محمد؛ مسیح کردستان...
به گمانم اولین کتابی بود که خواندم در نوجوانی. اول دبیرستان. کتابی که تصادفی در کتابخانه پدر به چشمم خورد. خوب خاطرم هست که در نهایت پر از شور و غیرت و حماسه شده بودم و فکر میکردم باید «من» چه کنم؟ چگونه من هم میتوانم برای اسلام و ایران و انقلاب منتهی به ظهور کاری کنم... یک احساس بزرگ شدنی بود و فاصله گرفتن از موضوعات بچهگانه و بیهوده و فکر کردن به مسائل مهمتر...
این همه سال گذشت و دوباره شهید محمد بروجردی با فیلم سینمایی «غریب» به سراغمان آمد که همه درسهایی که داده بود، برایمان تکرار کند...
وقت را از دست ندهید و خانوادگی و در امنیت... برای دیدن این فیلم به سینماهای جمهوری اسلامی ایران بروید.
هرچند فیلمی دردناک است اما دیدنش برای همه لازم است تا باطن شعارها و نمایشهای امروز برخی آدمها که ظاهر زیبا دارد برای خیلیها روشن شود...
آفرین به کارگردان، تهیه کننده و بازیگران این فیلم. شامل دعای ویژه شهدا قرار بگیرند ان شاء الله
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #فرانسه، #هلند و #ایران
@ninfrance
رفتیم ایکیا در یکی از شهرهای #هلند. هم در فرانسه این تجربه را داشتیم هم هلند که بخش مهمی از فروش فرشهای سنتیاش بنام ایران است.
ایکیای این بخش هم فرشها و قالیچههای سنتی گذاشته بود و تابلویی از نقشه کشورمان ایران که نام شهرهای معروف که محصولات این شهرهاست، در آن ثبت شده بود. اما جای خلیج فارس خالی بود...
کمی که نزدیکتر شدم دیدم یکی با ماژیک دست نویس نوشته Persian gulf☺️☺️☺️. یه لبخند رضایتی زدم و به ایرانیهای همیشه در صحنه وطن دوست، افتخار کردم و رد شدم. البته برگشتم چندتا عکس هم گرفتم و بعد رفتم😊
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #فرانسه، #هلند و #ایران
@ninfrance
فیلم «France» را ببینید.
«فرانسه» نام زنی فرانسوی است که روزنامهنگار، خبرنگار و مجری تلویزیونی است. دیدن این فیلم خیلی مهم است. نشان میدهد که رسانههای فرانسوی چگونه یک خبر را تحریف میکنند و به نمایش در میآورند. این خبرنگار زن، برای شهرت و قدرت شغلی به سمت سقوط حرکت میکند و حتی خانواده خود را از دست میدهد...
در این فیلم، هم نشان میدهد که چقدر سیستم خبرنگاری و رسانه فرانسه آلوده است و هم نشان میدهد افراد خبرنگار، بخاطر دروغگویی و تظاهر و کارهای فرمایشی، به بیماریهای روحی روانی مبتلا میشوند.
باید این فیلم را دید و تحلیل کرد...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #فرانسه، #هلند و #ایران
@ninfrance
دوست آلمانی تا در جریان حوادث اخیر قرار گرفت گفت: نوبت کشور شماست؟
یعنی می دانست این روال چقدر تکراری است که توسط چند کشور در جهان هر ساله رخ می دهد. آسیب زدن به حکومت های مردمی کشورها، فروپاشی از درون و تحت سلطه و استعمار نوین قرار دادن آنها. حالا در هر کشوری سوژه و موضوع به فراخور شرایط متفاوت است. اجتماعی، اقتصادی یا دینی اصلا برایشان فرقی ندارد.
اما خب، این واقعیت دارد که ایران با سایر کشورها فرق دارد. قرن ها و بعد از انبیا و اولیای الهی، جهان به خودش چنین رهبرانی را که هیچ تعلق خاطری به دنیا نداشته باشند و فقط برای برپایی احکام الهی در جهان ایستادگی کرده باشند به خود ندیده بود.
کافیست بجای شمارش ضعفها، قوت ها را بشماری از زمانی که حکومت ایران، جمهوری اسلامی شد... از خودباوری و عزت و اعتمادبه نفس تا دستاوردهای علمی و عملی که ظرف مدت ۴۰ سال جهان را متحیر کرده است. از استثنایی ترین کشوری که هنوز حیا و عفاف برایش مهم است تا مردمی که برای مدارج و دستاوردهای علمی و عملی، رقابت سخت دارند.
حالا اگر فقط نقص ها را دنبال کنی، جز افسردگی دستاوردی نداری و نقشی که باید برای کشورت و جهان ایفا نخواهی کرد و خدای نکرده شاید عمقی تا تاثیر بر تقدیر و سرنوشتت را شاهد باشی.
💠برای هر ملتی، پیامبری فرستادیم تا بگوید: « خدا را بندگی کرده و از طاغوت دوری کنید.» آنگاه، خدا دست گروهی را گرفت که از خود لیاقت نشان دادند و گروهی هم با بی لیاقتی شان سزاوار گمراهی شدند. پس به گوشه و کنار دنیا سفر کنید و ببینید آخرعاقبت آن هایی که آیه های خدا را دروغ دانستند، چه شد!»
✨سوره نحل؛ آیه ۳۶
@ninfrance
داستان حجاب در ایران و جهان
بین تمام کشورهای جهان، تنها کشور باقی مانده هستیم که برای حفظش همچنان داریم مقاومت می کنیم. چهل سال پیش ایران در خصوص عفاف و حجاب، از دست رفته بود و دوباره به دست آمد. و یکبار دیگر همه تلاش ها در مسیر حذف این پوشش است. و مقاومتی نورانی برای مراقبت از ارزشی که هیچ کس نمی تواند منکرش شود که تمامش فایده است، نه ضرر.
یک نگاه تکراری در جهان هست که می گوید حجاب محدودیت است و همه باید آزاد باشند. در این نگاه محدودیت یعنی چیزی بد و آزادی یعنی چیزی خوب. اما این نظریه نمی گوید نتایج این آزادی چه هست؟ یعنی مهر فایده بخش بودن به آزادی به شکل مطلق می زند. اما در عالم واقعیت نمی گوید آیا واقعا این آزادی برای زنان و مردان جوامع مختلف مفید بوده است؟ خب بشر در این صد و اندی سالی که دیگر به سمت بی پوششی غیرمتعارف رفته است هزاران هزار نوع آسیب را هم تجربه کرده است. غرب راه رفته است. نتیجه گیری کار سختی نیست...
ما آموختیم که دین آسمانی بر هر چه به نفع بشر هست به معنی واقعی نه تبلیغاتی ،مهر تایید می زند. چون دین یک بسته آموزشی برای زندگی بهتر است. پس هرکس دیندار است ایمان دارد که اگر به دستورات الهی عمل کند مصون است از بسیاری از بحران ها که دامن گیر زنان و مردان زیادی در جامعه می شود که آرامش و نشاط و تعادل روحی آنها را به هم زده است. رعایت می کنند و نتایجش را هم بهره مند می شوند. اما کسانی که خوب در جریان قرار نگرفته اند یا قدرت میل به راحت طلبی از دقت نظر به اثر یک عمل در آنها بیشتر است با هزار بحث و شعار و نقد و نظر تلاش می کنند اثبات کنند محدودیت خوب نیست و آزادی خوب است. اما در زندگی واقعی نتیجه چیز دیگری هست.
من هم مطالعاتم و تحقیقاتم در کتب فارسی و خارجی زیاد بوده است و هم مستندهای زیادی درباره انتخاب آزادی در پوشش و نتایج آن خوانده و دیده ام. اما کنار این موارد مشاور هم بوده ام. تا امروز با دختران زیادی مواجه بودم که فشارهای روحی و روانی و حتی جسمی از روابط آزاد و حذف پوشش در محیط خانوادگی، فامیلی، دوستی و محیط کاری را تجربه می کنند و با آه و اشک و افسوس صحبت می کنند و به دنبال راه نجات هستند. اما هیچ کس از وضعیت و زندگی این دختران چیزی نمی گوید. نمی گوید که این بلاها و رنج ها محصول کدام عملکرد است؟
این افراد دو دسته هستند. یکی کسانی که اصلا فکر هم نمی کنند که بخاطر همین آزادی و رهایی دچار اسارت و آسیب می شوند و یک دسته هم هستند که متوجه می شوند و آگاهانه دین داری و پوشش را انتخاب می کنند. به معنی واقعی کلمه تجربه می کنند حفظ پوشش و روابط در حد توصیه ها و دستورات دین مثل یک حصار آزادی بخش برای آنها عمل می کند. حصار است اما آزادشان می کند از همه بحران هایی که کشیده اند. اما نگاه برعکسی هم هست که تصور می کنند، فقط تصور می کنند که حذف پوشش به آنها لذت و آرامش و رها بودن از هر قیدی را می دهد اما در عالم واقع به شکل پر تکرار به خطا و آسیب و محرومیت های مختلف نزدیکترشان کرده است. چند صباحی خوشی و بعد رفتن مزه شیرین موقت و زمان های بلندی تلخی نتیجه اعمالی که تصور می شد نشاط بخش و حال خوب کن است.
در بحث مشاوره دختران زیادی هستند که مثلا به دلیل بی تفاوتی نسبت به پوشش در جمع ها و فضاهایی کشیده شده اند که خروجی اش آشنایی ها و ارتباط هایی شده که متاسفانه در نهایت آسیب روحی و جسمی برای دختر بوده است. یا به دلیل همین نگاه آزادی شریک زندگی خود را از دست داده اند چون دختری دیگری با جذابیتی بیشتر او را به خود جذب کرده است. موردی بود از دختری کم سن که به دلیل بی تفاوتی نسبت به پوشش و روابط آزاد به آسیبی رسیده بود که راه نجاتی برای خودش نمی دید و تمایل به پایان دادن به زندگی اش داشت و یا خانمی که به دلیل روابط آزاد و بی تفاوتی نسبت به پوشش در محیط کار متاسفانه همسر و زندگی و فرزندان خود را از دست داده بود...
حالا سختی ماجرا از کجا شروع می شود؟ خانمهایی که می آیند و می گویند ما پوشش نداریم و روابط بدون محدودیت هم داریم هیچ آسیبی هم ندیده ایم. ظلمی که شاید این افراد به سایر هم نوعان خود می کنند بیشترین نوع ظلم باشد. چون ظرفیت همه افراد برابر نیست. دلیل نمی شود چون کسی برای خودش خط قرمزهایی دارد و از خودش صرف نظر از پوشش و روابط آزاد حفاظت می کند، همه این توان و این ظرفیت را داشته باشند. اینطور می شود که بسیاری بسیاری از دختران نوجوان و جوان حوادث تلخ و جبران ناپذیری را تجربه می کنند که دیگران آنها را آگاه نکرده بودند و از احتمالات پر تکرار برای آنها نگفته بودند.
همچنین تعریف غلط از معنای آزادی، کلمه ای که زیباست ولی بیشترین قربانی را از دختران و زنان جوامع بشری گرفته است. اینکه بگذار هرکس میخواهد هرجور می خواهد آزاد باشد که در اجتماع باشد و متاسفانه این آزادی هرگز معنا نشد که می تواند چه تبعات و حواشی برای زنان، مردان، فرزندانشان ، یک خانواده و در نهایت وضعیت یک جامعه داشته باشد.
سرعت گرایش به پوشش در غرب بخاطر راه رفته است. حالا اگر برخی بگویند بگذارید ما هم این راه را برویم چقدر ظلم بزرگی است؛ چون یک مطالعه ساده درباره وضعیت زنان در شرق و غرب عالم در سالهای طولانی، به راحتی نشان می دهد که چقدر دختر و زن و مرد و خانواده بخاطر این نگاه و برداشت اشتباه از دست رفته اند و آسیب دیده اند.
امکان حضور در دادگاهها که برای همه فراهم است. خوب است تحقیقی ساده بکنید علت فروپاشی روابط بسیاری از زن و شوهرها، بچه های طلاق و ... از کجا آغاز شده است؟
و از همه بخش ها غم انگیزتر آن بخشی است که این موضوع حربه کسانی شده است که از ریشه دوست دارند ایران و ایرانی نباشد. ذره ای برای زن ایرانی اهمیت قائل نیستند ولی از این طریق می توانند هم زنان را به جان خود و خانواده خود و جامعه بیندازند هم التهابی ایجاد کنند که حال روح و روان همه را بد کند. هم خود افراد که با خشم و لجبازی به خود آسیب می زنند هم کسانی که تلاش می کنند سلامت خود را حفظ کنند و از این طریق بیشتر در معرض خطر و آسیب و عذاب روحی قرار می گیرند.
ما چه طور می توانیم بی تفاوت باشیم؟ من چه طور می توانم صدای گریه های آن دختر نوجوان و جوان را که برایم صوت فرستاده بشنوم که «از وقتی بی تفاوت شدم نسبت به مراقبت از خودم این بلاها سرم آمد. به ما دروغ گفتند...»
من چه بگویم؟ سرزنش کنم؟ بگویم دیدی گفتم؟ یا بگویم نگفتم اینطور می شود؟ یا بگویم دیگر تقصیر خودت هست، می توانستی کمی به سرانجام و نتیجه کارهایت فکر کنی و این آسیب جبرانی ندارد؟ یا بگویم برو یقه کسانی را بگیر که تو را تشویق کردند که آزاد باش و لذتش را ببر؟ یا بگویم شاید آه کسانی دنبال زندگی ات باشد که با ظاهرت و رفتارت عذاب کشیدند؟ البته هیچکدام از اینها را دلم نمی آید بگویم جز اینکه می گویم: نگران نباش. در ماه مبارک به سمت خداوند برگرد. از خدا عذرخواهی کن. سعی کن تغییر رفتار و عمل بدهی. به اذیت و تمسخر اطرافیانت نگاه نکن ما کنارت هستیم. ببین کار درست کدام است. خدا جبران کننده است. خودش گفته برگرد. خودش گفته می بخشد. خودش گفته فرصت دوباره می دهد. خودش گفته نجاتت می دهد. از تاریکی به سمت نور. از آلودگی به سمت پاکی. از بیماری روح به سمت سلامت و تعادل...
بد نیست چند ویدئو ارسال کنم از دختران غربی که به این نقطه رسیده اند...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #فرانسه، #هلند و #ایران
@ninfrance
برای آرمان بر حقت، جهانی بیندیش...
این تصویر را زمستان سال 2018 گرفتم. وقتی ساکن فرانسه بودم...
فلسفه نامگذاری کانال با عنوان «تاانتهای افق» را در متن بعدی بخوانید.
@ninfrance
✨فلسفه نام گذاری کانالِ
«تا انتهای افق»
از فرط خستگي و بي خوابي چشمهايمان را به كمك چوب كبريت باز نگاه داشته بوديم. آن شب مردم ايران جشن پيروزي گرفته بودند و صداي تكبير ملت، به شكرانه فتح خرمشهر، از راديوها و بلندگوهاي سيار واحد تبليغات به گوش ميرسيد و در فضاي تاريك و ساكت منطقه ميپيچيد.
با وجود خستگي، سعي كردم در اطراف قدم بزنم و جوياي احوال حاج #احمد_متوسلیان و بچهها شوم. همان طور كه تلو تلو خوران و خواب آلود از كنار خاكريز جاده شلمچه ميگذشتم، ناگهان در زير نور منورها، حاج احمد را ديدم كه با چند نفر از بچه بسيجيهاي واحد تبليغات كه پرچم تيپ حضرت رسول (ص) را به دست داشتند در حال صحبت است.
در آن تاريكي، صداي يكي از بچهها به گوشم رسيد كه ميگفت: «حاج آقا، بي خوابي اين چند شب، امان ما را بريده، ان شاء الله امشب با يك خواب خوب، تلافي ميكنيم.
در اين وقت، حاج احمد را ديدم كه دستش را بر روي دوش بسيجي جوان انداخت و او را با خود از سينه كش خاكريز بالا برد. جايي در رو به روي مقر ما، سمت غرب را نشانش داد و گفت: ببينيم بسيجي، ميداني آنجا كجاست؟» او كه از رفتار حاج احمد گيج شده بود، گفت: نميفهم حاج آقا! حاج احمد با لحن گلايه آميزي گفت: يعني چي مؤمن! نميفهم چيه؟! خوب نگاه كن. آنجا انتهاي افق است. من و تو بايد پرچم خودمان را آنجا بزنيم؛ در انتهاي افق. هر وقتي به آنجا رسيدي و پرچم را كوبيدي بعد برو بگير راحت بخواب...
#انگیزه
🍃مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
به بهانهی تولدت...
۱۵ فروردین ۱۳۳۲
و دوباره از شما گفتن این روزها...
در پیچ و خم عشق همیشه سفری هست
خون دل و رد قدم رهگذری هست...
گفتی جگر شیر ندارید نیایید
گفتی که در این راه همیشه خطری هست...
از من اثری نیست که جاماندهام، اما
هرجا که نظر میکنم از تو اثری هست...
تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد
این سو در اگر بسته شد آن سو که دری هست...
ماجرا بر میگردد به سالهای سال پیش...
نرسیده به اول دبیرستان.
وقتی با «شما» آشنا شدم...
وقتی تمام هنرمندان مقابل چشمانم و در دلم رنگ باختند و شما شدی الگوی زندگی من.
کتابی نمانده بود که در آن زمان گفته باشند از شما و شرح زندگی شما وجود دارد و من نیافته و نخوانده باشم. انقدر آشکارا در جستجویت بودم که حتی دوستانم برای خوشحال کردنم هرجا کتابی از شما میدیدند هدیه برایم می آوردند.
بخصوص کتاب «مَرد» که نمیدانم چرا تجدید چاپ نشده بود، اما به طرز معجزه آسا از یک کتابخانه خیلی قدیمی توسط دوستی به دستم رسید. ( و البته دیدم مجدد جدیدا تجدید چاپ شده است)
بحث سر سطح علاقهها و گرایشها بود. وقتی شما پیدا شدی نتوانستم دیگر شخصیت محبوبم فلان بازیگر سینما یا فلان ورزشکار باشد.
وقتی شما پیدا شدی، استانداردهای زندگیام خیلی تغییر کرد. سطحش خیلی بالا رفت.
همه چیز تغییر کرد. شما مرا با همه ارزشهای خودت عمیقا آشنا کردی، بخصوص وقتی با سرانگشت نورانیات «انتهای افق» را نشان دادی و گفتی تا نرساندن حرف حق به آن نقطه، استراحت معنی ندارد...
شرم است در آسایش و از پای نشستن
جرم است زمینگیری اگر بال و پری هست...
و من بعد از این همه سال، وقتی تصمیم گرفتم ـ من هم ـ در این دنیای امروزی «کانالی» بزنم... یک روزِ تمام، فکر کردم که اسم این کانال چه باشد؟ ناگهان «شما» باز پیدایتان شد، انگشتتان را به دور نشانه رفتید و گفتید: انتهای افق... نام کانالم را بیست سال پیش اشاره کرده بودید... برای نسل ما، خط داده بودید. کد داده بودید. یقین دارم.
و من نیت کردم و نوشتم و قلم برداشتم و گفتم: تا انتهای افق با «شما» و در ادامهی راه شما...
هربار کم آوردهام یادتان کردهام. و فقط یادتان کافی بوده است که جان بگیرم و ادامه دهم. بخاطر سبک زندگیتان . بخاطر تمام مراحلی که جز صبر و سکوت و تلاش و جدیت و از پا ننشستن در آن نیافتم. بخاطر عقیدهتان و جهادی که در مسیر آرمان بر حقتان داشتید. و بخاطر آن طور جهانی اندیشیدنتان... آن زمان!
همیشه یادتان برایم کافی است، اما این روزها این نماهنگ خاص هم یاد شما را برایم زنده تر میکند. انقدر که هربار میبینم اشکهای حماسیام جاری میشود و مصممتر میشوم که حرفتان زمین نماند...
https://www.aparat.com/v/ymDoa
چه خوب شد که به دنیا آمدید که چراغ راه ما شوید... زادروزتان بر ما مبارک...
🌾مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرانسه که بودم، یکبار به ما ایمیل زدند که دانشگاه نیایید که به دلیل اعتصاب کلاسها تعطیل است. من اما برای کنجکاوی رفتم. شلوغیها جمع شده بود و چند پلیس ورودی دانشگاه، پسری را گرفته بودند و دستانش را از پشت دست بند زده بودند. از سرش خون می چکید اما حتی جلوی خونریزی سرش را نمیگرفتند و احتمالا منتظر آمدن ماشین پلیس بودند. خیلی سعی کردم عکس یا فیلم بگیرم. که نشد...
فیلم را دیدید؟
شنیدهاید که بازیگران، فوتبالیستها، مجریها و... در فرانسه جرأت واکنشهای نمادین داشته باشند؟ هشتک بگذارند. مو قیچی کنند، صورت خود را رنگ خون بزنند و رقص و آواز عزا بخوانند و کلیپ همبستگی جهانی برای این زنان خاص بسازند؟
اینها همه کار خداست، کار خداست که اول نمایشی که برای کشور ما راه انداختند را جهان ببیند و بعد...
دختری در فضایی امن و آرام از هوش میرود و بعد از انتقال به بیمارستان از دنیا میرود و بعد یک هیاهوی بیسابقه و غیرطبیعی. و ناگهان سلبریتیهای چهره جهان دلسوز زن ایرانی میشوند...
اما... اما بعد آن در اروپا، آمریکا، کانادا و فلسطین اشغالی، فیلم زنانی پخش بشود که به بدترین حالت ضرب و شتم شوند و تمام کسانی که با دغدغه دفاع از زن ما، غوغایی غیرواقعی برپا کردند، سکوت کنند.
واقعا اتفاق عجیب و جالبی است سبک امتحانات خدا. این چینش را برای تک تک آن آدمها فراهم کرد که روز حساب دفاعی برایشان که گفتند به فکر زن و زندگیاش و آزادی او، در سراسر جهان خود را به آب و آتش میزنند، نماند. و به خودش و به تاریخ ثابت شود که دروغ میگفته است...
و البته فرصتی دیگر برای افراد زیادی که شاید به خود آیند...
@ninfrance
بخاطر چند تار مو!
در این سالها که در مدارس و دانشگاه ها و مجموعه های مختلف پیش می آمد و صحبت می کردم. نقد عمومی در خصوص پوشش چند نکته بود:
اول اینکه واقعا خدا بخاطر چند تار مو ما را جهنمی می کند؟
دوم اینکه حالا الان انقدر از مو و دست و پای ما بیرون باشد اسلام به خطر می افتد؟
سوم اینکه تابستان گرم است! واقعا تحمل این روسری سخت است...
امشب حوالی میدان تجریش تهران بودم و با صحنه های ناراحت کننده ای مواجه شدم که خیلی برایم غم انگیز بود...
اول اینکه به نظرم این روزها به خیلی ها ثابت می شود که چرا خداوند با زبان دین محدوده پوشش را کامل مشخص کرده است. بحث چند تار مو نیست. بحث این است که اگر نسبت به چند تار مو بی توجه شوی به چند تار مو متوقف نمی مانی.
دو اینکه کسی که نسبت به یک امر خداوند بی تفاوت شود، در همان حد متوقف نمی ماند. نسبت به مسائل دیگر به ترتیب بی تفاوت می شود و آسیب پشت آسیب را تجربه می کند که از آن بعدا خواهم گفت.
سه اینکه، گرما برای همه افراد یکسان نیست. و برای برخی بهانه است. امشب دخترانی دیدم که روسری هایشان دور گردنشان بود و پوشش تنشان مانتو شلوار. اما در کنارش دخترانی دیدم که شال و روسری نداشتند. یا مانتو نداشتند. یا گردن هایی باز با یقه ای باز داشتند. یا شلوارهایی کوتاه داشتند. یا شلوارهایی پاره داشتند. و یا سیگار هم می کشیدند...
غیر اینکه الان واضح تر شد که اگر حد و حدود و قانونی نباشد، هرکس بر مبنای دلم میخواهد در جامعه ظاهر می شود که شاید برای همین هایی که صرفا نبود یک روسری را خواستارند بدپوششی و ناهنجاری محسوب شود، این برایم سوال شد که دستاورد آزادی که برخی دختران سرزمینم میخواستند، چنین شکل و شمایلی دارد؟
وقتی نگاه می کردم که هر کدام از این دختران چه نقش های بزرگی برای رشد و پیشرفت خود و خانواده و تربیت فرزند و جامعه خود حتی جامعه جهانی می توانند داشته باشند اما در خیابان ها با پوشش هایی عجیب با چهره های ناراحت کنار پسرانی راه بروند، کنار جدول های خیابان بنشینند، آهنگ های غمگین خیابانی گوش دهند و یک دستشان هم سیگار باشد.
حیف... کاش بیایند سمت ما تا از نقش دختر بودن، زن بودن، افق بلند داشتن، شناخت قدر و ارزش خود، امتداد نگاهی به بلندای ایمانی آرامشبخش، حرمتی و جایگاهی برای همه قابل احترام، لذتهای حقیقی و بی آسیب و نشاط دست یافتنی برایشان بگوییم.
ورودی حرم امام زاده صالح، برخی از این دختران سرگشته، چادر می گرفتند، در گوشه ای از حرم بغض می کردند گریه و مناجات می کردند، عبادت می کردند و حال قشنگی داشتند... همه حواسم به دخترانی بود که با همان تیپ های دور از تعادل چادر به سر ضریح را چسبیده بودند و صدای گریه شان را خیلی ها می شنیدند... و چقدر دوست داشتم کنار تک تکشان قرار بگیرم و از نیاز فطری شان بگویم و اینکه می توانند تغییر مسیر همیشگی بدهند و تصمیم بگیرند دیگر سمت آن دوستانی که دوست نیستند و خودشان هم سرگردانند، بر نگردند...
من غرب را از نزدیک دیده ام. در خصوصشان مطالعات زیادی کرده ام. از وضعیت تلخ دختران و زنانشان خوب اطلاع دارم. خیلی سال پیش از ما، به آنها هم وعده های آزادی و حق و حقوق دادند اما امروز حال خوبی ندارند. دخترانی که روزی با شعار «بدن خودم مال خودم است» در خیابان ها آمدند ولی امروز شعارشان هشتک «من هم همین طور»، شده است و از تعدی ها و تجاوزات و آسیب های عجیب در رنج اند... اما کسی به کمکشان نمی آید...
حیف است حالا که بسیاری از آنها بعد از تجربه های بسیار تلخ، در مسیر بازگشت به پاکدامنی و پوشش هستند، برخی دختران و زنان سرزمینم به بی پوششی به عنوان دستاورد نگاه کنند و از کلمه آزادی برای این معنا استفاده کنند. نه! آنچه من امشب دیدم آزادی نبود. اصلا به نظر نمی رسید این افراد از چیزی آزاد شده باشند... اگر خروجی آزادی این آشفتگی روحی که در چهره ها و رفتارها مشاهده می شد بود، آن شلوارهای پاره بود، آن سیگار کشیدن کنار چند پسر بود، آگاهی بخشی کمک می کند که خیلی ها به دنبال آزادی به این معنا نروند و اتفاقا از این نوع آزادی خود را آزاد کنند...
🌱مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرتبط با یکی دو مطلبی که نوشتم، چند فیلم به ترتیب میفرستم:
حجاب نداشته. به این معنی که نمی دونسته محافظت از خودش چقدر در زندگیش تاثیر داره. روابط آزاد داشته و دچار بحران و آسیب شده. مشروبات الکلی میخورده و هیچ التیامی دریافت نمی کرده. تا اینکه با قوانین و دستورات در دین اسلام مواجه شده که هرچی به ضررش تمام شده در دین اسلام نهی شده بوده. قوانینی که با رعایتش حالا خروجیش آرامش و امنیت و سلامت جسم و روحش شده.
خب این جای فکر و تامل داره. نباید حتما راهی را رفت و با تلخی برگشت. برخی راه رفته اند و می شه ازشون آموخت. الان دیگه زمانه ای نیست که این مسائل بکر و هیجان انگیز باشه، وقتی غرب راه رفته است...
🌱مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance