در روی زمين را درست بداند و در زمين و زندگی زمينی سرگردان نگردد. در اين فراز در حال اعلان برائت هستيم از هر نوع فرهنگ بشری که ريشه در فرهنگ الهی ندارد. درهمين راستا لعنت خدا را اظهار می‌داري و می‌گويي: {وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُمْ} لعنت خدا بر آن‌هايي که به قتل شما دست زدند و لعنت خدا بر آن‌هايي که زمينه‌ي اين قتل را فراهم ساختند و آن را پذيرفتند. ملاحظه کنيد چگونه از طريق توجّه به زوايای حادثه‌ی کربلا روح خود را جهت می‌دهيد و نگاه خود را متوجه جريان بنی اميه می‌کنيد که بستر مبارزه با اهل البيت(ع) را فراهم کردند و منافقانه در لباس اسلام با تجسم اسلام يعنی اميرالمؤمنين(ع) به مخالفت برخاستند. شما در اين فراز متوجه صورت‌های مختلف نفاق هستيد که به طور مستقيم و غير مستقيم زمينه‌ی مبارزه با اهل البيت(ع) را فراهم کردند و آن‌ها را لعنت می‌کنيد، تا قلبتان جهتِ تنفّر خود را با بصيرت کامل از همه‌ی آن‌ها حفظ کند، ولي نه اين که در اين تنفّر بماند، بلکه برائت و تنفّری که جهت قلب را به خدا بکشاند. لذا در فراز بعد مي گوييد: {بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِمْ} برائت و تنفّرم به جبهه‌ی ستم، برائتی است از آن‌ها به سوي خدا و به سوی شما ای اهل‌بيتِ پيامبر. برائتی است از همه‌ی آن‌ها و از پيروان و دوستانشان که به قتل شما دست زده‌اند. در اين فراز اظهار می‌داری تمامی موضع‌گيریهايم در مخالفت با انديشه‌ی نفاق را با نيت تقرب به ساحت خداوند انجام می‌دهم. فرهنگ تنفّر دينی به ما می‌آموزد که تنفّرِ سرگردان نه! بلکه برائت جهت‌دار. يعنی ای اباعبدالله الحسين من با تنفّر به خطّ غير شما، بندگی خودم را محکم می‌کنم و از طريقِ اين تنفّر به سوی شما می‌آيم. چون تنفّرهای بی‌جهت و وَهمْی، انسان را در خود می‌فشارد و آنچه برای او می‌ماند کينه‌ا‌ی خسته‌کننده و فرسايشی است. از اين طريق شما جبهه‌ی خود را تعيين می‌کنيد و به زندگی خود شکل مي‌دهيد و با زندگان حقيقی تاريخِ بشر يعني با ائمه‌ی معصومين(ع) به سر خواهيد برد. ✍نتیجه گیری چنانچه ملاحظه می‌كنيد در زيارت عاشورا موضع‌گيریهايی مطرح است که روح و قلب را جهت می‌دهد، يک حرف ساده‌ی سياسی نيست، يک نوع برنامه‌ريزی برای زندگی در زير پرتو دين است. دينی که حضرت باقر(ع) در موردش می‌فرمايند: «هَلِ الدّينُ اِلاَّ الْحُبِّ وَ الْبُغْض؟»؛ آيا دين غیر از حب و بغض است؟ در اين فراز خود را از همه‌ی کفر جدا می‌کنيد و میگوئيد: «مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِمْ»؛ از همه‌ی طرفداران و پيروان و دوستانِ قاتلان شما دوری می‌جويم. آخر مگر شرط دلدادگي به دوست اين نيست که خود را در غم و مصيبت با او هم‌نوا کنی؟ آيا دوستي بهتر از امام حسين(ع) هست که با او همدردی کنی و با او همدل شوی؟
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین جهت شرکت در مسابقه 📄با هشتک مطالب را مطالعه کنید و پاسخ سوالات را ارسال نمایید. 📣 با توجه به استقبال بسیار عالی محبان اهل بیت علیهم السلام قرعه کشی مسابقه فعلی شب جمعه برگزار و روز جمعه نتایج اعلام و هدایا تقدیم خواهد شد. و موضوع مسابقه بعدی اعلام خواهد شد. تا ۴شنبه ۱۷ مهرماه فرصت باقیست که جوابهای صحیح را به سامانه ارسال نمایید. 🎁ان شاالله در صورت امکان به افزوده خواهد شد.
السلام علیک یا علی ابن الحسین یا علی اکبر (علیه السلام) چله_زیارت_امام_حسین_(علیه السلام)
AUD-20200815-WA0007.mp3
4.11M
🌷قرائت در حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش برای رفع حاجات و جلوگیری از آسیب های 🎤با نوای استاد 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 📲نداء الاسلام قرارگاه سایبری فرهنگی مسجد امام رضا(ع) 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
‍ 🔵بانویی که امام حسین علیه السلام، سه بار در قبر به دیدنش آمد!🔵 ✳️ائمه اطهار به ویژه امام زمان(علیه السلام) تاکید فراوانی بر مداومت به خواندن زیارت عاشورا داشته اند. 🌟 این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسی به شمار می رود. 📜از حاج محمدعلی روایت شده که: در یزد مرد صالح و فاضلى بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید. 💠این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها باج خواهى و پول زورگرفتن را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین مى بود، تا اینکه مرد و در همان مقبره مذکور دفن کردند. 🔴هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال از نعمت!! 💬او گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشی و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى؟! ♨️آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، 🌺تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت و در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(علیه السلام) سه بار به دیدن او آمدند. 🌺و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم... 💬حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم... از او پرسیدم،آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن کردیم... 💥از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود؟ گفت: خیر... ❓پرسیدم: آیا مصیبت حضرت را مى نمود؟ گفت: خیر. 🔰پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟ ♻️ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم. 🔆استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن مداومت داشت... 📚شیخ عباس قمی، کتاب شریف مفاتیح الجنان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ‌📱نداء الاسلام قرارگاه فرهنگی سایبری 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
✅مرحوم شهید دستغیب (ره): 🔸یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. 🔸شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. 🔸آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ 🔸فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📚 داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰ 📲قرارگاه فرهنگی سایبری نداء الاسلام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
🔸 مجموعه پوسترهای فرازهایی از زیارت عاشورا 🔰 اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد 🔹 بعد از آنکه جبهه حق و باطل را به درستی شناخته‌ایم و جایگاه و پایگاه و موضع خود را انتخاب کرده‌ایم، اکنون که به روشنی دریافته‌ایم که حسین(ع)، حقیقت محض بوده و هست و هر چه در مقابل او، باطل مطلق. 🔹 و دریافته‌ایم که با حسین(ع) بودن و در جبهه حسین(ع) بودن، عین رستگاری است 🔹با حسین(ع) نبودن در هر بُعد و هر شکل، شور بختی و بدفرجامی. 🔹 از خدا می‌خواهیم که زیستن و مُردنمان را از جنس زیستن و مردن محمد(ص) و آل محمد(ص) قرار دهد. 🕌مسجد امام رضا علیه السلام 📌قرارگاه فرهنگی نداء الاسلام 🆔👉https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
💥💥 _مشكلات_دشوار با خواندن 🌱🌱آقاى ... مى نويسد دوبار با مشكلات دشوارى مواجه شدم كه با خواندن زيارت عاشورا همه مشكلاتم حل شد. 🔆اولين توسل : با سه مشكل مهم رو به رو شدم ، و به شدت از آنها متأ ثر شدم . ✨1 براى خريد منزل دويست هزار تومان مقروض بودم و در طى نه سال قادر به اداى قرض نبودم . ✨2 با مشكل سخت ديگرى مواجه شدم كه قادر به گفتن آن نيستم . ✨3 از لحاظ رزق و روزى در مضيقه بودم . اين مشكلات به من بسيار فشار مى آوردند و براى حل آنها از همه چيز نا اميد شدم ، به حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام متوسّل شدن و به ذهنم خطور كرد كه زيارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم ، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا كنم ، و با شفاعت اين خاتون نزد فرزندش امام زمان همه اين مشكلات حل شود. 🌱توسل را به اين ترتيب آغاز كردم : هر روز بعد از نماز صبح زيارت امين اللّه را به قصد زيارت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى خواندم و سپس زيارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام مى خواندم و سجده زيارت را به جاى مى آوردم ، و دو ركعت نماز زيارت را مى خواندم پس از آن دعاى معروف به دعاى علقمه را مى خواندم ، در روز بيست و هشتم و به طريقه اى شگفت مشكل دوم من حل شد. 🌱در روز سى و هشتم يكى از دوستانم كه به قرض منزلم آگاه بود آمد و حالم را پرسيد، سپس مبلغ دويست هزار تومان به من داد و گفت : اين مبلغ براى قرض منزل توست . بعد از چهل روز وضع اقتصادى من نيز بهتر شد، و پس از آن با مشكل اقتصادى مواجه نشدم . 🔆دومين توسّل : پس از گذشت يك سال از اولين توسّل ، با مشكل ديگرى مواجه شدم : يكى از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما كالاهاى بسيارى براى شما مى فرستيم تا بفروشى و مبالغ آن را ارسال كنى . با بعضى از دوستان و تجار در اين باره مشورت كردم گفتند: مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پيش پرداخت براى او بفرست تا رضايت او را جلب كنى ، من نيز مبلغ يكصد هزار تومان از قرض الحسنه تهيه كردم و يكى از دوستان پانصد هزار تومان به من داد، به هر حال براى او مبالغ را جور كردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد، اما متأ سفانه برايمان آشكار شد كه تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانك متوارى شده و بدهى بسيارى دارد كه بالغ بر هفتاد ميليون تومان مى شود... مدّت سه ماه دنبال او جستجو كرديم ولى اثرى از او نيافتيم تا ما را به او برساند. ✨با استفاده از اولين تجربه ام كه آن را از خواندن زيارت عاشورا به دست آورده بودم ، اين بار نيز با همان نيّت و با همان سبك متوسل شدم ، پس از بيست روز اين تاجر با من تلفنى تماس گرفت و مبلغ را پس داد، بعد از چند روز او را بازداشت كردند و به تهمت حقه بازى و مال مردم خورى به زندان انداختند، و هيچ طلبى به ديگران مسترد نشد. مايلم متذكر شوم كه در هر دو بار با قلبى اندوهگين و با قطع اميد از همه به وسيله اين زيارت به سرور شهيدان متوسل شدم . 📚زيارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» نداءالاسلام